آيت الله شهيد حاج سيد مصطفي خميني (ره) نقل مي كند: يك روز براي يك طلبه، خدمت حضرت امام وساطت كردم و مي خواستم پولي از ايشان بگيرم و به او بدهم. حضرت امام به وساطت من ترتيب اثر ندادند، مايه تعجبم شده بود.
مرتبه سوم كه وساطت كردم، حضرت امام در جواب فرمودند: «مصطفي اين پول در اين كمد و گنجه اي كه مي بيني وجود دارد. اين هم كليد اين گنجه است. من اين كليد را در اختيار تو مي گذارم. هر چه پول مي خواهي برداري و به طلبه بدهي مانعي ندارد لكن به يك شرط و آن شرط اين است كه جهنمش را بايد خود بروي! من ديگر حاضر نيستم به اين طلبه روي عدم لياقتي كه در او وجود دارد سهم امام بدهم. اگر حاضري جهنم را تحمل كني اين پول و اين گنجه و اين كليد در اختيار تو!»
كاغذهاي كوچك
يك بار آقاي رضواني كه مسئول مالي و ديگر كارهاي حضرت امام بود، پشت يك پاكت چيزي نوشته و براي حضرت امام فرستاده بود. حضرت امام در يك كاغذ كوچك جواب داده و زير آن نوشته بودند: «شما در اين كاغذ كوچك هم مي توانستيد بنويسيد.»
لذا آقاي رضواني، خرده كاغذها را جمع و جور مي كرد و در يك كيسه اي مي گذاشت، و وقتي مي خواست براي حضرت امام چيزي بنويسيد بر روي آن كاغذها مي نوشت و براي ايشان مي فرستاد و حضرت امام هم زيرش جواب مي نوشتند.
اخطار شديد
يكي از اعضاي دفتر امام (ره) مي گويد: بارها امام به افراد دفتر اخطار شديد فرموده اند كه راضي نيستم از تلفن هاي دفتر براي كارهاي شخصي استفاده شود و حتي در منزل يك چراغ نمي بينيد كه بيهوده مصرف شود، هنگام وضو گرفتن، يك قطره آب اض
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید