چهرهاى ملكوتى
حضرت امام خمينى(ره) در جهت اعتلاى اسلام و بيدارى جامعه اسلامىهمان مسيرى را پيمود كه رسول اكرم(ص) و ائمه هدىعليهم السلامدر نورديده بودند. آن بزرگوار، با تكيه برارزشها و فضايل،انقلاب عظيمى را بنيان نهاد كه از شجره طيبه خاندان عصمت وطهارت طراوت گرفته بود.
روحالله، روشن ضمير عصر حاضر با عصا و يد بيضاى موسوى، حكمت مصطفوى و شجاعت علوى براى رهايى مظلومان و محرومان كمرهمتبستو دل آنان را به نور اميد روشن ساخت. حركت الهى او به مومنانعزت، به مسلمين ابهت و اقتدار و به دنياى خفته در جهل وبىخبرى ماديت، معنويت عطا فرمود.
به فرمايش مقام معظم رهبرى حضرت آيهالله خامنه اى:
«... امام بزرگوار ما با تكيه به تعاليم اسلام ناب محمدى(ص) وبا اعتماد به ايمان دينى مردم و با شجاعت و اخلاص و توكلكمنظير خود، راه مبارزه را در ميان سختىها و مصايب طاقتفرساگشود و پيش رفت و صبورانه و پيامبرگونه ذهن و دل مردم را باواقعيتهاى تلخ و راه علاج آن آشنا كرد...» امام خمينى(ره) ازخصالى برخوردار بود كه شايسته اعتنا و احترام است. او، از نظرعلم و عمل، درك عميق معرفتى و تقواى عملى وعلمى، در حد يكى ازبزرگترين شخصيتهاى جهان اسلام بود. او جان بر طبق اخلاص نهاد وپر صلابت چون كوه پيش رفت تا حق بماند، سنت رسول اكرم(ص) ازغبارهاى بدعت، جمود، خمود و موهومات مصون گردد و فرهنگاهلبيتعليهم السلام چون جويبارى با صفا كشتزار تشنه انسانيت راسيراب سازد.
محبت و معرفت
امام خمينى(ره) از دوران نوجوانى با اطاعت از احكام الهى بهتزكيه و تصفيه درون و تحصيل مقامات معنوى روى آورد و در هميندوران، عطر پارسايىاش در فضاى جان مشتاقان مكارم پيچيد. سحرخيزى، تهجد و راز و نياز به درگاه حى بىنياز حالاتى است كهامام خمينى از همان اوان جوانى بدان اهتمام داشت. حب خداوند،كه به صورت فطرى در عمق جانش وجود داشت، دلش را روشن گردانيدو چون به ايمان و معرفت و اخلاص خويش افزود، اين محبت ملكوتىدر وجودش فزونتر گرديده، چون چشمهاى جوشيد و او را از ياد غيرخدا پاك ساخت. بدين ترتيب، جذب پاكيها شد و پيوندى مستحكم باخاندان عصمت و طهارت بر قرار كرد.
اين پيوند مقدس به تدريجبه عشقى جاودان تبديل شد. او ديگرسراپا محبت و شيفتگى شده بود. هركجا روايتى از امام(ع) بهميان مىآمد و يا نام راوى احاديث اهلبيتعليهم السلام رامىشنيد، احترام مىنهاد و تجليل مىكرد; و در مورد امامانعليهمالسلام مىفرمود: «سلام الله عليهم اجمعين». عشق به خاندانعصمت و طهارت سبب شد تا براى دفاع از حريم آنان كتاب «كشفاسرار» را در سنين جوانى به رشته تاءليف درآورد و براى زيارتخانه خدا و كربلاى امام حسين(ع) كتابهايش را بفروشد. بارهااتفاق مىافتاد كه امام از حالات و سيره اهلبيتعليهم السلاممطالبى نقل مىفرمود تا مسايل اسلامى به صورت خشك عرضه نگردد وروح معنوى شاگرد تكامل داده شود.
صداى ياحسين(ع) سرشك بر ديدگانش جارى مىساخت. و با آنكه درمصايب شكيبا بود و حتى براى شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفىاشك نمىريخت، در محافل ذكر اهلبيتعليهم السلام چون عبارت«السلام عليك يا اباعبدالله» را مىشنيد قطرات اشك از ديدگانشفرو مىچكيد. در ماجراى ارتحال فرزندش، هركس وارد خانه امام درنجف مىگرديد بى اختيار اشك مىريخت، اما او چون كوهى استواربود و به هيچ وجه آثار شكست، اندوه و تاءلم در سيمايش هويدانشد. يكى از ذاكران حسينى گفت: اين حالت امام خطرناك است.
بايد كارى كرد تا ايشان نيز بگريد. نبايد اجازه دهيم بغض امامدر درونش منفجر شود.
پس به مناسبت، روضه حضرت علىاكبر(ع) را خواند. امام سر برزمين نهاد و گريست. يكى از يارانش در باره مجالس روضهخوانى وىچنين مىگويد: آن زمانى كه امام در ايران به سر مىبرد، سه روزفاطميه (اول، دوم و سوم جمادى الثانى) روضه داشت. در نجف كهبود، سه شب احيا را هم اضافه كرد. روضهخوان كه روضه مىخواند، امام همين طور دستمال دستش بود و گريه مىكرد. گاهى هم در كربلادر دستههاى سينهزنى و عزادارى شركت مىكرد و يا در نجفسوگواران حسينى خدمتش مىآمدند و امام هم به آنان اظهار لطف ومحبت مىكرد.
يكى از نويسندگان معاصر مىنويسد: «بارها مشاهده مىكردم كه درمسجد بالاى سر حضرت معصومه(س) يا در خانه برخى از علما، امامهمچنان آرام و ساكت نشسته بودند و به سخنان واعظ يا خطيب گوشمىدادند; ولى همين كه لحظه ذكر مصيبت فرا مىرسيد، دستمال ازجيب بيرون آورده و بىاختيار گريسته و گوهر اشك را از ديدگانمبارك جارى مىنمودند.
در زمانى كه امام در فرانسه به سر مىبردند، چون ماه محرم فرارسيد، در روز تاسوعا امام از يكى از همراهان خواست روضهبخواند. او عرض كرد: آمادگى ندارم و حال و هواى پاريس به هيچوجه مناسب روضهخوانى نيست.
امام تاكيد فرمود: فرقى نمىكند بايد به همان صورت مجالسمعمولى ايران، روضه بخوانى. وى ظهر تاسوعا در جمع خبرنگارانايرانى و خارجى شروع به روضهخواندن كرد. ناگهان مشاهده شدامام سخت مشغول گريه است.
براى كسانى كه از كشورهاى اروپايى آمده بودند، شگفتآور بود كهمردى; پس از سالهاى متمادى مبارزه در برابر استبداد واستكبار، روز تاسوعا بنشيند و بگريد; اما امام به اين تفاسيروقعى نمىنهاد و لازم مىديد آداب و رسوم محرم و ايام سوگوارى درآنجا هم اجرا شود.
امام چنان دلباخته و مشتاق اهلبيت و سيدالشهداء(ع) بود كه هروقت روضه خوان يا مداح اهلبيت عليهم السلام را مىديد، تمام قدبلند مىشد; و نيز چون يكى از اين افراد مىخواست از نزدش برود،او را بدرقه مىكرد.
يك بار امام را در جماران ديدند كه به جاى صندلى بر زميننشسته است; آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امامحسين(ع) بود.
امام خمينى(ره) با درسهاى عملىاش به سوگوارىها مفهومى ديگربخشيد. وقتى گروهى از شبه روشنفكران به عزادارى و سينه زنى تاختند، شديدا به ترويجسنت ديرينه عزادارى پرداخت; ازنهضتحسينى و سوگوارى براى آن حضرت دفاع كرد و فرمود:
«سيدالشهداء را اين گريهها حفظ كرده است... هر مكتبى تا پايشسينهزنى نباشد . .. گريه كن نباشد، حفظ نمىشود.»
صفاى زيارت
جلوه ديگر علاقه قلبى برخاسته از معرفت عميق امام به اهل بيت عليهم السلام ، صفاى زيارت است. امام در حدود پانزدهسالى كه در نجف بود، هر شب در ساعتى خاص كنار مرقد حضرتعلى(ع) آمده، زيارت جامعه كبيره را مىخواند.
زيارتى كه دستكم يك ساعت وقت مىخواهد، ولى انسان با خواندنمفاهيم آن احساس مىكند واقعا در برابر امامان معصومعليهمالسلام آنچه حق آنان است، بازگو مىكند و در حقيقتيك دوره امامشناسى است. تنها در شبهايى كه بيمار بود و حتى نمىتوانستبهبيرونى منزل بيايد يا اوقاتى كه در كربلا بود، اين برنامه راترك مىكرد.
از مرحوم شهيد حاج آقامصطفى خمينى نقل شده است: شبىهوا توفانىبود و بيرون رفتن از خانه مشكلاتى در برداشت. به امام عرضكردم: اميرمومنان(ع) دور و نزديك ندارد، زيارت جامعه را كه درحرم مىخوانيد، امشب در خانه بخوانيد. امام فرمودند: مصطفى،تقاضا دارم روح عوامانه را از مانگيرى. همان شب بالاخره به حرممشرف شد. در نجف اشرف گاه در حرم مطهر حضرت على(ع) در ميانمردم زيارتكننده، تنه مىخورد و مورد آزار قرار مىگرفت; بويژهآن كه برخى زوار ساكن روستاهاى عراق بىمبالات و ناموزون راهمىرفتند و گاه به ايشان صدمه مىزدند. امام تمام اين فشارها ورنجها را در مشاهد مشرفه تحمل مىكرد، ولى از اين كه افرادى درجلو يا پشتسرش به عنوان همراه يا مراقب حركت كنند، بيزاربود. كسى نقل مىكرد: امام را در حرم مطهر حضرت امام حسين(ع) ديدم كه در ميان انبوه زوار گير كرده، نمىتوانست قدمىپيشگذارد. جلو رفتم و به كنار زدن مردم پرداختم. امام با تغيرو تعرض مرا منع كرد، ولى بىتوجه به نهىايشان كارم را ادامهدادم. ناگهان متوجه شدم امام از مسيرى كه برايشان راه بازكردهام نيامده، تغيير جهت دادهاند.
تشرف امام خمينى(ره) به حرم مطهر حضرت على(ع) با آن آداب خاصزيارت نيز شايان توجه است. با كمال متانت و ادب اذن دخولمىخواند. بعد از طرف پايين پاى مبارك، وارد حرم مىشد و مقيدبود چنانكه در روايات وارد شده، از بالاى سرمطهر عبور نكند.
هنگامى كه مقابل ضريح مطهر مىرسيد، زيارت امينالله يا زيارتديگرى را بانهايت اخلاص مىخواند. بعد دو باره به سوى پايين پابرگشته، در گوشهاى از حرم نماز مستحبى و زيارت و دعا به حالتنشسته مىخواند. سپس دو ركعت نماز مىخواند و با رعايت آداب واخلاص حرم را ترك مىكرد.
امام(ره) از روى مفاتيح دعا مىخواند، در حالى كه عادت مراجعنيست چنين كنند و اگر ديده شده، در منزل و جاى خلوت چنينمىكنند.كيفيت زيارت امام، كه بادعاهاى طولانى همراه بود، يكحالت از خود بىخود شدن وعمق اتصال روحى را با صاحب ضريح وامامى كه زيارت مىكرد، نشان مىداد. همين حالت درحرم حضرتاباعبدالله و حضرت ابوالفضلعليهما السلام نيز مشاهده مىشد. يكبارهم كه در ابتداى ورودش به عراق، به كاظمين و سامرا عزيمتكرد، همين برنامه ديده مىشد. درآن اوايل امام صبحها و شبها بهحرم نخستين امام مشرف مىشد، ولى به دليل تدريس و ساير مشاغلديگر صبحها نمىرفت.
در سحرگاه هراس انگيز آخرين شبى كه امام در نجف بود و مقررگرديد عراق را ترك گويد، فرمود: ناگزير از اينجا بايد بروم.
در اينجا با حرم مطهر اميرمومنان(ع) انس داشتم، اما خدامىداند دراين مدت من از دست اهل اينجا چه كشيدم. و باكنايهبخشى از رنجهايى را كه متحمل شده بود، بيان كرد. اين برنامهما را به ياد جدبزرگوارش حضرت على(ع) مىاندازد كه مىفرمايد:
بعد از رحلت رسول اكرم(ص)، آن قوم چه رنجهايى برايش فراهمكردند و كوشيدند دست از كارش بردارد; ولى او چنين نكرد. امامهم چنين روشى را در تاريخ مبارزات خود اتخاذ كرد.
امام زيارت عاشورا را در ماه محرم و اربعين حضرت امام حسين(ع)
مىخواند. در اغلب ايام زيارتى، در كنار مرقد حضرت امامحسين(ع) بود. در دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراى معروف را باصدمرتبه سلام و صدمرتبه لعن مىخواند. در پاريس هم اين برنامهرا ادامه مىداد.
امام در چند سالى كه در نجف بود، براى درك تمام زيارتهاىمخصوص امام حسين(ع) فاصله بين اين شهر و كربلا را، كه حدود 80كيلومتر است، مىپيمود و اهتمام داشت در ايام عاشورا، اربعين،عرفه، نيمه شعبان و ماه رجب اين مسير را پشتسربگذارد.
چون در پايين مرقد امام حسين(ع) حضرت علىاكبر(ع) آرميده است،پايين پا نمىرفت. درنجف هم، چون روايتشده سرمقدس امام سومبالاى سر مطهر پدرش على(ع) است، امام خمينى بالاى سر نمىرفت ودور نمىزد.
يك بار مىخواستند جلوى در گاهى كه امام كفشهاى خود را بيرونمىآورد، روزنامه بيندازند. چون اين كار انجام شد، با وجود آنكه صفحهآگهىها بود، پايش را آنجا ننهاد و فرمود: شايد اسممحمد يا على در آنها باشد. مىبينيم كه امام حتى حاضر نمىشدكلمه على يا محمد، كه اسم افرادى عادى بود، زير پايش قراربگيرد تا برسد به اسامى ائمه معصومينعليهم السلام . اين حالت،اشتياق وافر امام به آن خاندان را نشان مىدهد. آن وجودگرانقدر با شنيدن صداى صلوات و نام مبارك رسول اكرم(ص) صلواتمىفرستاد و ديده نشد كه صداى صلوات مردم ديدار كننده را درحسينيه جماران بشنود و صلوات نفرستد.
توسل به اهلبيتعليهم السلام و استمداد از ارواح پاك آنبزرگواران، جلوهاى ديگر از حب امام به اين خاندان بود.
حجةالاسلام سيد محمدجواد علم الهدى مىگويد: به اذن امام مامورشدم كه به منطقه خراسان بروم و علماى آن ديار را ببينم ومصايبى را كه طاغوت و استعمار متوجه مسلمانان نموده تشريح كنمو نامههاى امام را تحويل آنان دهم. شبى كه عازم بودم، ايشانخطاب به من فرمودند: قبل از اين كه با هركس ملاقات كنيد، اولبه حرم امام رضا(ع) مشرف شويد و به آن حضرت بگوييد: آقا، كارخطيرى پيش آمده و ما وظيفه خود دانستيم كه قيام كنيم. چنانچهمرضى شماست ما را تاييد كنيد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید