مقدمه و طرح مسأله
اصلاح و توسعه فرهنگ عمومي، روح اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي را تشکيل ميدهد. از اينرو در راستاي اصلاح حوزه فرهنگ علمي، اصلاح اخلاق اجتماعي همواره مورد توجه و بحث بوده است. گرچه توجه به قواعد اخلاقي براي رفتارهاي اجتماعي با نگاهي عميق و همه جانبه در کليه مناسبات اجتماعي همراه نبوده است. و اين نگاه نه تنها در ظواهر امور باقي مانده بلکه براي پيشبرد و تحقق آن نيز بيشتر از ابزارهاي کنترل و اجبار استفاده شده است.
بيشک اصلاح اخلاق اجتماعي در گرو شناسايي دقيق آسيب ها و کاستي هاي فرهنگ عمومي است. اما متأسفانه به رغم مناقشات فرهنگي و اجتماعي در طول سال هاي بعد از انقلاب، طرح، گفتگو و اقدام در زمينه آسيب ها و کاستي هاي جدي موجود در جامعه بسيار ناقص و در موارد بسياري سهل انگارانه بوده است. به بياني روشنتر اخلاقيات و رفتارهايي منفي چون خدعه، تزوير، ريا و تفاوت ظاهر و باطن يا دو چهره بودن، قدرت طلبي، بي نظمي اجتماعي و فقدان وجدان کاري، رعايت نکردن يا ناديده انگاشتن قانون و يا حقوق ديگران، حرص و آز، سوءاستفاده هاي مالي، تملق و چاپلوسي، مفاسد اداري، توطئه چيني، غش در معاملات و شکاف عميق بين گفتار و کردار چندان مورد توجه جدي و اقدام عملي قرار نگرفتند بلکه در اصلاح اخلاقيات اجتماعي تنها به ظواهر امور پرداخته شده است. در اين ميان، مسأله چگونگي و حدود ارتباط سالم بين دختر و پسر يا زن و مرد و به عبارت عام تر، رعايت عفاف(1) به عنوان يکي از مصاديق اخلاق اجتماعي بيشتر در ظاهر و اغلب به شيوهاي خشن مورد توجه بوده است. به همين دليل، در سطحي نسبتا گسترده پوشش خانمها و يا طرز لباس پوشيدن و احتمالاً آرايش موي جوانان و ارتباط و برخورد دختر و پسر، آن هم با بکارگيري ابزارهاي کنترل و اجبار مورد هدف بوده است که به دليل کارآمد ناقص اين ابزارها نوعا نتايج معکوس به دست آمده است.
از طرفي اواخر سال 76 شوراي انقلاب فرهنگي به پيشنهاد شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان، طرح «توسعه فرهنگ عفاف» را در دستور کار خود قرار داد. با مطالعه اين طرح چنين به نظر ميرسد که در تدوين و بيان ابزارهاي پيشبرد آن از متفکران، محققان و صاحبنظران در حوزه مسايل اجتماعي و مسايل رواني و تربيتي بهره برده نشده است. اين طرح که از واژه عفت تعريف نسبتا وسيعي ارايه داده است، اما از آنجا که از سوي شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان تقديم شوراي انقلاب فرهنگي و شوراي فرهنگ عمومي شده است و نيز بر اساس مفاد طرح، منظور از «توسعه فرهنگ عفاف» در آن، انضباط در اخلاق جنسي است.
در خصوص ابزار پيشبرد طرح، گرچه طرح مذکور به ايجاد تسهيلات و زمينه سازي فرهنگي و اجتماعي در باب ازدواج اشاره نموده است اما به طور اساسي فاقد زمينه هاي اجتماعي و روانشناسانه لازم است. و ابزارهاي پيشبرد آن نيز چندان انديشيده به نظر نميآيد. و بعضا ابزارهايي هستند که در طي سالهاي اخير تجربه شده و تقريبا ناکارآمد بودهاند. ايرادات وارد به اين طرح در ادامه اين پژوهش مطرح خواهند شد. در اين مطلب آنچه صورت مسأله را تشکيل ميدهد دو پرسش ذيل است:
سؤال اول اين است که: آيا براي داشتن جامعه اي سالم و عفيف به تربيت جنسي نوجوانان و جوانان از طريق تعليم رفتار مناسب و سالم بين دو جنس دختر و پسر و احساسات نجيبانه در آنها نياز است، يا آن گونه که طرح «توسعه فرهنگ عفاف» در ذيل عنوان: زمينه هاي لازم و سياستهاي اجرايي براي ظهور تدريجي فرهنگ عفاف گفته است، بايد به «تعيين و تحديد دقيق روابط زن و مرد در کوچه و خيابان و کارخانه و اداره و مدرسه و ... و ترويج و تبليغ مستقيم و غير مستقيم آن» پرداخت.
در اين بخش به مسأله تربيت جنسي و اخلاقي نوجوانان و جوانان و اهميت فردي و اجتماعي آن و بررسي و نقد وضعيت اين مسأله مهم تربيتي از سوي نهادهاي آموزشي، رسانه ها، سازمانها و مراکز فرهنگي و همچنين نهاد خانواده، و نيز بحث و گفتگو در زمينه مسايل جانبي و نکات ضروري براي اين آموزش و تربيت پرداخته ميشود.
دوم اينکه: آيا مردان نيز مانند زنان به عفت و پاکي و نزاکت و ادب در رابطه با جنس مخالف احتياج دارند؟ و به عبارتي، آيا اخلاق و فضيلت تنها بر باطن زنان ميبايست حکومت کند و عفت و پاکدامني و سلامت اخلاقي تنها بر زنان فرض است. پاسخ اين سؤال، از آن جهت اهميت دارد که انديشه اي سنتي، عفت، پاکدامني و سلامت اخلاق را در ميان زنان دنبال ميکند. از اينرو، اولاً: به منظور تأمين سلامت جامعه، اين زنان هستند که به طور دايم مورد خطاب قرار ميگيرند و نقش مردان در سلامت نظام اجتماعي و انضباط در اخلاق جنسي تقريبا به فراموشي سپرده ميشود. ثانيا: بسياري از مزاحمت ها و رفتارهاي غير اخلاقي نيمه پنهان، برخي از مردان در رابطه با زنان در جامعه مورد تجاهل قرار ميگيرد. مگر اينکه اين رفتارهاي غيراخلاقي با خشونت شديد و احتمالاً همراه با جنايت گردد. پاسخ به سؤال طرح شده و بررسي دلايل رفتارهاي غيراخلاقي برخي از مردان و يا به عبارت عامتر، بررسي علل و عوامل به وجود آورنده پديده هاي رفتاري مخل عفت عمومي و اخلاق اجتماعي و ارايه نکاتي در پيشگيري و عدم گسترش اين گونه رفتارها، مطالب اين بخش را تشکيل ميدهند. و در پايان نيز نکاتي در خصوص بررسي و نقد طرح «توسعه فرهنگ عفاف» بيان ميشود.
در بحث حاضر ابتدا، نگاهي کوتاه به مفهوم اخلاق، خواهيم داشت و سپس در خصوص دو سؤال و دو محور يادشده و مسايل اساسي آنها سخن خواهيم گفت.
نگاهي کوتاه به مفهوم اخلاق
اخلاق از ماده «خُلق» است. «فرهنگ معين» آن را چنين تعريف کرده است: «خلق: خوي، عادت، سجيه. ج اخلاق. هيأت راسخ هايست در نفس که مصدر افعال جميله است عقلاً و شرعا به سهولت چنان که خلق نيکو گويند.»(2) و در ذيل کلمه اخلاق اشاره نموده است: به «اخلاق معنوي. طبيعت باطني، سرشت دروني.»(3) با توجه به اين معني علم اخلاق چنين تعريف شده است: «علم اخلاق يا تهذيب اخلاق يا تهذيب نفس، يکي از شعب حکمت عملي است و آن دانش بد و نيک خويها و تدبير انسان است براي نفس خود يا يک تن خاص.»(4)
متفکران در تعريف اخلاق و فضيلت نظريات مختلفي ارايه کردهاند. «در تعيين بنياد علم اخلاق يعني حسن عمل پيشينيان را ميتوان به دو دسته منقسم نمود: فيلسوفان و ارباب ديانات.»(5) و در گويش جامعه شناختي با مفهوم ديگري از اخلاق (جدا از مهفوم آن در کلام و فلسفه) روبه رو هستيم.
سقراط و افلاطون، حسن خلق و فضيلت را علم و حکمت ميدانستند و معتقد بودند اگر جهل و ناداني از ميان برود مردم خوب و بد را بشناسند، و به خير و شر اعمال خويش واقف شوند، طبعا به خوبي ها ميگرايند و از بديها دوري ميکنند. «فضايل پنجگانه: حکمت و شجاعت و عفت و عدالت و خداپرستي، اصول اولي اخلاق سقراطي بوده است.»(6)
ارسطو اخلاق و فضيلت را پيروي از فرمان عقل ميدانست. «فضيلت انسان اين است که وظيفه نفس را به موافقت با عقل به بهترين وجه انجام دهد، و اگر چنين کرد سعيد و خوش خواهد بود.»(7)
کانْت چنين بيان ميکند: «دو چيز روح را به اعجاب مي آورد و هر چه انديشه و تأمل بيش کني اعجاب و احترام نسبت به آن دو چيز همواره تازه و افزون ميشود، يکي آسمان پرستاره که بالاي سر ما جا دارد، ديگر قانون اخلاقي که در دل ما نهاده شده است.»(8) و به اين ترتيب، معيار فعل اخلاقي از نظر وي وجدان و احساسي است که در درون انسان قرار داد.
در خصوص اخلاق از ديدگاه ارباب ديانت از آنجا که هدف يا يکي از اهداف اديان اصلاح و تکامل اخلاق بشر است، بخش قابل توجهي از گفتار و يا نوشتار عالمان مذاهب و اديان مختلف را اخلاق تشکيل ميدهد. و از پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) نقل شده است: «بُعْثِتُ لأُتمِّمَ مَکارِمَ الاخْلاقِ»؛ من برانگيخته شدم تا مکارم اخلاق را به کامل کنم.
علماي مذهبي، حسن عمل را يا از آن جهت واجب دانسته اند که خداوند انسان را مکلف به حسن عمل نموده است و يا با استفاده از ابزار منطق و دلايل عقلي براي بيان مطالب ديني و پيشبرد آن، اخلاق را تضمين کننده زندگي و روابط اجتماعي سالم و سعادت انسان در اين جهان و موجب کمال انسان و نجات آن جهاني او معرفي کرده اند.
به اين ترتيب دستورات اخلاقي يا به واسطه تعلق داشتن به قوانين آسماني ميبايست مورد تبعيت قرار گيرند و يا از آن جهت که عقل به آن حکم ميکند. گرچه بر اساس اعتقاد بسياري از علماي دين و ارباب ديانات، از آنجا که قوانين آسماني با عقل و فطرت انسان منطبق است، دستورات اخلاقي نيز در عين تعلق به قوانين آسماني با مقتضيات عقلاني انطباق دارند. از علي عليه السلام است: «اَلْعاقِلُ مَنْ قَمَعَ هَواهُ بِعَقْله»؛ خردمند کسي است که در پرتو عقلش بر هواهاي نفساني پيروز گردد.
اعتقاد به رابطه قوانين اخلاقي با مقتضيات عقلاني در بکارگيري ابزارهاي منطقي و انديشيده در پيشبرد ارزشهاي اخلاقي و معنوي در سطح شخصي و اجتماعي به عنوان ارزشهاي هنجار شده مؤثر است. شهيد مطهري که اخلاق را مساوي با اختيار ميداند و فعل اخلاقي را در مقابل فعل طبيعي مطرح ميکند، معتقد است «اگر جامعه بشريت بخواهد باقي بماند اخلاق ميخواهد و اخلاق همه جانبه ميخواهد ... اخلاقي که مبنا و پايه و اساس داشته باشد و اين جز با دين و معنويت امکان ندارد.»(9) با اين وجود ايشان معتقد است در دوره علم بايد فضايل اخلاقي را با منطق و ريشه دار درست کرد نه با تقليد و تلقين.(10) و تلقين و القاء تنها در مواردي مؤثر است و هنگامي که بشر شروع به تفکر و مطالعه کند تلقين والقاء مؤثر نخواهد بود.
ايشان معتقد به نسبيت وسيله ها و ابزارها در بيان مطالب اخلاقي و ديني مي باشند و اين ابزارها و وسيله ها با شرايط هر عصر ارتباط مستقيم دارد.(11)
از سوي ديگر، از ديدگاه برخي، دستورات اخلاقي صرفا حاصل يک قرارداد اجتماعي است.
همچنين ميان مفهوم اخلاق در زبان کلام و فلسفه با مفهوم اخلاق در جامعهشناسي تفاوت وجود دارد. «علم اخلاق اجتماعي social ethics از ريشهاي يوناني به معناي «آداب و رسوم» گرفته شده است. درعلم اخلاق به مطالعه اصول دستوري در رفتار انساني و ارزشهاي اخلاقي که حيات انسانها را راهبري ميکنند، پرداخته ميشود.»(12) همچنين در زبان جامعهشناسي با واژه «هنجارها» Norms برخورد ميکنيم که «عبارت از احکامي هستند که به عنوان ضوابط مشترک عمل اجتماعي به خدمت گرفته ميشوند.»(13)
اکثر فلاسفه و دانشمندان از قدما و متأخرين، فضايل اخلاقي را از ارکان اساسي سعادت بشر به حساب آورده و آن را مايه تعالي و تکامل مادي و معنوي ميدانند.
ارسطو هدف از اخلاق را سعادت بشري دانسته است. از نظر او غايت مطلوب انسان يعني خوشي و سعادت به فضيلت حاصل ميشود. و فضيلت اخلاقي و سعادت عبارت است از اعتدال. چون افراط و تفريط در امور خلاف عقل است و رذيلت محسوب ميشود.(14)
وجود اختلاف نظر در مصاديق اخلاقي بيانکننده سعادت بشر و سلامت روابط اجتماعي به علت تفاوت ديد در تشخيص امر مطلوب و نامطلوب براي انسان و اجتماع است. با اين وجود به دليل موقعيت تعيين کننده اخلاق، نه تنها در جنبه هاي فردي رفتار بلکه در روابط اجتماعي، همواره فيلسوفان به بيان مبناي علمي، عقلي و وجداني اخلاق و صاحبنظران فلسفه اخلاق به صحبت در باره مفهوم اخلاق و مصاديق آن و نيز الزاماتي که نتيجه عملي خواهد داشت پرداختهاند. و نيز علم اخلاق اجتماعي به استخراج قواعد و هنجارهاي اداره کننده روابط و مناسبات اجتماعي اقدام کرده است. اين در حالي است
که علماي ديني و مذهبي بحث از اخلاق و مصاديق اخلاقي را جهت پرورش و تعالي روح انسان، سالم سازي زندگي فردي و اجتماعي او و نيز سعادت اين جهاني و آن جهاني وي همواره در دستور کار خود داشتهاند. «اگر توصيه هاي مذهبي را در قلمرو اخلاق طبقه بندي کنيم مشاهده ميشود مذهب ميکوشد در سه حيطه به رفتار انسان سمت و جهت بخشد: يکم: ثروت، دوم: قدرت، سوم: شهوت. به عبارت ديگر، مذهب ميکوشد با تبيين حصار گسترده اي از بايدها و نبايدها در سه قلمرو فوق به رفتار انسان هويت بخشد و او را از برخي رفتارها که ناهنجار تعريف ميکند، باز ميدارد.»(15)
مبحث حاضر در حيطه و قلمرو سوم و در خصوص اخلاق و تربيت جنسي نوجوانان و اهميت فردي و اجتماعي آن و جوانان و نيز توجه به نقش مردان در کنار نقش زنان در سلامت نظام اجتماعي و انضباط در اخلاق جنسي است.
از آنجا که روابط اخلاقي بر اساس فرهنگ، دين و معيارها و ضوابط تاريخي، فلسفي و اجتماعي هر جامعه قابل تعريف و تبيين است، از اينرو بحث در خصوص اخلاق و تربيت جنسي در جامعه ايران به دليل مسلمان بودن ايرانيان و بافت مذهبي جامعه در چارچوب ارزشهاي مذهبي دين اسلام و روح عقايد ديني قابل بررسي و تبيين است.
منتهي در تاريخ معاصر به دليل رشد و پيشرفت علمي و اجتماعي غرب در مقياس وسيع و از طرفي عقب ماندگي علمي و ضعف سياسي، اجتماعي ما و به تبع آن استفاده از محصولات صنعتي و فکري آنها و نيز رشد و گسترش وسايل ارتباط جمعي که موجب نشر سريع ايده ها و افکار گشته و همچنين به دليل کنترل نهادهاي سياسي ايران عمدتا توسط انگليس و آمريکا در دورهاي از تاريخ معاصر، تعارضات و بحرانهاي فکري و فرهنگي و نوعي به همريختگي در جامعه ايران رخ نمود که هنوز نيز موجود است. در اين ميان بحث در باره اخلاق و تربيت جنسي، رفتار مناسب بين دو جنس پسر و دختر، عفت و سلامت جامعه از جمله مسايلي است که در گردونه اين تعارضات و بحرانها قرار داشته و يکي از مسايل اجتماعي را تشکيل ميدهد.
بخش اول: تربيت جنسي و اخلاقي نوجوانان و جوانان و اهميت فردي و اجتماعي آن
اخلاق و تربيت جنسي نه تنها در سطح فردي، با توجه به ارزشهاي فرهنگي، باورها و شخصيت افراد قابل بررسي است، بلکه از آن جهت که داراي جنبه اجتماعي است در سطح مياني يعني در چارچوب نهاد اجتماعي خانواده در جامعه و نيز در سطح نظام اجتماعي با توجه به هنجارها و ارزشهاي فرهنگي جامعه در پيدايش نظم اجتماعي قابل تحليل است.
«در کتابهاي پزشکي همگان، تربيت جنسي، اغلب در مفهوم آموزش جنسي است. ولي «تربيت جنسي» مفهوم وسيعتري دارد. تربيت نه تنها احساس جنسي را در بر دارد، بلکه داراي خصوصيت رشد شخصيت اجتماعي و اخلاقي و فرهنگي است.»(16)
«در آغاز قرن بيستم در بسياري از کشورهاي جهان نظريه اي معروفيت و گسترش زيادي پيدا نمود؛ مبني بر اينکه هر گونه روابط جنسي کاملاً امري شخصي است و اجتماع حق کنترل آن را ندارد. اين نظريه به گسترش بيبند و باري در ارضاي خواهش هاي نفساني که به وسيله تئوري کذايي «ليوان آب» بيان شده بود کمک نمود. اين تئوري بسياري از دختران و پسران را به وضع فلاکت بار و شومي دچار کرد ... [مقصود دختران و پسران کشورهاي غربي و کشورهاي ديگري که از اين تئوري تبعيت ميکردند است. [خوردن آب در حقيقت امري شخصي است، ولي در عشق دو نفر شرکت دارند. در اينجا نفع جامعه مطرح است و وظيفهاي در قبال جامعه بروز ميکند.»(17)
بنابراين نه تنها، اين تصور که احساسات جنسي امري کاملاً شخصي است بي اساس و اشتباه است، بلکه بي اعتنايي به جنبه اجتماعي اين احساسات از سويي مانعي در جهت رشد اجتماعي دختران و پسران جوان، متفکر ساختن و تلطيف احساسات عميق انساني آنها و از سوي ديگر موجب تزلزل بنيان خانواده به عنوان يک نهاد اجتماعي و نيز مخل به نظم اجتماعي است.
صاحب نظري در خصوص قدرت تسلط بر احساسات چنين ميگويد: «قدرت تسلط بر احساس خود، بر تصورات خود، بر آرزوهاي خود از مهمترين قدرتهايي است که اهميت اجتماعي دارد.»(18)
سقراط نيز معتقد است: انسان جوياي خوشي و سعادت است و جز اين تکليفي ندارد، اما خوشي به استيفاي لذات و شهوات به دست نميآيد، بلکه به وسيله جلوگيري از خواهش هاي نفساني بهتر ميسر ميگردد، و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است. او که فضيلت را دانش و حکمت ميداند ميگويد، دانش چون در رعايت مقتضيات نفساني به کار رود عفت خوانده ميشود. و از اينرو عفت از اصول پنجگانه اولي اخلاق سقراط ميباشد.(19)
شهيد مرتضي مطهري نيز ميگويد: همچنان که از مقررات و اخلاق محدودکننده و انضباط در امور اقتصادي و سياسي گريزي نيست، از مقررات و اخلاق محدودکننده و انضباط در احساسات و غرايز جنسي نيز گريزي نمي باشد.(20)
مباحث ذکرشده، اهميت کليدي تربيت جنسي نوجوانان و جوانان را، که دنياي ذهني و روحي آنها همراه با پيشرفتهاي علمي و فرهنگي همواره متحول ميشود، بيان ميکند. در واقع، آنچه از سويي تربيت جواناني متفکر، داراي احساسات انساني و رشد اجتماعي و از سويي ديگر تحکيم نهاد اجتماعي خانواده و نيز جامعه اي سالم و عفيف و داراي نظم و انضباط را در پي دارد، عبارت است از تربيت جنسي نوجوانان و جوانان و آگاه نمودن آنها به دانش خوبيها و بديها و پرورش احساسات نجيبانه در آنها. نه، آن چنان که طرح «توسعه فرهنگ عفاف» گفته است: «تعيين و تحديد دقيق حدود روابط زن و مرد در کوچه و خيابان و کارخانه و اداره و مدرسه و ... و ترويج و تبليغ مستقيم و غير مستقيم آن.»(21) که اين خود امري ناشدني است، بخصوص در زندگي اجتماعي امروز و دامنه وسيع نيازها، فعاليتها، و کليه اموري که هر شخص به عنوان يک فرد و نيز عضوي از اعضاي جامعه با آن سر و کار دارد.نقد طرح يادشده در ادامه اين پژوهش خواهد آمد.
تربيت جنسي مسأله اي بغرنج و دقيق و از مشکلترين مسايل تربيتي است. و اساس آن، تعليم رفتار مناسب و شايسته بين دو جنس دختر و پسر و ايجاد روابط صحيح ميان آنها و نيز پرورش احساسات نجيبانه و قدرت تسلط بر احساسات و توانايي اداره خود در هر دو جنس است. و بدين ترتيب کمک به تشکيل تدريجي شخصيت اجتماعي سالم و رشد اجتماعي يعني شرکت فعالانه دختران و پسران جوان در زندگي اجتماعي است.
نکته مهم قابل ذکر اين است که آموزش و تربيت جنسياي که در غرب به نوجوانان و جوانان داده ميشود براي اين است تا از آزاديهاي تقريبا نامحدود موجود در آن جوامع صحيحتر استفاده شود. در حالي که چنين مسألهاي در جوامعي مانند جامعه ما مطرح نيست. از اينرو توجه به تفاوت موجود بين ساختار فرهنگ غرب و شرق براي تعيين اهداف آموزش و تربيت جنسي و شيوه آن در اين جوامع و نيز نوع رفتار با جنس مخالف ضرورت دارد.
در جامعه ما به دليل بافت مذهبي جامعه و اهميت خانواده، روابط آزاد بين دختر و پسر به شدت نهي ميشود. اين نهي چندان شديد است که حتي مردهايي که قبل از ازدواج اين قانون را رعايت نکردهاند، نيز، به هنگام ازدواج شديدا به آن پايبند ميشوند، و در پي ازدواج با دختري عفيف هستند. گرچه اين رفتار خودخواهانه خود به عفت عمومي لطمه وارد ميسازد و البته مورد تجاهل نيز قرار ميگيرد.
به هر حال، نفي روابط آزاد بين دختر و پسر به دليل بافت مذهبي جامعه و اهميت نهاد خانواده در ايران، مسير تربيت جنسي را به سوي روابط معقول و مشروع سوق ميدهد و اين پرسش را طرح ميکند که وضعيت مطلوب در روابط دختر و پسر چيست؟ اما چنان که در پيش گفتيم تعارضات و بحرانهاي فکري و فرهنگياي که در تاريخ معاصر ايران رخ نمود همواره مانعي براي ارايه پاسخي يکسان و راهگشا بوده است. و در واقع ما با طيفي از پاسخها روبهرو بوده ايم که يک سمت آن را ايده هاي خشک، شديدا محدود و کنترل کننده و ناآشنا به زمان و نيازها و سمت ديگرش را ايده هاي آزادي خواهانه در معناي غربياش يعني آزادي هاي بي حساب و متزلزل کننده نهاد خانواده يعني همان منطق بيبند و باري تشکيل ميدهد. اين بحران در نظر، در عمل نيز ايجاد بحران نموده است. به طوري که باعث شده است بسياري از جوانان بر اثر اين بحران مقداري جهتشان را گم کنند؛ که اين به نوبه خود در ساخت شخصيت و شکوفايي استعدادهاي مختلف آنها در مسير زندگي فردي و اجتماعياشان نيز دچار اشکال نموده است.
اما ديدگاه مياني موجود بين ايده برخورد محدود، خشک و شديدا کنترل شده بين دختر و پسر و ايده معتقد به آزاديهاي بيحساب در روابط و معاشرت بين دو جنس مخالف عبارت از برخورد و رابطه معقول مبتني بر شناخت و احترام متقابل در چارچوب رعايت شخصيت طرفين، رعايت قوانين عرفي(22) و مذهبي و سلامت جامعه در محيط هاي گوناگون کار، دانشگاه، منزل و ... است. وجود اين چارچوب، در خصوص چگونگي و حدود ارتباط مناسب و سالم بين دختر و پسر و رعايت اخلاق و نزاکت در روابط بين آنها در زمان ما، که زنان دوش به دوش مردان در دانشگاه ها، ادارات، کارخانه ها، بيمارستان ها و ... مشغول کار و فعاليت هستند الزامي و ضروري است. و در واقع ايده «تعيين و تحديد دقيق حدود روابط(23) زن و مرد در کوچه و خيابان و کارخانه و اداره و مدرسه و ... و ترويج و تبليغ مستقيم و غير مستقيم آن»(24) نه تنها ايده اي نشدني است بلکه بيتوجه به دامنه نيازها و مسايل گوناگون زندگي فردي و اجتماعي و ناآشنا به زمان است.
دو مطلب ذيل فرازهايي از وصيتنامه و بيانات حضرت امام خميني است:
ايشان در وصيتنامه خويش ميگويند: «ما مفتخريم که بانوان و زنان پير و جوان و خرد و کلان در صحنه هاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن کريم فعاليت دارند. و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامي که براي دفاع از اسلام و کشور اسلامي از واجبات مهم است شرکت و از محروميتهايي که توطئه دشمنان و ناآشنايي دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتي که دشمنان براي منافع خود به دست نادانان و بعضي آخوندهاي بياطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نموده اند.»(25)
شرط صحت و سلامت محيط از نظر ايشان شرطي اساسي است: «... البته در آن محيطي که شما [زنان [تعليم نظامي ميبينيد بايد محيط صحيح باشد، محيط اسلامي باشد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامي محفوظ باشد.»(26)
تعليم برخورد و رابطه مبتني بر شناخت و احترام متقابل بين دختران و پسران در چارچوب رعايت شخصيت طرفين و رعايت قوانين عرفي و مذهبي در تربيت نوجوانان و جوانان يک مسأله رواني، اجتماعي است که اخلاق عمومي جامعه را تحت تأثير قرار ميدهد. و تحقق آن در گرو رشد شخصيت و قدرت فهم، درک و نيز ارزش هاي فرهنگي دروني شده افراد جامعه است. بنابراين، ذکر ناشيانه مطالب خشک اعتقادي و اخلاقي و يا مطالب کليشه اي و بيروح از تاريخ اسلام و حتي ذکر مرگ و قيامت و ... آن گونه که در طرح توسعه عفاف پيشنهاد شده است،(27) به جاي توجه به زمينه هاي يادشده در شکل دهي رفتارهاي افراد جامعه کمترين نتيجه را در بر دارد. و در شرايط فعلي جامعه ما به دليل استفاده بيش از حد و کسل کننده رسانه ها از جمله صدا و سيما، اغلب نهادهاي آموزشي مثل مدارس و غيره از آن، تقريبا ديگر نتيجه اي در بر ندارد. و بلکه برعکس، نتيجه معکوس دارد و يا منجر به مقاومت رواني جوانان و نيز ديگر افراد شده است. استفاده تقريبا گسترده و ناصحيح از ابزارهاي کنترل و اجبار در قالب امر به معروف و نهي از منکر و مته به خشخاش گذاشتن و ايجاد جو فشار در مورد نوجوانان و جوانان خود دليل مهم ديگري براي مقاومت رواني جوانان محسوب ميشود. و خطرناکتر اينکه اين طرز عملکرد به نوجوانان و جوانان که نياز به پرورش و تربيت دارند، يا هويت منکراتي داده است و يا آنان را بيهويت و دو شخصيتي کرده است. اين در حالي است که براي رشد شخصيت جوانان، به طوري که آنها علاوه بر نيازهاي فيزيکي، نيازهاي اجتماعي و نيز نياز به خودشکوفايي و به فعليت رساندن استعدادها و قابليتهاي خود را احساس کرده و قدرت درک و فهم خوب و بد را داشته باشند، بايد به کيفيت نهادهاي اجتماعي مثل نهاد خانواده، آموزش و پرورش و رسانهها و نيز شيوه عملکرد مجريان سياست فرهنگي و طرز زندگي (پنهان يا آشکار) گردانندگان و مديران ارشد و حتي مياني جامعه به لحاظ تأثيري که بر جامعه دارند توجه کرد.
بي شک اصلاح اخلاق اجتماعي در گرو شناسايي دقيق آسيبها و کاستي هاي فرهنگ عمومي است. اما متأسفانه به رغم مناقشات فرهنگي و اجتماعي در طول سالهاي بعد از انقلاب، طرح، گفتگو و اقدام در زمينه آسيبها و کاستي هاي جدي موجود در جامعه، ناقص و در مواردي سهل انگارانه بوده است. در اين ميان، مسأله چگونگي و حدود ارتباط سالم ميان دختر و پسر يا زن و مرد به عنوان يکي از مصاديق اخلاق اجتماعي بيشتر در ظاهر و گاه به شيوه اي خشن مورد توجه بوده است. آنچه ميخوانيد دومين بخش از کنکاشي است که در اين زمينه و مسايل پيراموني آن صورت گرفته و در چهار قسمت تنظيم شده است. روشن است که موضوعي به اهميت مسأله جنسيت و اخلاق و به گستردگي آن را نميتوان در يک پژوهش به انجام رساند. چه اينکه برخي مسايل مطرح شده در اين پژوهش نيازمند تأمل بيشتر است و حتي در نگاه برخي صاحب نظران مسايل اجتماعي پذيرفته نيست ولي طبيعي اين دست مباحث طرح ديدگاه هاي مختلف و دستيابي به بهترين شيوه ها و راهکارها ميباشد. و از اينرو حتي اگر برخي نظرهاي مطرح شده مورد پذيرش نيز نباشد اما ميتواند در دستيابي به ديدگاه جامع و راهکار مطلوب مفيد افتد.
ضعف نهادهاي آموزشي،رسانه ها و سازمانهاي فرهنگي در خصوص تربيت شخصيت سالم نوجوانان و جوانان از سوي نهادهاي آموزشي، رسانه ها، سازمانها و مراکز فرهنگي نيز مشکلات اساسي وجود دارد.
نخست: اين نهادها و مراکز فاقد برنامه ريزي جامع و استراتژي درازمدت (و حتي کوتاه مدت) فرهنگي مشخص و روشن در کليه زمينه ها هستند و عملکرد آنها بيشتر متکي بر سلايق ناپايدار شخصي و گرفتار روزمرّگي است.
دوم: شيوه کار مجريان فرهنگي (مانند صدا و سيما) و مربيان نهادهاي آموزشي بيشتر بر اساس تبليغ مستقيم، القاء مشخص، واضح و پند و اندرز دادن است.
شيوه مستقيم تبليغ، پند و اندرز دادن هاي مکرر و کسل کننده و القاء مشخص و نينديشيده، آن هم در شکلي که مخاطب نادان و جاهل پنداشته ميشود، موضع گيري فعال منفي را به دنبال دارد.
و از آنجا که ايران جامعه اي با بافت محکم مذهبي است و به قول شهيد مرتضي مطهري «هر گونه صلاح و اصلاحي در کار مسلمين رخ دهد يا بايد مستقيما به وسيله اين سازمان (سازمان روحانيت) که سمت رهبري ديني مسلمين را دارد صورت بگيرد، يا لااقل اين سازمان با آن هماهنگي داشته باشد.»(28) عدم آمادگي لازم سازمان روحانيت در پاسخگويي به نيازهاي عصر و انتظارات نسل امروز و عدم برخورد فعال مثبتِ علمي، اجتماعي و فرهنگي اين سازمان در سطحي قابل قبول از دلايل عمده بحران فکري و فرهنگي ياد شده در تاريخ معاصر ايران و نيز به تبع آن فقدان برنامه هاي درازمدت فرهنگي، اجتماعي مشخص و روشن در سطح نظام و سازمانهاي مسؤول امور فرهنگي، اجتماعي ميتواند محسوب گردد. و در اين وضعيت مسايل فرهنگي، اجتماعي جولانگاه تاخت و تاز انواع سليقه ها شده است و اين خود به بحران و بهم ريختگي فکري و فرهنگي ياد شده دامن زده و اوضاع را بيش از پيش آشفته و نابسامان ميسازد.
بايد فراموش نکرد که نه منع شديد والدين و جامعه و نه صرف محدوديتهاي مذهبي هيچ کدام مسايل و مشکلات تربيت جنسي نوجوانان و جوانان را به طور کلي پاسخ نگفته و حل نميکنند. بدين ترتيب اگر شخصيت نوجوان به موقع در نهاد خانواده و در نهادهاي آموزشي مانند دبستان و دبيرستان و... و نيز تحت يک راهبرد مشخص فرهنگي در جامعه اصلاح نشود و علاوه بر اين، اگر مسايل زندگي روزمره و نيازهاي نوجوان و جوان در زمينههاي گوناگون مانند تحصيل، فوق برنامه، ورزش و موارد سرگرمي سالم فراهم نباشد تا جوان مشغول بوده و از تأثرات و تمايلات دروني و بلوغ زودرس جنسي دور باشد، همچنين اگر آينده شغلي روشن و اطمينان بخش براي جوان در سنين رشد اجتماعي همراه با بلوغ جنسي مهيا نباشد و او در ازدواج با مشکلات مختلف روبهرو باشد، در چنين شرايطي فساد اخلاقي و حتي ارتکاب جرايم خطرناک در جامعه رشد خواهد يافت.
حال تصور کنيد در جامعه ما همچنان که گفتيم بحرانها و تعارضات فرهنگي که نوجوان و جوان را با طيفي از ايدههاي خشک، شديدا کنترل کننده و ناآشنا به نيازها و زمان و نيز ايدههاي معتقد به آزاديهاي نامحدود و کنترل نشده مواجه ميسازد. و ناآشنايي مربيان بسياري نسبت به مسايل تربيتي و رواني و ناپختگي و دورانديش نبودن آنها، و همچنين وجود اهرمها و يا ابزارهاي فشار و کنترل که مرز حساب شدهاي ندارند و مراکز متعدد کنترل کننده که سياست جامع فرهنگي و مقررات اجرايي تعريف شدهاي نداشته و در بسياري موارد نيروهاي آنها بر اساس سليقههاي شخصي خويش عمل ميکنند، وضع را وخيمتر کرده است. و در مواردي برخي از نيروهايي که داعيه اصلاح منکرات را دارند، نميدانند که محيطي که کلام پاکيزه در آن مبادله نشود و رفتار منصفانه و عادلانه در آن اعمال نگردد، محيطي سالم براي تربيت و رشد نسلهاي حال و آينده نخواهد بود.
اينها همه در حالي است که اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي ايران (مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي) چنين ميگويد: «نبايد فراموش کرد که انقلاب اسلامي حقيقتا انقلاب فرهنگي است و اگر نگوييم همه اختيارات و امکانات، قدر مسلم اين است که ميتوانيم بگوييم بيشترين و مهمترين و عمدهترين تلاشها و توانمنديها بايد براي تکامل و توسعه و تحرک فرهنگي در همه شؤون فردي و اجتماعي به بهترين نحو صرف شود. اگر در قول و قرار شفاهي و کتبي، نود درصد راه حلها و درمانها را فرهنگي دانسته و ده درصد آن را غير فرهنگي بدانيم اما عملاً اين نسبت را معکوس کرده ده درصد امکانات و تواناييها را به فرهنگ و نود درصد آن را به امور ديگر متوجه سازيم، در چنين حالتي از سياست فرهنگي چندان نصيبي نخواهيم برد.»(29)
البته به نظر ما بهتر است بگوييم در واقع هيچ نصيبي نخواهيم برد. روشهاي صرفا سرکوب کننده که به جاي کنترل و هدايت غرايز در يک برنامه تربيتي با هدف روشن و با حفظ شخصيت و آزاد منشي نوجوانان و جوانان اعمال شود نه تنها باعث لجبازي و کنارهگيري نوجوانان و جوانان در مقابل فرهنگ خودي شده و مقاومت رواني آنها را برانگيخته بلکه متأسفانه بسياري از خانوادهها را نيز به مقابله فرا مي خواند است. در حالي که ميبايست نهاد خانواده که اولين و مهمترين محل تربيت و رشد نوجوانان و جوانان است با سياستها و شيوه هاي فرهنگي جامعه براي رشد نوجوانان هماهنگي داشته باشد. اين عدم هماهنگي، خود، معضل مهم ديگري در تربيت اخلاقي نوجوانان و جوانان محسوب ميشود.
دختر دانش آموزي در پارک ساعي چنين ميگويد: اين روزها هر پسري که با دختري آشنا ميشود ابتدا در همان جلسه اول برخورد به او ميگويد، ميآيي به خانه. او يکي از دلايل اين برخورد پسرها را فشار و کنترل بيش از حد جامعه ميداند!
در توضيح دليل ياد شده از سوي دختر دانشآموز مورد مصاحبه، ميتوان گفت، در ابتداي امر به دليل فشارهاي بسيار و کنترل هاي نسنجيده و بازداشت و... معاشرت بين دختر و پسر به درون خانه ها کشيده شد. و در اين معاشرتهاي پنهان و خانگي دختر و پسر خصوصا پسرها، بدون توجه به عواقب مسأله لااقل براي خودشان، به اين نتيجه رسيدند که در درون خانه، بسيار راحتتر و بدون کمترين قيد ميتوان معاشرت نمود.
در اين جا با مسايل مختلف روبه رو هستيم. يکي اينکه برخي عملکردها به گونه اي بوده است که به جاي تربيت جوانان، آنها را به سوي مشکلات اخلاقي سوق داده و روابط پنهان بين دختر و پسر ايجاد نموده يا دامن زده است، که بسيار خطرناک است. شايان ذکر است که منظور، آزاد گذاشتن معاشرت بين دختر و پسر و گسترش روزافزون آن يا به قول معروف آزادي بيبند و باري و هرج و مرج جنسي و اخلاقي که عواقب جدي و خطرناک در ابعاد گوناگون براي آينده نوجوانان و جوانان و نيز جامعه در بر دارد، نيست. بلکه توجه دادن به برخي آثار منفي فشارها و کنترلهاي بيش از حد و نسنجيده، و بسان متهم و گناهکار و خداي ناکرده فردي فاسد با نوجوان و جوان برخورد کردن است که نه تنها شيوه اي ناکارآمد، بلکه داراي عواقب تلخ بسياري در تربيت نوجوانان و جوانان براي آيندهاي روشن و سالم است.
اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، «مخفي شدن فساد عقيده و اخلاق» و نيز گرايش به راه حلهاي شتابزده و خشونت آميز در مورد مشکلات اجتماعي و معضلاتي که نيازمند تحقيق و تدبير است.» و همچنين «عدم توجه به نقش عوامل و مسايل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و محيطي در اصلاح جامعه و اکتفا کردن به وعظ و نصيحت در هدايت و تربيت ديني و اجتماعي و «نهي از منکر با توسل به منکرات ديگر»(30) را از منهيات در سياست فرهنگي ذکر کرده است.
و به اين ترتيب، گو اينکه در جامعه ما هر کس کاري ميکند ديگري آن را به اصطلاح رشته ميکند و بسياري از امور فرهنگي و اجتماعي متوليان متعددي دارد، در حالي که هيچ متولي ندارد.
بنا به گفته تمام دختر و پسرهايي که با آنها در باره مسايل جوانان، از جمله رابطه ميان دو جنس گفتگو کرديم، بگير و ببندها، ضرب و شتم و رفتارهاي تندي که در جامعه به منظور ممانعت از معاشرت آزادانه دختران و پسران، روابط پنهان و يا به قولي فساد و فحشاء، مخفيانه ايجاد و يا گسترش داده است. افزون بر اين در مواردي فساد اخلاقي حتي به طور علني نيز قابل مشاهده است. برخي از جوانان 18 ـ 17 ساله از روابط پنهاني دختران نوجوان کمسن و سال با پسرها در محافل خصوصي صحبت ميکردند.
به طور کلي در طول صحبت و گفتگو با پسران و دختران مسأله بلوغ زودرس در سنين نوجواني و سنين اوليه جواني (اگر جواني را 18 سال به بالا در نظر بگيريم) توجه ما را به خود جلب کرد.
اما در اين ميان يکي از مهمترين مسايلي که ميتواند توجه منتقدان فرهنگي و اجتماعي را برانگيزد، استفاده از شيوه هاي خشونت آميز در مسايل مربوط به ارتباط ميان دو جنس مخالف در جامعه است. پسران و دختراني که در حال صحبت، گفتگو، قدم زدن و يا احتمالاً در مواردي ديگر دستگير شده و به مراکز مربوطه برده ميشوند، خصوصيات فکري، فرهنگي و رفتاري کساني که آنها را دستگير ميکنند و شيوه هاي برخورد با اين نوجوانان و جوانان، که نگارنده اين سطور خود از ابتدا تا انتهاي اين امر يک بار به طور کاملاً طبيعي مشاهده کرده و مورد تأمل قرار داده ام و به دادگاه بردن آنها، و در مواردي شلاق و کتک زدن آنها با توجه به سياست فرهنگي ياد شده در اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي، و با توجه به نظر کارشناسانه، روانشناسان، جامعه شناسان و متخصصان تعليم و تربيت به طور جدّي قابل تأمل و رسيدگي است. يکي از نکات مورد تأمل اين است که اين شيوه ها و برخوردها نسل جوان را گرفتار مشکلات شخصيتي کرده و روابط پنهان خطرناک و فساد مخفيانه ايجاد نموده است. بايد خاطر نشان کرد که سخن بر سر گسترش روابط و معاشرت آزادانه و خلاف شرع دختر و پسر که موجب لطمات روحي، بيتوجهي به درس و علم و يا موجب فساد براي آنها شود نيست، بلکه سخن بر سر اين است که بحران بلوغ و غريزه جنسي را فقط با بگير و به بند، دادگاه و شلاق و کتک و تنها با نصيحت و دعا و يا ذکر مرگ و قيامت و اجباري نمودن فرايض ديني نميتوان به مسير صحيح هدايت کرد.
جواني ميگفت: جامعه اين همه فشار و سختگيري را بدون هيچ تدبير و سياست انديشيده اي در مورد نوجوانان و جوانان به کار ميگيرد. تازه اين جوان اگر تمام اين گونه فشارها را پشت سر بگذارد و دست از پا خطا نکند و يا نيروي جوانيش را صرف تحصيل و آموزش ديدن بکند بعد که تحصيلش تمام شد، مشکلات اشتغال يک طرف و بعد هم امکانات مالي ضعيف اجازه ازدواج به او نميدهد. آيا به نظر شما اين حالت محکوميت نيست.
با وجود اين فشارها و بگير و به بندها و ضرب و شتمها در مورد روابط بين دو جنس مخالف باز هم مشاهده ميکنيم که طرح توسعه عفاف که اخيرا مطرح شد بدون اينکه مصاديق مروجان و عاملان منکر را برشمرد و معلوم کند، منظورش از اين مروجان و عاملان چه کساني است، و آيا با مسايل ناشي از بحران بلوغ و غريزه جنسي نوجوانان و جوانان و يا نوع حجاب دختران و يا نوع لباس يا آرايش موي پسران و... نيز بايد با قانون و دادگاه و امثال آن برخورد شود؟
اينها همه در حالي است که جامعه ما در اين خصوص به تدابير، سياستها و روشهاي معقول نياز مبرم دارد. و ميبايست با به کارگيري کارشناسان دلسوز روانشناس، جامعه شناس و متخصصان تعليم و تربيت به تربيت جنسي نوجوانان و جوانان و آموزش آنها در زمينه رابطه و برخورد معقول و مبتني بر حفظ حرمت حدود الهي و احترام متقابل در چارچوب رعايت هنجارهاي اجتماعي در محيطهاي مختلف منزل، دانشگاه، محيط کار و کوچه و خيابان و... همت گماشت و نيز نيازهاي او را در مقاطع گوناگون تأمين نمود. مرد ميانسالي که گفتگوي جوانان و ما را در پارک ساعي ميشنيد، به ميان سخن آمد و گفت: همين جوان که ميگويد، معاشرت آزادانه دختر و پسر ايراد ندارد و من نياز دارم به اين گونه معاشرت! اگر تحت تربيت درست، نيازهاي تحصيلي، ورزشي، فوق برنامه و موارد سرگرم کنندهاش فراهم باشد تا مشغول باشد و در لابه لاي اين مسايل اقتصادي او نيز بعد از فارغ التحصيلي از دبيرستان يا دانشگاه مرتفع شود؛ مسکن، خوراک، پوشاک و زندگي روزمره او تحت يک برنامه صحيح حل شود، ديگر نميگويد، مشکل من دختر است. همين جوان در دانشگاه، در کتابخانه، در محيط کار با جنس مخالف برخورد ميکند، درس ميخواند و کار ميکند منتهي با يک تربيت درست. فردا هم با يک شيوه سالم و طبق عرف ممکن است با همکلاسي يا همکار خود... ازدواج کند.
او ميافزايد: من اهرم فشار براي جوانها را رد ميکنم. اينکه بخواهيم جوان را تحت فشار و خشونت قرار دهيم. بهترين شيوه، تربيت درست و صحبت کردن و حتي اجازه دادن به جوانها است که بيايند مسايلشان را مطرح کنند. مثل اينکه الان شما آمديد و صحبت ميکنيد.
او ادامه ميدهد: وقتي جوان تربيت شده باشد خودش براي خود مرزبندي ميکند که تا چه حدودي من مجاز هستم با جنس مخالف ارتباط برقرار کنم. و دختر هم اجازه نميدهد به جنس مخالفش که خارج از اين مرزبندي با او برخورد شود. اما اگر تربيت در کار نباشد و نوجوان و جوان مشکل داشته باشد، همان طور که اين جوان گفت: اگر در پارک به او اجازه ندهند که با دختري آزادانه قدم بزند، ميرود در يک محيط دربسته اين کار را ميکند.
به زعم ما حتي در مواردي نيز که دختر و پسري به علت داشتن روابط پنهاني دچار مشکل و آسيب جدي يا نسبتا جدي ميشود، اگر بنا بر سالم سازي آنها و تشکيل خانواده اي سالم و متعادل باشد استفاده از راههاي خشونت آميز يا کارساز نيست و يا در صورت نياز بايد با تشخيص کارشناسان دانا و متخصصان روانشناس و جامعهشناس و با تأمل و به مقدار لازم صورت گيرد. در واقع استفاده از قانون و يا اعمال مجازات بايد تنها در مواقع شرارت که جامعه مورد تهديد قرار ميگيرد مدنظر باشد. روشن است که حدود الهي بايد جاري گردد و در صورت اثبات شرعي جرم به راحتي نميتوان از حدود الهي و احکام اسلامي گذشت، ولي آيا رعايت حدود الهي براي تضمين سلامت جامعه نيست آيا صرف ضربات شلاق سلامت خانواده را که بر سلامت جامعه تأثير ميگذارد، تأمين کرده است براي سامان دادن مشکلات جوانان از جمله مسايل غريزه جنسي در آنها و مشکلاتي که ممکن است در اين زمينه براي آنها پيش آيد، بايد اولاً شخصيت نوجوان به موقع در عملکرد هماهنگ نهاد خانواده و ديگر نهادهاي آموزشي اصلاح شود و اشتغالهاي سالم تحصيلي، علمي، ورزشي و فوق برنامه براي آنها آماده باشد، و از طرف ديگر در مواردي که آنها دچار مشکلاتي ميشوند حتما با توجه به نوع آن مشکل با بهره گيري لازم از کارشناسان و متخصصان امر به رفع آن اقدام نمود. بررسي و اقدام در مورد جزئيات اين گونه مسايل بايد با تفحص، تحقيق و بحثهاي جدي روانشناسانه و جامعهشناسانه صورت گيرد و نه فقط با وسايل و ابزارهاي زور و اجبار و يا دعا و نصيحت و پند و اندرز دادن.
مسأله ديگر، اينکه آيا برخي از خانوادهها به مسايل اخلاقي جوانانشان پايبند نيستند؟ براي افرادي که با روح و جو خانواده ايراني آشنا هستند جواب اين سؤال مشخص است. به غير از تعداد بسيار کمي از خانوادهها که خود دچار بيمبالاتيها و احتمالاً برخي از اين تعداد بسيار کم، گرفتار فساد اخلاقي هستند و براي فرزندانشان نيز بيمبالاتي را منع نميکنند، اکثر خانواده هاي ايراني دست کم در خصوص خانواده و اقوام نزديک خود پايبند به اخلاق هستند. بنابراين چرا کنترل و هدايت اخلاقي و رفتاري نوجوانان و جوانان در حال حاضر در موارد قابل ملاحظه اي در خانواده و جامعه يکسان عمل نميکند؟ آيا اين سؤال، جوابها سياسي دارد. براي مثال، آيا عدهاي به علت مخالف بودن با مسايل سياسي جامعه از کنترل و هدايت اخلاقي نوجوانان و جوانان خود سرباز ميزنند؟ و بدين ترتيب هم خود و خانواده خويش و هم جامعه را دچار معضل ميکنند؟ يا اينکه با سياستهاي فرهنگي جامعه (البته اگر به طور مشخص در تمام موارد چنين سياستهايي وجود داشته باشد يا به آنها عمل شود...) مخالف هستند و يا در مورد اين سياستها خود نظر دارند؟ و يا با شيوه هاي اجرايي آن مخالفاند؟ چرا در برقراري ارتباط نزديک با خانواده ها و رفع موانع موجود، ناتواني وجود دارد و يا اينکه چرا خانواده ها به چنين مشارکت تربيتي تن نميدهند. در هر حال بايد توجه داشت تربيت نوجوانان و جوانان داراي شخصيت رواني و اجتماعي سالم، وظيفه اي فراتر از خودبيني ها، عنادها و تنگ نظريهاي عقيم کننده است که بر دوش نهاد خانواده، نهادهاي آموزشي و نظام اجتماعي قرار دارد، که نه تنها آينده نوجوان و جوان را بلکه آينده يک ملت را رقم ميزند. و تلاش براي رفع موانع مذکور از قدمهاي ضروري براي انتقال باورداشتهاي جمعياي است که شخصيت اخلاقي و اجتماعي نوجوانان و جوانان را به گونه اي شکل دهند که آنها از الگوهاي متعارف اجتماعي فراتر نرفته و اعمال قدرت تنها به هنگام شرارت هاي تهديد کننده جامعه، آن هم با تشخيص کارشناسان دانا و آشنا به امور صورت گيرد.
پينوشت ها:
1 ـ عفاف و عفت در لغت به معني خويشتنداري و امتناع از چيزي است و در اصطلاح به معني خويشتنداري از دادن پاسخ مثبت به شهوات، اميال و خواهشها و تسلط بر احساسات خود، که داراي اهميت اجتماعي است.
2 ـ معين، محمد، سلسله فرهنگهاي معين شماره «3»، مؤسسه چاپ و انتشارات اميرکبير، تهران، 1342 ـ ص1436.
3 ـ همان، ص174.
4 ـ همان.
5 ـ فروغي، محمدعلي، سير حکمت در اروپا، جلد دوم، انتشارات زوار، چاپ چهارم، تهران، زمستان 1366 ـ ص242.
6 ـ همان، ج1، ص18.
7 ـ همان، ص44.
8 ـ همان، ج2، ص193.
9 ـ مطهري، مرتضي، فلسفه اخلاق، انتشارات صدرا، چاپ اول، تهران، بهار 1366 ـ ص291.
10 ـ همان.
11 ـ رجوع شود به مقاله «رهبري نسل جوان» از کتاب «ده مقاله» و کتاب «فلسفه اخلاق» و برخي نوشتههاي ديگر از مرتضي مطهري.
12 ـ بيرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه: دکتر باقر ساروخاني، چاپ اول، انتشارات کيهان، تهران، 1366، ص355 ـ 354.
13 ـ آبرکرامبي نيکلاس، هيل استفن، اس. ترنر برايان، فرهنگ جامعه شناسي، ترجمه: حسن پويان، چاپ اول، انتشارات چاپخش، تهران، بهار، 1367، ص259.
14 ـ فروغي، محمدعلي، سير حکمت در اروپا، جلد اول، ص44، (نقل به اختصار).
15 ـ اديب، محمدحسين، جامعهشناسي ايران، ص41.
16 ـ کوچتکف، و.د. ولاپيک، م. (روانشناسان بزرگ شوروي)، روانشناسي و تربيت جنسي کودکان و نوجوانان، ترجمه: محمد تقيزاده، انتشارات بنياد، چاپ چهاردهم، 1373، تهران، ص6.
17 ـ همان، ص225.
18 ـ همان، ص6.
19 ـ فروغي، محمدعلي، سير حکمت در اروپا، ص18 ـ 17.
20 ـ مطهري، مرتضي، اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، انتشارات صدرا، قم، بيتا، ص74 و 72.
21 ـ طرح پيشنهادي دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي پيرامون طرح توسعه فرهنگ عفاف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي، سال 76، ص5.
22 ـ منظور از «قوانين عرفي» رعايت ارزشها و هنجارهاي پذيرفته شده اجتماعي در جهت حفظ سلامت اخلاق اجتماعي نه به معناي سنتهايي که هيچ ارتباطي با موازين عقلي و ديني ندارد. مانند بسته بندي و محدود کردن دختران و زنان و ايجاد محروميتهاي مختلف براي آنها و غيره.
23 ـ در عبارت، «تعيين و تحديد دقيق حدود روابط»، کلمه «حدود» اضافي است.
24 ـ طرح پيشنهادي دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي پيرامون طرح توسعه فرهنگ عفاف، ص5.
25 ـ امام خميني، صحيفه نور، جلد21، انتشارات سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي با هم کاري انتشارات سروش، چاپ اول، 1369، ص172.
26 ـ امام خميني، صحيفه نور، جلد 19، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، بهار 1368، ص280.
27 ـ طرح پيشنهادي دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي پيرامون طرح توسعه فرهنگ عفاف، ص5 ـ 4.
28ـ مطهري، مرتضي، مشکل اساسي سازمان روحانيت (ده گفتار)، انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، زمستان 1375، ص278.
29ـ اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي ايران (مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي)، ناشر دفتر طرح و برنامه ريزي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، زمستان 1371، ص8 ـ 7.
30ـ همان.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید