تنها در صورتي مي توانيد عادتي را تغيير دهيد که براي اين کار انگيزه کافي داشته باشيد. بايد دقيقاً بدانيد که آيا به اين کار راغب هستيد يا نيستيد. نه تنها بايد براي شکستن عادت انگيزه داشته باشيد، بلکه بايد در کارتان ابرام و پافشاري کنيد.
اقدام شماره 1: تصميم بگيريد که تغيير کنيد
يکي از بارزترين علل ناتواني در برخورد با عادت هاي بد دو دل بودن و مصمّم نبودن است، براي اين که مصمّم تر شويد، به اشکالات و زيان هاي عادتي که مي خواهيد آن را تغيير بدهيد فکر کنيد. به اين فکر کنيد که تغيير دادن اين عادت براي شما چه سودي در بر دارد.
عادت مورد اشاره را دقيقاً در ذهن خود مجسم سازيد و بعد از خود بپرسيد که اين چه اشکالي دارد؟ اشکالات آن درکوتاه مدت و در بلند مدت براي من کدام است؟ و يا تصور کنيد شخص ديگري کار شما را انجام مي دهد. به اين فکر کنيد که اين کار براي آن ها چه زياني در بر دارد. آيا مشکلات آن ها دامنگير شما هم مي شود؟ بدترين نتيجه اي که ممکن است تحت تأثير اين عادت نصيب شما شود کدامست؟ جزئيات آن را براي خود شرح دهيد. و سرانجام از خود سوال کنيد «چرا بايد زحمت توقف اين عادت را به خودم بدهم؟» فهرستي از دلايلي که بايد اين عادت را متوقف سازيد تهيه کنيد و آن را در جايي قرار دهيد که به راحتي در معرض ديد باشد.
از آن جهت به اهميت دانستن اين که چرا مي خواهيد عادت خود را بشکنيد تاکيد مي ورزيم زيرا اين مهم ترين قدمي است که مي توانيد برداريد. بدون آن شکست مي خوريد. حتي تنها به کمک همين روشن بودن موضوع مي توانيد بر عادت بد خود غلبه کنيد. گري، به درمانگاه روانپزشکي مراجعه کرد. مشکل اين بود که هر کاري را چند بار وارسي مي کرد. مثلاً به محض اين که از خانه اش بيرون مي آمد، دوباره به آپارتمان بر مي گشت تا مطمئن شود که اجاق گاز را خاموش کرده است. به محض اين که وارد دفتر کارش مي شد به سراغ اتومبيلش بر مي گشت تا بداند درهاي آن را قفل کرده باشد. گري در واقع از وسواس رنج مي برد. از گري خواستيم به شش پرسشي که قبلاً به آن اشاره کرديم جواب بدهد و به تصميمي مشخص و قاطع برسد. او به کمک بيشتري احتياج نداشت. براي او همين اندازه کافي بود که بداند نمي خواهد برده از نو وارسي کردن بشود. او عادت خود را خيلي زود از ميان برداشت.
اقدام شماره 2: از آموزش آگاهي استفاده کنيد.
از آن جايي که اين عادت حالت خود به خودي دارد، ممکن است متوجه نشويد که چه زماني آن را انجام مي دهيد، ممکن است دقيقاً ندانيد که چه مي کنيد. بنابر اين براي متوقف ساختن آن بايد از آن آگاه شويد. اگر اين گونه باشد، بايد عادت را به خوبي مطالعه کنيد. براي اين کار بايد آن را ابتدا توصيف و بعد زير نظر بگيريد.
توصيف عادت: جزئيات کار را بايد از ابتدا تا انتها بدانيد. اگر ناخن هايتان را مي جويد، ببينيد تنها ناخن هايتان را مي جويد يا همه انگشتانتان را مي جويد. چه عاملي سبب مي شود که دستتان را به طرف دهانتان ببريد؟ از کدام دندانتان استفاده مي کنيد؟ با ناخن هاي جويده و کنده شده چه مي کنيد؟ از کدام سمت ناخن تان شروع مي کنيد؟ ممکن است بد نباشد اگر در اين خصوص از کسي کمک بگيريد.
زير نظر گرفتن عادت: بهترين راه براي زير نظر گرفتن عادت يادداشت برداري است. در ادامه مطلب برگه نمونه اي در همين خصوص تهيه کرده ايم که ملاحظه مي کنيد. با استفاده از اين برگه به سه سوال زير جواب بدهيد:
1. در يک فاصله زماني مشخص مثلاً در مدت يک هفته، يک روز، يا يک ساعت، اين حادثه چند بار اتفاق مي افتد؟
2. عادت در چه زماني اتفاق مي افتد؟
3. وقتي اين کار را مي کنيد چه اتفاقي در جريان است؟
برگه ثبت جويدن ناخن
کي؟ چند نوبت موقعيت احساسات
12 اوت
7:30 صبح 3 در انتظار جوش آمدن آب خواب آلوده
8:45 1 در دل ترافيک نگران، دير کردن، عصباني از خودم
10:30 2 زمان صرف قهوه ـ تنها مکدّر
2:15 5 يا 6 انتظار براي ديدن رئيس نگران از اين که متوجه دير آمدن من شده باشد
4:25 1 فراگيري شغل جديد علاقه مند ـ تمرکز کردن
6:00 5 در حال تماشاي تلويزيون بدون احساسي خاص
11:00ـ9:00 / 12 در کافه تريا ـ ملاقات با دوستم خجالت زده، نمي دانم چه حرفي بايد بزنم
برگه ثبت شده را مطالعه کنيد: با ثبت اجراي عادت مي توانيد عوامل مؤثر در ايجاد آن را مطالعه کنيد. بنابر اين بعد از حدود يک هفته برگه هاي ثبت شده را مطالعه کنيد. ببينيد چند بار اين عادت را انجام داديد. در چه مواقعي بود. در چه موقعيتي قرار داشتيد.
نکته مهم: ممکن است زير نظر گرفتن خود سببي باشد تا شکل و تناوب بروز عادت تغيير پيدا کند. علتش اين است که حالا شما آگاهانه تر از گذشته رفتار مي کنيد. در اين شرايط ممکن است عادت را تکرار نکنيد. در اين صورت بدانيد که ممکن است برگه ثبتي شما اندازه واقعي رفتارتان را نشان ندهد.
اقدام شماره 3: راه کارهايي براي متوقف ساختن عادت طراحي کنيد
حالا در موقعيتي هستيد که با استفاده از اقدام شماره 1 و 2 عادت خود را بشکنيد.
خودتان را آماده کنيد. براي اين که کاري صورت دهيد بايد به تکرار به خودتان بگوييد که مي خواهيد اين عادت را بشکنيد. فهرستي از دلايل را با خود نگه داريد و دست کم همه روزه به آن نگاه کنيد. در صورت لزوم مي توانيد بيشتر به فهرست نگاه کنيد.
نظامي براي هشدار به موقع پيدا نماييد. براي درمان به موقع عادت و براي اين که هنوز اين عادت شروع نشده آن را از ميان برداريد. بايد هوشيار و گوش به زنگ باشيد و در صورت لزوم اقدامات به موقع انجام دهيد. ببينيد که در چه مواقعي دچار اين عادت بد مي شويد. به اين فکر کنيد که چه مي کنيد. براي مثال فرض کنيد که وقتي تلفني حرف مي زنيد موي سرتان را با دست ديگرتان مي کشيد. زنگ هشدار شما بايد وقتي به طرف تلفن مي رويد و زماني که دست چپتان را بلند مي کنيد به صدا در آيد. اگر به محض آن که نظريات شما مورد سوال قرار مي گيرد عصباني مي شويد، هر لحظه که با منتقد و پرسش کننده اي رو به رو شديد بايد متوجه باشيد.
براي متوقف ساختن عادتتان از راهکاري استفاده کنيد. اگر متوجه شديد که عادت مورد اشاره را انجام مي دهيد، براي اين که کاري صورت دهيد هرگز دير نشده است. درست در همان لحظه که متوجه مي شويد دست از آن بکشيد. مي توانيد به خود دستور «توقف» بدهيد. مي توانيد کلمه «توقف» را جايي بنويسيد و آن را در برابر چشمانتان قرار دهيد.
حمايت ديگران را فهرست کنيد. بدانيد که براي ترک کردن عادتتان ديگران مي توانند به شما کمک کنند. مي توانند وقتي عادت مورد اشاره به سر وقت شما مي آيد موضوع را به شما اطلاع دهند. البته اگر کسي به شما غرولند کند، کمکي به شما نکرده است. از اين رو اگر به کمک کسي احتياج داريد بايد دقيقاً به او بگوييد که چه مي خواهيد و از او چه انتظاري داريد. از آن ها بخواهيد که اين فصل از کتاب را بخوانند.
نظارت را فراموش نکنيد. هم چنان برگه هاي نظارت و وارسي را تکميل کنيد تا بدانيد هر چند مدت يک بار رفتار غير ارادي خود را تکرار مي کنيد.
در ازاي موفقيت هايي که به دست مي آوريد به خودتان پاداش بدهيد. براي کاستن از ميزان عادتتان براي خود هدف هايي در نظر بگيريد و بعد هرگاه به اين هدف رسيديد به خودتان جايزه بدهيد.
نکته ديگر. در مواقعي وقتي اشخاص سعي مي کنند عادتي را بشکنند، به نظر مي رسد که وضع قبل از آن که بهتر شود وخيم تر مي گردد. در واقع از آن رو که به موضوع فکر مي کنيد انديشه مربوط به عادت در شما تقويت مي شود و با احتمال بيشتري آن کار را انجام مي دهيد. در ضمن ممکن است تحت تأثير مشغله ذهني که پيدا مي کنيد تنش زده شويد. اما اين مرحله اغلب عمر کوتاه دارد، از اين رو مأيوس نشويد و دست از تلاش بر نداريد.
اقدام شماره 4: جاي عادت را با رفتاري ديگر عوض کنيد
اغلب اشخاص وقتي مي خواهند عادتي را از سر خود بدر کنند رفتاري اضطرارگونه پيدا مي کنند. مقاومت کردن در اين خصوص هم دشوار است مگر آن که به جاي آن کار ديگري را جايگزين بکنيد و چه بهتر که اين رفتار جديد با همان نقطه بدن در رابطه باشد. حتي بهتر است عضلات مشابهي درگير شوند. اگر اين عادت دست هاي شما را شامل مي شود، مثلاً مانند موردي که موهايتان را مي کشيد، سعي کنيد که آن ها را به شکل ديگري به کار بگيريد.
اگر به هنگام نگراني، تنش يا ملالت و کسالت اين عادت به سر وقت شما مي آيد لازم است فکري به حال اين احساسات ناخوشايند بکنيد. چه عاملي است که شما را تنش زده مي کند، چه عاملي است که شما را مکدّر مي سازد؟ چه مي توانيد بکنيد تا به احساس بهتري برسيد؟
اقدام شماره 5: مداومت به خرج دهيد و به پيشرفت هاي خود توجه داشته باشيد.
مهم است وقتي مي خواهيد عادتي را از ميان برداريد مداومت به خرج دهيد. اگر يک هفته تلاش کنيد و هفته بعدي را به خود استراحت بدهيد، کاري صورت نمي دهيد. به زيان خود کار مي کنيد.
اقدام شماره 6: مراقب لغزش ها باشيد
اشکال عادت ها اين است که حالت خود به خودي دارند و معنايش اين است که اگر به طور کامل از ميان برداشته نشوند ممکن است باز گردند. ممکن است تلاش کنيد و ببينيد که عادت شما برطرف شده است و بعد به اين نتيجه برسيد که عادت از نو برگشته است. اما بدانيد اگر يک بار موفق شديد، امکان آن وجود دارد که دوباره موفق شويد و اين بار موفقيت ساده تر است. بد نيست اگر بدانيد چه اتفاقي افتاد که عادت بد دوباره بازگشت. در موقعيت هاي بعدي مي توانيد به اين موضوع توجه داشته باشيد و کاري نکنيد که ناراحتي شما باز گردد.
رو به رو شدن با نگراني هاي مقاوم و پايا
بعضي از نگراني ها پايا و ادامه دار هستند و به رغم همه تلاشي که مي کنيد در زندگي شما باقي مي مانند. البته بعضي از مسائل و نگراني ها واقعي هستند. براي برخورد با اين نگراني ها مي توانيد به دو روش زير اقدام کنيد.
راه کارهاي دست کشيدن از نگراني ها
نگراني ها را به عمل تبديل کنيد. دو چيز است که نگراني درباره آن ها بي مورد است: يکي حوادثي که براي برخورد با آن ها کاري از شما ساخته نيست و ديگري حوادثي که مي توانيد براي جلوگيري از آن ها کاري صورت دهيد. اين روشي مناسب براي رو به رو شدن با نگراني هاست. اما اگر نگراني سبب شود که دست به کار شويد و کاري صورت دهيد، مفيد است. تحت تأثير نگراني مي توانيد بسياري از مسائل ناراحت کننده را حل و فصل کنيد. اما براي حل و فصل مسائل زندگي نيازي به نگراني نيست. اگر کاري نتوان صورت داد، در اين صورت به قول ديل کارنگي: با امر اجتناب ناپذير همکاري کنيد.
درخت تصميم گيري درباره نگراني. درخت تصميم گيري درباره نگراني روش با ساختار براي حل مسئله نگراني است. بايد از خود چند سوال بکنيد تا از شدت نگراني بکاهيد. شکل 1ـ16 اين موضوع را به نمايش گذاشته است. سه سوال است که بايد از خود بپرسيد. اولين سوال اين است: «از چه نگران هستم؟» اين سوال نوع نگراني شما را مشخص مي کند. وقتي نگراني تان مشخص شد. دومين سوال را از خود بپرسيد: «آيا در اين مورد کاري از من ساخته است؟» جوابي صادقانه مي تواند «نه» باشد. اگر جواب نه باشد، جايي براي نگراني وجود ندارد. با امر اجتناب ناپذير همکاري کنيد. حواستان را از اين نگراني دور کنيد. اما اگر بتوانيد در مورد نگراني کاري صورت دهيد، به امکاناتي که داريد فکر کنيد ـ در صورت لزوم فهرستي تهيه کنيد از کارهايي که مي توانيد انجام دهيد. حالا به سوال سوم مي رسيم: «آيا کاري هست که همين حالا بتوانم بکنم؟»
سؤال 1: از چه نگران هستم؟
سؤال 2: آيا براي رفع آن کاري از من ساخته است؟
بله نه
روي کارهايي که مي توانيد بکنيد فکر کنيد. از نگراني دست بکشيد حواستان را از آن پرت کنيد.
در صورت امکان فهرستي تهيه کنيد.
سوال 3: آيا کاري هست که همين حالا بتوانم بکنم؟
نه بله، مي توانم بکنم.
برنامه بريزيد چه مي توانيد
بکنيد وکي مي توانيد اين کار
را انجام دهيد.
پس همين حالا انجام دهيد.
دست از نگراني
بکشيد و حواستان
را از آن پرت کنيد.
دست از نگراني
بکشيد و حواستان را
از آن پرت کنيد.
حالا مي دانيد که مي توانيد نگراني را کنار بگذاريد.
هست که بتوانيد همين حالا بکنيد، اين کار را انجام دهيد. اگر کاري نيست که در حال حاضر بتوانيد انجام بدهيد، براي اقدام بعدي خود برنامه اي بريزيد.
نگراني را از ذهن خود بيرون بريزيد. ذهن انسان ظرفيت محدودي دارد. شما در هر لحظه مي توانيد به يک موضوع بپردازيد. سرتان را به کاري گرم کنيد، ذهنتان را فعال نگه داريد تا فرصتي براي نگراني باقي نماند. البته توجه گهگاه جا به جا مي شود و اگر اين اتفاق افتاد، لازم است که ذهنتان را دوباره سر جاي اول آن بازگردانيد. اما هر چه ذهنتان شلوغ تر باشد، اين کار به سادگي بيشتري صورت مي گيرد. در زمينه منحرف کردن حواس در فصل هاي آينده بيشتر بحث کرده ايم.
با اين حال، دقت کنيد که منحرف کردن حواس جاي انديشيدن به مسائل و مشکلات را نگيريد. آنجلا، نگران از انجام ندادن بعضي از کارهاش به منزل آمد. براي اين که سرش را به کاري گرم کرده باشد شروع به آشپزي کرد. اين کار دقايقي حال او را بهتر کرد اما کمي ديرتر نگراني ها به سراغش آمدند به طوري که خوابش را مختل کردند. از اين رو کمي ديرتر از خودش سوال کرد: «من از چه نگران هستم؟» نگراني او از اين بود که مي ترسيد چيز مهمي را از دست بدهد. از اين رو همه کارهايي را که بايد انجام مي داد فهرست کرد. وقتي فهرست تکميل تر شد، آنجلا احساس کرد که کلافه شده است. آنجلا به اين نتيجه رسيد که مسئله مهمي هست که بايد حل کند. از اين رو تصميم گرفت که با مديرش صحبت کند و درباره رفع آن به نتيجه برسد.
نگراني را از شب هاي خود دور کنيد. نگراني بيشتر زماني به سر وقت شما مي آيد که بي دفاع تر از هميشه هستيد. از جمله مي توان به دل شب ها اشاره کرد. اگر يک زمان وجود داشته باشد که نبايد نگران شويد، اين زمان همانا دل شب است که نگراني از حد و اندازه خود خارج مي شود و نمي توان به درستي و به اندازه با آن رو به رو شد. به محض آن که يک نگراني در دل شب به سراغتان مي آيد، به خود بگوييد: «وقت نگراني نيست.» انگار نگراني راغب است که شب هنگام به سر وقتتان بيايد و اجازه ندهد که خواب به چشمان شما راه يابد. نگراني را به درون خود راه ندهيد. مي توانيد نگراني را آموزش بدهيد که از اتاق خواب شما بيرون بماند. در اين زمينه خاص محکم و مصر باقي بمانيد. مي توانيد بر دوري گزيدن از نگراني صحنه خوشايندي را در ذهن خود تصوير کنيد. در ادامه مطالب کتاب درباره قرار گرفتن در حالت آرميدگي بحث کرده ايم.
محبوس کردن نگراني ها: تصور کنيد که همه نگراني هايتان را يکي يکي در جعبه اي محبوس مي کنيد و در جعبه را مي بنديد، و يا آن ها را از درخت آويزان مي کنيد تا باد آن ها را با خود ببرد. اگر نخواستيد، نگراني ها را به جريان آب رودخانه بسپاريد و يا آن ها را در آتش بيندازيد تا دود شوند و به هوا روند. اگر نگران باشيد ممکن است موضوع مهمّي را فراموش کنيد. نگراني را روي کاغذ يادداشت کنيد. آن را از سرتان بيرون کنيد و روي کاغذ بنويسيد، جايي که از بين نرود و هر زمان که خواستيد آن را پيدا کنيد.
ديواري به دور نگراني هاي خود بکشيد. اگر در محاصره نگراني ها هستيد، روزي نيم ساعت را صرف نگران شدن بکنيد. و اگر در مواقع ديگر نگران شديد، نگراني را به «زمان نگراني» موکول کنيد. به کاري که مي کنيد دقيق شويد، به حوادثي که در پيرامونتان اتفاق مي افتد توجه کنيد. وقتي «زمان نگراني» فرا مي رسد، هر نگراني را موضوعي براي حل و فصل کردن در نظر بگيريد. اين راهکار به دو شکل با نگراني برخورد مي کند: ديواري به دور نگراني مي کشد و مانع از اشاعه آن مي شود، و از نگراني چيزي سازنده تر مي سازد.
کاري را که مي توانيد انجام دهيد.
اجازه ندهيد که نامطمئني شما را فلج کند. اگر کاري هست که مي توانيد بکنيد، آن کار را انجام دهيد. وقتي کاري را که مي توانيد انجام دهيد انجام داديد، مثلاً فرم هاي مخصوص را تکميل کرديد و يا مشکل تان را با يکي از دوستانتان در ميان گذاشتيد، اسير اين وسوسه نشويد که کار ديگري صورت دهيد. بپذيريد که کار را که مي توانستيد انجام داديد. به خودتان و به واکنشتان به نامطمئني فکر کنيد. لحظه اي صبر کنيد و به اين بينديشيد: آيا کاري را که لازم بوده است و از عهده انجام دادنش بر مي آمده ايد انجام داده ايد؟
با واکنش هاي خود در قبال نامطمئني رو به رو شويد.
از جمله برخي واکنش ها مي توان به نگراني، اضطراب، اختلال در خواب، پيدا کردن مشغله ذهني، دشواري در تمرکز کردن و دنبال تضمين هاي دوباره گشتن اشاره کرد. در واکنش به نامطمئني هر کس به شکلي عمل مي کند. بنابر اين واکنش هاي شما هم بستگي به شما دارند و هم با موقعيتي در رابطه اند که درباره اش مطمئن نيستيد.
نامطمئني را شناسايي کنيد. نامطمئني احساس ناخوشايندي است که مي تواند روي زندگي روزانه شما تأثير بگذارد. از اين رو ارزش آن را دارد که با مشکل رو به رو شويم.
مسئله را محدود کنيد. به آنچه درباره شان اطمينان داريد فکر کنيد. رفتن به سر کار، صرف کردن غذا در ساعت معين مي تواند سنگ هاي زير بناي اطمينان اوليه باشند . مي توانيد به منابع مهم حمايت از خودتان نظير موسيقي و دوستانتان پناه ببريد.
زندگيتان را طبيعي کنيد. تا حدّ امکان به کارهايي که معمولاً انجام مي دهيد ادامه دهيد. به خصوص اگر نگران شخص ديگري هستيد اين به شما کمک مي کند.
در حدّ منطقي خود خواه باشيد. از خودتان پذيرايي کنيد. وقتي به مشکلي برخورد مي کنيد مراقب حال خود باشيد.
فعاليت هايي که معمولاً از آن لذت مي بريد رها نسازيد. تفريحات، استراحت ها، قرار گرفتن در شرايط آرميدگي، وقتي با يک نامطمئني رو به رو هستيد به شما کمک مي کنند. ممکن است از شدت خستگي و يا ناراحتي نخواهيد که اين کارها را انجام دهيد. اما انجام ندادن کارهاي لذت بخشي که قبلاً انجام مي داديد، از کارايي شما مي کاهد و بر شدت نگراني هايتان مي افزايد. پرداختن به کارهاي لذت بخش مي تواند حواس شما را از نگراني و اضطراب پرت کند.
با شخص ديگري درباره مسئله تان حرف بزنيد. اغلب اشخاص اگر مسئله را در محدوده خود نگه دارند، و درباره آن با کسي صحبت نکنند، احساس بدتري پيدا مي کنند. سعي کنيد ميان حفظ کردن مسئله در محدوده خود و در ميان گذاشتن آن با ديگران تعادلي ايجاد کنيد. وقتي احساسات خود را بروز مي دهيد ديگران را در موقعيتي قرار مي دهيد که به شما کمک کنند.
مسئله را در حد واندازه خود نگه داريد. ممکن است به راحتي فرض را بر اين بگذاريد که بدترين حادثه ممکنه اتفاق خواهد افتاد. هر چند به اتفاق افتادن حوادث ناخوشايند بيشتر فکر کنيد، احتمال وقوع آن ها بيشتر مي شود و پيدا کردن راه حل براي برخورد با آن ها دشوارتر مي گردد. از اين رو به اين فکر کنيد که بدترين حادثه اتفاق نيفتاده است. احساس مي کنيد که در سينه تان يک قلمبگي ايجاد شده و بلافاصله فرض را بر اين مي گذاريد که در اثر ابتلاي به سرطان فوت خواهيد کرد. و اين درحالي است که اکثر قلمبگي ها سرطان نيستند. از آن گذشته بسياري از سرطان ها را مي توان درمان کرد.
ذهن خود را با موضوعات ديگر درگير کنيد. پرت کردن حواس راهکاري بسيار مناسب است، مشروط بر آن که اين تنها راهکاري نباشد که شما از آن استفاده مي کنيد. اگر پيوسته حواستان را به موضوعات ديگر بدهيد و به مسائل خود توجه نکنيد، بعداً رو به رو شدن با مسئله برايتان دشوارتر مي شود.
از شدت فشار بکاهيد. زندگي کردن با نامطمئني ها انسان را خسته مي کند. زندگي کردن با نامطمئني ها منابع شما را تحليل مي برد. از اين رو وقتي با اين مشکل رو به رو هستيد از قبول تعهدات جديد خودداري ورزيد.
بپرسيد: «چه نتايج مطلوبي مي تواند براي من وجود داشته باشد؟» نامطمئني انسان را بي قرار مي کند. اما اشخاص مي توانند با روش هاي خلاق و با فراهم آوردن مهارت هاي جديد و يا با غلبه بر اضطراب هاي کهنه، از شرايط به سود خود استفاده کنند.
کمک گرفتن از ديگران
وقتي نگران و مشوش هستيد، ديگران منابع مناسبي هستند که مي توانند به شما کمک کنند. مي توانند از شما سوالاتي بپرسند که در اثر آن به منبع اضطراب و گرفتاري خود پي ببريد. مي توانند به شما کمک کنند تا با واقعيت ها در تماس باشيد و در نتيجه هراس هايتان مشکل مبالغه آميز پيدا نکنند. مي توانند شما را ترغيب کنند که از زاويه هاي متفاوت به مسئله نگاه کنيد.
باتلروتوني چوپ - ترجمه مهدي قراچه داغي، برگرفته از كتاب راهنماي سلامت روان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید