مهر كه به آن «صداق» هم ميگويند، عطيه و پيشكشي است كه مرد در برابر ازدواج به همسر خود ميدهد. در قرآن كريم ميخوانيم:
« و آتو النّساء صدقاتهنُّ نحلة؛ در كمال رضايت قلبى، مهر زنان را به آنان بپردازيد». (نساء: 4)
فيض كاشاني در تفسير صافي مينويسد: «برخي مهر را هديه خداوند به زنان نيز ميدانند».[1]
«در سنت اسلامى، زن نميتواند از پذيرش مهريه، ولو به مقدار ناچيز، سرباز زند. در اسلام، مسئله مهر و پرداخت آن تا آن درجه اهميت دارد كه اگر شوهر زني كافر شود، و مهر زنش را كه مثلاً بدهكار بوده نپردازد، دولت اسلامي او را موظف به پرداخت آن ميكند و در صورت قدرت او، از بيت المال به آن زن ميپردازد. نيز حاكم اسلامي با استفاده از اختيارات خود، ميتواند به طلبكار بگويد كه از طلب خود صرفنظر نمايد، ولي نميتواند زن را وادار سازد مهر خود را ببخشد».[2] »نهاد مهر در ايران، بر اساس سنّت بنا شده است و مهرهاي سنگين به تازگي معمول شده و همچون سدّي در برابر تشكيل خانواده قرار گرفته است؛ در حالي كه قهر، مظهر تعهد شوهر براي تأمين زندگي است».[3]
فلسفه مهر
هديه و پيشكشي كه شوهر به عنوان مهر به همسر ميدهد، در حقيقت وسيلهاي براي مطمئن ساختن زن به صفاي قلبي خويش و دريافت پاسخ مثبت و صميمانه به پيشنهاد عشق اوست. مرد با اعطاي چنين هديهاي ميخواهد به زن بگويد: طالب توأم، تو را دوست ميدارم و صفاي تو را ارج مينهم. بدين سان، اگر مهر بر اين اساس توجيه شود، وسيله خوبي براي ايجاد مهر و محبت بين زوجين و عاملي قوي براي انس و الفت است.[4]
استاد شهيد مطهرى نيز در اين باره مينويسد:
به عقيده ما، پديد آمدن مهر، نتيجه تدبير ماهرانهاي است كه در متن خلقت و آفرينش براي تعديل روابط زن و مرد و پيوند آنها به يكديگر به كار رفته ست. مهر از آنجا پيدا شده كه در متن خلقت، نقش هر يك از زن و مرد در مسئله عشق، مغاير نقش ديگري است. نوع احساسات زن و مرد نسبت به يكديگر، يك جور نيست. قانون خلقت، جمال و غرور و بينيازي را در جانب زن، و نيازمندي و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است. و همينها سبب شده كه زن توانسته مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بكشاند، مردها را به رقابت با يكديگر وادار كند، با خارج كردن خود از دسترسي مرد، عشق رمانتيك به وجود آورد، و آن گاه كه تن به ازدواج با مرد ميدهد، عطيه و پيشكشي از او به عنوان مهر و نشانهاي از صداقت او دريافت دارد. مهر، با حيا و عفاف زن يك ريشه دارد و زن به الهام فطري دريافته است كه عزت و احترام او به اين است كه خود را در امر ازدواج، رايگان در اختيار مرد قرار ندهد و به اصطلاح شيرين بفروشد. مهر، مادهاي است از يك آيين نامه كلي كه طرح آن در متن خلقت ريخته شده و با دست فطرت تهيه شده است. قرآن كريم در آيه 4 سوره نساء از مهر به «صَدُقه» ياد كرده است و صدقه از ماده صدق است، و بدان جهت به مهر، صداق يا صدقه گفته ميشود كه نشانه راستين بودن علاقه مرد است. همچنين در آيه، از كلمه مهر با عنوان «نحله» ياد شده است؛ يعني آنكه مهر، هيچ عنواني جز عنوان تقديمي و پيشكشي و عطيه و هديه ندارد.[5]
استجاب كم بودن مهريه
گر چه براي مهريه اندازه اي معين نميتوان مطرح كرد و ميزان درآمدها و چگونگي زندگي افراد، در تعيين اندازه مهر ميتواند اثرگذار باشد. اسلام به كم بودن مهريه سفارش كرده و آن را امري مستحب دانسته كه پاداشي الهي دارد توصيه اسلام اين است كه مقدار مهر زنان به گونه اي باشد كه مرد بتواند با آسودگي خاطر و رضايت قلبي آن را بپذيرد؛ چرا كه بيگمان كراهت قلبي در پذيرش اندازه مهريه، به شكل پنهاني و ناخودآگاه، روزنههايي از بي مهري و دلسردي را به روي مرد ميگشايد و در قلب او خراش نازكي پديد ميآورد و در نتيجه، در دل او در مورد همسر آينده اش علامت سؤالي ايجاد كند كه ميتواند به سردي روابط بينجامد. رسول خدا(ص) در اين باره ميفرمايد: «بهترين زنان امت من، زيباترين آنها از نظر چهره، و كم مهرترين آنها هستند».[6]
امام صادق(عليه السّلام) نيز فرموده است: «همانان از بركت زن، كم بودن مهريه اش و از بديُمني او، زيادي مهرش است».[7]
بيگمان برخي از آنها كه مهريه سنگين را پيشنهاد ميدهند، گويا نوعي وثيقه مالي ميستانند تا به گمان خود، زن در برابر مشكلات احتمالي بيمه شود و خاطرش آسوده گردد؛ در حالي كه تجربه وشان داده است هرگز اين گونه وثيقه هاي مالى، به تنهايي بر پايداري و استواري روابط زناشويى توانا نبوده است و هيچ وثيقهاى، به پاي وثيقه اخلاقي نميرسد؛ وثيقه اي كه اگر در مرد وجود داشته باشد، خوشبختي زن در آينده تأمين است گر چه مهريه اش اندك باشد.
شهيد مطهري در اين باره ميفرمايد:
آيا علت اينكه پيامبر براي زنان خود مهر قرار ميداد، اين بود كه ميخواست به آنها در مقثابل خودش وثيقه مالي بدهد؟ و علت اينكه در ازدواج علي(عليه السّلام) و فاطمه(سلام الله عليها) مهر قرار داد، اين بود كه ميخواست براي فاطمه(سلام الله عليها) در مقابل علي(عليه السّلام) يك وثيقه مالي و وثيقه اطمينان فكري بگيرد؟ اگر چنين است، پس چرا پيغمبر اكرم(ص) زنان را توصيه كرد كه متقابلاً مهر خود را به شوهر ببخشند و براي اين كار پاداشها ذكر كرده است. به علاوه، چرا توصيه كرد حتي الامكان مهر زنان زياد نباشد؟ آيا جز اين است كه از نظر پيغمبر اسلام(ص)، هديه زناشويي مرد به نام مهر، و بخشش مهر از طرف زن به مرد، موجب استحكام الفت و علقه زناشويي ميشود؟ با اين وجود اين، به هيچ وجه نميتوان گفت نظر اسلام از مهر اين بود كه وثيقه اي در اختيار زن قرار دهد.[8]
نكوهش مهر زياد
همان گونه كه كم بودن مهريه در احاديث اسلامي نشانه بركت و خوش يمني زن به خانه مرد شناخته شده و موجب بالا رفتن ارزش معنوي او ميشود، سنگيني مهر نكوهش گرديده و از آن با عنوان بديمني و شومي زن نام برده شده است. رسول گرامي اسلام(ص) ميفرمايد: «شومي و بدقدمي زن، به سنگين بودن مهر اوست».[9] همچنين امام علي(عليه السّلام) در اين باره ميفرمايد: «مهريه زنان را گران و سنگين نكنيد كه دشمني در پي خواهد داشت».[10] سخنان مقام معظم رهبرى در اين باره شنيدني است:
هر چه مهريه كمتر باشد، به طبيعت ازدواج نزديكتر است؛ چون طبيعت ازدواج، معامله نيست، خريد و فروش كه نيست، اجاره دادن كه نيست؛ زندگي دو انسان است. اين ارتباطي به مسائل مالي ندارد. ولي شارع مقدس، يك مهريه اي را معين كرده كه بايد يك چيزي در اين ميان باشد، اما نبايد سنگين باشد. بايستي عادي باشد. به گونه اي باشد كه همه بتوانند انجام دهند. اينكه ميبينيد ما گفتيم 14 سكه بيشتر را عقد نميكنيم، نه براي اين است كه چهارده سكه بيشتر، اشكال در ازدواج ايجاد ميكند، خير؛ اين براي اين است كه آن جنبه معنوي ازدواج غلبه پيدا كند بر جنبه مادى.
مثل يك تجارت و معامله نباشد. اگر كسي براي دختر خود اهميت قائل است، يا دختري براي خود ارزش قائل است، راهش اين نيست كه بگويد بايد مهريه ما را زياد كنيد. مهريه هر چقدر كمتر باشد، جنبه انساني اين پيوند بيشتر است. كساني كه مهريه دخترشان را براي احترام به دخترشان بالا ميبرند، اشتباه ميكنند. اين احترام نيست؛ اين بياحترامي است. بعضي خيال ميكنند مهريه سنگين، به حفظ پيوند زناشويي كمك ميكند. اين خطاست اشتباه است. اگر خداي ناكرده اين زن و شوهر نااهل باشند، مهريه سنگين هيچ معجزه اي نميتواند بكند.[11]
پي نوشت ها:
[1]. ملامحسن فيض كاشانى، تفسير صافى، قم، نويد اسلام، 1386، چ 2، ج 2، ص 166.
[2]. علي قائمى، تشكيل خانواده در اسلام، تهران، اميرى، 1378، چ 10، ص 111.
[3]. حسين نجاتى، روان شناسي زناشويى، تهران، بيكران، 1380، چ 5، ص 95.
[4]. تشكيل خانواده در اسلام، ص 111.
[5]. شهيد مطهرى، نظام حقوقي زن در اسلام، تهران، اسراء، 1375، چ 22، صص 231، 232 و 235.
[6]. وسائل الشيعه، ج 21، ص 252.
[7]. همان، ص 254.
[8]. حقوق زن در اسلام، صص 448 و 449.
[9]. وسائل الشيعه، ج 20، ص 255.
[10]. وسائل الشيعه، ج 20، ص 256.
[11]. مطلع عشق، صص 126 و 127109
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید