باز به سمت دل ما آمدي
موجي و از بحر بلا آمدي
سوي نفسهاي دل تشنهام
با عطش كرب و بلا آمدي
دست زجان شستي و سر دادهاي
هيچ نبودت كه به پا آمدي
بال و پرت سوخت كجا بودهاي
آتش خاموش كجا آمدي
آمدي و سوختهتر شد دلم
شلعهي خورشيد چرا آمدي
بغض خزان ديده بريز از گلو
حال كه در شور و نوا آمدي
مثل تو اي مرغ سبك بال عشق
زد پر و بال آينه تا آمدي
هر ورق برگ گلت يك طرف
از چه چنين جداجدا آمدي
گام نهادي به حريم « خليل »
يا ز گذرگاه « منا » آمدي
عطر خدا داشت پلاكت هنوز
ياسي و از عرش
شهید آوینی
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید