قرآن، کتاب هدايت و سعادت بشري و منبع شايستهاي براي درک مفاهيم و مسايل ازدواج است. بر خلاف ديگر کتابهاي مقدس که رهبانيت و تجرد را مقدس ميشمارند يا آزادي و بيبند و باري در اخلاق جنسي را پيشنهاد ميکنند، قرآن راه ميانه را برگزيده است. خداوند متعال ميفرمايد:
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَکَ مِنَ الدُّنْيا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ؛ و به آنچه خدايت داده است، براي آخرت را بجوي و سهم خود را از دنيا فراموش مکن و هم چنان که خدا به تو نيکي کرده است، نيکي کن و در زمين فساد مجوي، زيرا خدا، فسادگران را دوست نميدارد.[۱]
بر اساس همان قاعدهکلي ـ وابستگي ديدگاه هر دين و ملتي درباره ازدواج به ديدگاه آن دربارهي زن ـ هرگاه در جامعهاي زن جايگاه حقيقي خود را به دست آورده، ازدواج نيز از اهميت فراواني برخوردار شده است. بر عکس، هرگاه در جامعهاي، انسانيتي براي زن فرض نشود و تنها مانند کالاي قابل خريد و فروش بدان بنگرند، ميتوان حدس زد که جايگاه ازدواج در آن جامعه چگونه خواهد بود. نمونه آن را در گفتارهاي پيشين ديديم.
بنابراين، در آغاز بحث، ديدگاه قرآن و اسلام را نسبت به زن بررسي ميکنيم.
۱ـ خداوند هيچ گاه در قرآن ميان زن و مرد، تفاوت نگذاشته و تنها به مردان خطاب نکرده است، بلکه با جملهي يا ايها الناس با آدمي سخن گفته است. هم چنين اگر در دايره محدودتر، به مؤمنان ندا داده است که: يا ايهاالذين آمنوا باز منظور، زن و مرد مؤمن بوده است نه تنها مرد، البته تاريخ نشان داده است که گاهي اين زنان بودهاند که زودتر از مردان به اين نداي الهي، پاسخ مثبت دادهاند. براي نمونه، حضرت خديجه نخستين زن مسلمان تاريخ است.
۲ـ سخن در اين است که: مرد و زن از يک مبدأ آفريده شدهاند يا از دو مبدأ گوناگون؟ آيا زن به تبع مرد ـ و نه به دليل اصل وجودياش ـ آفريده شده است؟ قرآن به اين پرسش چنين پاسخ ميدهد:
يا أَيهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِيرًا وَنِسَاء ؛ اي مردم! از پروردگارتان که شما را از نفس واحدي آفريد و جفتش را [نيز]از او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسياري پراکنده کرد، پروا داريد.[۲]
از اين گفته درمييابيم که همهي انسان ها اعم از زن و مرد از يک مبدأ و گوهر آفريده شدهاند ودر اين زمينه، مردان بر زنان هيچ گونه برتري ندارند. پس قرآن به اين نظريه که وجود زن، اصلي نبوده و تابع وجود مرد است، پاسخ منفي ميدهد.
۳ـ يکي از بحثهاي ديگري که ميدان تاخت و تاز نظريههاي گوناگون شده اين است که: چه چيزي سبب گرايش زن و مرد به يکديگر ميشود؟ چه عاملي، زن و مرد را وادار ميکند به ازدواج بانديشند و به آن تن دردهند؟
برخي در پاسخ به اين پرسش، تنها ميل جنسي را عامل اصلي گرايش زن و مرد به يکديگر معرفي ميکنند. در مقابل، قرآن با رد اين نظريه ميگويد: انسان، اشرف موجودات جهان است. بنابراين، هدفي را که براي حيوانات اصيل است و سبب گرايش نر و ماده حيواني به يکديگر ميشود، نميتوانيم درباره او صادق بدانيم. قرآن، عامل اصلي علاقهي زن و مرد به يکديگر را آرامش و سکوني معرفي ميکند که در پرتو ازدواج به آن دست مييابند:
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيسْکُنَ إِلَيهَا ؛ اوست خدايي که همه شما را از يک تن بيافريد و از ا و نيز جفتش را مقرر داشت تا با او انس و الفت گيرد.[۳ ]
اين آيه با تکيه بر يکي بودن اصل و گوهر زن و مرد، عامل اصلي گرايش را آرام بودن زن و مرد در کنار يکديگر معرفي ميکند. خداوند در جاي ديگر ميفرمايد:
وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَيهَا وَجَعَلَ بَينَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِي ذَلِکَ لَآياتٍ لِّقَوْمٍ يتَفَکَّرُونَ ؛ و يکي از نشانههاي لطف الهي اين است که براي شما از جنس خودتان، جفتي (و همسري) بيافريد که در بر او آرامش يابيد و با هم انس گيريد و ميان شما، مهرباني و قرار ساخت. به يقين، در اين [نعمت]براي مردمي که ميانديشند، نشانههايي است.[۴ ]
اين آيه به صراحت ميگويد که اين مهرباني و آرامش را خود خداوند ايجاد کرده و در ذات زن و مرد قرار داده است. پس خود خداوند، مهر و محبت همسران را در دل هم گذارده و اين محبت الهي، آن دو را به سوي يکديگر ميکشاند.
علامه طباطبايي در تفسير الميزان در ذيل اين آيه مينويسد: هر يک از زن و مرد در حد خود و في نفسه، ناقص و محتاج به طرف ديگر است و از مجموع آن دو، واحدي تام و تمام درست ميشود و به خاطر همين نقص و احتياج است که هر يک به سوي ديگري حرکت ميکند و چون بدان رسيد، آرامش و سکونت مييابد؛ چون هر ناقصي مشتاق به کمال است و هر محتاجي مايل به زوال حاجت و فقر خويش است.[۵ ]
بنابراين، عامل اصلي گرايش زن و مرد ـ همسران ـ به يکديگر را که پيش زمينه ازدواج است، در آيات قرآن ديديم. از همين آيات، هدف ازدواج نمودار ميگردد؛ زيرا ازدواج چون به آرامش قلبي زن و مرد ميانجامد، در رستگاري و نزديکي او به خداوند نيز نقش مهمي دارد.
اينک به طور گذرا به آياتي ميپردازيم که جنبههايي از شرايط و احکام ازدواج را بيان کردهاند. در اين بخش ميکوشيم تنها آن آيههايي را بياوريم که بيشتر با بحث ازدواج تناسب دارد؛ زيرا آيات فراواني درباره احکام ازدواج بيان شده است.
تعدد همسران و شرايط آن
قرآن در اين باره ميفرمايد:
فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَيمَانُکُمْ ؛ هر چه ا ز زنان که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه ، چهار چهار، به زني گيريد. پس اگر بيم داريد که به عدالت رفتار نکنيد، به يک [زن آزاد]يا به آن چه [از کنيزان]مالک شدهايد، بسنده کنيد.[۶ ]
اين آيه که درباره تعدد همسران و شرايط آن نازل شده، داشتن بيش از ۴ زن را مجاز ندانسته است. شرط داشتن زنان متعدد نيز رعايت عدالت و ستم نکردن به آنان عنوان شده است. برخي، نظريه تعدد همسران را يکي از نقطه ضعف هاي اسلام دانستهاند. در پاسخ بايد گفت: اسلام اين ساختار را بي قيد و شرط نگذارده است، بلکه براي پيشگيري از سوء استفاده مرد از زن، شرط رعايت ميان زنان را آورده است. سخن دربارهي علت جواز تعدد همسر در اسلام بسيار است و درباره آن نظرهاي گوناگوني ارايه شده است. در اين جا به حديثي از امام رضا(عليهالسلام) بسنده ميکنيم. روزي دربارهي تعدد همسران در اسلام از ايشان پرسيدند. حضرت فرمود:
اگر مرد چهار زن هم داشته باشد، فرزندي که هر يک از آنها بياورد، فرزند اوست، ولي اگر زن دو همسر يا بيشتر داشته باشد، نميتوان دريافت فرزندي که به دنيا ميآيد، از آن کدام شوهر است.[۷ ]
ايمان، شرط اساسي همسر
وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى يؤْمِنَّ وَلأَمَهٌ مُّؤْمِنَهٌ خَيرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ ؛ با زنان مشرک ازدواج نکنيد، مگر ا ين که ايمان آورند.همانا کنيزکي با ايمان از زن آزاد مشرک بهتر است، هر چند[زيبايي]او، شما را به شگفتي آورد.[۸ ]
اين آيه، يکي از شرايط ازدواج، يعني همتايي ديني همسر را بيان ميکند. زن مشرک همتاي مرد مسلمان نيست. بنابراين، شايستگي ازدواج با يک مؤمن را ندارد و بر عکس، اين آيه نشان ميدهد که ايمان از معيارهاي بسيار مهم در همسر گزيني است.
خوش رفتاري با همسر
خداوند ميفرمايد:
عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَيئًا وَيجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيرًا کَثِيرًا ؛ در زندگي با زنان خود، با انصاف و خوش رفتار باشيد و چنان که زن دلپسند شما نباشد، چه بسا بسيار چيزها ناپسند شما است و حال آن که خدا در آن، خير بسيار براي شما مقدر فرموده است.[۹ ]
به گفتهي علامه طباطبايي، اين آيه يک اصل آسماني قرآن براي زندگي اجتماعي زن ميباشد.[۱۰ ]
پيشتر گفتيم که در برخي اقوام و ملتها، مردان حق داشتند زنان خود را به راحتي بکشند و با او مانند حيوان رفتار ميکردند. در اين جا ميبينيم که قرآن با منطق بسيار زيبا، زن را لازمه مرد و مکمل او معرفي ميکند. از اين رو، به او دستور ميدهد که با همسر خود با انصاف و کرداري خوش، رفتار کند و از ستم کاري در حق او بپرهيزد. حتي گوشزد ميکند که اگر خوش تان نيامد، او را مانند کالايي به بيرون پرتاب نکنيد، بلکه تا آن جا که ممکن است انديشه جدايي و طلاق را به خود راه ندهيد. اين بدان دليل است که انسان همواره دچار حب و بغضهايي ميشود. شايد اگر بردبار باشيد و بر اساس رفتار اسلامي با او رفتار کنيد، حقايق آشکار شود و به اشتباه خود پي ببريد. در اين جا نيز ميبينيم که ديدگاه قرآن درباره ازدواج و گزينش همسر، ديدگاهي مهربانانه و همراه با رحمت و محبت است و ازدواج را تنها خريد يک کالا نميداند که هرگاه شوهر نخواست، بتواند آن را پس بدهد.
حرمت ازدواج با محارم
خداوند ميفرمايد: وَلاَ تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاء ...؛ با زن پدرتان ازدواج نکنيد مگر آن چه پيشتر رخ داده است؛ زيرا کاري ناپسند و مايه خشم خداوند است و عملي بسيار زشت است. حرام شد براي شما ازدواج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعي و خواهران رضاعي و مادر زن و دختران زني که در دامن شما پرورش يافتهاند، اگر با زن مباشرت کرده باشيد و اگر نزديکي نکردهايد و طلاق دهيد، مانعي نيست که با دختر خود او ازدواج کنيد. هم چنين ازدواج با زن فرزندان صلبي و جمع ميان دو خواهر حرام است. مگر آن چه پيش از نزول اين حکم رخ داده، زيرا خداوند بخشنده و مهربان است. ازدواج با زنان شوهر دار حرام است، مگر آن زنان که مالک شدهايد. اين فريضهاي الهي است که بر شما مقرر گرديده و هر زني جز آن چه گفتيم، حلال است که با اموال خود به زناشويي بگيريد در صورتي که پاکدامن باشيد و زناکار نباشيد ـ پس اگر شما از آنان بهرهمند شويد، حق معيني را که مهرشان است، به ايشان بپردازيد و بر شما باکي نيست که پس از تعيين مهر نيز به چيزي با هم تراضي کنيد. البته خدا دانا و بر حقايق امور جهان آگاه است. [۱۱]
اين آيه، محدوده انتخاب همسر را مشخص ميکند و کساني را که ازدواج با آنان حرام است، نام ميبرد.
ترس از فقر نبايد مانع ازدواج شود
خداوند ميفرمايد: وَأَنکِحُوا الْأَيامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن يکُونُوا فُقَرَاء يغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ وَلْيسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى يغْنِيهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ...؛ بي همسران خود و غلامان و کنيزان درست کارتان را همسر دهيد. اگر تنگ دستند، خداوند آنان را از فضل خويش بينياز خواهد کرد، زيرا خدا گشايشگر داناست. کساني که [وسيلهي]زناشويي نمييابند، بايد عفت ورزند تا خدا، آنان را از فضل خويش بينياز گرداند.[۱۲ ]
خداوند در آيه نخست، همه مسلمانان را تشويق ميکند که به تشکيل خانواده دست يازند. از سوي ديگر، درباره يکي از موانع ازدواج، يعني فقر مادي و اقتصادي ميفرمايد که فقر نبايد مانع ازدواج گردد. خداوند به زن و مرد فقير مژده ميدهد که ، اگر پيش قدم شوند، آنان را از فضل خويش بينياز ميسازد. همچنين در آيه دوم اشاره ميکند که اگر به هر علتي، زن و مردي نتوانستند ازدواج کنند، بايد بکوشند با عفت و پاکدامني و تقواي الهي غريزهي به هيجان در آمده خود را کنترل کنند. در اين صورت، خداوند نيز به آنان لطف ميکند و زمينه تشکيل خانواده را براي ايشان فراهم ميآورد. در اين جا به اين دو نکته ميرسيم که اسلام بر خلاف رهبانيت و بوداييسم، ازدواج را تشويق ميکند. همچنين به آنان که زمينه ازدواج ندارند، پيشنهاد ميکند که خويشتن دار باشند و بر خلاف انديشمندان غربي، آنان را به بيبند و باري جنسي فرا نميخواند. پيش گرفتن چنين شيوههايي از آن جا ريشه ميگيرد که اسلام، دين انسان سازي و قرآن، کتاب رستگاري است.
اينها نمونهاي از آيات قرآن مجيد درباره ازدواج بود. البته آيات ديگري هم چون آيه ۱۸۷ سوره بقره[۱۳](که مرد و زن را لباس يکديگر ميشمارد). آيه ۴ سوره نساء (درباره مهريه) و آيه ۷ سوره طلاق (درباره نفقه) نيز وجود دارد که از آنها چشم ميپوشيم.
پي نوشت :
1. سوره قصص، آيه ۷۷.
2. سوره نساء، آيه ۱.
3. سوره اعراف، آيه ۱۸۹.
4. سوره روم، آيه ۲۱.
5. ترجمه الميزان: ج ۱۶، ص۲۷۶.
6. سوره نساء، آيه ۳.
7. ترجمه الميزان: ج ۴، ص ۲۷۹.
8. سوره بقره، آيه ۲۲۱.
9. سوره نساء، آيه ۱۹.
10. ترجمه الميزان: ج ۸، ص ۷۵.
11. نساء، آيات ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ به دليل طولاني بودن آيه، تنها ترجمه آنها آمده است.
12. سوره نور، آيات ۳۲ و ۳۳.
13. اين آيه در بخش پيآمدهاي فردي ازدواج بحث ميشود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید