مولوی ، عارف نازك انديش و دوربين خودمان مثلی بسيار عالی در اين زمينه میآورد ، اول درباره تسلط معنوی زن بر مرد میگويد :
زين للناس حق آراسته است
زانچه حق آراست چون تانند رست
چون پی يسكن اليهاش آفريد
كی تواند آدم از حوا بريد
رستم زال ار بود ، وز حمزه بيش
هست در فرمان اسير زال خويش
آنكه عالم مست گفتارش بدی
كلمينی يا حميرا میزدی
آنگاه راجع به تأثير حريم و حائل ميان زن و مرد در افزايش قدرت و محبوبيت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز ، مثلی لطيف میآورد : آنها را به آب و آتش تشبيه میكند ، میگويد مثل مرد مثل آب است و مثل زن مثل آتش ، اگر حائل از ميان آب و آتش برداشته شودآب بر آتش غلبه میكند و آنرا خاموش میسازد ، اما اگر حائل و حاجبی ميان آن دو برقرار گردد مثل اينكه آب را در ديگی قرار دهند و آتش در زير آن ديگ روشن كنند ، آنوقت است كه آتش آب را تحت تأثير خود قرار میدهد ، اندك اندك او را گرم میكند و احيانا جوشش و غليان در او به وجود میآورد ، تا آنجا كه سراسر وجود او را تبديل به بخار میسازد میگويد :
آب غالب شد بر آتش از لهيب
زآتش او جوشد چو باشد در " حجيب "
چونكه ديگی حايل آمد آن دو را
نيست كرد آن آب را كردش هوا
مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور میرود ، در عمق روح خويش از ابتذال زن و از تسليم و رايگانی او متنفر است . مرد هميشه عزت و استغناء و بی اعتنائی زن را نسبت به خود ستوده است ابن العفيف میگويد :
تبدی النفار دلالا و هی آنسه
يا حسن معنی الرضا فی صوره الغضب
نظامی میگويد :
چه خوش نازی است ناز خوبرويان
زديده رانده را از ديده جويان
به طور كلی رابطهای است ميان دست نارسی و فراق از يك طرف و عشق و سوز و گرانبهائی از طرف ديگر ، همچنانكه رابطهای است ميان عشق و سوز از يك طرف و ميان هنر و زيبائی از طرف ديگر ، يعنی عشق در زمينه فراقها و دست نارسیها میشكفد و هنر و زيبائی در زمينه عشق رشد و نمو میيابد برتراند راسل میگويد : " از لحاظ هنر مايه تأسف است كه به آسانی به زنان بتوان دست يافت و خيلی بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد بدون آنكه غير ممكن گردد "
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید