درصبح بدون حتي يک لکه ابرسياتل،مارک و جانيس،که به تازگي باهم ازدواج کرده اند ،به صرف صبحانه مي نشينند.بيرون ساختمان ،آن طور که از پنجره پيداست ،آبهاي مونت ليک رنگ آبي عميقي را به نمايش مي گذارند .دونده ها به آرامي در پارک مشرف بر درياچه درحال دويدن هستند.مارک و جانيس درحال صرف نان تست فرانسوي و درحالي که روزنامه صبح را به اتفاق مي خوانند ،از ديدن اين منظره زيبا لذت مي برند.لحظاتي بعد ،به احتمال زياد مارک به خواندن خبرهاي فوتبال مي پردازد و جانيس تلفني با مادرش ،که در سن لوئيس زندگي مي کند،حرف مي زند.
در اين آپارتمان کوچک همه چيزبه قدرکافي عادي و معمولي به نظر مي رسد.اما لحظه اي بعد متوجه مي شويد که سه دوربين فيلمبرداري ويدئويي روي ديوارها مستقرشده اند و دو ميکروفون کوچک روي يقه هاي مارک و جانيس سنجاق شده اند.مونيتورهاي هولتر هم به دور بدنشان بسته شده اند .استوديوي زيباي مارک جانيس درواقع ابداً يک آپارتمان نيست.اينجا يک آزمايشگاه متعلق به دانشگاه واشينگتن درسياتل است.شانزده سال است که من دراين دانشگاه نوآورانه ترين روشها را براي پژوهش و بررسي درباره ازدواج و طلاق به کار گرفته ام.
به عنوان بخشي از اين پژوهش ،مارک و جانيس (و نيز 49 زوج ديگر)داوطلب شده اند که شبي را در اين آپارتمان مصنوعي که به آزمايشگاه عشق شهرت يافته،به سرببرند.از آنها خواسته شده است که به طبيعي ترين شکلي که مي توانند رفتارکنند .من و همکارانم از پشت يک آيينه که تنها مي توان از يک طرف آن به سمت ديگرنگاه کرد،رفتار داوطلبان را تماشا مي کنيم.دوربينها تمام حرکات و کلمات آنها را ضبط مي کنند.حالتهاي چهره،نشانه هاي استرس و يا رفتارهاي از روي آرامش و آرميدگي و سرعت ضربان قلب ثبت مي شود.براي رعايت خلوت زوجها ،بررسي و فيلمبرداري تنها در فاصله ساعات 9 صبح تا 9 شب صورت مي گيرد .آپارتمان داراي يک کاناپه تاشو،يک آشپزخانه متحرک ،يک تلفن ،تلويزيون ،وي سي آر و پخش سي دي است.از زوجها خواسته شده است که خواربار،مواد غذايي ،روزنامه ها،لپ تاپ،لوازم ورزشي دستي و حتي حيوانات دست آموز خود را به اين استوديوي آزمايشگاهي بياورند.مي خواهيم تعطيلات آخرهفته آنها به طبيعي ترين شکل خود برگزار شود.
هدف من چيزي جزاين نيست که واقعيات درباره ي ازدواج را کشف کنم.شايد بتوانم به سؤالاتي که مدتهاي مديد ذهن اشخاص را به خود مشغول کرده است،جواب بدهم :چرا ازدواج در مواقعي تا اين حد دشوار و پيچيده مي شود؟چرا بعضي از ازدواجها عمري پر دوام دارند و حال آنکه بعضي ديگر به سادگي فرو مي پاشند؟چه مي توان کرد که روابط زناشويي مختل نشود؟و چه مي توان کرد که ازدواجهاي بحران زده را نجات داد؟
پيش بيني طلاق با دقت91 درصد
بعد از سالها بررسي،به جايي رسيده ام که مي توانم به اين پرسشها جواب بدهم.در شرايطي قرار دارم که با اطمينان زياد مي توانم بگويم آيا ازدواجي موفق مي شود يا متلاشي مي گردد.اين پيش بيني را با پنج دقيقه گوش دادن به نوار ضبط شده صحبتهاي زوجها درآزمايشگاه مي کنم.دقت پيش بيني به طور متوسط 91 درصد است.به عبارت ديگر،به احتمال 91 درصد پيش بيني من درباره موفق شدن ازدواج يا شکست خوردن آن درست ازکار در مي آيد .اين پيش بيني ها با رعايت شم و شهود در من نيست .از قبل هم با خود به اين نتيجه نرسيده ام که در چه مواقعي ازدواجها ناکام يا موفق مي شوند.پيش بيني من بر اساس داده هاي آماري و اطلاعاتي است که دراين سالهاي طولاني جمع آوري نموده ام.
در شروع ممکن است با خود به اين نتيجه برسيد که بررسيهاي من هم مانند ساير نظريه پردازيهاي مرسوم و متعارف است.البته کاملاً مي توان قبول کرد که اشخاص به شکلي بدبين باشند اگر به آنها بگوييد به اصولي پي برده ايد که مي توانيد شانس موفقيت ازدواجها را پيش بيني کنيد.خيليها خودشان را منخصص روابط زناشويي مي دانند ،و با کمال ميل حاضرند که شما را،اگر بخواهيد،راهنمايي کنند.
اما بايد دانست اين اشخاص صرفاً اظهار عقيده مي کنند ،نظر خودشان را با شما در ميان مي گذارند .قبل از آنکه پژوهشهاي ما به نتيجه برسد،صحبت هر چه بود اعلام نظر و عقيده بود.درباره اکثريت قريب به اتفاق مشاوران امور زناشويي هم همين مطلب صدق مي کند.مشاوران متخصص امور زناشويي اغلب با توجه به آموزشها و تحصيلات تخصصي خود و نيز با توجه به تجربياتي که به دست آورده اند،اعلام نظر مي کنند.اما صحبتهاي اين اشخاص پايه علمي ندارد.زيرا تا به حال هيچ علم و اطلاع موثقي درباره علل موفقيت و يا شکست زندگيهاي زناشويي به دست نيامده است.
من در بررسيهاي علمي خود به هفت اصل اخلاقي دست يافته ام .با رعايت اين اصول هفت گانه،ازدواجها از بقا و دوام فراوان برخوردار خواهند شد.
ازدواجهاي هوشمندانه عاطفي
آنچه سبب مي شود ازدواج با موفقيت روبه رو شود،به شکل شگفت انگيزي ساده است.آنهايي که زندگي زناشويي موفق دارند لزوماً باهوش تر،غني تر و يا به لحاظ رواني برتر از ديگران نيستند .بلکه آنها در زندگي روزمره خود به پوياييهايي دست يافته اند که انديشه هاي منفي آنها را درباره يکديگر کنترل مي کند.اين انديشه هاي منفي در همه وجود دارد،اما مانع ازآن مي شود که بر جنبه هاي مثبت برتري پيدا کنند.من اين ازدواجها را به لحاظ احساسي و عاطفي هوشمندانه مي دانم.
من با پنج دقيقه گوش دادن به صحبتها يا تماشاي نوار زوجها، مي توانم بگويم آيا اين ازدواج موفق مي شود يا کارش به شکست مي انجامد.
اخيراً مشخص شده است که هوش عاطفي يکي از عوامل مؤثري است که بر اساس آن مي توان موفقيت يک کودک را درزندگي بعدي او مشخص نمود.
بهره هوشي هرکودک هراندازه که باشد مهم نيست .مهم اين است که او با هوش عاطفي خود درتماس باشد و بهتر بتواند ديگران را درک کند و با آنها روابط معقولانه داشته باشد.همين مطلب در رابطه ميان زوجها وجود دارد.هر چه هوش عاطفي زن و شوهر بالاتر باشد،بهتر مي توانند يکديگر را درک کنند و به هم احترام بگذارند و حرمت ازدواجشان را پاس بدارند .درست همان طور که والدين مي توانند هوش عاطفي را به فرزندانشان آموزش بدهند،زوجها هم اين مهارت را مي توانند بياموزند .موضوع به همين سادگي است که ملاحظه مي کنيد.آموزش هوش عاطفي مي تواند مانع از فروپاشي زندگي زناشويي اشخاص شود.
چرا بايد ازدواجتان را نجات دهيد؟
آمار طلاق بسيار بالاست.در جوامع غربي،امکان طلاق در ازدواجهاي اول،در مدت 40سال 67 درصد است.نيمي از اين طلاقها در هفت سال اول اتفاق مي افتند .با توجه به بررسيهاي صورت گرفته ،امکان طلاق در ازدواجهاي براي بار دوم 10 درصد بيشتر است .ميزان طلاق بسيار بالا سببي است که زوجها بکوشند از هيچ اقدامي براي جلوگيري از ازدواجشان فرو گذار نکنند.
يکي از غم انگيزترين نکات درباره متلاشي شدن ازدواجها اين است که هيچ يک از زوجها قدر ازدواجشان را آن قدر نمي دانند که فرصت از دست مي رود و کار ديگري نمي توان صورت داد.پس از آنکه اوراق طلاق امضا مي شوند،اموال خانه تقسيم مي گردند و زن و شوهر مطلقه هرکدام به ساختمان جداگانه خود مي روند ،تازه متوجه مي شوند که وقتي يکديگر را از دست دادند تا چه اندازه ضرر کردند.در اغلب مواقع،به ازدواج آن قدر بي توجهي و بي اعتنايي مي شود که فرصتي براي بازسازي آن باقي نمي ماند .بعضيها فکر مي کنند که طلاق گرفتن و يا به سر بردن در يک ازدواج ناموفق مسئله آن قدرها مهمي نيست.اما حالا مدارک فراواني در دست داريم که نشان مي دهد طلاق اقدامي بسيار مضر و زيان بار است.
به لطف پژوهشهاي اشخاصي مانند لوئيس وربرگ و جيمزهاوس ،دردانشگاه ميشيگان ،مي دانيم که يک ازدواج بدحال مي تواند 35 درصد بر بيماريهاي زوجها بيفزايد،و به طور متوسط چهار سال از عمر بکاهد.از سوي ديگر،زوجهايي که زندگي زناشويي موفق دارند در مقايسه با کساني که طلاق مي گيرند يا در يک ازدواج ناخوشايند به سر مي برند،بيشتر عمر مي کنند و سالم تر هستند.دانشمندان ترديدي ندارند که اين تفاوتها وجود خارجي دارند اما هنوز علت آنها را نمي دانيم.
شايد به عنوان بخشي از جواب بتوان گفت که در يک ازدواج ناموفق اشخاص
با برانگيختگيهاي رواني متعددي روبه رو هستند.به عبارت ديگر،به لحاظ فيزيکي استرس زده هستند و اغلب به لحاظ احساسي هم با استرس زدگي مواجه مي باشند.اين موقعيت جسم و ذهن را تحت فشار قرار مي دهد و در نتيجه مشکلاتي به لحاظ جسماني بروز مي کند که از جمله آنها مي توان به فشارخون بالا،بيماريهاي قلبي و نيز مشکلات رواني شامل اضطراب ،افسردگي ،خود کشي ،خشونت، روان پريشي ،آدم کشي و سوء مصرف مواد اشاره نمود.
جاي تعجب نيست زوجهايي که زندگي زناشويي مطلوب دارند کمتر با اين مشکلات مواجه هستند ،و در مقايسه با ديگران بيشتر به سلامتي خود مي رسند.پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند زوجها به يکديگر تأکيد مي ورزند که معاينات پزشکي ادواري را انجام بدهند،دارو مصرف کنند،غذاهاي مقوي و مغذي بخورند و غيره و غيره.
کساني که زن و شوهر باقي مي مانند به طور متوسط چهار سال بيش از کساني که ازذدواجشان به هم مي خورد ،عمر مي کنند.
اخيراًدر آزمايشگاه خود به نشانه هاي جالبي برخورديم که ازدواج خوب نظام ايمني بدن را افزايش مي دهد.در نتيجه توان مقابله و برخورد اين اشخاص بابيماريها افزايش پيدا مي کند.پژوهشگران بيش از ده سال است به اين نتيجه رسيده اند که طلاق مي تواند روي عملکرد دستگاه ايمني بدن تأثير نامطلوب بر جاي بگذارد.به لحاظ نظري،کاهش تواناييهاي بدن در کار مبارزه با مهاجمان خارجي مي تواند بدن را در برخورد با بيماريهاي عفوني و نيزبيماري سرطان ضعيف کند.حالا به اين نتيجه رسيده ايم که عکس اين مطلب هم درست است.نه تنها زوجهايي که زندگي زناشويي شاد و موفق دارند با تنزل دستگاه مصونيتي بدن روبه رو نمي گردند،بلکه نظام ايمني بدن آنها مي تواند افزايش يابد.
وقتي نظام ايمني پنجاه زوجي را که يک شبانه روز در آزمايشگاه ما زندگي کردند بررسي کرديم،به تفاوت فاحشي ميان آنهايي که از زندگي زناشويي خود راضي بودند و آنهايي که نبودند ،پي برديم .ما به کمک آزمايش خون سلولهاي سفيد خون آنها را اندازه گيري نموديم .سلولهاي سفيد کساني که از زندگي زناشويي خود راضي بودند به مراتب بيشتر از سلولهاي سفيد کساني بود که ازدواج ناموفق داشتند.
ما درضمن اثر بخشي ساير جنگجويان نظام ايمني بدن-سلولهاي قاتل که آن طور که از نامشان برمي آيد سلولهاي آسيب ديده و تغييريافته بدن را نابود مي کنند و مانع ازرشد سلولهاي سرطاني مي شوند-را بررسي کرديم.بار ديگر معلوم شد کساني که از ازدواجشان راضي بودند سلولهاي قاتل مؤثرتري داشتند.نيازمند بررسيهاي بيشتري هستيم تا دانشمندان بتوانند تأييد کنند که طرز کار بهتر دستگاه ايمني تحت تأثيرازدواج خوب يکي از مکانيسم هايي است که به طول عمرو سلامت انسان مي افزايد.اما اين را مطمئناً مي دانيم که ازدواج خوب به سلامت و طول عمر انسان مي افزايد.اگر کساني که براي رسيدن به آمادگي جسماني تلاش مي کنند روزي تنها بيست دقيقه از اوقات خود را صرف رسيدگي به ازدواجشان بکنند،سه برابر بيش از پرداختن به بدنشان سالم تر مي شوند.
وقتي ازدواجي تيره مي شود،تنها زن و شوهر نيستند که آسيب مي بينند،فرزندان آنها هم در اين رهگذر آسيب مي بينند.در جريان يک بررسي که روي 63 کودک پيش دبستاني انجام دادم،معلوم شد کودکاني که در خانواده شان پدر و مادر پيوسته برخوردهاي خصمانه اي با هم داشتند،هورمون هاي استرس بيشتري توليد مي کردند.هنوز نمي دانيم که هورمون هاي استرسي بيشتر دربلند مدت چه تأثير سويي بر سلامت اين کودکان خواهد داشت،اما مي دانيم که اين هورمونها روي رفتار اين بچه ها تأثير مي گذارد.ما اين بچه ها را تا سن 15 سالگي تحت نظر گرفتيم و به اين نتيجه رسيديم که در مقايسه با ساير همسالان خود ،از افسردگي و رفتارهاي مسئله داربيشتري رنج مي بردند و عملکرد درسي شان در مدرسه ضعيف تر بود و بعضي از آنها در کلاسهاي خود مردود مي شدند.يکي از پيامهاي مهم اين يافته ها اين است که نبايد به خاطر فرزندانمان در يک ازدواج بد باقي بمانيم.به سود بچه ها نيست که در خانواده هايي که پدر و مادر با هم رفتارهاي خصمانه دارند بزرگ شوند .در اين شرايط يک طلاق آرام به سود بچه ها تمام مي شود.متأسفانه ،طلاق به ندرت صلح آميز است.خصومت ميان والدين اغلب بعد ازجدايي هم ادامه پيدا مي کند.به همين دليل فرزندان طلاق هم به اندازه فرزنداني که درخانه شان پدر و مادر پيوسته با هم رفتارخصمانه دارند،حال و روز بدي دارند.
پژوهشهاي بديع،يافته هاي انقلابي
وقتي موضوع حفظ يک ازدواج به ميان مي آيد،براي همه افراد خانواده موضوع پر اهميتي مطرح مي شود و با اين حال و به رغم اهميت مستند رضايت خاطر در ازدواج ،ميزان بررسيهاي سالم و حساب شده درايجاد ثبات در زندگي زناشويي به شکل تکان دهنده اي کم است .وقتي براي اولين بار در سال 1972درباره ازدواج شروع به بررسي کردم،مجموع پژوهشهاي موجود در اين زمينه از انگشتان يک دست بيشتر نمي شدند.به عبارت ديگر،پژوهشهاي علمي در اين زمينه به شدت کم شمار بود.براي مثال،بخش اعظم پژوهشها با پر کردن يک پرسشنامه به انجام مي رسيدند.اين شيوه به روش گزارش کردن خود مشهور است و با آنکه اين روش هم فايده هاي خود را دارد،فايده و اثر بخشي آن محدود است.زناني که در ازدواج خود با بدرفتاري جسماني مواجه مي شوند روي پرسشنامه هاي درباره رضايت خاطر از ازدواج نمره سطح بالا مي گيرند .تنها اگر زن احساس امنيت خاطر بکند،درجريان پرکردن پرسشنامه ممکن است ناراحتيهاي خود را انتقال دهد.
براي جبران اين اشکال ،من و همکارانم روشهاي سنتي بررسي درباره ازدواج را با اقدامات مکمل تکميل کرده ايم .ما درحال حاضر هفتصد زوج را در
هفت مطالعه متفاوت تحت نظر داريم.ما تنها زوجهاي به تازگي ازدواج کرده را تحت نظر قرار نمي دهيم ،بلکه روي زوجهايي که مدتهاست از ازدواجشان مي گذرد و قبلاً در چهل و شصت سالگي بررسي شده اند ،مطالعه مي کنيم.ما در ضمن روي زوجهايي که به تازگي صاحب اولاد شده اند بررسي مي کنيم.همچنين،روي زوجهايي که کودکان پيش دبستاني و نوجوان دارند مطالعه مي کنيم.
به عنوان بخشي از اين پژوهش،با زوجها درباره تاريخچه ازدواجشان گفت و گو و مصاحبه کردم،فلسفه آنها درباره ازدواج را جويا شدم،از آنها خواستم درباره ازدواج پدر و مادرشان نظر بدهند.از صحبتهاي اين اشخاص که روزشان را برايم تعريف کردند،نوارگرفتم.درباره عدم توافقهايي که در زندگي شان وجود داشت از آنها سؤال کردم.درباره مقولات و مواردي که در زندگي زناشويي شان از آن لذت مي بردند حرف زديم.درباره اينکه تا چه اندازه استرس زده يا آرام بودند بحث کرديم.تندي ضربان نبض،جريان خون ،عرق کردن،فشارخون و عملکرد ايمني آنها را لحظه به لحظه اندازه گرفتم.بعد نوارها را براي زوجها پخش کردم.از آنها پرسيدم که وقتي فشار خونشان افزايش يافت به چه فکر مي کردند.من با زوجهاي تحت بررسي سالي يک بار ملاقات مي کنم تا از شرايط موجود آنها مطلع شوم.
در حال حاضر،من و همکارانم تنها گروهي هستيم که درباره ي زوجها اقدامي در اين حد گسترده انجام مي دهيم.بررسيهاي ما در واقع آناتومي ازدواج را نشان مي دهد.نتايج اين بررسيها،و نه نظرات شخص من ،سببي بوده است که من اصول هفتگانه را براي رسيدن به ازدواج کارکردي مطرح کنم.اين اصول،به سهم خود سنگ زيربناي روشهاي درماني کوتاه مدت مؤثري هستند که آنها را به کمک همسرم ،دکترجولي گاتمن ،فراهم آورده ام.
روش ما،با روش اغلب مشاوران و درمانگرهاي ازدواج تفاوت مي کند.من بسياري از باورهاي گذشته درباره ازدواج و طلاق را کنار گذاشته ام.
چرا اغلب ازدواج درمانيها به شکست مي انجامند
اگر در رابطه زناشويي خود با مشکلاتي روبه رو هستيد.احتمالاً تا به حال توصيه و نصيحت فراوان شنيده ايد .دست روي هرکس که بگذاريد انگار احساس مي کند براي موفق ظاهر شدن يک ازدواج توصيه ها و راهکارهايي دارد.اما اغلب حرفهاي اين اشخاص ،خواه روانشناسي که در برنامه تلويزيون حرف مي زند و يا آرايشگر شما به آن اشاره مي کند ،اشتباهند.بسياري از اين نظريه ها مدتهاست که منسوخ شده اند و يا شايسته آنند که منسوخ شوند.اما متأسفانه ،در عمق و تار و پود جامعه ريشه دوانيده اند.
شايد بزرگ ترين اسطوره اين باشد که ارتباط -و به طور اخص يادگيري روشهاي از ميان برداشتن اختلاف و تعارض -راه رسيدن به ازدواج موفق است.بدون توجه به موضع گيري نظري يک ازدواج درمانگر،بدون توجه به اينکه در برنامه هاي کوتاه مدت يا بلند مدت ازدواج درماني شرکت مي کنيد و يا به صحبت سه دقيقه اي مشاور امور زناشويي راديو گوش مي دهيد،مطلب واحدي را دريافت مي کنيد:بياموزيد که ارتباط بهتري برقرار کنيد.مقبوليت عمومي يافتن اين نظريه درک آساني دارد.وقتي اغلب زوجها با هم اختلاف نظر پيدا مي کنند،هرکدام تلاش مي کنند که دراين جريان پيروز ميدان شوند.هر کدام معتقدند که حق با آنهاست و همسرشان اشتباه مي کند.و يا يک طرف به قدري از خود سردي و بي تفاوتي نشان مي دهد که خطوط ارتباطي ميان آنها به کلي از بين مي رود .از اين رو،به نظر مي رسد که اگر زن و شوهر مهربانانه به حرفهاي يکديگر گوش فرا دهند،مي توانند راه حلهايي براي مشکلات زناشويي خود پيدا کنند.
عادي ترين و رايج ترين توصيه اي که براي حل اختلافات مي شود و اغلب ازدواج درمانگرها به آن اشاره مي کنند،گوش دادن پويا نام دارد.درمانگر به شما توصيه مي کند با هم گفت و شنود داشته باشيد .براي مثال ،فرض کنيم جولي از اين ناراحت است که باب اغلب شبها تا دير وقت کار مي کند.درمانگربه جودي توصيه مي کند ازعبارات با فاعل «من»شروع کند و احساسش را با باب در ميان بگذارد.دراين ميان،هرگز نبايد او را متهم سازد .از اين رو ،جولي به باب مي گويد :«من وقتي تا ديروقت بايد با بچه ها تنها باشم،احساس اندوه و تنهايي مي کنم.»جولي نبايد بگويد:«خود خواهانه است که تو تا دير وقت کار کني و ازمن انتظار داشته باشي در خانه بمانم و از بچه ها مراقبت کنم.»
بعد ازباب خواسته مي شود که در قالب جملات خودش حرف زنش را به طور خلاصه بازگو کند.و بعد از او بپرسد آيا حرفهاي او را درست شنيده است يا نه.از باب در ضمن خواسته مي شود که احساس جولي را تأييد کند.به او بگويد که حرفهايش را برحق مي داند و با او همدردي مي کند-حتي اگر چنين ديدگاهي نداشته باشد.باب بايد بگويد :«وقتي من تا دير وقت کار مي کنم ،مراقبت از بچه ها براي تو بايد دشوار باشد.»به باب توصيه مي شود که داوري و انتقاد نکند،نقطه نظرخودش را بيان نکند،حالت تدافعي نگيرد.
با مجبور کردن زوجها براي توجه به تفاوتهايي که با هم دارند،قرار است حل کردن مسئله بدون ايجاد هرنوع خشم صورت خارجي پيدا کند .موضوع اختلاف هرچه باشد ،اين روش را توصيه مي کنند.خواه اختلاف بر سر مبلغ خريد خواربار از فروشگاه باشد،يا هدفها و آرزوهايي که زن و شوهر تحمل مي کنند.
اما اين روش چگونه صورت خارجي پيدا کرد؟روانشناسان و زوج درمانگرها اين مطلب را از روان درمانگر سرشناس ،کارل راجرز،دريافت کرده اند.راجرز در دهه 1960 طرفداران فراوان دارد.راجرز توصيه مي کند که بدون داوري و با رعايت احترام به صحبتهاي ديگران گوش بدهيم.براي مثال،اگر بيمار مي گويد:«از زنم متنفرم،مرتب غر مي زند واعتراض مي کند.»،درمانگر قرار است سري به علامت تأييد فرود آورد و بگويد :«آن طور که شما مي گوييد زنتان غر مي زند و شما به اين دليل از او متنفريد.»هدف اين است که نوعي همدلي ايجاد شود تا بيمار بتواند انديشه ها و نظرات خود را بازگو کند و به درمانگر اعتماد و اطمينان داشته باشد.
از آنجايي که ازدواج به لحاظ آرماني رابطه اي است که در آن زن و شوهر بايد از اينکه خودشان باشند احساس امنيت خاطربکنند،به نظر عاقلانه مي رسد که به زوجها آموزش بدهيم تا از يکديگر درک بي چون و چرا داشته باشند.از ميان برداشتن تعارض،اگر طرفين به شکلي همدلانه به ديدگاههاي يکديگر توجه کنند،ساده تر مي شود.
اما اشکال اينجاست که اين روش مؤثر واقع نمي شود.در جريان يک بررسي در زمينه ازدواج درماني که از سوي دکتر کورت هالوگ و همکارانش صورت گرفت،معلوم شد که حتي با گوش دادن پويا،زوجها در شرايط بهتري قرار نمي گيرند.آن دسته از زوجهايي هم که حال و روزشان بهتر شد،بعد از گذشت يک سال به موقعيت قبلي خود بازگشتند.
روشهاي درمان ازدواج که مبتني برحل اختلاف و تعارض هستند،به احتمال زياد در اثرگذشت زمان اثربخشي خود را از دست مي دهند و زن و شوهر به شرايط قبلي باز مي گردند.دکتر نيل جکوبسون دردانشگاه واشينگتن ،با بررسي در اين زمينه به اين نتيجه رسيده که پيروي از اين روش در نهايت مي تواند تا 35 درصد موفق باشد.در واقع ،تنها 35 درصد زوجها در اثر مراجعه به مشاور در امور زناشويي ،در شرايط بهتري قرار مي گيرند.اما يک سال بعد،تنها نيمي از اين افراد شرايط بهتر شده را حفظ مي کنند و به عبارتي 18 درصد از زوجهاي مسئله دار با اين روش به شرايط بهتري مي رسند.
وقتي خوب فکر مي کنيد ،به آساني متوجه مي شويد که چرا گوش دادن پويا اغلب به نتيجه دلخواه نمي رسد .ممکن است باب به تمام وجود به شکايات جولي گوش بدهد.اما او درمانگرنيست که به گله هاي بيمارش درباره شخص ثالثي گوش بدهد.اين شخص ثالث که با عبارات با فاعل «من»مورد حمله قرار مي گيرد،خود اوست.ممکن است کساني باشند که به چنان سطح روحانيت و معنويتي رسيده باشند که بتوان درباره خودشان با آنها حرف زد.اما من و شما لزوماًبا چنين اشخاصي ازدواج نکرده ايم.
اگر شما فکر مي کنيد با تأييد کردن و گوش دادن پويا مشکلتان به سادگي بيشتري حل و فصل مي شود،با کمال ميل اين کار را بکنيد.مواقع و مواردي هستند که ممکن است اين اقدام کمک بکند ،اما بايد بدانيد حتي اگر اين کار به تخفيف مشکل شما کمک کند يا از تکرار و تناوب درگيري شما و همسرتان بکاهد ،نمي تواند از فروپاشي زندگي زناشويي شما جلوگيري کند.
حتي زوجهايي که ازدواج شادمان دارند در مواقعي کارشان به مشاجره مي کشد،اما مشاجره و با هم به صداي بلند حرف زدن لزوماً به ازدواج آسيب نمي رساند.
بعد از مطالعه روي 650 زوج و تحت نظر گرفتن زندگي زناشويي آنها به مدت چهارده سال،حالا به اين نتيجه رسيده ايم که اين روش مشاوره اي مثمر ثمر واقع نمي شود.نه به اين دليل که اغلب زوجها از پس اين کار به خوبي بر نمي آيند،بلکه مهم تر از آن به اين دليل که حل و فصل موفق تعارض و اختلاف آن چيزي نيست که ازدواج را موفق کند.يکي از يافته هاي مهم بررسي ما اين است که اغلب زوجهايي که ازدواج شادمان دارند به ندرت کاري مي کنند که در وقت بروز ناراحتي شباهتي به گوش دادن پويا داشته باشد.
براي مثال،به ماجراي زن و شوهري به نامهاي بل و چارلي که درباره شان بررسي کرديم،توجه کنيد.بعد از بيش از چهل و پنج سال زندگي زناشويي ،بل به چارلي گفت آرزو مي کند که صاحب اولاد نشده بود .اين حرف چارلي را ناراحت کرد.آنچه اتفاق افتاد،گفت و گويي ميان آنها بود که همه قواعد گوش دادن پويا را زير پا گذاشت.در اين بحث ،از تأييد يا همدلي اثر چنداني مشاهده نمي شود .زن و شوهر هر کدام نظرات خود را بازگو مي کنند.
چارلي:فکرمي کني اگرازحرفت که گفتي نمي خواهي صاحب اولاد باشي حمايت مي کردم ،احساس بهتري پيدا مي کردي؟
بل:بچه دار شدن براي من بسيار بد بود،چارلي.
چارلي:اين طور نيست!تند نرو!يک دقيقه صبرکن!
بل:که من تا اين حد خار و خفيف بشوم!
چارلي:کسي تو را خارو-
بل:مي خواستم زندگي ام را با تو سهيم شوم.اما تبديل به يک خرحمال شدم.
چارلي:اين قدر تند نرو!فکر نمي کنم بچه نداشتن به اين سادگي باشد.فکر مي کنم مسائل بيولوژيکي متعددي وجود دارد که تو آن را ناديده مي گيري.
بل:ببين چقدر ازدواجهاي خوب و شادماني وجود دارند که اثري از بچه در آن وجود ندارد.
چارلي:مثلاً چه کساني؟
بل:دوک و دوشس ويندسور!
چارلي:(در حالي که آهي مي کشد):خواهش مي کنم!
بل:اويک پادشاه بود.با زن ارزشمندي ازدواج کرد.ازدواج بسيار شادماني داشتند.
چارلي:فکر نمي کنم مثال منصفانه اي زده باشي.قبل از هر چيز دوشس مورد اشاره تو چهل ساله بود.موضوع کمي فرق مي کند.
بل:او هرگز صاحب اولاد نشد.دوک هم عاشق او شد.اما علتش اين نبود که مي خواست او زايمان کند.
چارلي:اما واقعيت اين است که به لحاظ بيولوژيکي مي خواهيم بچه دار شويم.
بل:اين توهين به من است که بگويي من تابع بيولوژي هستم.
چارلي:تقصير من نيست!کاري در اين مورد نمي توانم بکنم!
بل:به هر صورت ،فکر مي کنم اگر بچه نداشتيم ،حال و روزمان بهتر بود.
چارلي:اما من فکر مي کنم با داشتن بچه هم حال و روزمان بد نيست.
بل:اما به من تا اين حد خوش نگذشت.
شايد چارلي و بل به اندازه بعضيها ازدواج شادماني نداشتند ،اما آنها بيش از چهل و پنج سال در ازدواج خوبي به سر بردند .هر دوي آنها معتقدند که از ازدواجشان بسيار راضي و به يکديگر پايبند هستند و لطف دارند.
ترديدي نيست که اين زن و شوهر هم سالها با هم بحث و مشاجره کرده اند ،اما لزوماً کارشان به خشم نکشيده است.آنها درباره اينکه چرا بل درباره مادرشدن اين گونه نظر مي دهد،بحث مي کنند .تأسف بل از اين است که به دليل بچه دار بودن نتوانسته است بيشتر با چارلي صرف وقت کند .دلش مي خواهد که هميشه تا اين حد خسته نمي بود.وقتي در اين باره حرف مي زنند،کلي مي خندند و تفريح مي کنند .ضربان قلب و فشارخون هيچ کدام هم بالا نمي رود .حرف بل و جان کلام او اين است که چارلي را بيش از حد دوست دارد .به طوري که دلش مي خواسته با او وقت بيشتري صرف مي کرده .به روشني مشخص است که جريان مثبتي ميان اين زن و شوهر وجود دارد.
بررسي اسطوره هاي ديگري درباره ازدواج
اين تصور که اگر زن و شوهر ارتباط حساس تري باهم داشته باشند مي توانند ازدواجشان را نجات دهند،خيال باطل ديگري است که در مورد ازدواج وجود دارد.من طي سالها بررسي به اسطوره هاي ديگري برخورده ام که نه تنها حقانيت ندارند،بلکه به طور بالقوه براي ازدواج مخرب هستند.زيرا زن و شوهر را در مسيراشتباهي به حرکت در مي آورند و يا از آن بدتر آنها را متقاعد مي سازند که امکان نجاتي براي ازدواجشان وجود ندارد.از جمله اين اسطوره ها مي توان به موارد زيراشاره کرد.
مسائل و مشکلات شخصيتي ازدواجها را متلاشي مي کند.ممکن است فرض را بر اين بگذاريد کساني که با دشواريهاي منَشي رو به رو هستند مناسب ازدواج نيستند ،اما بررسيهاي صورت گرفته اين را قبول ندارند.عصبي بودن و روان رنجوري با عشق منافات ندارد.دليلش اين است:همه ما درمواقعي عصبي مي شويم ،همه ما درمواقعي رفتارهاي منطقي بروز نمي دهيم،اما اين لزوماً در ازدواج ما تأثيري بر جاي نمي گذارد .کليد ازدواج موفق و شادمان داشتن يک شخصيت «نرمال»نيست.مهم اين است که بتوانيد کسي را پيدا کنيد که با او جور دربياييد .براي مثال ،سام در زمينه اختيار داري مشکل دارد .او از اينکه رئيسي داشته باشد متنفراست.اگر او با زن اقتدار طلبي ازدواج مي کرد که مي خواست مرتب دستور بدهد و امر و نهي کند،نتيجه کارشان مصيبت بار مي شد.اما او با زني به نام مگان ازدواج کرده است که با او به شکل شريک زندگي رفتار مي کند.مگان سعي نمي کند دستور بدهد.اين زن و شوهر ده سال است که در يک ازدواج خوب به سر مي برند.
حالا اين زن و شوهر را با زوج ديگري مقايسه کنيد که با هم مشکلات زناشويي دارند .جيل از ترک شدن و تنها ماندن وحشت دارد.او وقتي کودک کمسالي بود،پدر و مادرش از هم جدا شدند .شوهرش ،وين ،که نسبت به او اهتمام فراوان دارد،آدم شوخ طبعي است که در مهمانيها با همه مي گويد و مي خندد.وقتي جيل از اين رفتار او گله مي کند،در جوابش مي گويد که او اصولاً اين گونه است و بعد توقع دارد که زنش گله و شکايت را کنار بگذارد تا او بتواند شادي را تجربه کند.اما جيل نظر ديگري دارد و اين اختلاف نظر زندگي مشترک آنها را به مخاطره انداخته است.
نکته اينجاست که روان رنجوري لزوماً يک ازدواج را متلاشي نمي کند .مهم اين است که با اين حالات شخصيتي چگونه برخورد مي کنيد.اگر بتوانيد با هم به احترام حرف بزنيد و به هم محبت کافي داشته باشيد،ازدواجتان به مشکل بر نمي خورد.
داشتن علايق مشترک ازدواج را پايدار نگه مي دارد.همه چيز بستگي به اين دارد که شما در پيگرد اين علايق مشترک با يکديگرچگونه تعامل مي کنيد .ممکن است زن و شوهري که از قايق راني خوششان مي آيد به اتفاق اين کار را بکنند و از آن لذت ببرند .علاقه آنها به قايق راني مي تواند به زندگي مشترک آنها عمق بيشتري ببخشد.ممکن است زن و شوهر ديگري به همين اندازه به قايق راني علاقه داشته باشند،اما براي يکديگراحترام چنداني قائل نباشند .ممکن است در حالي با هم پارو مي زنند ،به طرز پارو زدن يکديگر خرده بگيرند و به زبان تلخ با هم حرف بزنند ،و يا سکوت ناراحت کننده بکنند .در اين شرايط ،داشتن علايق مشترک نمي تواند به ازدواج آنها کمک کند.
اقدام مقابله به مثل.بعضي از پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند که اگر زن و شوهر در ازاي تبسم يکي،متقابلاًتبسم کنند و يا به طور کلي به عمد و قصد اقدام مقابله به مثل داشته باشند ،ازدواج بهتري پيدا مي کنند .به عبارت ديگر،زن و شوهر بدون اينکه قانون مکتوبي داشته باشند جبران محبتهاي يکديگر را مي کنند .در يک ازدواج بد اين قانون نقض مي شود و در نتيجه رنجش و خشم بر ازدواج سايه افکن مي گردد.
اما واقعيت اين است که اين قاعده يعني«اين در ازاي آن»،تنها در ازدواجهاي بد رعايت مي شود.در اين ازدواجها زن و شوهر مترصد آنند که هراقدام ناخوشايند ديگري را با يک اقدام ناخوشايند تلافي کنند .اگر در يک ازدواج خوب يکي از طرفين آشپزي مي کند و ديگري ظرفها را مي شويد ،دليلش اين نيست که زن و شوهر به خود مي گويند او آن کار را کرد و من هم اين کار را مي کنم.اما اگر آنها درکارهاي منزل مشارکت مي کنند دليلش اين است که نسبت به همسر خود احساس مثبتي دارند.اگر در زندگي زناشويي خود احساس کرديد که داريد امتياز جمع مي کنيد ،بدانيد که در ازدواج شما تنشي شکل مي گيرد.
اجتناب از تعارض و اختلاف ازدواج را متلاشي مي کند.«واقعيتها را بگوييد»يک نگرش غالب شده است .اما داشتن صداقت و به صراحت حرف زدن لزوماً براي همه ازدواجها چيزخوبي نيست.بسياري از ازدواجها با شادماني در حالي ادامه پيدا مي کنند که زن و شوهر لزوماً همه مسائل و موضوعات را مطرح نمي سازند.وقتي آلن از بتي ناراحت مي شود،به نوار موسيقي گوش مي دهد.بتي هم وقتي از آلن ناراحت شد،به مرکز خريد مي رود.بعد از اينکه ناراحتي شان فروکش کرد،زن و شوهر انگار که هيچ اتفاقي نيفتاده در کنار هم قرار مي گيرند.آنها در 40سال زندگي مشترک خود درباره ازدواجشان با يکديگر گفت و گو نکرده اند.هيچ کدام آنها نمي دانند جمله تأييد مثبت يعني چه،اما هردو مي دانند که از ازدواجشان راضي هستند.مي دانند که يکديگر را عميقاً دوست دارند ،به ارزشهاي مشترکي پايبند هستند،شيفته ماهيگيري هستند ،دوست دارند به مسافرت بروند ،دلشان مي خواهد فرزندانشان ازدواج خوبي داشته باشند.
اختلافات زوجها انواع گوناگوني دارد.بعضيها مي خواهند به هر قيمت که شده از بروز اختلاف جلوگيري کنند.بعضيها به ميزان زياد با هم منازعه مي کنند،بعضي نيز درباره اختلافاتشان با هم حرف مي زنند و بدون اينکه صدايشان را حتي اندکي بالا ببرند،با هم به مصالحه و توافق مي رسند.نمي توان گفت که اين سبکها و روشها کدام يک بهترهستند.مهم اين است که سبکهاي مختلف براي هر زوج مناسب باشند.اما اگر زن و شوهر بخواهند از روشهاي متناقض در قبال يکديگر استفاده کنند،مشکل بروز مي کند.
مردان و زنان به سياره هاي متفاوتي تعلق دارند .با توجه به کتاب مشهوري که در اين زمينه نگارش يافته،زن و مرد نمي توانند به سازش برسند زيرا جنس مذکر مريخي و جنس مؤنث ونوسي است.اما در يک ازدواج موفق با آنکه تفاوتهاي جنسيتي مي تواند مسائل زناشويي را تشديد کنند،اما باعث و باني اين مسائل نمي توانند باشند.
مي توانم در اين زمينه تا دلتان بخواهد ادامه بدهم .نکته در اين نيست که با اسطوره هاي متعدد و جور واجور در زمينه ازدواج مواجه هستيم،بلکه اطلاعات اشتباه و گمراه کننده اي که اينها ارائه مي دهند،به شدت مشکلات مي افزايند.شايد بتوان با مراجعه به اين اسطوره ها به نتيجه اي رسيد و آن اينکه ازدواج رابطه اي به شدت پيچيده است و نهادي را ايجاد مي کند که اغلب ما در آن به قدر کافي خوب نيستيم و مهارت نداريم .من مي گويم که ازدواج ساده است .همه ما مي دانيم که ازدواج کردن شجاعت و عزم راسخ مي خواهد تا رابطه اي بلند مدت برقرار شود.اما اگر بدانيد چه عواملي به استحکام ازدواج کمک مي کنند،حراست از ازدواجتان ساده تر مي شود.
چه عاملي سبب مي شود ازدواج مؤثر و موفق ظاهر گردد؟
توصيه اي که قبلاً در کار پيشينم به زوجها مي کردم ،همان توصيه اي است که اغلب مشاوران درامور زناشويي ارائه مي دهند .اما وقتي بهتر نگاه کردم ،با واقعيتي روبه رو گشتم :اگر کاري کنيد که زوجها به طرز بهتري اختلاف نظرهايشان را مطرح سازند،از شدت استرس آنها مي کاهيد،اما اين مانع از آن نمي شود که روح حيات به زندگي زناشويي آنها دميده شود.
وقتي زندگي زوجهايي را که زناشويي موفق داشتند مطالعه کردم،مسئله برايم روشن تر شد.چرا اين ازدواجها موفق بودند؟آيا اين زوجها در مقايسه با ديگران هوشمند بودند؟ثبات رأي بيشتري داشتند؟آيا از بخت و اقبال بلند تري بهره مند بودند؟آيا اين امکان وجود داشت که رفتار اين زوجها را به زوجهاي ديگر آموزش بدهيم؟
خيلي زود معلوم شد که اين ازدواجهاي موفق و شادمان هرگز وحدتي کامل و صد در صد بدون عيب و نقص نيستند .بعضي از زوجهايي که عنوان مي کردند از ازدواجشان به شدت راضي هستند هنوز در بسياري از زمينه ها با يکديگر اختلاف نظرداشتند،علايقشان متفاوت بود و به ارزشهايي از نوع ديگري پايبند بودند.اغلب ميانشان اختلاف نظر بروز مي کرد.آنها هم مانند زوجهاي ناخشنود با هم مشاجره مي کردند .بر سر پول،شغل،بچه ها،خانه داري و زمينه هاي ديگراختلاف نظر داشتند .نکته در اين بود که آنها چگونه با اين مشکل برخورد مي کردند و چگونه مي توانستند به رغم اين اختلافات زندگي زناشويي موفقي داشته باشند.
بعد از مطالعه روي صدها زوج،سرانجام توانستم پرده از راز اين زوجهاي موفق بردارم .هيچ دو ازدواجي با هم برابر و يکسان نيستند .اما هر چه بيشتر به ازدواجهاي موفق نگاه کردم،برايم روشن تر شد که آنها در هفت زمينه به هم شباهت دارند.آنهايي که ازدواجهاي موفق دارند ممکن است ندانند که از اين هفت اصل پيروي مي کنند ،اما همه آنها اين کار را مي کنند .ازدواجهاي ناموفق دست کم در يک مورد اين اصول را رعايت نمي کنند،اما در مجموع ازدواجهاي ناموفق اغلب چندين اصل را رعايت نمي کنند .در صورت آشنايي و احاطه بر اين هفت اصل ،مي توانيد مطمئن شويد که ازدواجتان با موفقيت روبه رو مي گردد .در اين مقاله مي خوانيد که چگونه نقاط ضعف خود را مشخص سازيد.مي آموزيد به نقاط و نکاتي که بيشترين نياز به توجه را دارند دقيق شويد.
ارائه مدرک
چگونه مي توانم با اطمينان بگويم که رعايت اين اصول به تقويت و استحکام ازدواج شما کمک مي کند؟زيرا برخلاف ساير روشهاي برخورد با مسائل زوجها،روشهاي من به جاي توجه کردن به اينکه چه عواملي سبب فروپاشي ازدواج مي شوند،به اين توجه دارند که چه عواملي سبب موفقيت ازدواج مي گردند .من به اسناد و مدارکي دست يافته ام که نشان مي دهند زوجها چگونه مي توانند در زندگي مشترک خود موفق گردند.
مطمئن هستم که اصول هفتگانه نه صرفاً به اين دليل مؤثر واقع مي شوند که آمار و ارقام من حکم بر آن مي دهند،بلکه صدها زوجي که در کارگاههاي آموزشي ما شرکت کرده اند تأييدي بوده اند که بدانم اين اصول زمينه ساز شادي و موفقيت يک ازدواج هستند .يافته هاي ما نشان مي دهند که کارگاههاي آموزشي ما تفاوتي قدرتمند در زندگي زوجها ايجاد مي کنند.
زوجهايي که در کارگاههاي آموزشي ما شرکت مي کنند ،نيم برابر ازدواج درمانيهاي متعارف با مشکل دوباره روبه رو مي گردند.
وقتي نوبت به داوري اثر بخش ازدواج درماني مي رسد،اين گونه احساس مي شود که نه ماه يک عدد جادويي است.تا سپري شدن اين نه ماه،زوجها يا به عادت قديم بازمي گردند،يا نمي گردند.کساني که بتوانند از مزاياي ازدواج درماني در نه ماه بعد از پايان دوره آموزش برخوردار باقي بمانند،تا مدتي دراز در اين شکل و فرم باقي مي مانند .از اين رو،ما درباره 640زوجي که در برنامه ما شرکت کردند به مدت نه ماه بررسي و پيگيري کرديم،بايد با کمال خوشحالي بگويم که تنها معدودي از آنها دوباره با مشکلات قديم خود روبه رو شدند .به طور کلي و فراگير ،30تا 50درصد ازدواج درمانيها بعد از مدتي تأثير خود را از دست مي دهند.اما اين رقم در مورد شرکت کنندگان در برنامه هاي آموزشي ما به 20 درصد مي رسد.ما متوجه شديم که 27 درصد شرکت کنندگان در شروع برنامه آموزش با خطرمتارکه و طلاق روبه رو هستند .سه ماه بعد از آموزش ،اين رقم به 6/7در صد مي رسد و بعد از گذشت نه ماه،در صد مزبور به صفرتنزل مي يابد.اما حتي زوجهايي که در خطر شديد متارکه قرار ندارند ،مي توانند از کارگاههاي آموزشي ما بهره فراوان بگيرند.
دوستي در برابر منازعه
من به اين نتيجه رسيده ام که ازدواجهاي موفق بر دوستي عميق هستند.به عبارت ديگر،زوجهاي موفق به يکديگر احترام فراوان مي گذارند .آنها صميمانه يکديگر را درک مي کنند ،خوب مي دانند که همسرشان از چه چيزهايي خوشش مي آيد،چه چيزهايي را دوست ندارد،رؤياها و آرزوهايش کدام است.
به مورد ناتانيل توجه کنيد که مردي سختکوش است.کار مهمي دارد و همه روزه ساعات طولاني صرف کارخود مي کند.در يک ازدواج ديگر همين رفتار مي تواند او را بدهکار کند.اما او وهمسرش اوليويا راههايي يافته اند که پيوندشان محکم و استوار باقي بماند .طي روز اغلب تلفني با هم صحبت مي کنند .وقتي اوليويا به پزشک مراجعه مي کند،ناتانيل به او زنگ مي زند تا از نتيجه اين ملاقات مطلع شود .وقتي ناتانيل با يک مشتري مهم جلسه دارد،اوليويا با او تماس مي گيرد تا از نتيجه کار مطلع شود.وقتي در خانه خوراک مرغ درست مي کنند،اوليويا رانهاي مرغ را به ناتانيل مي دهد زيرا مي داند که او اين قسمت از مرغ را بيشتر دوست دارد.وقتي ناتانيل روز تعطيل آخر هفته براي بچه ها کيک پنيردرست مي کند،آن را به اوليويا نمي دهد زيرا مي داند که زنش کيک پنير دوست ندارد .براي اوليويا مهم است که روزهاي يکشنبه به کليسا بروند و با آنکه ناتانيل به اندازه او مذهبي نيست،زنش را به کليسا مي برد.ناتانيل به رفت و آمد با بستگان علاقه چنداني ندارد و با اين حال با مادر و خواهران ناتانيل دوستي نزديک برقرار کرده است ،زيرا براي ناتانيل ارتباط با بستگانش از درجه اهميت فراوان برخوردار است.
ناتانيل و اوليويا با اقدامات جزئي مي توانند دوستي ميان خود را حفظ کنند .به همين دليل از ازدواجشان در مقايسه با بسياري از ازدواجهاي ديگر پرشورتر و موفق تر است.
دوستي و رفاقت درحکم سوخت براي مهر و عشق است زيرا سببي است تا درباره همسرتان به احساس بد نرسيد .از آنجايي که ناتانيل و اوليويا به رغم اختلاف سليقه در بسياري از موارد توانسته اند دوستي مستحکمي ميان خود ايجاد کنند،در شرايط احساسي مثبتي قرار دارند .اين بدان معناست که آنها درباره خود مثبت مي انديشند و ازدواجشان به قدري محکم است که مي توانند جنبه هاي منفي را کنار بزنند .مثبت انديشي آنها در قبال يکديگر سبب مي شود که درباره يکديگر و ازدواجشان خوش بين باشند.
مثال ساده اي بزنم.اوليويا و ناتانيل آماده مي شوند از چند مهمان که قرار است براي صرف شام به خانه آنها بيايند پذيرايي کنند.ناتانيل مي پرسد :«دستمالهاي کاغذي کجا هستند؟»و اوليويا به صداي بلند مي گويد:«داخل قفسه!»از آنجايي که ازدواج آنها اساس و بنياد قدرتمندي دارد،ناتانيل به احتمال زياد صداي بلند اوليويا را ناديده مي انگارد و به اطلاعي که به دست آورده است توجه مي کند.ناتانيل خشم اوليويا را به عامل ديگري نسبت مي دهد که هيچ ارتباطي با او ندارد.اما اگر ازدواج اين دو با مشکل روبه رو بود.ناتانيل به احتمال بيشتري صدايش را بلند مي کرد و حرفي مي زد.
راهي براي توجه کردن به اين بي اعتنايي مثبت قياس آن با روش رعايت وزن بخصوصي در وزن کم کردن است .براساس اين نظريه مرسوم ،بدن وزن معيني دارد که مي خواهد آن را حفظ کند.بدون توجه به اينکه چقدر غذا مي خوريد ،بدنتان تمايل دارد که در آن وزن باقي بماند.تنها با تغيير دادن متابوليسم بدن است (مثلاً با ورزش کردن منظم )که رژيم غذايي مي تواند کيلوهاي اضافي را از شما بگيرد.به همين شکل وقتي ازدواجتان جريان مثبتي را شکل مي دهد،مي تواند با بسياري از جنبه هاي منفي مبارزه کند و تنها اگر جنبه هاي منفي از حدي فراتر روند،مي توانند تأثير گذار شوند.
اغلب ازدواجها اين حالت مثبت را در خود دارند،به طوري که طرفين به سختي مي توانند باورکنند که اين جنبه مثبت روزي از بين برود.اما در اغلب موارد اين حالت تداوم پيدا نمي کند.به مرورخشم و رنجش مي تواند به حدي برسد که دوستي حالت مجرد و انتزاعي پيدا کند.ممکن است زن و شوهر در ظاهر به آن بها بدهند،اما اين جنبه مثبت حالت کاربردي روزانه خود را از دست مي دهد.بي اعتنايي مثبت جاي خود را به بي اعتنايي منفي مي دهد.حالا همه چيز به طور فزاينده اي به شکل منفي تعبيرو تفسير مي شود.کلمات با لحن خشن شخص به دل گرفته مي شوند.زن مي گويد :«نبايد بدون اينکه غذايي در ماکروويو باشد آن را روشن کني.»و شوهر اين را يک حمله ارزيابي مي کند و در نتيجه مثلاًمي گويد:«به من نگو چه بايد بکنم.اين من بودم که دستورالعمل استفاده از ماکروويو را خواندم .»اين گونه جبهه ديگري گشوده مي شود.
وقتي به اينجا مي رسيد ،کار دشوار مي شود.اما اصول هفتگانه من به شما نشان مي دهند چگونه حتي دراين شرايط جنبه هاي مثبت رابطه تان را تقويت کنيد.وقتي با اين اصول آشنا شديد،مي توانيد از نقش اين دوستي در ازدواج آگاهي بيشتري به دست آوريد.از مهارتهايي برخوردار مي گرديد که از اين اصول در زندگي زناشويي خود استفاده کنيد.
اسلحه سري زوج خوشبخت
کشف دوباره دوستي مانع از مشاجره زن و شوهر نمي شود .به جاي آن،به آنها يک سلاح سري مي دهد که به کمک آن کنترل مشاجره از دست خارج نمي شود.
به صحبت ديگري ميان ناتانيل و اوليويا توجه کنيد.وقتي اين زن و شوهر تصميم مي گيرند از شهر به سمت حومه شهر اسباب کشي کنند،تنش ميان آنها شديد است.با آنکه درزمينه خريد خانه و تزئين داخلي آن با هم توافق دارند،بر سر خريد يک اتومبيل جديد،اختلاف نظري ميان آنها حاکم است.اوليويا معتقد است که مانند اغلب خانواده هايي که در حومه هاي شهري زندگي مي کنند آنها بايد يک ميني وانت بخرند.اما ناتانيل معتقد است که بايد يک جيپ خريداري کنند.هر چه دراين باره بيشتر با هم حرف مي زنند،شدت صدايشان بالاتر مي رود.اگر به صحبت آنها گوش بدهيد،به اين نتيجه مي رسيد که آينده درخشاني بر سر راه زندگي زناشويي آنها نيست.امادر اين لحظه اوليويا مانند فرزند چهار ساله شان زبانش را از دهان بيرون مي آورد .ناتانيل هم به سرعت همين کار را مي کند و بعد زن و شوهر شروع به خنديدن مي کنند.اين اقدام مثل هميشه تنش موجود ميان آنها را از بين مي برد.
ما دربررسي خود براي اين رفتار ناتانيل و اوليويا اسم معيني را درنظر گرفته ايم .آنها اقدامي تعميري انجام داده اند .منظور اقدامي است که اجازه
نمي دهد رفتارهاي منفي ازحدي فراتر روند و از کنترل خارج گردند .اقدامات تعميري در حکم سلاح سري هستند که اشخاص هوشمند از آن استفاده مي نمايند.اين درحالي است که بسياري از زوجها نمي دانند که از اين سلاح استفاده مي کنند .وقتي زوجي از دوستي قدرتمند برخوردار باشند،از اقدامات تعميري متعددي استفاده مي کنند و متقابلاً اقدامات تعميري يکديگر را متوجه مي شوند.اما وقتي زن و شوهر در شرايط بي اعتنايي منفي باشند،حتي يک عبارت تعميراتي از نوع «ببخشيد»،متأسفم!امکان موفقيت کم پيدا مي کند.
موفقيت يا شکست اقدامات تعميراتي و اصلاحي يکي از عوامل مهم تعيين کننده موفقيت يا شکست ازدواج است.و بار ديگر آنچه موفقيت اقدام تعميراتي و اصلاحي را رقم مي زند،استحکام دوستي در ازدواج است.اگر فکرمي کنيد که حرف مسلم و بديهي مي زنم،در صفحات بعدي متوجه مي شويد که موضوع تا اين حد هم ساده نيست.تقويت رابطه دوستي درزندگي زناشويي صرفاً با کلماتي مانند خوب بودن و مهربان بودن با يکديگر توصيف نمي شود.حتي اگر فکر مي کنيد که رابطه زناشويي شما مستحکم است،بايد بدانيد هنوز امکان تقويت بيشتر آن وجود دارد .اغلب زوجها در مشاجرات خود به مشکل بر مي خورند ،مگربتوانند از يک اقدام اصلاحي استفاده کنند.
مقصود ازدواج
در مستحکم ترين ازدواجها زن و شوهر از نيت و مقصود والا برخوردارند .آنها صرفاً با هم کنار نمي آيند،بلکه از اميدها و الهامات يکديگر حمايت مي کنند و براي ازدواج خود منظور و مقصودي در نظر مي گيرند .وقتي من ازاحترام متقابل صحبت مي کنم ،منظورم دقيقاً همين است.
بارها اتفاق مي افتد که شکست ازدواج براي جامه عمل پوشاندن به اين مهم سببي است تا زن و شوهر خود را در مشاجره و منازعه بي حد و اندازه اي بيايند و يا درازدواج خود احساس تنهايي کنند.بعد از تماشاي شمارکثيري از نوارهايي که در آن اختلافات و مشاجرات زوجها به تصوير کشيده شده اند،مي توانم با اطمينان به شما بگويم که اغلب مشاجرات برسراين نيست که آيا درپوش توالت فرنگي روي توالت گذاشته شده يا نشده است.مشاجره بر سر اين نيست که نوبت چه کسي است کيسه زباله را بيرون ببرد.مباحث بسيارعميق تري در کارند که اين اختلافات و منازعات را دامن مي زنند.
وقتي اين را درک کنيد،مي توانيد به حقيقت مهمي در ازدواج پي ببريد :اغلب مشاجرات زندگي زناشويي فيصله پيدا نمي کنند.زوجها ساليان متوالي سعي مي کنند که يکديگر را تغيير بدهند،اما اين کار شدني نيست.علت اين است که بخش اعظم اختلافات آنها ريشه در تفاوتهاي اصولي در زمينه هاي سبک و طرز زندگي،شخصيت يا ارزشها دارد.با منازعه برسر اين تفاوتها ،زن و شوهر تنها وقت خود را تلف مي کنند و به ازدواجشان آسيب مي رسانند.
البته اين بدان معنا نيست که اگر تضاد و تعارض و اختلاف نظر بر زندگي زناشويي شما حاکم شده،کاري از دست شما ساخته نيست.اما منظور اين است اين توصيه هايي که به طور متعارف مي کنند،کاري از پيش نمي برند.لازم است که به زيربناي اختلاف نظرخود توجه کنيد .بايد بياموزيد که چگونه با احترام گذاشتن به يکديگر مي توانيد با اختلافات خود کنار بياييد و با آنها زندگي کنيد.
در گذشته فرض بر اين بود که زن و شوهر با رفتار خردمندانه ودرصورت برخورداربودن از بخت و اقبال کافي مي توانند براين اختلافات غلبه کنند.اما حالا اصول هفتگانه من مي توانند به تغييرات مثبت و چشمگير منجرگردند.
قدم اول به جانب بهبود زندگي زناشويي درک اين مطلب است که وقتي اصول هفتگانه من رعايت نمي شوند،چه اتفاقاتي بروز مي کنند.در اين زمينه روي زوجهايي که کارشان به طلاق کشيده بررسي مفصلي انجام داده ام و
به نتايجي رسيده ام .آشنايي با علل شکست اين ازدواجها مي تواند به شما نيز کمک کند تا مرتکب اشتباهات مشابه نشويد.وقتي بدانيد چرا ازدواجهايي کارشان به شکست مي انجامد و چگونه اصول هفتگانه مي توانند از اين تراژديها جلوگيري کنند ،مي توانيد شرايط زندگي زناشويي خود را براي هميشه بهبود بخشيد.
نويسنده :جان گاتمن
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید