عوامل تربيتي در بين عواملي كه به رشد شخصيت كودك و نوجوان كمك ميكند، بسيار اهميت دارند. در سايه برنامه تربيتي منظم، هدفدار، روزآمد و مبتني بر فرهنگ و جغرافيايي خود است كه ميتوان به پرورش نسلي مسئوليت پذير اميدوار بود.
روش هاي تربيتي پس از خانواده بيشتر در مدرسه ها مطرح ميشود. البته نوع برخورد افراد جامعه خود بحثي جداگانه را طلب ميكند. مدرسه زمينه را براي رشد تفكر عقلاني كودك فراهم كرده و او را براي پذيرش ارزش ها و هنجارهاي جامعه آماده ميكند يا وي را در جهت هنجارشكني و ارزش گريزي سوق ميدهد.
در بازديد از يكي از كانون هاي اصلاح و تربيت بنا بر گفته يكي از مسئولان آن، عموم بزهكاران در آن مركز در يكي از مقاطع تحصيلي از مدرسه اخراج شده يا قطع رابطه كرده اند. مدرسه ميتواند به دلايل زير در سوق كودك و نوجوان به سمت بزهكاري مؤثر باشد كه در زير به آنها اشاره ميشود:
الف-نقش معلم
شعر معروف «درس معلم ار بود زمزمه محبتي/جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاي را» اشاره به اهميت نقش معلم در تربيت افراد دارد. شايد بسياري از دانش آموزان درس و مدرسه گريز در سايه كوشش معلمان به سعادت رسيده و عكس مطلب نيز دور از انتظار نيست. معلم ميتواند مستقيم و غيرمستقيم الگوي مناسبي براي رفتار شاگردانش باشد. عموم افراد بسياري از نقاط قوت فعلي خود را مرهون راهنمايي معلم گذشته خود ميدانند.
ب-عدم هماهنگي و انطباق برنامه هاي آموزشي
برنامه هاي آموزشي بايد متناسب با نيازهاي جامعه تعريف و تدوين شوند. اجراي اين برنامه ها ميبايست به طور يكنواخت اجرا شده و در خانواده و مدرسه يا در مدارس مختلف و پايه ها و سطوح مختلف دچار تضاد نشوند. مفاد آموزشي در هر مقطع بايد مكمل يافته هاي قبلي بوده و مسائل تربيتي در مقاطع بعدي كمرنگ نشوند.
شاهد مثال آنكه اكثر والدين آنقدر كه در مقطع ابتدايي و راهنمايي نسبت به برنامه درسي فرزندان خود حساس هستند در مقطع متوسطه نيستند. در مدرسه نيز بايد همه اعضاي مجموعه آموزشي هدف واحدي را تعقيب كنند تا شاگردان دچار تضادهاي رفتاري نشوند.
ج-عدم راهنمايي صحيح
راهنمايي صحيح دانش آموزان در مسائل علمي، تربيتي و ساير موارد، احتمال توفيق آنها را افزايش داده و جامعه ها را از آسيب ها و هزينه هاي بعدي مصون ميدارد.بايد به دانش آموزان خود آموزش دهيم تا در صورت نياز به راهنمايي و كمك اولياي امور، مشتاقانه و بدون ترس و واهمه به آنها مراجعه كنند. اين امر در صورت پيدا شدن حس اعتماد ممكن است.
همچنين شخص راهنمايي دهنده بايد آگاه و بادانش كافي باشد. مشاوران بايد صادق، امين و رازدار بوده و به كار خود تسلط كامل داشته باشند. راهنمايي در زمينه هايي چون رشته تحصيلي در متوسطه يا دانشگاه يا ساير مسائل، تمام آينده كودك و نيز آينده يك عضو مسئوليت پذير آينده كشور است.اين امر مي بايست در نهايت ظرافت و دقت و با تكيه بر اطلاعات درست انجام شود.
د- عدم تماس دائم بين مربيان و خانواده
ارتباط مستمر و موثر بين خانواده و مدرسه (تا حدي هم دانشگاه) زمينه را براي خروج دانش آموزان مستعد بزهكاري از اين شكاف فراهم مي آورد. بسياري از دانش آموزان مستعد بزهكاري در برخورد با خانواده و اولياي مدرسه رفتاري دوگانه در پيش گرفته و هر بار يكي را در حضور ديگري متهم ميكند تا براي خود گريز گاهي دست و پا كند.
ارتباط و هماهنگي بين خانواده و مدرسه اين مفر را بسته و باعث اشتراك مساعي طرفين و افزايش برآيند روش تربيتي ميشود. متأسفانه به دلايل متعدد از جمله تنگناهاي اقتصادي و نيز كمبود زمان و عدم آگاهي كافي والدين اين مهم كمي مورد بي مهري قرار گرفته است.
نكته گفتني ديگر آنكه لازم است تا هم پدر و هم مادر با هماهنگي كامل به اين ارتباط بينديشند. به والدين عزيز توصيه ميشود تحت هر شرايطي در جهت تقويت و تعميق اين ارتباط بكوشند كه اگر كوتاهي شود شايد براي هميشه دير شده باشد.
ه-نداشتن امكانات كافي
اجراي روشهاي تربيتي موثر و كارآمد، قبل از هر چيز پيش نيازهاي زير را ميطلبد كه به اهم آنها اشاره مي شود:
1-تربيت نيروهاي متخصص
2- آموزش خانواده ها
3- اجرا و پيگيري منظم
4- تحقيقات مستمر و اصلاح روش ها
5- تامين منابع مادي و ...
همه اين موارد هزينه بردار است. بديهي است كمبود امكانات، روش تربيتي را عقيم مي سازد.
و سخن آخر اينكه مدرسه پس از خانواده دومين نهاد در سازندگي و تربيت افراد است. خانواده ها ميتوانند با ارتباط مستمر خود با مدارس، اجراي موفق روش هاي تربيتي را تضمين كنند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید