چرا زن و شوهر از زندگی مشترک خسته میشوند؟
کیفیت رابطهٔ زناشویی هر کسی، نتیجهٔ باورها، اندیشهها، رفتار و کردار خویش بوده و به تصمیمات و عملکرد گذشتهاش مربوط میشود. به عبارت دیگر، رابطهٔ زناشویی مطلوب یا نامطلوب هر کسی، چه از زندگی مشترک راضی باشد و چه ناراضی، بازتاب باورها، اندیشهها و کنش و واکنش رفتار از بدو ازدواج خویش است و همان چیزی است که یا خواستار آن بوده یا زیر بار آن رفته است.
برای ایجاد رابطه بهتر و مؤثر با همسر و تقویت آن، چه باید کرد؟
مهارتهای ضروری برای داشتن زندگی زناشویی موفق، یادگرفتنی است؛ بهطوری که زوجها با کسب آگاهی و مهارتهای لازم میتوانند زندگی مشترک مثبت و دلنشینی به وجود آورند.
برای داشتن زندگی مشترک خوب، متفاوت و متعهدانه لازم است از خود بپرسیم:
"چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم؟"
باید بدانیم در زندگی مشترک چه نقشی داریم؛ هر کس باید خود را موظف کند که: "من متعهد هستم یک زندگی مشترک خوب و رضایتبخش بسازم."
با دانایی و عمل است که بر ذهن خود مدیریت کرده و احساس خود گردانی را تقویت میکنیم.
همه میدانیم که ایجاد هر گونه تغییر، دشوار و زمانبر است. هر فرد باید خود را برای داشتن زندگی زناشویی خوب، متعهد کند و بداند که هر گونه تغییر، از خود او شروع میشود. میدانیم که تغییرهای بزرگ، از تغییرهای کوچک شروع میشوند.
زوجهای موفق، دست از خودمحوری و بیتفاوتی برمیدارند، تغییرات را پیشبینی کرده و بر آنها مسلط میشوند و به منظور همراه شدن با رابطههای در حال تغییر، خودشان نیز تغییر میکنند.
وقتی زن و شوهر، فاقد اطلاعات و مهارت کافی برای زندگی مشترک باشند، در ایجاد هیجان، صمیمیت و روابط گرم بین خود، کم آورده، دچار مشکل میشوند، در طولانی مدت احساسهای مثبتشان نسبت به هم، کاهش یافته و منفیاندیشی جای مثبتاندیشی را گرفته و متقاعد میشوند که به آخر خط رسیدهاند. در این شرایط، چگونه میتوان بر افکار منفی غلبه کرد و احساسهای خوب، مثبت، صمیمیت و مهر و محبت خود را نسبت به همسر ارائه داد؟زوجهای موفق، احساس مهر و محبت و حتی توقعات و انتظارات و نارضایتی خود را به طور صریح بیان میکنند و بهطور مداوم با هم به گفت و شنود میپردازند تا به توافق و درک متقابل برسند، در حالی که زوجهای ناموفق، شفاف عمل نمیکنند و با پنهانکاری و نادیده گرفتن احساسات خود و همسرشان، از بیان نیازهای واقعیشان، طفره میروند.
باید توجه داشت کسب مهارتهای لازم و ایجاد عادتهای مثبت جدید برای ساخت زندگی مشترک، بسیار مفیدند اما مواقعی پیش میآید که با وجودی که تلاش شما و همسرتان در جهت تغییر است، ولی ذهن ناخودآگاهتان طبق عادتهای گذشته عمل میکند و ممکن است باز هم رفتار ناخوشایند گذشته را برخلاف میلتان تکرار نماید!
وقتی مصمم به انجام کاری باشید، اگر با شجاعت به دنبال اهداف مشخص و روشن خود بروید حتماً موفق میشوید، بنابراین به اعمال ناخوشایند اهمیت ندهید، برای ایجاد عادتهای جدید و رابطهٔ مطلوب، به تلاش خود ادامه دهید و بدانید که با پیگیری برای تغییر عادتهای منفی به مثبت، موقعیتتان در ساخت زندگی مشترک، بهتر خواهد شد.
وقتی زن و شوهر، فاقد اطلاعات و مهارت کافی برای زندگی مشترک باشند، در ایجاد هیجان، صمیمیت و روابط گرم بین خود، دچار مشکل شده و در طولانی مدت احساسهای مثبتشان نسبت به هم، کاهش یافته و متقاعد میشوند که به آخر خط رسیدهاند.
با کسب مهارت و بالا بردن آگاهیهاست که متوجه میشویم در زندگی مشترک، بعضی از اختلافها، قابل حل هستند و برخی غیرقابلحل، تشخیص این دو از هم، به آگاهی و تجربه نیاز دارد. تفاوتهای غیرقابل تغییر را بپذیرید نه اینکه آنها را تحمل کنید! زوجهای موفق به جای توجه و تمرکز بر موارد غیر قابل تغییر، به نقاط مثبت همسرشان توجه میکنند به ویژه حرفها و کردار همسر را بدون پیشداوری، سرزنش و انتقاد و به قصد فهمیدن مورد توجه قرار میدهند و در مورد اختلافشان، با یکدیگر گفت و گو میکنند، حتی اگر احساس بدی نسبت به یکدیگر داشته باشند نیز ارتباط بین خود را حفظ میکنند تا با مذاکره و تبادل افکار، به تفاهم برسند.زوجها باید بدانند که زندگی زناشویی خوب یا بد را خودشان میسازند و در ساخت آن، هر یک نقش ویژهای دارند. زن و شوهر، هر یک به تنهایی بر حسب اینکه آگاه و مسئولیتپذیر باشند یا نه؛ در ایجاد هیجان و حاکم ساختن مهر و محبت و یا در تداوم اختلافها و مشکلات زندگی مشترک، نقش مهمی بر عهده دارند.
به عبارت دیگر، هر یک از زوجها بر حسب اینکه برای افزایش آگاهیهای خود و انجام وظایف خویش، به صورت مسئولانه تلاش کنند یا نه، میتوانند نقشی سازنده یا مخرب بر عهده داشته باشند چرا که وقتی یکی از دو طرف، آگاهانه و مسئولانه کنش یا واکنش احساسی و رفتاری اثربخش و مثبت را بارها از خود بروز دهد، پاسخهای دیگری را هم تغییر داده و رابطهٔ بین خود و همسرش را در مسیر رضایتبخش و مطلوبی قرار میدهد. در واقع هر یک از زوجین آگاه در ساختن زندگی مشترک، حق انتخاب دارند و حتی میتوانند به تنهایی، رابطهٔ بین خود و همسر را در جهت مثبت و سازنده سوق دهند.
زنان و مردان با مدیریت بر ذهن خود میتوانند بر باورها، اندیشهها و نگرش خود، نظارت کرده و آنها را کنترل کنند. در نتیجه، در بروز احساسها و رفتارهایشان، حق انتخاب پیدا میکنند. به عبارت دیگر، با دانایی و عمل است که توانا میشویم. وقتی این مفهوم را بپذیریم که هر یک از زنان و مردان به تنهایی حق انتخاب دارند و میتوانند زندگی مشترکشان را کنترل کنند و به زندگیشان، معنی و مفهوم مثبت و سازندهای ببخشند، در این شرایط است که احساس خود گردانی در زوجها تقویت میشود و این تصور و باور به وجود میآید که زندگی مشترک مطلوب میتواند حتی با هر یک از دو طرف شروع شود و ادامه یابد.
تأکید میشود، یک زن و یک مرد زمانی میتوانند به خود، همسر و فرزندان کمک کنند که مهارت و آگاهیهای خود را در زمینهٔ همسرداری به درستی بالا ببرند تا بتوانند با برقراری ارتباط مؤثر، وظایف و مسئولیت خود را به خوبی و به بهترین نحو انجام دهند. اگر همسران از فقر یا کمبود دانش همسرداری و فرزندپروری، در رنج باشند و به جای رفع علتها، دچار بازی با معلولها شوند، دیر یا زود در انجام وظایف مربوطه، با مشکلات حادی رو به رو خواهند شد و دچار انواع بیماریها، افسردگی، اضطراب، خستگی، ناتوانی و بیتفاوتی شده و هیجان و صمیمیت زندگی مشترکشان، به آرامی از دست خواهد رفت.
اما بسیاری از زنان و مردان به علت ناآگاهی و باورهای غلط، تصور میکنند در زندگی مشترک، حق و قدرت انتخاب ندارند و نمیتوانند بر اندیشه و نگرش خویش مدیریت کنند و بهطور معمول میگویند: "من نمیتوانم... من اراده ندارم... میخواهم ولی قدرت اجرا ندارم... من در رضایتمندی زندگی مشترک، نقشی ندارم... اگر همسرم یا دیگران تغییر کنند، زندگیام بهتر میشود و..."اگر موفقیتهای به دست آمده را تجزیه و تحلیل کنیم، متوجه خواهیم شد که در میان انبوه آرمانها و آرزوهای خود، فقط به آنچه که واقعاً و عمیقاً و با انگیزهٔ قوی میخواستیم، رسیدهایم
در نتیجه خود را در مدیریت ذهن و کنترل احساس و رفتارشان ناتوان و درمانده میبیند و در نهایت، اسیر اندیشههای منفی شده و در ساختن زندگی مشترک، نقشی غیرمسئولانه، منفعلانه و منفی بر عهده میگیرند و مدام با برچسب زدن، به سرزنش و انتقاد آشکار یا پنهان از خود، همسر و دیگران میپردازند، کارهای اشتباه خود را توجیه میکنند و در هر زمینهای به داوری و پیشداوری میپردازند، انرژی خود را بیشتر در مسیر منفی و تخریب به کار میگیرند و بیشتر روی کمبودها و نقاط منفی خود، همسر و فرزندان تمرکز میکنند. در نتیجه خود و زندگی مشترک را در مسیر تلخی و بدبختی بیشتر قرار میدهند.
اگر هر زن و مردی عمیقاً بخواهد زندگی مشترک خود را در جهت مثبت تغییر دهد، آنوقت مسئلهٔ توافق پیش میآید و در واقع زوج با خواستن و انگیزهٔ قوی، در مسیر توانستن قرار میگیرد.
اگر به گذشتهٔ خود توجه کنیم، همهٔ ما در طول زندگی، موفقیتهایی داشتهایم. اگر موفقیتهای به دست آمده را تجزیه و تحلیل کنیم، متوجه خواهیم شد که در میان انبوه آرمانها و آرزوهای خود، فقط به آنچه که واقعاً و عمیقاً و با انگیزهٔ قوی میخواستیم، رسیدهایم، بنابراین با انگیزهٔ قوی و کافی، باید دست به کار شد و پذیرفت که زندگی مشترک مطلوب، با خود من شروع میشود و میبایست از هر فرصتی، برای رشد در جهت مثبت و سازنده استفاده کرد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید