بي شك آن چه حضرت فاطمه را، به رغم كوتاهي عمر و محدوديت اسناد تاريخي، الگويي بي بديل ساخته است، «جامعيت شخصيت» و هماهنگي كامل نقش هاي فردي، خانوادگي و اجتماعي اوست.
فروغ شخصيت معنوي، آثار جاويدان علمي، استقامت رأي و خودباوري در حيات سياسي و اجتماعي، فضايل و كمالات اخلاقي و حضور مؤثر در خانواده به عنوان «همسر» و «مادر» چنان ترسيمي از شخصيت فاطمه (س) ارائه مي دهد كه مي توان از تركيب عناصر ماندگار شخصيت او با ظرفيت ها و ويژگي هاي زمان و مكان، به الگويي جامع از شخصيت زن دست يافت.
امروزه به جرئت مي توان ادعا كرد كه منشأ بسياري از مشكلات اجتماعي، ناكارآمدي خانواده است.
اين كه در ادبيات ديني ما از تشكيل خانواده با عنوان دوست داشتني ترين و گرامي ترين بنيان ها و زمينه ساز حفظ شخصيت ديني، ياد مي شود و مقدمه سازي براي ازدواج، از وظايف اولياي خانواده و اجتماع، شمرده مي شود، از آن روست كه خانواده زمينه ساز شكل گيري بنيان هاي شخصيت فرزندان، عامل مؤثر در ايجاد تعادل رواني و نشاط روحي، مهم ترين عامل توسعه انساني جوامع به دليل پرورش انسان هاي كارآمد و مقاوم، مهم ترين محل بازپروري عاطفي و ايجاد كننده تعادل در روابط جنسي، زمينه ساز پويايي اقتصادي و عامل انتقال فرهنگ و ارزش ها به نسل بعدي است. خانواده سالم و كارآمد، همواره مهم ترين عامل حفظ هنجارها و مقاوم ترين سد در مقابل تهاجم فرهنگ بيگانه بوده و هست و صد البته زن در نقش خطير «همسري» و «مادري» مهم ترين ركن حيات و بالندگي خانواده است.
آن چه خانواده را در نگاه دين از جايگاهي رفيع برخوردار كرده، كاركردهاي منحصر به فردي است كه از خانواده، بنياني مقدس و از ازدواج، پيمان الهي مي سازد. در اين نگرش، خانواده از يك سو اعتبار هميشگي خويش را از خداوند مي گيرد و از سوي ديگر، حلقه اتصال ميان حيات جسماني و معنوي و تعادل بخش به زندگي بشري است و به همين دليل نه صرفاً سرپناهي براي هم سفرگي كه پايگاهي براي امنيت، آرامش و رشد است و بايد آن را مهم ترين پايگاه فرهنگي هر جامعه دانست.
خانواده كارآمد، خانواده اي است كه كانون محبت، انعطاف و رحمت باشد. از اين رو آرامش رواني و كاهش اضطرابات، مهم ترين كاركرد خانواده سالم است. در ادبيات ديني زمينه هاي پيوند عاطفي از سوي خداوند در زن و مرد نهاده شده است.
اقناع نيازهاي جنسي زوجين، وجهي ديگر از كارآمدي خانواده و نيز مؤثر در افزايش پيوندهاي عاطفي است. از آن جا كه آموزه هاي ديني و اخلاقي ارتباط جنسي را تنها در چارچوب خانواده مجاز دانسته و براي روابط آزاد جنسي، محدوديت هاي جدي مقرر كرده اند، توجه به ارتباط جنسي سالم ميان زوجين اهميت بيشتري مي يابد.
كاركرد زيستي خانواده ضامن بقاي جامعه انساني است و كاركرد پرورشي آن، زمينه ساز تربيت فرزنداني است كه براي ساختن جامعه فردا آماده مي شوند. تعادل رواني، استحكام شخصيتي و قوت اراده، ديگرگرايي، قدرت رويارويي با مشكلات و صبر بر ناملايمات، ميل به تلاش و تمايل به سازندگي و ابتكار، ارتباط با خداوند و ميل به عبوديت، همگي صفاتي اند كه در شكل گيري و تقويت آنها، خانواده مهم ترين نقش را ايفا مي كند و در يك كلام مي توان خانواده سالم را بهترين بستر رشد فرهنگي و سلامت جسم و روان و مهم ترين عامل انتقال ارزش ها و پرورش عاطفي و مهم ترين عامل كاهش آسيب هاي اجتماعي و ارتقاي امنيت هر جامعه دانست و زن به عنوان عنصري پرورش دهنده و فرهنگ ساز مهم ترين عامل در تحقق اين آثار شگرف است. اگر توسعه انساني مهم ترين عامل توسعه جوامع شمرده مي شود، خانواده به دليل موقعيت منحصر به فرد آن كه كانون پرورش و آموزش با محوريت عاطفه و نظارت است، بهترين زمينه ساز توسعه انساني است و زن مي تواند در اين فرآيند، نقش آفرين ترين عامل باشد.
آسان سازي تشكيل خانواده، متعادل ساختن انتظارات از يكديگر، رابطه مسئولانه والدين نسبت به يكديگر، رابطه مسئولانه والدين نسبت به يكديگر و فرزندان، به ويژه ايفاي نقش مديريت فعال و شايسته توسط پدر و ايفاي نقش سازنده عاطفي و تربيتي توسط مادر، تلطيف روابط حقوق با حسن خلق، ارتباط خويشاوندي مسئولانه به منظور برخورداري از حمايت ها و هدايت ها و تقويت نشاط در زندگي، توجه به شرايط اجتماعي و انعطاف در فعاليت ها و نقش ها به منظور حل مشكلات اجتماعي، توجه به پرورش ديني و اخلاق و آداب اجتماعي، و هماهنگي با نهادهاي آموزشي و پرورشي از مواردي است كه خانواده ها را براي انجام رسالت تاريخي خود توانمند مي سازد.
اما نقش عوامل بيروني را در استحكام و كارآمدي يا تزلزل و ناكارايي خانواده، هم به عنوان مانع يا تقويت كننده عملكرد والدين و هم به عنوان عامل تأثير گذار در شخصيت و كاركرد آنان، نمي توان از نظر دور داشت. آن چه امروزه براي نظام اسلامي حائز اهميت است، اتخاذ سياست ها و روش هايي است كه فعاليت كليه نهادها را در جهت ارتقاي جايگاه خانواده ، هماهنگ و تقويت كند و موانع كارآمدي را تا حد امكان از ميان بر دارد.
ناكارآمدي خانواده و نمودها
نتايج نگران كننده انجام شده در مجامع علمي و آمارهاي مختلف، نشان از آسيب پذيري خانواده ايراني دارد.
نمودهاي ناكارآمدي را مي توان در موارد زير مشاهده كرد:
1- كم شدن تمايل به تشكيل خانواده: آمارها نشان مي دهد كه سن ازدواج دختران به مرز 24 سالگي و پسران به مرز 27 سالگي رسيده است. مهم ترين عوامل افزايش سن ازدواج، تغيير فرهنگ اقتصادي، افزايش سطح انتظارات از ازدواج، نظام تحصيلي موجود، بيكاري مردان و اشتغال زنان، ترويج فرهنگ بيگانه، به ويژه در رسانه هاي جمعي مبني بر لزوم حفظ استقلال و آزادي هاي فردي و فرار از محدوديت هاي ازدواج است.
2- عدم تناسب در ازدواج:طبق آمار ارائه شده از سوي برخي نهادهاي دولتي زنان، در سال 1380، 41 درصد از دختران روستايي زمينه ازدواج را از دست داده اند. به نظر مي رسد مهم ترين عامل آن، مهاجرت پسران به شهرها براي تحصيل، اشتغال و ميل به همسر گزيني از جامعه شهري است. از سوي ديگر، استقلال پسر و دختر در تصميم گيري و كم شدن نقش سازنده و هدايت گر والدين در ازدواج آنان كه هم در كم شدن نقش حمايتي والدين از فرزندان مؤثر است و هم در رعايت نشدن تناسب خانوادگي، از جمله عوامل بروز ناسازگاري و آسيب پذيري خانواده هاست. امروزه يكي از عوامل رشد آمار طلاق، كاهش يافتن نقش والدين در ازدواج ها و در ايجاد روابط فرهنگي و خانوادگي است.
3- عدم تعادل در پيوندهاي جنسي و عاطفي:امروزه، به دليل ناآشنايي با تأثير روابط جنسي سالم در تقويت پيوندهاي عاطفي و نشاط روحي، اشتغالات خسته كننده زوجين، به ويژه در مورد زنان كه بار سنگين فعاليت خانگي را نيز بر دوش مي كشند؛ فقدان آموزش هاي موثر و صحيح، و حاكميت نگاه منفي و زهد گرايانه به روابط جنسي، زوجين در ايجاد روابط جنسي سالم و ايجاد رابطه كلامي و برقراري ارتباط موثر با يكديگر ناتوانند و اين خود در كاهش رضايت مندي از زندگي تأثير گذار است.
رشد 46 درصدي طلاق در سال 81 نسبت به سال 76 و رشد 13 درصدي آن در سال 81 نسبت به يكسال قبل نشان گر ازدواج هاي ناهمگون، تغيير سطح انتظارات از زندگي، عدم موفقيت زوجين در برقراري پيوندهاي عاطفي، ناآشنايي آنها با چگونگي مواجه شدن با مشكلات و بحران هاي زندگي، تنهايي و عدم برخورداري از حمايت خويشاوندان در موقعيت هاي خطير است. گرچه مهم ترين عامل افزايش طلاق را اعتياد شمرده اند، اما فراموش نكنيم كه اعتياد نيز مي تواند معلول شرايط نابسامان در خانواده ها و حس تنهايي و شكست در زندگي باشد. آمار 80-85 درصد درخواست هاي طلاق از سوي بانوان علاوه بر آن كه نمايان گر سنگيني مشكلات زناشويي بر دوش آنان است، نشان از ناآگاهي آنان از پيامدهاي طلاق دارد. در جوامع پيشين، زن پس از طلاق، غالباً به خانه خويشان باز مي گشت. تحت حمايت آنان قرار مي گرفت و زمينه ازدواج مجدد، به سهولت براي وي مهيا بود، اما امروزه چنين سيستم هاي حمايتي چون گذشته موجود نيست و زنان سرپرست خانوار با مشكلات بسياري از جمله فقر و بي سوادي اعضاي خانواده دست به گريبانند و حمايت هاي دولتي تنها بخش كمي از نيازهاي آنان را پاسخ مي دهد.
4- ضعف بنيان هاي پرورشي و تربيتي:
خانواده هايي را مشاهده مي كنيم كه فاقد مديريت منسجم و عنصر هماهنگ كننده، نظارت و هدايت صحيح است و والديني را مي يابيم كه رسيدگي به معيشت و سپردن فرزندان به مراكز رسمي آموزشي، تنها دغدغه آنان است. آموزش «چگونه زيستن»، «چگونه آموختن»، «چگونه ساختن» و «چگونه شكيبا بودن» كم كم از صورت ذهني والدين محو مي شود. دستگاه هاي فرهنگ ساز نيز به جاي آشنا كردن والدين با مسئوليت هاي خود و ايجاد پيوند ميان دو نسل، بي تفاوتي و تك روي را به نسل جوان مي آموزند.از سوي ديگر عدم حضور كافي والدين در كنار فرزندان، به كاهش بعد نظارتي و هدايتي و ضعف پيوندهاي عاطفي مي انجامد.
تغيير الگوي اقتصادي خانواده، بالا رفتن سطح توقعات، به فراموشي سپردن فرهنگ ساده زيستي و تمايل به حضور در عرصه هاي اقتصادي، زمان حضور پدر و مادر را در خانه كاهش داده است. اما رشد 15 درصدي فرار دختران از خانه كه بيشتر آنها در سنين 14-17 سالگي اند و به 70 درصد آنان تعرض جنسي مي شود و بسياري از آنان در خانواده هاي آسيب ديده (به ويژه خانواده هايي كه مادر به حضور در كنار فرزندان و ارتباط با آنان اهتمام نمي ورزد) پرورش يافته اند، زنگ خطري در گوش خانواده ها و سياستگذاران نظام است.
آن چه بر نگراني ها و بار مسئوليت نظام اسلامي مي افزايد آن است كه گروه زيادي از پدران و مادران به دليل اعتماد به رسانه ها و نهادهاي فرهنگي نظام، بخشي از مسئوليت تربيتي خود را به آنها واگذار كرده اند، حال آن كه برخي نهادها در انجام وظايف خود موفق عمل نمي كنند و برخي نيز خود از عوامل انحطاط خانواده اند. نتيجه ضعف عملكرد والدين و نهادها: شخصيت شكننده و آسيب پذير نسل جوان، بالا رفتن سطح انتظارات و توقعات آنان، و كاهش رضايت مندي از زندگي است.
منبع: كيهان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید