ازدواج راه صحيح و مشروع برآوردن نياز جنسي و يافتن مونسي آرامش بخش است تا در کنار او از درد و غم زندگي راحت شوي و نفس، تازه کني و نشاط يابي و دوباره سرزنده و شاداب به انجام وظيفه و ادامه زندگي رو آوري. طبيعي است که هر انساني دوست دارد شريک زندگي و ياور او در ادامه راه و آرام بخش دردهاي روحي و رواني اش، معيارهاي اساسي را در حد کمال داشته باشد و از جمله اين معيارهاست زيبايي، شرافت و اصالت خانوادگي و رفاه اقتصادي. طبيعي است که اگر انساني بين دو فرد، بخواهد يکي را انتخاب کند، بيشتر به سوي آن مي رود که حظ و بهره ي بيشتري از زيبايي داشته [بخصوص زيبايي صورت که تابلوي شناسايي فرد است] و خانواده ي او شناخته شده تر و داراي جايگاه اجتماعي بالاتر بوده و ثروتمندتر باشد در حالي که اين ملاک ها گرچه ارزشمند و به جاي خود لازم مي باشند، ولي جايگاه آنها رتبه اول نيست وملاک هاي ايماني و اخلاقي مقدم بر ملاک هاي زيبايي و اقتصادي و اجتماعي است. اگر همسر فرد، ايمان داشته باشد، عفت و حيا در او غالب باشد به حلال و حرام خدا احترام بگذارد و ...، زندگي با او بسيار دلچسب تر و آرامش بخش تر از همسري است که از زيبايي، امکانات اقتصادي يا مقام خانوادگي- اجتماعي بالايي برخوردار بوده ولي از لحاظ ايمان، تقوا، عفت و پاکدامني پايين باشد.
در دستورهاي ديني به ملاک هاي ايماني و اخلاقي توصيه ي فروان تري شده و در درجه اول اهميت فرض شده اند، به بعضي از اين توصيه ها توجه کنيد:
فعليکم بذات الدين(1)؛ بر شما باد به ازدواج با فرد ديندار.
اما مجتبي (ع) به شخصي که در مورد ازدواج دادن دخترش با ايشان مشورت مي کرد، فرمود:
او را به همسري فردي با تقوا درآور زيرا شوهر باتقوا و خداترس اگر زنش را دوست داشته باشد، او را گرامي مي دارد و اگر از دست آن زن به خشم آيد، بر او ظلم نخواهد کرد.(2)
قرآن مي فرمايد:
با زنان آزاد مشرک تا زماني که ايمان نياورده اند، ازدواج نکنيد و بدانيد که کنيز مؤمن از زن آزاد مشرک بهتر است ولو اينکه زيبايي و محسنات مادي آن زن مشرک، شما را به اعجاب و تحسين وادارد و به مردان آزاد مشرک نيز تا زماني که ايمان نياورده اند، زن ندهيد و بدانيد که عبد مؤمن، بهتر از مرد آزاد مشرک است ولو اينکه آن مرد مزاياي چشم خيره کن مادي فراوان داشته باشد زيرا مردان و زنان مشرک [با بي اعتقادي و صفات رذيله اخلاقي و عملي خود] شما را به سوي جهنم [بي اعتقادي و صفات رذيله] دعوت مي کنند اما خداوند [و بندگان خدا] به سوي بهشت و آمرزش دعوت مي نمايند.(3)
در آيه فوق از ازدواج با کافران و مشرکان و زن دادن به آنان به صراحت نهي شده است زيرا اعتقاد به يگانگي خداوند و تسليم بودن در برابر دين حق، به منزله ي درخت پر برکتي است که در زمين استقرار دارد و ريشه دوانده و چهار فصل، ميوه هاي مناسب مي دهد و اما انکار خدا و آخرت و شريک تراشيدن براي خدا به منزله ي درخت خبيث و بي ريشه اي است که ميوه ي خبيث، آتشين، متعفن و تلخ دارد:
«الم ترکيف ضرب الله مثلا کلمه طيبه کشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء تؤتي اکلها کل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذکرون و مثل کلمه خبيثه کشجره خبيثه اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار؛(4)
آيا ندانسته اي که خداوند چگونه مثلي مي زند که کلمه ي پاک (کلمه ي توحيد و قول «لا اله الا الله») مثل درختي پاک (و پرورده) است که ريشه اش (در زمين) استوار است و شاخهاش سر به آسمان دارد. ميوه اش را به توفيق پروردگارش زمان به زمان مي دهد و خداوند براي مردم اين مثل ها را مي زند، باشد که پند گيرند. و مثل کلمه ي پليد (شرک) همانند درختي است پليد که (بيخ آن) از روي زمين برکنده شده و استوار نباشد.»
آري، انساني که نداي «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» را شنيده و به وحدانيت خدا ايمان آورده باشد و اين اعتقاد پاک و مبارک در زمينه ي وجودش ريشه بدواند، به سان درختي مبارک مي گردد که شاخه ها و فروع اعتقادي اش به سوي آسمان رفته و معتقد را هم آسماني مي کند و ميوه هاي آن به صورت اخلاق پاک و اعمال صالح، زمان به زمان به ظهور مي رسد. همان که حق تعالي در آيه ديگر اينگونه به تصوير مي کشد:
«اليه يصعد الکلم الطيب»؛
کلام پاکيزه (اعتقاد به توحيد و کلمه ي «لا اله الا الله») به سوي خدا بالا مي رود کلمه ي طيبه ي «لا اله الا الله» هم خودش به سوي آسمان بالا مي رود و هم معتقدش را به آسمان بالا مي برد و آسماني مي کند. با توجه به اين حقايق است که رسول خدا و امامان معصوم (ع) اولين ملاک در همسرگزيني را ايمان طرف مقابل شمرده و مردان و زنان را به ازدواج با مؤمنان قولي و عملي دعوت کرده و از ازدواج با مشرکان قولي و عملي باز مي دارند.
در دستورالعمل هاي اکيدي از زن دادن به افراد مشروب خور نهي شده است(5) زيرا اين افراد فاسد و فاسد کننده هستند و در روايتي نيز تقدم ملاک هاي ايماني بر ملاک هاي مادي به اين صورت بيان شده است:
هرگاه مردي به خاطر زيبايي يا مال زني با وي ازدواج کند، خداوند او را به همان زيبايي و مال وا مي گذارد [و معلوم است هر کس خدا او را از خود براند به ديگري واگذارد، قطعا زمين خورده است] ولي اگر با زني به خاطر ديانت و عفت و پاکدامني اش ازدواج کند خداوند به او زيبايي و مال هم خواهد داد [يعني در همسر خود جمال هم خواهد يافت و از امکانات اقتصادي هم بهره مند خواهد شد](6)
با وجود دستورهاي فوق که نمونه و اندکي از خروار هستند، متأسفانه هنوز هم ملاک هاي مادي به هنگام انتخاب همسر، حرف اول را مي زنند و ملاک هاي ايماني و تقوايي و اخلاقي در مرتبه دوم يا بعد از آن هستند. ايمان ها هنوز آنچنان قوي نيست که از مظاهر مادي بگذرد و جمال ديانت و تقوا و اخلاق را دريابد و آن را مقدم شمارد. در جامعه ي زمان رسول خدا، تقدم معيارهاي مادي بر معيارهاي ايماني و اخلاقي چشمگير بود و رسول خدا (ص) در صدد مبارزه با اين روش فراگير برآمد و افراد ثروتمند و سرشناس اجتماعي را به وصلت با مؤمنان گمنام و بدون جايگاه اجتماعي و کم بهره از زيبايي و جمال ظاهري را به جان و دل پذيرفتند و با اين پذيرش مهر قبولي و رضاي خدا و رسول را بر پرونده خود حک کردند و اسوه و مقتدا گشتند.
به پاس بزرگداشت اين مؤمنان استوار و براي دعوت به اقتداي بدانان، جريان پذيرش يکي از بزرگ دختران باايمان را يادآوري مي کنيم تا جوانان اين مرز و بوم با اقتدا به اين مؤمنان پاکباخته در انتخاب همسر، ملاک هاي ايماني را بها دهند و شريک زندگي خود را از بين مؤمنان با اخلاق برگزينند تا رحمت و برکات خدا نصيب آنان گردد.
روزي رسول خدا (ص) در بين اصحاب نشسته بود که عربي بر آن حضرت وارد شد و عرض سلام کرد و گفت:
-اي رسول خدا آيا سياهي و زشتي صورتم مرا از وارد شدن به بهشت مانع مي گردد؟
-اگر خدا ترس و معتقد به پيامبر خدا باشي، خير.
-قسم به خدايي که تو را شرافت نبوت داده، هشت ماه پيش به خدا ايمان آورده و به يگانگي حضرتش و رسالت شما اقرار کرده ام.
-بنابراين تو يکي از مسلماناني و مثل حقوق آنان براي تو هم هست همچنان که مانند تکاليف آنان بر دوش تو هم مي باشد.
-پس چرا اي پيامبر، اين اصحاب تو به من زن نمي دهند با اينکه به عنوان خواستگار به در خانه همه ي آنان رفته ام و مي دانم که جز سياهي و زشتي صورتم هيچ چيز ديگر مانع آنان از اجابت تقاضاي من نيست. من فردي از بني سليم هستم که خانواده و قبيله اي سرشناس است و پدرانم همه شناخته شده و معروف هستند لکن سياهي دايي هايم بر من غلبه کرده است.
(رسول خدا (ص) از اينکه اين مؤمن مورد پذيرش واقع نشده و تقاضاي خواستگاري اش اجابت کننده نيافته بود، ناخشنود) رو به اصحاب فرمود:
آيا عمر بن وهب اينجاست؟ (عمر بن وهب مردي از قبيله ي ثقيف با رگه هايي از غرور و سرسختي عرب جاهلي بود)
-او اينجا نيست. (رسول خدا به مرد عرب فرمود:)
-خانه عمر بن وهب را مي شناسي؟
-آري.
-به در خانه او برو و به آرامي در بزن و وقتي با اجازه آنان وارد شدي سلام کن و بگو:
-«رسول خدا-صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد-دختر تو را بر اي همسري من پسنديده است.»
عمر بن وهب دختري داشت که از جمال، عقل و عفت بهره ي فراواني داشت. مرد عرب به در خانه عمر بن وهب آمد و به آرامي در زد. وقتي در بر او گشودند و سياهي و زشتي صورتش را ديدند، از او متنفر شده و اين نفرت در چهره هايشان آشکار شد. مرد عرب خطاب به عمر گفت:
-رسول خدا دخترت را براي همسري من پسنديده است.
اهل منزل از شنيدن سخن او به خشم آمده و او را با ضرب و شتم راندند و جواب منفي دادند. مرد عرب برخاست و از خانه خارج شد و به محضر پيامبر(ص) شتافت. بعد از خارج شدن مرد عرب آن هم به آن صورت خفت و خواري، دختر عمر خدمت پدر رسيد و عرض کرد:
-پدر جان برو و حقيقت را جويا شو؛
اگر به راستي رسول خدا (ص) مرا براي اين مرد پسنديده، من به آنچه پيامبر در حقم پسنديده راضي ام.
عمر در پي مرد از خانه خارج شد و به محضر پيامبر شتافت و زماني به خدمت ايشان شرفياب شد که مرد عرب قبل از او رسيده و شکايت او را به پيامبر برده بود. رسول خدا (ص) که از اقدام عمر و اهل خانه اش در رد تحقيرآميز و زشت مرد عرب خشمگين بود، خطاب به عمر گفت:
-آهاي، آيا تو فرستاده مرا از خود راندي؟
-آري، اي رسول خدا، من چنين اقدام زشتي کرده ام و از خدا طلب آمرزش دارم. اگر او را راندم، بدين جهت بود که گمان مي کردم مانند ديگر عرب هاي بياباني دروغ مي گويد و الآن که فهميدم او فرستاده شما و راستگوست، تسليم امر و حکم شما هستم. شما اختيار حکم کردن در مال، جان و اهل ما را داريد و ما از غضب خدا و پيامبرش به خدا پناه مي بريم.
رسول خدا به مرد عرب فرمود:
[اي مرد عرب(اکنون که دختر و پدرش راضي هستند) برخيز که من دختر عمر را همسر تو قرار دادم پس به خانه اش برو.(7)
آري، رسول خدا (ص) هيچ گاه جز خير و خوبي براي زن و مرد مؤمن نمي خواهد و اگر براي زني صاحب جمال و کمال و سرشناس، مردي فقير و گمنام و بي بهره از جمال ظاهري برمي گزيند، مي داند که آن مرد، مؤمن است و ارزش همسري چنين زني را دارد و اگر آن زن همه به خاطر ايمان و تقواي اين مرد، بر فقر و بي بهرگي او از جمال و بهره هاي مادي صبر کند، قطعا هم در اين دنيا خوشبخت خواهد شد و هم در آخرت به هم نشيني با اوليا و صلحا در بهشت نايل خواهد گرديد و مردان و زناني که بر انتخاب رسول خدا(ص) علي رغم ميل باطني خود، صبر مي کنند و آن را به خوبي مي پذيرند، از ايمان والايي برخوردارند و مي دانند که مصلحت و سعادت دنيا و آخرت آنها در پذيرش و عمل کردن به نظر پيغمبر اکرم (ص) است.
و ما اگر به اين درجه از ايمان نايل نشديم، بايد سعي کنيم حداقل ملاک هاي ايماني و تقوايي و اخلاقي را فروتر از ملاک هاي مادي و ظاهري قرار ندهيم. اميد که همه ما در انتخاب هايمان رضايت خدا و پيامبر را اصل قرار دهيم و آنچه مورد رضاي خداست را برگزينيم و از خواهش دل خود بگذريم، تا خداوند خواهش دل ما را بهتر از آنچه انتظار داشتيم، برآورد.
پي نوشتها:
1-وسايل الشيعه، ج 20، ص 33.
2-مکارم الاخلاق، ص 233.
3-بقره، آيه 221.
4-ابراهيم، آيه 24-25.
5-مستدرک الوسايل، ج 14، ص 191.
6-روضه المتقين، ج 8، ص 114.
7-مستدرک الوسايل، ج 14، ص 189-190.
نويسنده:احمد حيدري
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید