دروغگويي يكي از اختلالات رفتاري است كه ريشه در نارساييهاي شخصيتي فرد دارد ؛ از نظر لغوي به معناي كتمان واقعيت تعريف شده، فرد از طريق قلب حقيقت، ضعفهاي خود را ميپوشاند، طرف مقابل را گمراه ميكند، از تنبيه نجات مييابد يا توجه ديگران را بهخود جلب ميكند. تا پايان 4سالگي كه كودك با جزئيات پديدهها و اشياء، آشنايي لازم را ندارد، دروغگويي بيشتر جنبهرؤيا و خيالبافي دارد و او ديدهها و شنيدهها را براساس تخيلات و تصورات خود توجيه و تفسير ميكند.
زماني كه فرد در موقعيت ناامني قرار ميگيرد، احساس خطر يا حقارت ميكند، به گفتن دروغ متوسل ميشود، او به گفتههايش ايمان ندارد و بهطور قاطع سخن نميگويد، اعتماد خود را به ديگران از دست ميدهد و نسبت به آنان بدبين ميشود، فراموشكار است و نزد مردم بدنام و بياعتبار ميشود.
دروغگويي همچنين باعث تغييرات فيزيكي مانند: افزايش ضربان قلب، تغيير حالت نگاه، رنگ پريدگي، بيقراري، افروختگي، ناآرامي، خشك شدن دهان، لكنت زبان و پراكنده گويي ميشود. در بيشتر مواقع فرد در هنگام بيان غيرواقع ناخودآگاه دست را جلوي دهان ميبرد و از نگاه طرف مقابل ميگريزد و به جاي ديگر خيره ميشود.
علل: اين عارضه علل مختلفي دارد كه براي درمان آن بايد ابتدا آنها را شناسايي كرد:
1- يادگيري از خانواده: والدين الگوهاي اوليه و مهم در زندگي كودكان به شمار ميآيند. پدري كه نزد فرزند به راحتي به همسر يا ديگران دروغ ميگويد نبايد از كودك انتظار صداقت داشته باشد. والدي كه به طفل ميگويد اگر كسي با او كار داشت بگويد پدرم منزل نيست، مدل بسيار خوبي براي انحراف او است.
2- احساس كمبود: خردسالان گاهي واقعاً در زندگي دچار حرمانهايي هستند و فكر ميكنند كه نسبت به دوستان يا فاميل از بعضي امكانات برخوردار نيستند، در زمان احساس كمبود در زمينه شغل والدين، مسافرتها، محل سكونت، تغذيه و تفريحات به دروغگويي متوسل ميشوند و درون آشفته و احساس حقارت خود را به اين وسيله بهطور موقت تسكين ميدهند. اين وضعيت در مدارس، زياد به چشم مي خورد. كودك از سفرهاي خيالي يا البسه ماركدار خود با آب و تاب سخن ميگويد يا فلان هنرپيشه را فاميل خود ميخواند، از استخرخانه خود قصه ميبافد و آنقدر در اين راه مبالغ ميكند كه همكلاسيها را به غبطه و حسادت ميكشاند، بعضي از اين بچهها چنان ماهرانه اين كار را ميكنند كه شناخت واقعيت از خيال، ناممكن است و او در اين ساعات احساس لذت و كامروايي ميكند.
كودك در هر زمينهاي كه درگير محروميت بيشتري باشد، در همان حيطه اغراق بيشتري ميكند.
3- جلب توجه اطرافيان: نياز به تعلق محبت و مورد توجه قرار گرفتن جز نيازهاي اوليه فرد است. چنانچه در خانواده يا محيطهاي خارجي مورد بيمهري قرار گيرد براي نشان دادن خود به دروغ متوسل ميشود، صحبت از محبتهاي مادر، سفرهاي خيالي با والدين، موفقيتهاي تحصيلي يا دوست داشته شدن توسط معلميني خاص، بارها توسط خردسالان مشاهده شده است. تنبيه، تحقير و ملامت اين حالات را در فرد تشديد ميكند.
4- ترس: كودك استكاني را ميشكند براي فرار از تنبيه به دروغ متوسل ميشود. سختگيريهاي افراطي، برخوردهاي خشن والدين يا اولياي مدرسه و مربيان از علل مهم اين كار است كه كمكم به عادت تبديل ميشود.
5- انتظار و توقع بيش از حد كودك: گاهي والدين يا مربيان انتظاري بيش از توان طفل از او دارند. هوش كودك و توان او در حد معيني است و او بهرغم سعي و تلاش نميتواند نمره دلخواه پدر و مادرش را كسب كند يا در مسابقه خاصي موفق شود براي فرار از نتيجه به دروغ متوسل ميشود، در نتيجه بهطور موقت بر احساس حقارت خود غلبه ميكند و والدين را راضي و خشنود ميسازد. مانند تمامي موارد، پيشگيري در اين مورد نيز بهتر و راحتتر از درمان است. براي رفع اين وضعيت بايد علل آنرا بهخوبي شناسايي كرد. براي بازداشتن كودك و اصلاح رفتار او بايد روش برخورد با توجه به موقعيت انتخاب شود.
در ذيل به مواردي اشاره ميشود كه درصورت عمل به آنها اغلب موارد دروغگويي رفع ميشود:
1- از كودك سؤالي نپرسيد كه مجبور شود دروغ بگويد، اگر در اتاق نبوديد و او چيزي را شكست، نپرسيد اين استكان را چه كسي شكسته، واقعيت را بگوييد: ظرف شكسته، بيشتر دقت كن و يا كمك كن خردهها را جمع كنيم». اگر او انكار كرد، نگوييد؛ «دروغ نگو» گفتن «تو آن را شكستي هر وقت خواستي در مورد آن صحبت كني نزد من بيا» كافي است.
2- از سرزنش او موقع انجام كار خلاف بپرهيزيد و به فكر راهحل باشيد؛ «غذا را زمين ريختي بيا با هم آنرا جمع كنيم».
3- اگر مطمئن نيستيد او راست ميگويد يا دروغ، صادقانه صحبت كنيد؛ «احساس ميكنم اين حرف تو حقيقت ندارد».
4- نزد او هرگز و هرگز دروغهاي مصلحتي نگوييد: «اگه تلفن زنگ زد بگو مامانم خونه نيست.» الگوي صداقت باشيد. شما همواره در حال آموختن چيزي به فرزند خود هستيد.
5- از او انتظار بيش از حد توان نداشته باشيد. اگر نمرهاش كم بود او را تشويق به تلاش بيشتر كنيد. اگر سعي كرد و باز نمره دلخواه شما نبود از كوشش او تقدير كنيد بگذاريد به جاي نمره از حركت و اشتياق لذت ببرد و استرس نداشته باشد.
6- نزد ديگران به دروغ از موفقيتهاي او تعريف نكنيد. اين كار شايد احساس حقارت شما را موقت آرام كند ولي او را به ادامه اين دروغها نزد ديگران مجبور ميكند.
7- به او به اندازه كافي توجه و محبت كنيد. او را بدون قيد و شرط دوست بداريد نه به خاطر موفقيتهايش.
8- وقتي كار بدي انجام ميدهد اساس شخصيت او را زير سؤال نبريد، او را تحقير نكنيد، ناسزا نگوييد، فقط كار بدش را در يك يا 2 جمله متذكر شويد.
9- بيشتر تشويق كنيد تا تنبيه.
10- اگر در مدرسه تحت فشار است يا از سوي دوستان يا مربيان تحت فشار يا تحقير است حتماً با آن برخورد جدي كنيد اجازه ندهيد عزت نفس او را هيچكس در هر شأن و مقامي زير سؤال ببرد.
11- در خلوت و نه در حضور جمع و در جوي محبتآميز و پر عطوفت با بيان داستانهاي جالب او را با مضرات و نتايج دروغگويي آشنا كنيد.
12- اجازه دهيد كودك آزادانه احساسات خود را بيان كند. اگر كودكي از خواهر كوچكش خوشش نميآيد بايد اجازه داشته باشد احساسش را بيان كند. اگر كار بدي كرد و صادقانه بيان كرد، او را تنبيه نكنيد، در چند جمله او را راهنمايي كنيد. هيچگاه براي اصلاح او سخنرانيهاي غرا نكنيد،هيچكس حوصله نصايح بلند بالا را ندارد؛ «در چراگاه گاوهايي ديدم از نصيحت به.»
13- اگر ندرتاً دروغي بر زبان آورد تا جلب توجه كند به او بياعتنايي كنيد يا جملهاش را اصلاح كنيد و تعديل كنيد.
14- گاهي كودك بر اثر هيجان زياد در گفتهها اغراق ميكند. به جاي گفتن اينكه من 5 تا خرما خوردم ميگويد 5 خرما خوردم. گاهي ناديده انگاري و بيتوجهي مشكل را حل ميكند.
15- هرگز به او نگوييد دروغ ميگويد، تنها كافي است متذكر شويد؛ «اين حرف حقيقت ندارد.»
16- از كودك انتظاراتي در حد توانش داشته باشيد، از مردي كه از لحاظ فيزيكي تند و تيز و پر تحرك نيست نبايد انتظار داشت فوتباليست موفقي شود. كسي كه به رياضي علاقهاي ندارد نميتواند در المپياد رياضي شركت كند و تنها ميتواند دروغ بگويد و لاف بزند.
17- قبل از اينكه دروغگويي به شكل عادت درآيد و نهادينه شود حتماً به فكر حل اين معضل برآييد. طولاني شدن اين عمل ترك آنرا به تعويق مياندازد و دوره اصلاح آنرا طولانيتر ميكند.
كودكان با اندكي تفاوت به راه خود خواهند رفت، موفقيت اصلي در آن است كه زندگيش را همانگونه كه دوست دارد پايهريزي كند و از آن لذت ببرد، بسياري از فلان الدولهها هيچگاه در زندگي واقعاً خوشبخت نبودهاند. سري به مراكز رواني بزنيد خواهيد ديد كه بسياري از پزشكان، مهندسان و افراد شاخص در آنجا هستند و بهدليل فشار زياد زندگي و عدمرضايت از آن به فراموشي پناه بردهاند. بگذاريد بدون كمترين اضطرابي فرزندانمان با توقعي متعادل از خود شاد و خوشبخت زندگي كنند. اين براي شما هم بهتر است. سعي نكنيد ناكاميهاي خود را در آنان بازنوازي كنيد، اين تنها به ناكامي آنان منجر ميشود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید