در اين مقاله به پنج قاعده ي كليدي موفّقيّت تضميني در تمام صحنه هاي زندگي اشاره مي كنيم. قاعده هايي كه اگر به درستي درك شوند، و با همّت و پشتكار و سماجت دروني اشخاص پيگيري و اجرا شوند، مي توانند موفّقيّت تضميني آن اشخاص را در هر حوزه اي از زندگي، باعث شوند:
قاعده ي اوّل:
اگر به اين نتيجه رسيده ايم كه كاري بايد انجام شود، پس بدون هيچ بهانه جويي و معطّلي و با جدّيّت، كمر همّت ببنديم كه آن كار انجام شود.
قاعده ي دوّم:
كاري كه بايد انجام شود را همين الان انجام بدهيم.
قاعده ي سوّم:
مهم نيست كه از كاري كه بايد انجام شود خوشمان بيايد يا خوشمان نيايد! چون بايد انجام شود، پس در هر حالت و روحيّه اي كه باشيم با جدّيّت و سرسختي و يك دندگي تمام آن كار را انجام مي دهيم.
قاعده ي چهارم:
وقتي كار انجام شد آرام نمي گيريم و به اين مي انديشيم كه كار بعدي كه بايد حتماً انجام شود كدام است.
قاعده ي پنجم:
سراغ قاعده ي اوّل مي رويم!
حال يك دقيقه سكوت مي كنيم و مي گذاريم آن چه با صداي بلند خوانديم ،دوباره در وجود ما جاري شود تا برايمان قابل درك شود.
(بعد از يك دقيقه سكوت)
خوب دوستان راز موفّقيّت صد در صد را فهميديد!؟ راز موفّقيّت حتمي در تمام امور زندگي همين پنج قاعده اي است كه الان با هم با صداي بلند خوانديم. خوب فكر كنيد و ببينيد چقدر موفّقيّت ساده است و ما به راستي چقدر مي توانيم خودمان را كاهل و سست و ضعيف بسازيم كه از پس چنين كار ساده اي برنياييم؟!
قاعده ي يك مي گويد كه به هر حال مجموعه اي از شرايط زندگي و استعدادهاي دروني و نيازهاي شخصي و خانوادگي و اجتماعي تو را وادار مي سازند كه يك سري كارها را حتماً و بدون قيد و شرط انجام دهي! مثلاً براي فارغ التّحصيل شدن از دبيرستان و قبولي در دانشگاه لازم است يك سري درس ها را خوب و دقيق بخواني! خوب شروع كن! معطّل چه هستي! بالاخره تو و خانواده به اين نتيجه رسيده ايد كه الان وقت درس خواندن است. پس چرا دايم خودت را به كم هوشي و بي خيالي مي زني و وقتت را تلف مي كني. شروع كن!
اگر بيكاري و براي كسب درآمد و جمع آوري سرمايه مجبوري مدّتي را به خدمتكاري و كارهاي ساده مشغول شوي، پس چرا دايم در رختخواب غلت مي زني و شروع نمي كني؟ چرا صداي دستگاه پخش موسيقي را زياد كرده اي و خودت را درون اتاقت محبوس كرده و با موجودات خيالي ات مشغول گپ زدن شده اي.
آهاي! با تو هستم برخيز و جارو را در دست بگير و كارت را شروع كن. بله حق با توست! تو قرار بوده مدير يك شركت بزرگ شوي. هنوز هم مي تواني بشوي. هيچ كس به جز تو نمي تواند و حق ندارد در مورد مدير شدن يا نشدن تو صحبت كند.اما الان شرايط چيز ديگري از تو مي خواهد. برخيز و شروع كن. چرا ايستاده اي و خودت را در آيينه نگاه مي كني؟
شايد هم يك زن خانه دار هستي و بايد امروز كلّي ظرف و لباس بشويي و غذا بپزي و خريد كني و بچه ها را حمّام ببري و خلاصه كلي كار براي انجام دادن داري. پس چرا روي مبل خوابيده اي و به ميز صبحانه زل زده اي، پاشو و كاري بكن. الان و امروز اين كاري است كه بايد انجام شود و تو هم بايد انجام دهي. پس برخيز و شروع كن.
قاعده ي دوّم مي گويد: وقتي همين الان وجود دارد، چرا كاري را كه بايد حتماً انجام شود به بعد موكول ميكني. اصلاً به من بگو چه كار داري مي كني! ورزش مي كني؟ امّا تو كه الان بايد كاري ديگر انجام دهي؟ چرا اوّل آن "بايد" را تمام نمي كني و با تعويق و تاخير بي دليل، دايم اوضاع را بر ضدّ خودت بدتر مي سازي. وقتي به اين نتيجه رسيده اي كه آن كار حتماً و بايد انجام شود ديگر چرا خودت را به كارهاي حاشيه اي و جنبي سرگرم ساخته اي. همين الان زمان براي انجام آن كار لازم و ضروري در اختيار تو گذاشته شده. تو چرا اين زماني را كه متعلّق به كار مهم و ضروري است، براي انجام كاري فرعي و حاشيه اي صرف مي كني؟
قاعده ي سوّم مي گويد كه: اصلاً مهم نيست از انجام آن كار ضروري خوشت مي آيد يا نه! خوش آمدن يا خوش نيامدن تو اصلاً اهميتي ندارد. مهم اين است كه آن كار الزامي و ضروري بايد در زمان خودش به طور كامل و بي نقص و توسط شخص تو انجام شود.
اين كه تو خوشت نمي آيد يا ترجيح مي دهي به كار ديگري بپردازي، الان اصلاً مهم نيست.اگر شور و شوق كم داري، از هر جا كه فكرت مي رسد قرض بگير و بدون بهانه جويي و معطّلي بي مورد، كار را انجام بده.
اين كار مال توست. سود و منفعت آن هم به نفع توست. پس اين كه خوشت نمي آيد يا زياد در شان شخصيت ذهني تو نيست ديگر چه صيغه اي است؟ آخر مگر قرار است همه كارهاي عالم اوّل به مذاق تو مورد پسند افتد و بعد در دستور كار طبيعت قرار گيرد؟ اصلاً اين طور نيست! اتفاقاً بعضي از كارهايي كه بايد حتماً توسط تو و همين الان انجام شوند، به هيچ وجه جذاب و خواستني نيستند. تميز كردن وان حمام و كاسه توالت و يا جمع كردن آشغال ها و يا مرتب ساختن و نظافت اتاق كار مشترك خودت با ديگران و يا كار در گاراژ و دست و صورت خود را روغني كردن و يا دودكش را تميز كردن و هزاران كار ديگر كه معلوم است خيلي ها دوست ندارند، انجام دهند. اما راهي براي گريز نيست. تو بايد اين كارهاي الزامي و ضروري را به هر قيمتي كه شده همين الان به طور كامل و بي نقص انجام دهي و شخص تو هم براي اين كار فعلاً انتخاب شده است.
پس چرا معطّل مي كني و با لوس بازي و ادا و اصول هاي عجيب و غريب و داد و فرياد و خودكشي و اعتياد و صدها كار فرعي و بي معناي ديگر سعي مي كني نفرت خودت را از كاري كه بايد انجام دهي به نمايش بگذاري.
دوست خوب من! آيا هيچ مي داني كه وقتي كاري را بايد حتماً انجام دهي، ديگر عشق و نفرت تو در اين ميان هيچ اهميّتي ندارند و قضاوت اين موضوع را به هر كسي بسپاريد آن ها هم خواهند گفت كه خوب! كاري را كه بايد انجام دهي، انجام بده و خودت را خلاص كن!
مي فهمي! حتّي ديگران هم با تو همدردي نمي كنند و براي نفرت و بيزاري تو در انجام كاري كه نفعش متعلّق به توست و بايد انجام دهي هيچ ارزشي قايل نيستند. پس همه ي داد و فريادها و نمايش ها و تظاهرات رواني كه از خود نشان مي دهي بيهوده است و دير يا زود بايد تسليم شوي و در شرايط بدتري كاري كه دوست نداري را انجام دهي. پس چرا كار را به آن جا مي كشاني؟! همين الان نسبت به دوست داشتن يا دوست نداشتن كارهايي كه انجامشان وظيفه ي توست بي اعتنا شو و اين كارها را به هر قيمتي كه هست با تمام دقّت و حواس و كمالي كه در خود سراغ داري انجام بده تا تمام شود.
و وقتي كار تمام شد، استراحت كوتاهي كن و بلافاصله سراغ كار بعدي برو! بله دوست من! موفّق ها وقت زيادي براي تلف كردن ندارند. مثلاً شايد در حوزه ي تحصيل يا امور منزل كارها را سر و سامان دادي. امّا اگر نگاهي به دفترچه ي فعّاليّت هاي ضروري ات بيندازي خواهي ديد كه در شاخه ها و حوزه هاي ديگر زندگي هنوز ده ها كار ديگر باقي مانده است كه حتماً بايد انجام شوند. پس چرا معطّلي و وقت خود را به ميهماني گرفتن و استراحت بيش از حد تلف مي كني. سريع كار مهم بعدي را براي خودت مشخّص كن و همين الان چه دلت بخواهد يا نخواهد انجام بده. بدون تاخير و بهانه جويي و به طور كامل و بي نقص!
مي بيني دوست من، خيلي ساده است! تو با انجام اين چرخه پايان ناپذير، تغييرات شگرفي را در زندگي خود باعث مي شوي و بعد از مدتي به جرگه
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید