مقدمه
نياز جنسى، بخشي جداناشدني و انكارناپذير ماهيت زيستي ـ رواني انسان است كه پاسخ گويي به هنگام و مشروع به آن، نقش بسيار مهمي در سلامت رواني فرد و جامعه دارد. آموزه هاي دينى، ازدواج ديرهنگام را بر نمي تابد و به افرادي كه در اين باره كوتاهي ميورزند، نگاهي از سر ناخشنودي دارد و ازدواج به هنگام را امتيازي براي شخص ميداند.
به تعبير مقام معظم رهبرى:
اسلام اصرار دارد كه پسرها و دخترها در همان سنيني كه براي ازدواج آمادهاند ازدواج نمايند. هر چه زودتر بهتر؛ يعني از همان وقتي كه دختر و پسر احساس نياز ميكنند به داشتن همسر، هر چه اين كار زودتر انجام بگيرد، بهتر است. علتش نيز آن است كه اولاً: بركات و خيراتي كه در امر ازدواج وجود دارد، در وقت خود و زودتر از اينكه زمان بگذرد و عمر تلف شود براي انسان حاصل ميشود؛ ثانياً جلو طغيانهاي جنسي را ميگيرد.[1]
متأسفانه چند سالي است سن ازدواج بالا رفته و اين امر سرنوشت ساز، به وادي تأخير فرو افتاده است. بيگمان اين رخداد نامبارك، مانند هر پديده اجتماعي ديگر، سر در عوامل و ريشه هايي دارد كه در اين نوشته بدانها اشاره ميكنيم.
1 - شرايط نامناسب اقتصادى
بسياري از جوانان، به سبب تهيدستي و كم بهره بودن از مواهب مادّي ازدواج نميكنند و برآنند تا نخست به امكانات مادي دلخواه دست يابند و سپس تن به ازدواج دهند. همين بينش نادرست، موجب ميشود سالها ازدواج آنها به تأخير افتد واز حلاوت ازدواج به هنگام محروم بمانند. در حالي كه اين نگرش، با آموزه هاي اصيل ديني ناهماهنگ و در تعارض است؛ چنان كه در حديثي از امام صادق(ع) در اين باره ميخوانيم كه:
هر كه از ترس تهي دستي ازدواج نكند، به خداي عز و جلّ گمان بد برده است؛ زيرا خداوند عزّ وجلّ ميفرمايد: «اگر تهي دست باشند، خداوند از فضل خود توانگرشان ميسازد».[2]
همچنين در حديث ديگري از آن حضرت ميخوانيم: «الرّزق مع النساء و العيال؛ روزى، همراه زنان و فرزندان است».[3]
دليل افزايش رزق و روزى در اثر ازدواج را نيز ميتوان با اندكي تأمل پيدا نمود و آن اينكه: انسان تا مجرّد است، در خود چندان احساس مسئوليت درباره درآمد و كسب رزق و روزى نميكند و انگيزه اي ندارد، ولي پس از ازدواج شخصيت طفيلي او به شخصيتي خودكفا و مستقل تبديل ميشود؛ به گونه اي كه به يكباره خود را مسئول اداره يك خانواده مييابد كه بايد به خوبي از عهده آن برآيد و آن را سر پا نگه دارد. در نتيجه، همه توان و تلاش و تدبير خود را براي سامان دهي مادي و اقتصادي خانواده خويش به كار ميگيرد و بدين گونه، دريچه هاي مواهب مادي را به روي خويش و خانواده مي گشايد و دير يا زود به شكوفايي اقتصادي دست مييابد.
2 - وسواس در انتخاب همسر
گر چه دقت بايسته در گزينش همسر مناسب و توجه به ويژگيهاي اخلاقى، رفتارى، معنوي و ظاهري او، امري ضروري و سرنوشت ساز است، وسواس در انتخاب همسر، مانع گزينش به هنگام و سبب تأخير در ازدواج خواهد شد. داشتن معيارهاي دست نيافتني و ناممكن، به دنبال فر ايده آل و همسر رؤيايي بودن، سختگيريهاي بيمورد و نابجا، ترديدها و حساسيتهاي زياده از اندازه، همگي عواملي هستند كه از روح وسواسي شخص خبر ميدهد و تأخير در امر ازدواج در پي خواهند داشت. به تعبير مقام معظم رهبرى:
دخترها و پسرها به دنبال ايده آل نباشند. در امر ازدواج، هيچ كس ايده آل نيست. انسان نميتواند ايده آل خود را پيدا كند. بايد بسازند و زندگي كنند. خداوند ان شاء الله زندگي را شيرين خواهد كرد و به آنها بركت خواهد داد. آدم اول كه نگاه ميكند، همه اش حُسن است. بعد كه وارد ميشود، اخلاقياتي هست، نقايص و كمبودهايي هست، ضعف هايي وجود دارد كه به تدريج در يكديگر كشف ميكنند. اينها نبايد موجب سردي بشود. بايد با اين كمبودها ساخت؛ چون بالاخره مرد ايده آل بي عيب، و زن ايده آل بي عيب در هيچ كجاي عالم پيدا نميشود.[4]
به گفته آيت الله اميني در كتاب همسردارى:
آرزوي هر مرد و زني است كه همسر ايده آلي پيدا كند كه از همه عيبها و نقصها دور باشد و نقطه ضعفي نداشته باشد. من گمان نميكنم در دنيا چنين همسري پيدا شود كه صد در صد كامل و بيعيب باشد. چون اين گونه افراد همسرشان را با آن موجود خيالي ذهنشان مطابق نميبينند، از ازدواجشان اظهار پشيماني ميكنند و خود را شكست خورده و بدبخت ميشمارند؛ البته اين ايده آل انديشى، غالباً به وسواسي در انتخاب همسر و تأخير در امر ازدواج ميانجامد.[5]
گفتني است وسواس در انتخاب همسر، معمولاً به انتخاب نامناسب نيز خواهد انجاميد؛ چرا كه در اثر تأخير حاصل از وسواس در انتخاب همسر، شخص دچار دلهره و سرگرداني و آن گاه بيحوصلگي ميشود و اين بار براي رهايي از اين آشفتگي روحي و بدون به كار گرفتن حوصله لازم در شناخت درست همسر آينده، دست به ازدواج ميزند و طبيعي است چنين ازدواجي بر اساس انتخاب سنجيده و شايسته نخواهد بود.
3 - تجملات و تشريفات زياده از اندازه
تشريفات غيرضروري ازدواج، رسم هاي نادرست و كمرشكن، مهريه هاي سنگين و اسراف هاي ويرانگر در مراسم ازدواج، سبب شده است كه اين موهبت الهي در نظر جوانان بسيار دشوار جلوه كند. و براي بسياري از آنها، همانند امر ناممكن درآيد و در نتيجه، ميانگين سن ازدواج افزايش يابد. بديهي است راه چاره در اين باره، كاستن از توقعهاي كم اهميت و تشريفات و مخارج غيرضرور ميباشد. زياده روي در مخارج ازدواج، افزون بر اثرگذار بودن در تأخير اين امر مهم، معمولاً به بدهكار شدن شخص از نظر مالي نيز خواهد انجاميد كه اين مسئله، خواه ناخواه از شيريني لطف ازدواج خواهد كاست.
مقام معظم رهبرى در اين باره ميفرمايد:
جوانها ميگويند اگر ازدواج كنيم، بعدش چه كار كنيم براي خانه؟ براي شغل؟ و مانند اينها. اين موارد قيودي هستند كه هميشه جلو كارهاي اصلي و اساسي را ميگيرد. خداي متعال وعده داد كه آنها را كفايت خواهد كرد. ازدواج در وضع معيشت انسان، دشواري خاصي به وجود نميآورد، بلكه به عكس، خداوند آنها را از فضل خود بينياز ميكند. بله، اين ما هستيم كه براي خودمان به قول معروف به جاي خرج، برج درست ميكنيم، اضافه هاي زندگي و نيازهاي كاذب به وجود ميآوريم، كه البته مشكل پيش ميآيد. تجملات براي يك جامعه بد و مضر است. با تجملات زيادي جامعه زيان ميكند. بنده راضي نيستم از كساني كه با خرج هاي سنگين و با اسراف در امر ازدواج كار را بر ديگران مشكل ميكنند و به تأخير در امر ازدواج دامن ميزنند. عروسي شيرين، آن عروسياي نيست كه در آن، خيلي خرج ميشود و اسراف زياد در آن ميشود. عروسي شيرين، عروسي صميمانه است. هر چه مراسم را كمتر و سادهتر بگيريم، بهتر است. بگذاريد آن كساني كه ندارند، به ازدواج تشويق شوند و مأيوس نشوند. بعضي لباس عروس گران قيمت ميخرند نه! اين كار چه لزومي دارد.
بعضي هم لباس عروس را كرايه ميكنند. چه مانعي دارد؟ آيا ننگ دارد؟ نه! چه ننگي دارد؟ چه مانعي دارد؟ بعضيها اين را ننگ ميدانند. ننگ اين است كه انسان يك پول گزافي بدهد يك چيزي بخرد كه يك بار آن را مصرف كند، بعد بيندازد دور.[6]
دگرگوني در زندگي افراد به واسطه تحول جامعه از سنتي به صنعتى، اجبارها و پيامدهايي را نيز به همراه داشته، كه از جمله آنها دگرگوني در مسئله ازدواج و تأخير در اين امر بوده است. بيگمان در جريان تغيير الگوي مصرف، نوع پوشاك، مسكن و سطح انتظار افراد شكل ميگيرد و حتي گاه مفهوم زندگي نيز دچار دگرگوني ميشود. براي مثال، هر چه از جمعيت روستاها كاسته و بر جمعيت شهرها افزوده ميشود، به همان ميزان ازدواج سنّتي كه ازدواج به هنگام از آثار مثبت آن بوده است، دستخوش فراموشي ميگردد. تشكيل زندگي مشترك كه در نخستين سالهاي جواني و بنا بر اصول نظام سنتي امري معقول به نظر ميرسيد، در جامعه صنعتي و شهري تا سي سالگي و بيشتر به تأخير ميافتد و فرهنگ شهرنشيني و جامعه صنعتى، هر روز موانع بيشتري را بر سر راه ازدواج جوانان به بار ميآورد. ويل دورانت در اين باره مينويسد:
در حالي كه شهر نشيني و صنعت، موانعي سر راه ازدواج ميگذارد، در همان حال، براي تحريك غريزه جنسي و تسهيل ارضاي آن، همه گونه وسايل را آماده ميسازد. رشد جنسي مانند گذشته زود دست ميدهد، ولي رشد اقتصادي ديرتر ميرسد. محدود ساختن شهوات كه در زندگي سنتي و روستايي امري بديهي بود، در جامعه صنعتي كه ازدواج را تا سي سالگي به تأخير مي اندازد، امري دشوار و غيرطبيعي مينمايد. شهوت، ناگزير سر بر ميآورد و كف نفس مشكل ميگردد و عفّت كه جزو فضايل بود، مردود ميشود و حجب و حيا كه بر شدت عشق و محبت ميافزود، از ميان ميرود.[7]
وي همچنين ميگويد:
انتقال از جامعه كشاورزي به جامعه صنعتي و از ده به شهر، زن را آزاد ساخته و ازدواج را سست كرده و اخلاقيات قديم را نقض كرده و تجمل را جايگزين رياضت، و لذتجويي را جانشين تقدس ساخته است.[8]
4 - كاهش سطح اخلاقي جامعه
بدحجابى، چشم چرانى، داشتن ارتباط نامشروع دختر و پسر و آزادي به مفهوم غربي و غيراسلامي آن، امكان لذت جويي و پاسخ گويي جنسي را از راه غير ازدواج فراهم ميكند، به گونه اي كه احساس نياز به ازدواج و تأمين نيازهاي عاطفي و غريزي از راه مشروع، رنگ ميبازد و مجرد زيستن، امري عادي ميشود. طبيعي است در اين هنگام، قداست ازدواج و تشكيل خانواده رنگ ميبازد و ميانگين سن ازدواج افزايش مييابد و در مواردي هم، اصل ازدواج هرگز تا پايان عمر شكل نميگيرد. نتيجه آن ميشود كه جواني كه تا ديروز، بيرون آمدن از دوران تنهايي و گام نهادن در باغ سرسبز و باشكوه ازدواج را افتخار ميدانست، امروز در اثر پايبند نبودن به موازين اخلاقي و آزادياي كه در خود حس ميكند، به سادگي و راحتي به ازدواج تن نميدهد. ويل دورانت در اين باره مينويسد:
برخي از جوانها آن قدر در امر ازدواج تأمّل ميكنند كه از سر ملامت تن به ازدواج ميدهند. بعضي از آنها در پاركهاي شهر اطلاعاتي دست دوم درباره امور جامعه و زندگي به دست ميآورند و غالباً از گناهي به گناه ديگر درميغلتند و پس از آنكه به بيثمري تجرّد پي بردند. مشكلات ازدواج در نظرشان ناچيز مينمايد و مسئوليت روزافزون ازدواج و مسائل پيچيده آن را صدبار براي بي حاصلي و بوالهوسي تجرد ترجيح ميدهند. در جامعه اي كه سطح اخلاقي جامعه كاهش يافت، نميتوان از جوانان توقع عفت و كفّ نفس داشت ،مگر آنكه اوضاع و احوال دورهاي را كه اين امور در آن فضيلت محسوب ميشد، از نو زنده كنيم و تدابيري به كار گيريم كه ازدواج، زودتر و در سالهاي طبيعي آن انجام گيرد.[9]
پي نوشت ها:
[21]. مطلع عشق، ص 13.
[22]. عبد علي بن جمعة العروسي الحويزى، تفسير نور الثقلين، تصحيح و تعليق: سيد هاشم رسولي محلاتى، قم، دارالكتب العلميه، ج 3، ص 597.
[23]. همان، ص 595.
[24]. مطلع عشق، ص 108.
[25]. ابراهيم امينى، همسردارى، قم، دفتر تبليغات حوزه علميه قم، 1380، چ 17، ص 81.
[26]. مطلع عشق، صص 118، 119 و 123.
[27]. ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه: عباس زرياب خويى، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگى، چ 18، ص 94.
[28]. همان، ص 3.
[29]. همان، صص 94 و 95.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید