روش هاي تکوين هويت فردي
1. خود شناسي
«هويت» همان حقيقت شخص است که مشتمل بر صفات جوهري او مي باشد و اين همان مقوله اي است که در «خود شناسي» به دنبال دست يافتن به آن مي کوشيم. لذا مي توان گفت که با تحقق خود شناسي، بخش عمده اي از هويت فردي نيز محقق مي شود.
شناخت آدمي از شخصيت خويشتن، همچون منشور کثير الاضلاعي است که شامل جلوه ها و منظره هاي متنوع و متعددي مي باشد. اگر چه احاطه فرد به همه جوانب خويشتن خود، مقدور نيست ولي برخي از مهمترين جنبه هاي خود شناسي عبارتند از:
الف) معرفت نسبت به توانايي ها و قابليت ها و استعداد هاي دروني؛
ب) معرفت نسبت به ويژگي هاي رشد و تحول (خصائص سني)؛
ج) معرفت نسبت به نيازهاي اساسي رواني؛ لازم به ذکر است که نياز هاي انسان به طور عمده شامل نياز هاي اوليه و نياز هاي ثانويه مي باشد. نياز هاي اوليه با فيزيولوژيک (زيستي) عبارتند از نياز به آب، غذا، اکسيژن، استراحت، خواب و برخي نيازهاي غريزي ديگر، که معمولاً ميان انسان و حيوان، مشترک مي باشد.
نياز هاي ثانويه، عبارتند از: نياز به ايمني (امنيت خاطر)، نياز به ابراز وجود، نياز به داد و ستد عاطفي، نياز به پيشرفت و موفقيت، نياز به معناجويي، نياز به تعلق (وابستگي) و در نهايت نياز به خود شکوفايي يا تحقق خويشتن، و چنان چه اين نيازها به خوبي تأمين شود، علاوه بر آرامش دروني، حس اطمينان به ديگران نيز رشد نموده و رويکرد مثبتي نسبت به دنيا در آدمي ايجاد مي کند. بديهي است، اين آثار زماني تحقق مي يابد که در نخستين مرحله، جوان به درستي نيازهايش را بشناسد و حد فاصل ميان نياز هاي منطقي را از نياز هاي غير ضروري، تمييز دهد.
د) معرفت نسبت به ضعف ها و ناتواني ها و محدوديت هاي وجود خويشتن
اين مرحله از خود شناسي، آدمي را قادر مي سازد تا به تدريج با غلبه بر ضعف هاي موجود، راه رشد و کمال خود را هموار نمايد. لازم به ذکر است، اين مرحله، نياز بيشتري به جرأت و توانايي روحي دارد تا در پرتو آن، بتوان بر ضعف هاي دروني غلبه نمود.
طرحي ساده براي خود شناسي
نوجوانان و جواناني که در عنفوان بهار زندگيشان، به موضوع مهمي همچون خود شناسي علاقمند شده و گام در اين وادي مي نهند، در حقيقت بايد چنين گرايشي را سرآغاز کمال و پيش رفت روحي و فکري خود بدانند، و مطلع باشند که خود شناسي، علاوه بر اين مقدمه خداشناسي است، زمينه ساز رشد و تعالي، نيز محسوب مي شود. اينک با طرح چند پرسش ذيل مي توان، به صورت عملي جوانان را در زمينه خود شناسي ياري نمود:
1. آيا به روشني مي دانم که چه جنبه هاي خوب و سازنده اي در شخصيت من وجود دارد؟
2. آيا توانسته ام اين جنبه هاي مورد نظر را پرورش داده و به تقويت و توسعه آن ها اقدام کنم؟
3. تا چه اندازه به جنبه هاي منفي خود، آگاهي دارم؟
4. آيا شجاعت روحي لازم را براي پذيرفتن آن ها دارم؟
5. آيا سعي مي کنم که هر روز يکي از اين جنبه هاي منفي را در وجود خود محو نموده و مجموعه آن ها را تقليل دهم؟
6. آيا تا به حال کاري کرده ام که به نفع خود و ضرر ديگري (ديگران) باشد؟
7. آيا تا به حال عملي انجام داده ام که به ضرر خود و نفع ديگري (ديگران) باشد؟
8. آيا در تفکرات خود، بيشتر به ديگران مي انديشم و يا در افکار شخصي خود غوطه ورم؟
9. آيا چنان چه تذکر خير خواهانه اي از يکي از دوستانم در مورد نقاط منفي ام، دريافت نمايم، با روي خوش از آن استقبال خواهم نمود؟
10. و بالاخره آيا توانايي آن را دارم که افکار خود را مرتب نموده و اولويت آن ها را مشخص کنم؟
پاسخ هاي روشن و منصفانه به اين سوالات، مي تواند «هويت فردي» جوانان را شفاف تر نموده و آنان را در راه نوسازي شخصيت، مدد برساند.
2. هدف زندگي
از ويژگي هاي آدمي، يکي خود آگاهي است. خود آگاهي، مرکزيت شخصيت وي را شامل مي شود و اهميت او به ميزان خود آگاهي اش است. چنان چه براي جوان، «هدف زندگي»، مشخص شود، مي توان نتيجه گرفت که بخشي از خودآگاهي وي تحقق يافته است. زيرا در اين صورت است که وي مي داند چه مي خواهد، چه مي کند و نيز مي داند به کجا مي رود. و اين ها همه بخش هاي مهم زندگيش را شامل مي شود.
هدف ها، آدمي را به کار و کوشش و تکاپو وا مي دارند و روش زندگي او را معين مي کنند و به عبارت ديگر، اين مقوله ها از او جدا شدني نيستند و «هويت فردي» وي را تعريف مي نمايند.
در اين زمينه، توجه به نکات پيشنهادي زير مي تواند مفيد واقع شود:
الف) ضروري است به جوانان توصيه شود، براي تعالي زندگيشان، هدف هايي قابل قبول در نظر گيرند و به آن ها ايمان داشته باشند.
ب) در صورت وصول به هدف مورد نظر، بلافاصله هدفي ديگر را جايگزين نموده و نيرو ها و توانايي هايشان را معطوف به آن نمايند. در اين صورت، دليلي بر سرخوردگي و احساس پوچي و درون تهي شدن، وجود نخواهد داشت.
ج) در موارد مقتضي از جلوه ها، آثار و پيامد هاي «زندگي هدفمند» براي آنان، سخن گوييم و براي حسن جريان گفت و گو، نظرشان را دوستانه بشنويم و بپذيريم تا بر ميزان علاقه شان به اين نوع زندگي، افزوده شود.
د) آرمان هاي برتر و هدف هاي والاتر، نشان از اراده هاي پرشور و آهين دارد. در کلامي از حضرت علي ـ عليه السلام ـ آمده است که «شرف انسان به همت هاي عالي اوست». علاوه بر اين امر، برخورداري از آرمان هاي والا، آدمي را در قبال شکست هاي احتمالي زندگي مقاوم مي کند.
هـ ) در فرصت هاي مناسب به جوانان تفهيم کنيم که پديده هايي همچون تحصيل در دانشگاه، اشتغال رضايت بخش، درآمد مکفي، زندگي مرفه و شهرت، هيچ کدام نمي توانند هدف نهايي زندگي به شمار آيند، بکله اين ها همه وسايلي و ابزاري هستند براي رسيدن به هدف نهايي که آن «انسان کامل» يا «انسان به تمام معنا»، مي باشد.
3. خلاقيت
صاحب نظران، گرايش هاي فطري انسان را شامل حقيقت جويي (دانايي)، فضيلت خواهي (خير اخلاقي)، عشق و پرستش، تمايل به زيبايي و خلاقيت مي دانند. به اين معنا که آدمي از درون، نوعي تمايل به پديده هاي مذکور، در خود احساس مي کند، بي آن که از عوامل بيروني آن ها را کسب کرده باشد.
لذا آدمي، موجودي است که نو آفريني، ابتکار و خلاقيت ار فطرتا دوست دارد و چنان چه موفق به خلق آثاري در زمينه هنر، صنعت و يا ادبيات شود، نوعي احساس رضايت برايش حاصل مي شود و هر زمان به اين آثار مي انديشد و يا مي نگرد، آرامش درون پيدا مي کند، زيرا بخشي از وجود خويش را در آن ها، متجلي مي بيند.
در زمينه تقويت هويت فردي از طريق خلاقيت، نکات زير پيشنهاد مي شود:
الف) به لحاظ اين که غالباً نوجوانان و جوانان، هويت فردي خويش را بر مبناي ميزان خلاقيتشان، ارزيابي مي کنند و به همان اندازه، احساس اعتماد به نفس مي نمايند، ضروري است، نظام آموزشي ما به گونه اي طراحي و اجرا گردد که به فعاليت هاي مبتکرانه و خلاق دانش آموزان، بيش از انجام امور جاري و فعاليت هاي روزمره بها داده شود تا آن ها به تداوم چنين حالتي، تشويق و ترغيب شوند. و به عنوان مثال، پاسخ هاي خلاق بيش از پاسخ هاي قالبي و متعارف، مورد تأييد و پذيرش معلمان و مربيان واقع گردد.
ب) والدين به منظور پرورش خلاقيت فرزندان، پرسش هاي آنان را به صورت مطلوبي پذيرا بوده و ضمن ارائه پاسخ هاي مناسب، چنين روندي را مورد تشويق و دلگرمي قرار دهند. زيرا هر سوال، دريچه اي به جهان معرفت بوده و خلاقيت فرزندان را تقويت مي کند و از اين رهگذر در شکل گيري هويت آنان، سهم موثري ايفا نمايند.
ج) والدين در سال هاي پيش دبستاني و نيز دوران دبستان، مي توانند زمينه هاي مناسبي را براي خلاقيت فرزندانشان مهيا نمايند و اين امر از طريق تهيه و عرضه بازي هاي فکري، مطالعه کتاب هاي مفيد و متناسب با سن آنان و مشارکت در عرصه بازي، مطالعه و کندو کاو فرزندانشان، امکانپذير خواهد بود.
د) اولياي مدارس و نيز والدين، سعي در اين امر نمايند که نوجوان از طريق «ياد گيري اکتشافي» با پديده هاي مورد بحث آشنا شود و بيشترين نقش فعال را خود او ايفا نمايد. در اين صورت نه تنها يادگيري اکتشافي پايدار تر و عميق تر در ذهن فرد باقي مي ماند بلکه لذت و رضايت ناشي از يادگيري شخصي، او را در تداوم کار آموزش، ياري خواهد کرد.
يادآوري اين نکته، مفيد خواهد بود که در يادگيري اکتشافي، پاسخ هاي ما به پرسش هاي دانش آموزان، معمولا ناکامل و استعاري مي باشد و علاوه بر آن جنبه غير مستقيم نيز دارد. در چنين شرايطي خلاقيت بارور شده و هويت فردي، شفاف تر و بهتر شکل مي گيرد.
4. وحدت با خود
از عواملي که به شکل گيري و تقويت هويت فردي، ياري مي رساند، نحوه رويارويي با تضاد هاي دروني است، به گونه اي که در نهايت به حل آن ها منجر شود.
کارن هورناي[1] معتقد است، تضاد هايي ميان «خوا واقعي» و «خود آرماني» انسان وجود دارد. وي اين دو مفهوم را چنين توضيح مي دهد: «خود واقعي،[2] يعني تصويري که فرد از استعداد هاي بالقوه و امکانات خويش دارد و او را قادر مي سازد به اين که کاملا تسليم محيط اجتماعي نباشد و احيانا از خود ابتکار به خرج دهد و شخصيت خود را به رنگ مخصوصي در آورد و آن را از شخصيت افراد ديگري که تحت تأثير همان عوامل اجتماعي و فرهنگي قرار گرفته اند، ممتاز سازد.»
لذا وي «خود واقعي» را همان انطباق ميان تصوير شخصي فرد از خويشتن و واقعيات وجودي اش تلقي مي کند. هورناي، «خود آرماني[3]» را نيز چنين شرح مي نمايد:
«گاه پيش مي آيد که آدمي به شناختن خود واقعي و شکوفا ساختن استعداد هاي فطري قناعت نمي کند بلکه به دنبال خود خيالي يا آرماني (ايده الي) مي رود، يعني طالب کمال مي شود، و چون خود خيالي غير قابل وصول است در او يک کشمکش دروني به وجود مي آيد. هر اندازه آدمي بيشتر هدف خيالي يا آرماني را دنبال کند، بيشتر از خود واقعي دور مي شود و نتيجه اين امر نخست افزايش شدت کشمکش دروني او و بعد کوشش بيهوده او براي رفع آن کشمکش، يعني رفتار نابهنجار عصبي خواهد بود.»
شيوه حل تضاد ها
بر مبناي رويکرد هورناي به «تضاد هاي دروني»، روش حل اين پديده به تعريف عامل تضاد ها بر مي گردد. قبلا ملاحظه شد که هورناي فاصله ميان «خود واقعي» و «خود آرماني» را موجب يک نوع کشمکش دروني مي داند. حال بايد توجه داشت که اگر فاصله مذکور در حد و اندازه منطقي بوده و موجب افزايش تحرک و خلاقيت فرد براي رسيدن به کمال گردد، تضادي به وجود نخواهد آمد، زيرا انگيزه کمال جوئي، ريشه در فطرت آدمي داشته و از آن جا که زمينه را براي رشد و تعالي فرد مهيا مي کند، کشمکشي که هورناي از آن نام مي برد، پديد نخواهد آمد.
ولي در صورتي که فرد داراي روحيه کمال گرائي افراطي بوده و به ميزان گرايش زياد به آرمان هاي خويش، از خود واقعي اش به تدريج دور شود و فاصله ميان اين دو زياد شود، در آن صورت پيشنهاد عملي براي حل آن، تفهيم و ياد آوري ظرفيت هاي موجود آدمي به او به منظور باور داشتن و اعتماد عميق بدان هاست. براي اين منظور لازم است فاصله نسبتاً طولاني ميان خود واقعي و خود آرماني، کم شود. تأکيد بر ويژگي هاي ارزنده شخص و بر خورد توأم با سعه صدر با ضعف هاي وجوديش، موجب مي شود تا فرد خود را همان گونه که هست بپذيرد. ترتيب دادن گفت و گوي منطقي و صميمانه با فرد و هدايت صحبت ها در مسير سازنده اي که او بتواند تجزيه و تحليل دقيقي از مشکل خويش پيدا کند و آثار نامطلوب گرايش افراطي به خود آرماني را درک کند، همه و همه مي تواند شيوه مناسبي براي حل و يا کاهش تضاد هاي دروني قلمداد شود. لازمه توفيق در اين امر، جلب اعتماد جوانان است، زيرا ترتيب دادن هر نوع گفت و گوي هاي منطقي و راه گشا، نيازمند حصول اعتماد و اطمينان متقابل مي باشد.
5. مسئوليت پذيري
بخشي از «هويت آدمي» در قلمرو مسئوليت ها و تکاليف فردي وي شکل مي گيرد. البته با ذکر اين نکته که تعريف «هويت»، عمدتا، به جنبه نقش آدمي و چگونگي ايفاي آن، ناظر باشد.
مسئوليت در سه جلوه، همچون اضلاع مثلقي رخ مي نمايد، و حاصل آن مسئوليت فردي، مسئوليت اجتماعي و مسئوليت الهي است که به ترتيب در قبال خود، خلق و خدا معنا پيدا مي کند. منظور از مسئوليت فردي يا مسئوليت در قبال خود، اين است که آدمي حدود توانايي اش را به درستي بشناسد، آن ها را از حيث اصلي و فرعي بودن از يکديگر تمييز دهد و تا سرحد امکان، به پرورش و شکوفايي آن ها اقدام نمايد و به تعبيري ديگر حق خويشتن را بر خود ادا کند. چنان چه خط سير زندگي او از چنين مراحلي عبور کند، موفقيت ها و کاميابي هايي که نصيب وي خواهد گرديد، فصل درخشان و ارزنده اي از هويتش، تکوين مي يابد.
6. تصحيح برداشت هاي شخصي
تجربياتي که فرد در دوران زندگيش کسب مي کند، گرچه برخاسته از رويکرد هاي وي نسبت به خويشتن، زندگي و جامعه است وليکن هر يک به نوبه خود، برداشت جديدي را به همراه مي آورد.
ياد آوري چند نکته، خواننده را در درک بهتر مطلب ياري خواهد داد:
الف) برداشت هاي شخصي گرچه زمينه خود شناسي را فراهم مي کند ولي لزوماً با آن، منطبق نيست زيرا ممکن است برداشت هاي شخصي، تصوير ناقص و معيوبي از خويشتن به فرد ارائه دهد، در حالي که خود شناسي غالباً به معناي درک صحيح و جامع از خويشتن است.
ب) برداشت هاي شخصي بيشتر به قالب و چارچوب و خودشناسي عمدتاً به محتوي، معطوف است. در اولي، فرد در صدد انسجام بخشيدن به يافته هاي پراکنده خويش در طي زمان هاي متوالي است و در دومي، در صدد افزايش اطلاعاتي درباره خويشتن مي باشد.
ج) در تکوين برداشت هاي شخصي، نقش اطرافيان و به ويژه همسالان، برجسته، مهم و غير قابل انکار است، معمولاً در سنين نوجواني و جواني، تأثير پذيري فرد از همسالان بيش از معلمان و مربيان و اساتيد و نقش گروه اخير بيش از تأثير والدين، مطرح مي باشد. اين تأثيرات از طريق تلقين هاي ديگران در خصوص لياقت، کارآمدي و ساير خصوصيات اعمال مي شود.
د) رويکرد جوانان به گذشته و آينده، نقش موثري در تکوين هويت فردي آنان دارد. برخي گذشته گرا و شماري آينده گرا بوده و قشر ديگري در تعادل ميان اين دو، نگاه خود را از حيث زمان، گسترش مي دهند. از جمله مواردي که بايد مورد تصحيح قرار گيرد، برداشت جوانان نسبت به موضوع زمان از جمله گذشته و آينده مي باشد. لازم است عواقب گذشته گرايي افراطي و آينده گرايي نامعقول به نحو مطلوبي براي آنان، مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.
در حقيقت نگاه متعادل به زمان، منوط به اين است که جوانان بدانند، بايد در زمان حال زندگي کرد و نيم نگاهي به گذشته داشت تا برخي حوادث نامطلوب گذشته، تکرار نگردد و علاوه بر آن، براي آينده نيز، طرح و برنامه تنظيم نمود.
7. پذيرش جنسيت
چنانچه «هويت» را به منزله سازماني زنده و پويا، تلقي کنيم، مي توان نتيجه گرفت که عناصر و اجزاي اين سازمان به طور منطقي در يکديگر تأثير و تأثر متقابل خواهند داشت. از جمله اين عناصر، جنسيت مي باشد. به اين معنا که پذيرش جنسيت جوان از جانب خود يا ديگران نقش بامعنايي در شکل گيري هويت مردانه يا زنانه ايفا مي نمايد.
موضوع ديگري که به عامل جنسيت مربوط بوده و در شکل گيري هويت فردي نقش دارد، نوع و چگونگي و ميزان امکاناتي است که به هر جنس اختصاص مي يابد، چنان چه اين امکانات به طور متعادل در اختيار آنان قرار گيرد، مشکلي در تکوين هويت، پيش نخواهد آمد و در صورتي که توزيع امکانات غير عادلانه، انجام شود، ساختار هويت فردي را مواجه با مشکل مي سازد.
از عبارت بالا اين گونه مي توان برداشت نمود که نوجوانان و جوانان، بخشي از هويت خويش را در ارتباط با جنسيت، ملاحظه مي نمايند. حال چگونه اين پديده در تکوين هويت فردي، تأثير مي گذارد، موضوعي است که با توجه به نکات ذيل قدري روشنتر مي شود:
1. دختر يا پسر بودن، مسأله اي نيست که صرفا به جنسيت مربوط باشد بلکه نحوه روبروشدن با اين موضوع و طرز تلقي خاص ناشي از آن در شخصيت جوان تأثير عميقي برجاي مي نهد.
2. طرز تلقي اطرافيان به ويژه والدين از جنسيت فرزند، در شکل گيري هويت جنسي او، نقشي تعيين کننده دارد، اگر آن ها جنسيت فرزند را همان گونه که هست، به خوبي پذيرا شوند، فرزند نيز مشکلي در پذيرش هويت جنسي خويش نخواهد داشت. و در مقابل اگر جنسيت فرزند، مورد طرد و عدم پذيرش والدين قرار گيرد، به طور قطع چنين فرزندي با پديده جنسيت خويش (دختر يا پسر بودن) کنار نخواهد آمد. به عنوان نمونه مي توان به برخي از والدين اشاره نمود که علي رغم ميل به داشتن پسر، صاحب دختر مي شوند و يا بالعکس. در اين قبيل موارد رفتار هاي خاص والدين از قبيل تلقين رفتار جنس مخالف به فرزند، پوشاندن لباس جنس مخالف به او و يا تقويت عملکرد هايي که مربوط به جنس مخالف است و حتي آرايش موي سر فرزند به گونه جنس مخالف، همه در نقش پذيري و هويت جنسي فرزند آثار زيانباري برجاي مي نهد.
3. پذيرش جنسيت به وسيله فرزند تابع پذيرش اين امر از سوي اطرافيان و به ويژه والدين مي باشد. چنان چه والدين فه فرزندشان، احساس پذيرش خود را نشان داده و به او به خاطر دختر يا پسر بودن افتخار کنند، همان گونه که نسبت به ساير فرزندانشان با هر نوع جنسيتي که دارند، مفتخر باشند، قطعاً هر يک از فرزندان اعم از دختر يا پسر از جنسيت خويش احساس رضايت خاطر داشته و احساس کمتري (خود کم بيني) در آنان به وجود نخواهد آمد.
4. اعطاي امتيازات به فرزندان در محيط خانواده بايد به صورتي عادلانه انجام گيرد و هيچ يک از فرزندان نبايد به جهت دختر يا پسر بودن از موقعيت و يا امتياز خاصي محروم شوند، البته لازم به ذکر است، چنان چه در مواردي دقيقاً نتوان يک امتياز را به همه داد، ضرورت دارد که با شرايط مشابه و مناسبي، براي ديگر فرزندان نيز اقدامي صورت گيرد تا مبادا نوعي احساس تبعيض و نابرابري امکانات در فرزندان به وجود آيد و ناخواسته در شکل گيري هويت جنسي شان، تأثيري منفي بر جاي گذارد.
5. در سطح کلان و فراتر از خانواده، لازم است در برابر سازي امکانات براي دختر و پسر تلاش نمود. اين امکانات اعم از فرصت هايي براي فعاليت هاي فکري، فرهنگي، آموزشي، هنري، اجتماعي و نيز اوقات فراغت مي باشد. مراکزي نظير کانون هاي فرهنگي، تربيتي، خانه هاي فرهنگ، کانون هاي ادبي و هنري و نيز مراکز بسيج که عمدتاً فعاليت هايشان معطوف به نسل جوان است، ضروري مي باشد که در توزيع عادلانه فرصت ها و فعاليتهايشان، اين مهم را در نظر گيرند.
6. کتاب هاي درسي و کمک درسي، متون آموزشي که در سال هاي متمادي دوران تحصيل، مورد استفاده نسبتاً طولاني دانش آموزان مي باشد و براي آنان سنديت و اعتبار قابل ملاحظه اي دارد، و علاوه بر آن در ساليان دراز پس از پايان دوره تحصيلات، خاطرات اين کتاب ها در ذهن افراد باقي مي ماند، ضروري است که از حيث محتوي، موضوع، پرداخت، تصاوير، طرح ها و الگو سازي ها به گونه اي عمل نمايند که تعادل لازم در پرداختن به مسائل دختران و پسران را حفظ نموده و هويت جنسي دختر و پسر به قدر کافي مورد اهتمام قرار گيرد. اگرچه در سال هاي گذشته وضع اين گونه بود که نقش دختران در اين مجموعه در سايه و حاشيه بوده و نقش پسران در متن و کانون اصلي توجه قرار داشت. نتيجه آن هم تکريم هويت جنسي پسر و تحقير هويت جنسي دختر بود. دختراني که با چنين پيشينه اي، پرورش مي يافتند براي اداره زندگي جديد، همسرداري شايسته و ايفاي نقش اجتماعي شان، اعتماد به نفس لازم را نداشتند و به همين جهت با کوچکترين مشکلي احساس ناتواني کرده و از پاي در مي آمدند، زيرا «هويت فردي» آنان از قدرت و شفافيت لازم برخوردار نبود.
لازم به ياد آوري است که منظور از تکريم هويت جنسي در اين مبحث دقيقا اين است که نوجوانان و جوانان اعم از دختر و پسر، مورد احترام جامعه، اطرافيان و والدين باشند به گونه اي که هر يک از آنان با هر جنسيتي به آن چه که هست افتخار نموده و بتواند ظرفيت هاي دروني خود را پرورش داده و به ظهور و بروز برساند.
7. رسانه هاي گروهي به ويژه صدا و سيما نيز مسئوليت بزرگي در تکوين هويت فردي جوانان بر عهده دارند. در طراحي، ساخت و اجراي برنامه ها و ايفاي نقش ها بايد به گونه اي عمل کرد که هويت فردي دختر و پسر کاملاً مورد احترام قرار گيرد و هيچ يک از لحاظ هويت جنسي (دختر و پسر بودن)، مورد بي مهري و يا تحقير نقش قرار نگيرند.
8. همانند سازي متعادل
از آغاز زندگي و تقريباً سال هايي که آدمي خود را مي شناسد، ناخود آگاه به تقليد از رفتار و عملکرد ديگران مي پردازد. و متعاقب آن، بخش هايي از شخصيت ديگران را که مورد توجه او قرار مي گيرد، به عنوان الگو و سرمشق مي پذيرد.
همانند سازي و يا به تعبير ديگر الگوگرائي، بخش قابل توجهي از شخصيت نوجوانان و جوانان را شکل مي دهد. و به همين اعتبار در تکوين «هويت فردي» ايفاي نقش مي کند. ولي چنان چه از حالت متعادل فراتر رفته و جنبه افراطي به خود گيرد، مخل روند همانند سازي خواهد شد.
براي پرهيز از همانند سازي افراطي، ارائه چند پيشنهاد و توصيه ضروري به نظر مي رسد:
1. از «مطلق کردن» چهره ها و شخصيت هاي غير معصومين ـ عليهم السلام ـ در انديشه کودکان، نوجوانان و جوانان بايد خود داري کرد. فقط معصومين ـ عليهم السلام ـ از خطا و لغزش برکنارند و ديگران هر اندازه که رشيد و متعالي باشند، امکان خطا درباره آنان وجود دارد، لذا اين امر موجب مي شود که از همانند سازي افراطي بپرهيزند و شخصيت ها و قهرمانان را با نگاهي واقع بينانه ارزيابي نموده و جنبه هاي مثبت و برجسته آن ها را در خويش درونسازي نمايند.
2. والدين، مربيان و مسئولان تعليم و تربيت، از پرورش «تفکر نقاد» نسبت به فرزندان و دانش آموزان، غفلت ننمايند، زيرا برخورداري از انديشه منتقدانه، مانع همانند سازي افراطي مي شود. از ويژگي هاي چنين تفکري، ارزيابي منصفانه و آگاهانه، نقاط قوت و ضعف الگو ها و سرمش هاق انساني مي باشد.
3. نويسندگان، فيلم سازان و انديشمندان مراقب باشند که در طراحي الگو هاي نسل جوان، به دام مبالغه و افراط کاري کشيده نشوند زيرا گرايش به مبالغه و افراط کاري، حداقل محدود شدن باب انتقاد سالم را در پي دارد و از مظاهر ديگر آن شخصيت زدگي نسل جوان مي باشد.
9. باز آفريني خاطرات کودکي
اگر هويت را به مثابه کتاب روح آدمي ملاحظه نماييم، در آن صورت صفحات و فصل هاي اوليه آن که در دوران کودکي به رشته تحرير در آمده است، براي بسياري از افراد، اين بخش از زندگي کاملاً محو شده و براي برخي به صورت خاطراتي کمرنگ باقي مانده است و براي معدودي در صحنه روشن ذهن آنان همچنان زنده، شفاف و پابرجاست.
تجربيات و خاطرات کودکي حتي در صورتي که از ذهن آدمي پاک شده باشد نيز در زندگي، عملکرد و انتخاب او همچنان نفوذ دارند، زيرا بخشي از «هويت» وي را تشکيل مي دهند.
براي دستيابي به «هويت فردي» ناگزيريم تا آن جا که مقدور است به باز سازي، تجديد بنا و شفاف کردن تجربيات و خاطرات گذشته بپردازيم تا بتوانيم ميان آن ها و وضعيت کنوني خود، پلي بزنيم و پيوندي معقول برقرار کنيم.
در واقع اگر «هويت» را همانند نقشه اي متشکل از قطعات فراواني بدانيم، بخش ناهشيار وجودمان، تکه هاي گمشده اي از اين پازل هويت است که با يافتن و ترکيب کردن و يا در جاي خود قرار دادن آن ها مي توان «هويت فردي» را به روشني تعريف و تبيين نمود.
براي دست يابي به اين آرمان، توصيه هايي چند مي آوريم:
1. حفظ و ثبت خاطرات کودکي، زماني امکانپذير است که کوشش شود اين خاطرات، شيرين و مطبوع باشد، زيرا آن چه مطلوب و دلپذير است، سال ها در خاطرات اين دوران، مي ماند و از ياد ها نمي رود. به والدين توصيه مي کنيم، روش هايي را به کار گيرند که نتيجه مفيد و سازنده اي براي فرزندان داشته باشد.
2. والدين هر نوع پاداش و تشويقي را که فرزندان از مدرسه و معلمانشان دريافت مي کنند و قابل نگهداري است، از قبيل لوح تقدير، عکس ها، جوايز مادي و هدايا را در محل مناسب براي فرزندانشان و آينده آن ها حفظ و حراست کنند، زيرا اين مجموعه يادآور افتخارات دوران کودکي و سال هاي دبستان بوده و در حقيقت، بخشي از «هويت فردي» آنان را تکميل مي کند. اين مجموعه، علاوه بر ياد آوري و باز آفريني خاطرات کودکي، در رشد و تقويت اعتماد به نفس نيز تأثير بسزايي دارد، نوجوانان و جواناني که به جهت برخي ناکامي ها و شکست هاي زندگي، خود را مي بازند، با مراجعه به اين مجموعه، احساس لياقت از دست رفته خويش را باز مي يابند و براي مبارزه با مشکلات بعدي زندگي، آماده تر مي شوند.
3. تقويت فرهنگ مکتوب، نقشي انکار ناپذير در تکميل «هويت فردي» دارد، زيرا خاطره نويسي، شرح حال نويسي و نوشتن زندگي نامه چنان چه به خوبي به دانش آموزان تفهيم شود، مي تواند از محو و ناپديد شدن اين بخش از زندگي (کودکي سوم يا دوره دبستاني) جلوگيري نمايد.
10. تحليل رويداد ها
پيچيدگي حوادث و رويداد هاي زندگي معاصر، به گونه اي است که امکان يک تحليل جامع از آن ها را براي نوجوان و جوان، محدود مي نمايد. اين مجموعه حوادث از سه مولفه پيچيدگي، تغيير و تحول و شتاب فزاينده برخوردار است و بر همين اساس، احتمال جمع بندي آن ها و استنتاج منطقي اين رويداد ها، خود به خود کاهش مي يابد. نوجوانان و به ويژه جوانان در رويارويي با اين پديده ها، چون قادر به برقراري رابطه منطقي با آن ها نيستند، لذا احساس مي کنند در اين بخش از زندگي، دچار ترديد، سردرگمي و بلا تکليفي هستند و هويت فردي آنها، نامعلوم و ناقص است.
به منظور ياري رساندن به نوجوانان و جوانان در جهت تکامل «هويت فردي»، شيوه هاي زير پيشنهاد مي شود:
1. ابتدا لازم است فرصت هايي به نسل جوان داده شود تا از ترديد ها، نگراني ها و ابهامهايي که بر وجودش چنگ انداخته، سخن گويد و با بيان آنها، آرامش درون پيدا کند. زيرا انباشتن و متراکم ساختن اين مسايل، از درون او را خسته و ناتوان مي کند و لازمه اين امر، «هنر خوب شنيدن» اطرافيان و مخاطبان نسل جوان است تا به راحتي بتواند از دردها و دغدغه هايش گفت و گو نمايد.
2. اطلاع از رنج هاي جوانان، در حقيقت مقدمه «آسيب شناسي هويت» است. زيرا زماني که به خوبي مي دانيم مشکل اصلي چيست، خواهيم توانست راه مقابله با آن را بيابيم.
در اين مرحله، لازم است هر نوع اطلاعات، رهنمود ها و تدابير مناسب و مقتضي در جهت حل مشکلات جوانان را به صورتي دوستانه و خير خواهانه، در اختيارشان قرار دهيم و تصميم گيري را به عهده خودشان بگذاريم. زيرا اگر آنان خود تصميمي اتخاذ نمايند، عواقبش را نيز خواهند پذيرفت.
آموزش شيوه نقد انديشه ها و تحليل رويداد ها، کمک شايان توجهي به اين نسل، خواهد بود. زيرا غالب جوانان، حوادث را درک مي کنند. اما قدرت تحليل آن ها و رابطه شان با ساير پديده هاي اجتماعي، در توان همه نسل جوان نمي باشد، بلکه معدودي مي توانند به تحليل منطقي آن ها بپردازند.
3. رسانه هاي گروهي به ويژه صدا و سيما به لحاظ گسترش حوزه اطلاع رساني و جاذبيت هاي تصويري، مي توانند به غني سازي برنامه هايي که متضمن تحليل رويکرد هاست بپردازند. و با اشاره به حوادث مستند و تحليل آنها، ذهن جوانان را به درک زابطه ميان حوادث متوجه سازند.
11. مثبت گرايي
در روايت است که حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ با حواريين به مردار سگي گذشتند. حواريين گفتند: چه قدر بوي اين مردار بد است! حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ فرمود: چه قدر دندان هاي او سفيد است.
ادراک هويت فردي، مستلزم توجه به دو جنبه ظاهراً متضاد آدمي است، قوت ها و ضعف ها، فزوني ها و کاستي ها، يعني هم جوان قادر به درک جنبه هاي ارزنده وجود خويش باشد و در حد اعتدال آن ها را باور کند و هم اطرافيان معترف به اين موارد باشند. مورد اولي در مبحث «خود شناسي»، مطرح گرديد و در اين بخش عمدتاً تأکيد بر مورد دوم است، يعني اطرافيان جوان به گونه اي با او مواجه شوند که بيشتر ناظر به جنبه هاي مثبت و مفيد وي باشند. زيرا نمي توان وجود فرد را از محسنات و مزايايش منفک نمود، اين ها بخشي از هويت او را تشکيل مي دهند، همان چيزهايي که وجود فرد، به شدت وابسته بدانهاست.
از سوي ديگر، جوان، در موقعيت تلقين پذيري قرار دارد و نحوه قضاوت، ارزيابي و مواجهه ديگران با وي، از اهميت خاصي برخوردار است. به همين منظور، ضرورت دارد که برخورد اطرافيان جوان با ظرافت، دقت و هوشمندي خاصي همراه باشد، تا آسيبي متوجه «هويت فردي» او نشود. از اين روي، مواردي را به اطرافيان نسل جوان اعم از والدين، مربيان، دبيران و اساتيد، توصيه مي نماييم:
1. «مثبت نگري» مقدمه و زمينه «مثبت گرايي» است. ابتدا بايد، خود را به مثبت انديشي وادار نمود تا پس از آن در عمل بتوان مثبت گرا بود. براي «مثبت انديشي» نيز اعتدال روحي و اخلاقي، شرط لازم، محسوب مي شود.
2. شرط ديگر مثبت انديشي درباره جوانان، شناخت دقيق آن هاست. زماني که اطرافيان بتوانند توانايي ها، علايق، آرمان ها و نگراني هاي نسل جوان را بشناسند، مي توان ادعا کرد که شناخت نسي و قابل قبولي از آن ها پيدا کرده ايم. و اين امر محتاج نزديک شدن به دنياي جوان، ارتباط متقابل و متکي بر اعتماد و نيز ايجاد صميميت، مي باشد.
3. در موارد ارتباطي با نسل جوان بايد مراقب بود که به آن چيزهايي که مورد علاقه شديد جوانان بوده و به عبارتي از افتخاراتشان محسوب مي شود، لطمه اي وارد نشود و در صورت لزوم بايد محتاطانه و مدبرانه و به صورتي پيشنهادي موضوع را با آنان در ميان نهاد تا روحيه آن ها جريحه دار نشده و «هويت فردي» شان، آسيب نبيند.
4. هر نوع رفتار «مثبت گرايي» مبتني بر پذيرش عاطفي نسل جوان است. به اين معني که ابتدا آن ها بايد احساس کنند که از مقبوليت لازم برخوردارند تا بر اساس آن بتوانند، رفتار مثبت ديگران را به خوبي تفسير نمايند.
12. پرورش توانايي هاي فردي
در حقيقت فلسفه آموزش و پرورش هر ملتي تعيين کننده خط مشي و راه و رسم تعليم و تربيت آن جامعه مي باشد. از جمله مواردي که رويکرد فلسفي دستگاه آموزش و پرورش يک کشور را تبيين مي نمايد نوع نگرش آن به توانايي ها، ظرفيت ها و قابليت هاي فردي همه دانش آموزان است. آموزش و پرورش پيشرو و بالنده بايد تلاشي مستمر به سوي پرورش توانايي هاي يکايک افراد به صورتي جامع و فراگير باشد.
البته بايد پذيرفت که رشد و تعالي علمي براي يکايک دانش آموزان يک مدرسه يا دانشجويان دانشگاه، باري سنگين بر دوش همه نهاده است ولي گريزي از آن نيست. نخبه پذيري و توجه خاص به معدودي از دانش آموزان به گونه اي که آنان را تا سطح المپياد هاي بين المللي برساند، براي وجدان عمومي و اذهان جامعه، قانع کننده نيست، هنر تعليم و تربيت اين است که از توانايي هاي فردي يکايک دانش آموزان غافل نماند. شکوفايي توانايي ها، نقش برجسته اي در باور شخصي دانش آموزان به خويشتن خود ايفا مي کند و راکد ماندن آن، از باور به خويشتن مي کاهد، بي شک نوجوانان و جواناني که در محيط هاي علمي مدرسه و دانشگاه، شاهد به ثمر نشستن ظرفيت ها و خلاقيت هايشان هستند، احساس اعتماد به نفس بيشتري مي کنند و همين امر به شکل گيري و تقويت هويت فردي آنان تأثير دارد. به اين معنا که پيوند هاي محکم و معنا داري با آن چه که نشان لياقت آن ها است مي يابند و پاي بندي به پيوند هاي مذکور، شاخص هويت فردي شان محسوب مي شود.
لازم به ذکر است که پرورش فردي، محدود و منحصر به نظام رسمي آموزش و پرورش يک کشور نمي باشد، بلکه يک وظيفه ملي محسوب مي شود ولي دستگاه تعليم و تربيت به لحاظ فلسفه وجودي، ساختار، سازمان، شرح وظايف و ساز و کارهايي که دارد، نقش اول را ايفا مي نمايد. پس از آن نهاد خانواده، در دايره مسئوليت مذکور، گام مي نهد.
13. تعديل انتظارات ديگران
از عواملي که بر احساس خوشبختي آدمي اثر مي گذارد، اين است که شيوه زندگي، طرز تفکر و برخورد او با آداب و رسوم اجتماعي، مورد تأييد معاشران وي باشد.
اصرار فرد بر تأييد ديگران، به تدريج لزوم همرنگ شدن با جامعه را پيش مي کشد و اين امر بر فرايند تکوين هويت تأثير گذار است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. caren horney.
[2]. REAL SELF.
[3]. Idealized Self.
محمد رضا شريفي - جوان و بحران هويت، ص 30
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید