چكيده
براساس جهانبيني اديان الاهي، انسان خليفه خداوند و مركز و محور جهان هستي است. وي عهدهدار رسالت كسب معرفت، تهذيب نفس و اصلاح جامعه است. و حيات او در جهان آخرت نيز استمرار دارد. علاوه بر حفظ كرامت انسان، استعدادهاي معنوي و عقلاني بشر در پرتو رهيافتهاي فطري و هدايتهاي وحياني شكوفا ميشود. حجاب و پوشش از جمله موضوعاتي است كه رعايت آن موجب حفظ كرامت انسان است.
برخي معتقدند پوشش و حجاب، صرفاً نتيجه تعامل فرهنگي بين فرهنگهاست. در نتيجه اديان الاهي در مورد چگونگي حضور زن در برابر نامحرم، قانوني خاص ندارند. از ديدگاه ايشان، آنچه امروز به صورت دستوري شرعي درآمده، مستندي شرعي ندارد. اين مقاله با رويكرد نظري و اسنادي، به تحقيق درباره صحت و سقم اين نظر پرداخته و مستندات ديني پوشش و حجاب را در سه دين زرتشت، يهود، مسيحيت تبيين و تشريح كرده است.
مقدمه
حجاب به معناي «پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم» از احكام ضروري دين اسلام است. در ديگر اديان الاهي از جمله آيين زرتشت، يهود و مسيحيت نيز، اين حكم با تفاوتهايي كموبيش وجود دارد. پوشش و عفاف از آن جهت كه امري فطري و براي حيات اجتماعي انسان ضروري است، در اديان و مذاهب الاهي داراي جايگاه خاصي است. همة اديان آسماني، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمردهاند و جامعه بشري را به سوي آن فراخواندهاند؛ زيرا حيا و لزوم پوشش به طور طبيعي در نهاد زنان به وديعت نهاده شده و احكام و دستورهاي اديان الاهي هماهنگ و همسو با فطرت انساني تشريع شده است.
بر اساس اصل لزوم هماهنگي و تناسب آفرينش و قانونگذاري كه قرآن بدان اشاره دارد، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ...» (روم: 30)، خداوند لباس و پوشاك را در لابهلاي نعمتهاي بيكرانش به بشر ارزاني داشت و فرمود: «يا بني ءادمَ قد انزلنا عليكم لباساً يُوارِي سوءَاتكم و ريشاً و...» (اعراف: 26). خداوند اشتياق دروني زنان به «حجاب» را با تشريع قانون پوشش مستحكم ساخت تا گوهرِ هستي «زن» در صدفِ پوشش حفظ شود و جامعه از فرو رفتن در گرداب فساد و تباهي نجات يابد. بيترديد جهانبيني و انسانشناسي هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسي و مهمّي در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد.1
گرچه انتخاب لباس و پوشاك برآيند انديشه و اراده آدمياست، ولي بر بينش و اراده انساني نيز تأثير ميگذارد و ميتواند به عنوان زمينهساز تعالي يا انحطاط فردي و اجتماعي نقشآفريني كند. بنا به گواهي متون تاريخي، در بيشتر قريب به اتفاق ملتها و آيينهاي جهان، حجاب در بين زنان معمول بوده است. حجاب در طول تاريخ، فرازونشيبهاي زيادي را طي كرده و گاهي با اِعمال سليقه حاكمان، تشديد يا تخفيف يافته؛ ولي هيچگاه بهطور كامل از بين نرفته است.
در آيين زرتشت، يهود و مسيحيت، حجاب بر زنان امري لازم بوده است. كتابهاي مقدس مذهبي، دستورات و احكام ديني، آداب و مراسم و سيره عملي پيروان اين اديان، بهترين گواه بر اثبات اين مدعاست.
مفهـومشناسي حجاب
حجاب، واژة عربي است و زبانشناسان عرب، براي آن، دو معناي اصلي برشمردهاند:
1. حجاب، به مفهوم مانع و حايل ميان دو چيز است؛ خواه از امور مادي و اشياي محسوس باشد و يا از امور معنوي و غير محسوس. «حجب و حجاب به معناي منع از وصول و رسيدن دو چيز به همديگر است».2
همچنين در مصباح آمده است:
حَجَبَ به معناي منع است؛ از اينرو، به پوشش، حجاب گفته ميشود؛ زيرا پوشش، مانع از مشاهده ميشود. به دربان، حاجب گفته ميشود؛ چون مانع و بازدارندة از ورود ديگران است. اصل معناي حجاب، جسمي است كه بين دو جسد حائل ميشود و گاه بر امور معنوي نيز به كار ميرود؛ از اينرو، گفته شده است: «عجز» حجاب ميان انسان و مراد او، و «معصيت» حجاب بين بنده و پروردگار اوست.3
2. حجاب به معناي ستر و پوشش
صحاح اللغه معناي پوشش را براي حجاب يادآور شده و گفته است: «حجاب يعني پوشش وحجاب درون انسان؛ يعني آنچه كه بين قلب و ساير آن حائل ميشود.»4
چنانكه ابنمنظور نيز در لسان العرب، حجاب را به معناي ستر دانسته و گفته است: «حجاب به معناي ستر و پوشش است؛ «حجبه» يعني آن را پوشانيد؛ زن محجوب، زني است كه پوشيده باشد».5
اما استفاده از واژة حجاب، در مورد پوشش زن، اصطلاح نسبتاً جديدي است. در قديم و به خصوص در اصطلاح فقها، كلمه «ستر» كه به معناي پوشش است، به كار ميرفته. فقيهان چه در كتاب الصلوة6 كه اين مطلب را بيان كردهاند، واژه «ستر» را به كار بردهاند، نه كلمه «حجاب» را. قرآن كريم، در سوره مباركه نور و احزاب، حدود پوشش و تماسهاي زن و مرد را ذكر كرده است؛ بدون آنكه كلمه «حجاب» را به كار برده باشد. آيهاي كه در آن واژة «حجاب» به كار رفته است، مربوط به زنان پيامبر اكرمˆ است.7 معناي اصطلاحي جديد اين واژه، عبارت است از پوششي كه زن در برابر نامحرمان بايد استفاده كند و از جلوهگري و خودنمايي بپرهيزد. در اين نوشتار نيز همين معناي اصطلاحي مورد نظر است؛ بيترديد حجاب در اين اندازه، يكي از احكام مشترك اديان ابراهيمي و از احكام ضروري اسلام بوده و همه طوايف اسلامي بر آن اتفاق نظر دارند. رسول اكرمˆ به اسماء فرمود: همين كه دختر به حد بلوغ رسيد، سزاوار نيست چيزي از بدن او ديده شود؛ مگر اين و آنگه حضرت اشاره به مچ دست به پايين و صورتشان كردند.8 از امام صادق(ع) پرسيده شد. آيا آرنج زن تا مچ از قسمتهايي است كه بايد از نامحرم پوشاند؟ فرمودند: بلي، آنچه زير روسري قرار گيرد و همچنين از محل دستبند به بالا بايد پوشانده شود.9
مفهومشناسي عفاف
«عفاف» نيز واژهاي عربي است كه با فرهنگ اسلامي و ديني وارد زبان فارسي شده است. «عفاف» را به معناي خود نگهداري و بازداشتن نفس انساني از محرمات و خواهشهاي شهواني دانستهاند. راغب در مفردات ميگويد:10 «عفّت، حالت نفساني است كه مانع تسلّط شهوت بر انسان ميشود و انسان عفيف كسي است كه با تمرين و تلاش مستمر و پيروزي بر شهوت، به اين حالت دست يافته باشد.» در قاموس قرآن آمده است: «عفّت، به معناي مناعت است. در شرح آن گفتهاند: حالت نفساني است كه از غلبة شهوت بازدارد. پس بايد عفيف به معناي خودنگهدار و با مناعت باشد».11
«عفاف» اصطلاحي اخلاقي است. عالمان اخلاق، عفاف را در شمار مهمترين فضايل اخلاقي جاي دادهاند و فيلسوفان در حكمت عملي به آن پرداختهاند. ملاصدرا در اسفار عفاف را چنين تعريف ميكند: «عفاف، منشي است كه منشأ صدور كارهاي معتدل ميشود؛ نه پردهدري ميكند و نه گرفتار خمودي ميشود».12
خواجه نصيرالدين طوسي در تعريف آن مينويسد: «عفاف آن است كه نيروي شهوت مطيع عقل باشد تا تصرف او به اقتضاي رأي او بود و اثر خيريت در او ظاهر شود و از تعبد هواي نفس و استخدام لذات فارغ».13
علامه سيدمحمدحسين طباطبائي، عفاف را از اصول سه گانه فضيلتهاي اخلاقي ميداند كه صبر، حيا، ايثار، سخاوت، و... بر شاخه آن ميرويد. او پس از آنكه قواي شهواني، غضبي و فكري را منشأ و خاستگاه تمام اخلاق انساني برميشمرد، ميگويد: «حد اعتدال در قوة شهواني «عفاف» و افراط و تفريط در آن«شَرَه» و «خمود» ناميده ميشود».14 بر اين اساس عفاف، معنايي فراختر از پاكدامني و پالودگي از فحشا و زنا دارد. قرآن كريم و نصوص روايي نيز، عفاف را در معناي وسيعتر از عفاف و پاكي جنسي به كار برده و آن را به معناي در پيش گرفتن رويه اعتدال، خودنگهداري، تسلط بر خويشتن، صبوري و ايستادگي در برابر كامجويي ناروا ميداند كه در حوزه تمايلات جسمي و جنسي ميگنجد و نفس انساني خواهان برآورده شدن بيقيد و شرط آن نيازهاست. در شمار شواهد قرآني كه بيانگر اين معناست، ميتوان به نمونههاي زير اشاره كرد:
1. در سورة مباركة « نور» پس از آنكه خداوند مسلمانان را ترغيب به ازدواج و همسرگزيني ميكند و به مؤمنان دستور ميدهد زنان و مردان بيهمسر را همسر دهند، ميفرمايد: «و كساني كه زمينهاي براي ازدواج نمييابند، بايد پاكدامني پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بينياز گرداند» (نور:33).
چنانكه در اين آيه، عفاف به معناي خويشتنداري از گناه و شكيبايي در برابر كمبودهاي زندگي و نيازهاي جنسي آمده است.
2. در سورة مباركة بقره، گروهي از نيازمندان و فقيران، به عفاف و خويشتنداري توصيف و ستايش شدهاند. آنان كساني هستند كه از يكسو توان و نيرو براي كار و كسب معاش ندارند و از سوي ديگر، در عين نيازمندي و تهيدستي، از گدايي و اظهار نياز پرهيز ميكنند. چندان كه اگر كسي از نزديك به حال ايشان آگاهي نداشته باشد، آنان را بينياز ميانگارند. «(انفاق شما، مخصوصاً بايد) براي نيازمنداني باشد كه در تنگنا قرار گرفتهاند، نميتوانند مسافرتي كنند (و سرمايهاي به دست آورند) و از شدت خويشتنداري، افراد ناآگاه، آنان را بينياز ميپندارند؛ اما آنها را از چهرههايشان ميشناسي و هرگز با اصرار چيزي از مردم نميخواهند». (بقره:273). در اين آيه، واژة «عفاف» در معنايي فراتر از عفاف جنسي به كار رفته است، و آن عبارت است از: عفاف معيشتي و اقتصادي.
پوشش و حجاب پيش از آيين زرتشت
نخستين مردمي كه به سرزمين ايران آمدند، آرياييها بودند. آنان به دو گروه عمده «مادها» و «پارسها» تقسيم ميشدند.15 با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشكيل شد. پس از مدّتي پارسها توانستند دولت ماد را از بين ببرند و سلسلههاي هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان را بنيانگذاري كنند.16 پژوهشها نشان ميدهد كه زنان ايرانزمين از زمان مادها، كه نخستين ساكنان اين ديار بودند، داراي حجاب كاملي، شامل پيراهن بلند چيندار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلي بلند بر روي لباسها بودهاند.17 اين حجاب در دوران سلسلههاي مختلف پارسها نيز معمول بوده است. بنابراين در زمان بعثت زردشت و قبل و بعد از آن، زنان ايراني حجابي كامل داشتهاند. برابر متون تاريخي، در همه آن زمانها پوشاندن موي سر و داشتن لباس بلند، شلوار و چادر رايج بوده است. زنان هر چند با آزادي در محيط بيرون خانه رفت و آمد ميكردند و همپاي مردان به كار ميپرداختند، ولي اين امور با حجاب كامل و پرهيز شديد از اختلاطهاي فسادانگيز همراه بوده است.
جايگاه فرهنگي پوشش در ميان زنان نجيب ايرانزمين به گونهاي است كه در دوران سلطه كامل شاهان، هنگامي كه خشايارشاه به ملكه «وشي» دستور داد كه بدون پوشش به بزم بيايد تا حاضران، زيبايي اندام او را بنگرند، وي امتناع كرد و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد. به دليل اين سرپيچي، به حكم دادوَران، عنوان «ملكه ايران» را از دست داد. نقل اين داستان در عهد عتيق چنين آمده است:«... امر فرمود وشتئ ملكه را با تاج ملوكانه به حضور پادشاه بياورند تا زيبايي او را به خلايق و سروران نشان دهد؛ زيراكه نيكو منظر بود اما؛ وشتئ نخواست...»18
پوشش و حجاب پس از نبوت زرتشت
در زمان ساسانيان كه پس از نبوت زردشت است، افزون بر چادر، پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول شد. به گفته ويل دورانت، پس از داريوش، زنان طبقات بالاي اجتماع، جرئت نداشتند جز در تختِ روانِ روپوشدار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نميشد كه آشكارا با مردان آمد و رفت كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي حتي پدر و برادرشان را ببينند. در نقشهايي كه از ايران باستان بر جاي مانده است، هيچ صورت زني ديده نميشود و نامي از ايشان نيامده است.19 تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشمگير است كه برخي از انديشمندان و تمدننگاران، ايران را منبع اصلي ترويج حجاب در جهان معرفي كردهاند.20
از آنجا كه مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و ايشان در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودي نميديده است، با تأييد حدود و كيفيت حجاب رايج آن دوران، كوشيد با پندهاي خود، ريشههاي دروني حجاب را تعميق و مستحكم كند و عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواري حجاب معمول قرار دهد.
البته در دين زرتشت، لباس با كيفيت خاصي براي حجاب زنان واجب نشده است؛ بلكه لباس رايج آن زمان كه شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش (يعني چادر يا شنلي بر روي آن) بوده، مورد تقرير و تنفيذ قرار گرفته است. هر چند استفاده از «سِدرِه و كُشتي» (لباس مذهبي ويژه زرتشتيان) توصيه شده است.21 البته بر هر مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادي و نيايش، سر خود را بپوشاند. بنا به گفته مؤبد «رستم شهرزادي» پوشش زنان بايد به گونهاي باشد كه هيچيك از موهاي سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد.22 در خرده اوستا، به طور صريح چنين آمده است: «نامي زت واجيم، همگي سر واپوشيم و همگي نماز و كريم بدادار هورمزد»؛23 يعني همگان نامي ز تو بر گوييم و همگان سر خود را ميپوشيم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز ميكنيم.
براساس آموزههاي ديني، يك زرتشتي مؤمن، بايد از نگاه ناپاك به زنان دوري جويد و حتي از به كارگيري چنين مرداني خودداري كند. در اندرز «آذر بادمار اسپند» مؤبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم (نگاه ناپاك ) را به معاونت خود قبول مكن».24
پوشش موي سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانيان نيز ادامه يافته است. به اين نمونه بنگريد: پس از فتح ايران، هنگامي كه سه تن از دختران كسري، شاهنشاه ساساني را براي عمر آوردند، شاهزادگان ايراني همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره برگيرند تا خريداران پس از نگاه، پول بيشتري مبذول دارند. دوشيزگان ايراني خودداري كردند و به سينه مأمور اجراي حكم عمر، مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسيار خشمناك شد. ولي امام علي(ع) او را به مدارا و تكريم آنان سفارش فرمود.25
در كيش آريايي زنان محجوب و محترم بودند. زنان ايراني براي حفظ حيثيت طبقه ممتاز و ايجاد حدودي كه آنان را از زنان عادي و طبقه چهارم امتياز دهد، صورت خود را ميپوشاندند و گيسوان خود را پنهان ميداشتند؛ از اينرو، محجوب بودن «پوشش صورت» به زنان برتر جامعه اختصاص داشته است. آيين زردشت كه تاريخ آن را بين 1300 تا 2300 قبل از اسلام گفتهاند. آيين پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك است؛ از اينرو، انسانها را به پاكي و پاكدامني فرا ميخواند. در نقاشيها و كندهكاريهاي باستاني ايران بسيار كم از زن تصويري به چشم ميخورد. اگرچه زنان كدبانوي خانه و مدير و مدبر امور خانواده بودند، ولي حفظ حرمت ايشان با پوشيده داشتن ايشان رعايت ميشد تا پاكدامني آنها حفظ شده و از هر آسيبي در امان باشند.26
رابطه حجاب و عفت در آيين زرتشت
عفاف، طهارت دروني و نوعي حجاب باطني است. از آنجاي كه انسان، ذاتاً موجودي است داراي دو بعد الاهي و مادي، بايد به او آموخت كه اگر همه يكسان آمدهايم، اما براي رجعت بهتر، آناني در اولويت هستند كه داراي دروني آراستهتر باشند و در صورت تلاش و برنامهريزي صحيح، نفس خويش را در مسير انسانيت رشد دهند؛ اما آناني كه در مسير حيوانيت و خواستههاي نفساني خود حركت كنند، اين نشان از نداشتن برنامهريزي مناسب براي تأديب نفس خويش است. درواقع واژه «عفت» بر كنترل شهوات و جلوگيري آن در خروج از مرز اعتدال تلقي ميشود از اينرو، به پند و اندرزهاي «اشو زرتشت» بنگريد تا تلاش وي براي تعالي و آموزش مباني حجاب و بيان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهري با عفّت باطني، روشنتر شود. او ميفرمايد:
اي نوعروسان و دامادان! ... با غيرت، در پي زندگاني پاكمنشي بر آييد.... اي مردان و زنان! راه راست را دريابيد و پيروي كنيد. هيچ گاه گردِ دروغ و خوشيهاي زودگذري كه تباهكننده زندگي است، نگرديد؛ زيرا لذّتي كه با بدنامي و گناه همراه باشد، همچون زهر كشندهاي است كه با شيريني درآميخته و همانند خودش دوزخي است. با اينگونه كارها، زندگاني گيتي خود را تباه مسازيد. پاداش رهروان نيكي، به كسي ميرسد كه هوا، هوس، خودخواهي و آرزوهاي باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خويش چيره گردد. كوتاهي و غفلت در اين راه، پايانش جز ناله و افسوس نخواهد بود. فريبخوردگاني كه دست به كردار زشت زنند، گرفتار بدبختي و نيستي خواهند شد و سرانجامشان خروش و فرياد و ناله است.27
مستندات فقهي پوشش در آيين زرتشت
چنين استناد فقهي رسماً به عنوان احكام حجاب در اين دين قابل دسترسي نيست؛ اما از مطالب مذكور ميتوان چنين حكميرا اقتباس كرد؛ زيرا همانطوركه بيان شد، مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است28 و حضرت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودي نميديده است؛ از اينرو، با تأكيد حدود و كيفيت حجاب متداول آن زمان، كوشيد با اندرز خود، پايههاي دروني حجاب را تعميق و مستحكم كند و عامل دروني را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواري حجاب معمول قرار دهد. به اين دليل، در اين خصوص صريحاً امري صادر نشده و صرفاً با چنين كلماتي، پاكي را متذكر ميشود: « از تو، اي مرد خواهش ميكنم پيدايش و فزوني را پاك و پاكيزه ساز و از تو، اي زن خواهش ميكنم تن و نيرو را پاك و پاكيزه ساز».29
بر اين اساس يك زردشت مؤمن بايد به اين امور ملتزم باشد: 1. دوري از نگاه به زن نامحرم؛ 2. پرهيز از ازدواج با مرداني كه چشم ناپاك دارند. در اندرز «آذربادمار اسپند» مؤبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم( نگاه ناپاك) را به معاونت خود قبول مكن»؛30 از اينرو، عفاف براي مردان لازم و ضروري به نظر ميرسد. در اين آيين، لباس متداول زمان يعني شلوار و سرپوش يا چادر يا شنل مورد تأكيد قرار گرفته است؛ از اينرو، ميتوان گفت به لحاظ رعايت حجاب هيچ لزومي به امر وجوب آن صورت نگرفته است. هر چند استفاده از سِدرِه و كُشتي (لباس مذهبي ويژه زرتشتيان) سفارش شده است. البته بر هر مرد و زن واجب است هنگام انجام مراسم عبادي و نيايش، سر خود را بپوشاند و پوشش زنان بايد به گونهاي باشد كه هيچيك از موهاي سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صريح چنين آمده است: «نامي زت واجيم، همگي سر واپوشيم و همگي نماز و كريم بدادار هورمزد»، يعني همگان نامي ز تو برگوييم و همگان سر خود را ميپوشيم و آنگاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز ميكنيم.31
حال آيا صرفا ًبا تأكيد بر امر حجاب، ميتوان گفت دين زردشت حجاب زن را الزامي ميداند؛ چون بر امري كه مردم ملتزم بودند، باز تذكر داده است؟ از طرفي، پوشش در معابد نه تنها براي زنان واجب است، بلكه براي مردان نيز اين مهم و واجب شمرده شده است. البته ميتوان گفت امر وجوب در اين نص، تذكري است براي پوشش مردان در معابد كه با ابعاد معنوي زمان مرتبط باشند؛ يعني نوع پوشش و چگونگي حضور در معابد و مراسم در جذب و احساس معنويت مؤثر بوده است. البته يك نمونه افراطي از حجاب را نيز ميتوان مشاهده كرد؛ آنجا كه زنان شوهردار حق نداشتند، هيچ مردي ـ حتي پدر و برادرشان ـ را ببينند. به احتمال زياد اين مقدار تأكيد، صرفاً از تمايزات فرهنگي پديد آمده باشد.32
گونههاي حجاب در زرتشت
با توجه به آنچه گذشت، ميتوان يك تقسيمبندي ديگري از مباحث ارائه داد و حجاب در آيين زردشت را به پوششي، رفتاري و گفتاري تبيين و تقسيم كرد.
حجاب پوششي: آن گونه كه متون تاريخي ياد كردند، در همه آن زمانها پوشاندن موي سر و داشتن لباس بلند، شلوار و چادر امري رايج در فرهنگ و دين مردمِ آن زمان بود و زنان هر چند با آزادي، در محيط بيرون خانه رفت و آمد ميكردند و همپاي مردان به كار ميپرداختند. ولي اين امور با حجاب كامل و پرهيز شديد از اختلاطهاي فسادانگيز صورت مييافت.33
حجاب رفتاري و گفتاري: در نظام ديني و فرهنگي زمان آيين زرتشت، زنان طبقات بالاي اجتماع، ميبايستي در تختِ روانِ پوشيده و محفوظ از خانه بيرون بيايند و هرگز مجاز نبودند با مردان رفت و آمد و گفتوگو داشته باشند. زنان پس از ازدواج، اجازه نداشتند هيچ مردي ـ حتي پدر و برادرشان ـ را ببينند.34
پوشش وحجاب درآيين يهود
همه مورخان از حجاب سخت زنان يهودي سخن گفتهاند.35 ويل دورانت ميگويد:
گفتوگوي علني ميان ذكور و اِناث، حتّي بين زن و شوهر از طرف فقهاي دين ممنوع گرديده بود.....دختران را به مدرسه نميفرستادند و در مورد آنها كسب اندكي علم را به ويژه چيز خطرناكي ميشمردند. با اينهمه تدريس خصوصي براي اِناث مجاز بود.36
نپوشاندن موي سر، خلافي بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق ميساخت.37 زندگي جنسي آنان، عليرغمِ تعدد زوجات، به طرز شايان توجّه، منزّه از خطايا بود. زنان آنان، دوشيزگاني محجوب، همسراني كوشا، مادراني پُرزا و امين بودند و از آنجاكه زود وصلت ميكردند، فحشا به حدّاقل تخفيف پيدا ميكرد.38
تورات تشبه مرد و زن به يكديگر را نهي نموده، ميگويد: متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زيرا هر كه اين را كند، مكروهِ خداوند خداي توست.39 خداوند ميگويد:
از اين جهت كه دختران صهيون متكبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه ميروند و به ناز ميخرامند و به پايهاي خويش خلخالها را به صدا ميآورند* بنابراين، خداوند فرق سر دختران صهيون را كَلْ خواهد ساخت * و در آن روز، خداوند زينت خلخالها و پيشانيبندها و هلالها را دور خواهد كرد* و گوشوارها و دستبندها و روبندها را * و دستارها و زنجيرها و كمربندها و عطردانها و تعويذها را * و انگشترها و حلقههاي بيني را * و رخوت نفيسه و رداها و شالها و كيسهها را * و آينهها و كتان نازك و عمامهها و برقعها را * و واقع ميشود كه به عوض عطريّات، عفونت خواهد شد و به عوض كمربند، ريسمان و به عوض مويهاي بافته، كَلي و به عوض سينهبند، زنّار پلاس و به عوض زيبايي، سوختگي خواهد بود * مردانت به شمشير و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازههاي وي، ناله و ماتم خواهند كرد و او خراب شده، بر زمين خواهد نشست.40
افزون بر اين در كتاب مقدس، وجوب پوشاندن موي سر41 لزوم پرهيز از زنان فريبكار و بيگانه:42 نهي از لمس و تماس43 و واژه چادر44 نقاب45 و برقع46 آمده است. به عنوان مثال، در ميشنه تورات از جمله مواردي كه مرد موظف است براي زنِ خود تهيه كند، پوشش سر است47.48در حكم سختگيرانه تلمود، اگر رفتار زن فضيحتآميز باشد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ مهريه طلاق دهد و زناني كه در موارد زير به رفتار و كردار آنها اشاره ميشود، ازدواجشان باطل است و مبلغ مهريه به ايشان تعلّق نميگيرد؛ زني كه از اجراي قوانين ديني يهود سرپيچي ميكند، براي مثال، بدون پوشاندن سرِ خود، به ميان مردان ميرود؛ در كوچه و بازار پشم ميريسد و با هر مردي از روي سبكسري به گفتوگو ميپردازد، زني كه در حضور شوهر خود، به والدين او دشنام ميدهد و زن بلندصدا كه در خانه با شوهر خود به صداي بلند درباره امور زناشويي صحبت ميكند و همسايگانِ او ميشنوند كه چه ميگويد.49 زن عاقل خانه خود را بنا مينمايد. اما [زن] ابله آن را با دستهاي خود ويران مينمايد.50
برخورد حضرت موسي(ع) به سبب رعايت حيا و عفت با دختران شعيب، كه به آنان فرمود، تا پشت سر او حركت كرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدايت كنند و نيز، سيره عملي يهوديان مبني بر استفاده از چادر و برقع و روبند،51 تفكيك و جدا بودن محل عبادت زنان از مردان در كنيسه، ناشايسته شمردن اشعاري كه در تمجيد زيبايي زنان سروده شده است و ايراد خطابه توسط زنان از پشت پرده، همگي بيانگر كيفيت شديد و سختگيرانه حجاب نزد يهوديان است. همچنين ممنوعيت زن در فعاليتهاي اجتماعي و مجاز نبودن به اخذ شغل اجرايي و قضايي، تأكيدي است بر اين مطلب.52
مستندات فقهي حجاب و پوشش در آيين يهود
رعايت عفت و حجاب توسط زنان انبياء و بزرگان بنياسرائيل در تورات كنوني و تلمود كاملاً مشهود است؛ به طوري كه رعايت نكردن عفت، يكي از عوامل نزول عذاب الاهي بر بنياسرائيل دانسته شده است. «زن نيكوسيرت، عزت را نگاه ميدارد. مثل نيرومندان كه اموال را محافظت مينمايند»53 در بخش ناشيم از كتاب ميشنِه، نوشتة ابن ميمون چنين آمده است. مرد، لازم است لباسي را براي پوشش سر و پيشاني و حتي چشم زن تهيه كند.54و55
همانطوركه روشن شد، قانون سخت حجاب زنان يهودي، به اعتراف مورخان، غير قابل انكار است. اصليترين كتاب فقهي يهوديان كه تلمود نام دارد، بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سكوت زن و پرهيز از هرگونه آرايش براي ديگر مردها، پرهيز از نگاه زن به مردان بيگانه، اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم و لزوم پرهيز از هر امر تحريكآميز، تأكيد شده است.گفتوگوي علني ميان ذكور و اِناث، از سوي فقهاي دين ممنوع شده است. هر چند اين مقدار از ممنوعيت ممكن است از فرهنگ زمان يا مكان در فقه يهوديت تأثير گرفته باشد. تورات تشبه مرد و زن به يكديگر را نهي كرده و ميگويد: متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زيرا هر كه اين را كند، مكروهِ «يَهْوَه» خداي توست.56 بيحجابي، سبب نزول عذاب معرفي شده است. طبق قوانين يهودي، عدم رعايت عفت عمومي، داراي مجازات بوده و حجاب از ضروريات زندگي زنان خصوصاً زنان متأهل است. اگر عفت عمومياز سوي مرد يا زن آسيب ببيند، براي هريك از آنها كيفر و تنبيه در نظر گرفته شده است.57
حجاب افراطي و تفريطي در يهود
گفتوگوي علني ميان ذكور و اِناث، حتّي بين زن و شوهر از سوي فقهاي دين ممنوع شده بود... دختران را به مدرسه نميفرستادند و در مورد آنها كسب اندكي علم را به ويژه چيز خطرناكي ميشمردند. در تفسيري ديگر بيان شده كه چون محيط فعاليت زن، در خانه او بود، اين ترس در ميان بود كه اگر زن، وقت و نيروي خود را صرف تحصيل علم كند، ممكن است به امور خانهداري نرسد.58 نپوشاندن موي سر، خلافي بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق ميساخت. اين نگاه افراطي در جامعه ديني و فرهنگي زمان يهود، محدوديت زنان را در عرصههاي شدت مردسالاري آن دوران ميرساند كه بعضاً از ممنوعيت مدرسه دختران كاملاً آشكار است.59
اما اين افراط ادامه نيافت. عليرغم نظام سختگيرانه حجاب در يهوديت، پس از رنسانس و تحولات اجتماعي اروپا و ايجاد فضاي دينگريزي در غرب، شعائر ديني از جمله سنت رعايت پوشش عفيفانه، رو به ضعف نهاد و زنان يهودي تحت تأثير فضاي اجتماعي دوران تجدد، بعضاً حجاب خود را كنار گذاشته و از كلاهگيس به عنوان شكلي از پوشش سر استفاده كردند. اكنون بسياري از بانوان يهودي ارتودكس در اسرائيل از پوشش سر استفاده ميكنند. در واقع شايد آن تفسيري كه بيميلي رهبران مذهبي يهود را در خصوص اموري مانند تحصيلات عاليه ابراز ميكردند، تحقق يافت؛ زيرا دليل آنان اين بود كه آميخته شدن زن و مرد موجب فساد اخلاقي بيبند و باري و خيانت ميشود.60
گونههاي حجاب در يهود
با توجه به آنچه گذشت ميتوان گونههايي از حجاب را اين چنين اقتباس كرد:
1. حجاب پوششي:مطابق مبناي حجاب در شريعت يهود، كاربرد واژه «چادُر» و «برقع»، كه به معناي روپوش صورت است، كيفيت پوشش زنان يهودي را نشان ميدهد، و بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمانو پرهيز از هرگونه آرايش براي ديگر مردها، تأكيد شده است.61
2. حجاب رفتاري: مطابق آيين يهود، خداوند دختران متكبري را كه با گردن افراشته و غمزات چشم راه ميروند و به ناز ميخرامند و به پايهاي خويش خلخالها به صدا ميآورند، خداوند فرقهها سر آنان را در آخرت، كَلْ خواهد ساخت و آنان كه از آرايش و عطر استفاده كردند، به عوض عطريّات، عفونت، و به عوض كمربند، ريسمان، و به عوض مويهاي بافته، كَلي، و به عوض سينهبند، زنّار پلاس، و به عوض زيبايي، سوختگي نصيبشان خواهد بود.62
3. حجاب گفتاري: در دين يهود، شواهدي وجود دارد كه رعايت عفت و حجاب گفتاري را تأييد ميكند؛ در گنجينه تلمود نقل شده است: زني كه از اجراي قوانين ديني يهود سرپيچي ميكند، براي مثال، با هر مردي از روي سبكسري به گفتوگو ميپردازد، زني كه در حضور شوهر خود، به والدين او دشنام ميدهد و در خانه با شوهر خود به صداي بلند درباره امور زناشويي صحبت ميكند و همسايگانِ او ميشنوند كه چه ميگويد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ مهريه طلاق دهد.63زن ممتار از براي شوهرش تاج است.64
پوشش وحجاب پيش از آيين مسيحيت
در آيين مسيحيت، پوشش اهميت زيادي داشته و زنان معتقد به حضرت مسيح(ع) ميكوشيدند مانند حضرت مريمƒ موي خود را بپوشانند و باحجاب وارد جامعه شوند. نقاشان مسيحي ـ به خصوص نقاشان قديميتر ـ تصوير حضرت مريمƒ را با پوشش و حجاب كامل ميكشيدند. همچنين از گذشته تا زمان حاضر زنان راهبه و قديس، يكي از كاملترين حجابها را انتخاب كردهاند. اين امر نشان ميدهد كه از نظر آنان، داشتن حجاب، به دينداري نزديكتر و در پيشگاه خدا پسنديدهتر است.
مسيحيت، نه تنها احكام شريعت يهود در مورد حجاب را تغيير نداد، بلكه قوانين شديد آن را استمرار بخشيد و در برخي موارد، گام را فراتر نهاد و با سختگيري بيشتري، وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زيرا در شريعت يهود، تشكيل خانواده و ازدواج امري مقدس شمرده ميشد و طبق نوشته ويل دورانت، در سن بيست سالگي اجباري بود.65
بنابراين مسيحيت، براي از بين بردن زمينه هرگونه تحريك و تهييج، زنان را به صورت شديدتري به رعايت كامل پوشش و دوري از هرگونه آرايش و تزيين فراخواند. در متون تاريخي، چادر و روبند، براي همگان - حتّي براي خاتونهاي اشراف - ضروري بود. در اعياد نيز، كسي آن را كنار نميگذاشت؛ بلكه با طلا و نقره و پارچههاي زربافت آن را تزيين مينمودند و حتّي براي تفريح نيز با حجب و حياي كامل در مجالس انس يا گردشهايي دور از چشم نامحرمان، شركت ميجستند.66
انجيل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأكيد و پيروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است. در عهد جديد ميخوانيم:
همچنين زنان پير در سيرت متقي باشند و نه غيبتگو و نه بنده شراب زياده؛ بلكه معلمات تعليم نيكو* تا زنان جوان را خِرَد بياموزند كه شوهردوست و فرزنددوست باشند* و خردانديش، عفيفه، خانهنشين، نيكو و مطيع شوهران خود كه مبادا كلام خدا متهم شود.67
علاوه بر اين، «عهد جديد» نيز لزوم پوشاندن موي سر، به ويژه در مراسم عبادي68 لزوم سكوت به ويژه در كليسا،69 باوقار و امين بودن زن70 و نهي از نگاه ناپاك به بيگانگان را خاطرنشان ساخته، ميگويد: كسي كه به زني نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا كرده است * پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش كن و از خود دور انداز؛ زيرا تو را بهتر آن است كه عضوي از اعضايت تباه گردد، از آنكه تمام بدنت در جهنم افكنده شود.*71
دستورات ديني پاپها و كاردينالهاي مسيحي، كه بر اساس آن، پوشاندن صورت الزامي و تزيين موي سر و آرايش آن و تنظيم آنها در آيينه و سوراخ كردن گوشها و آويختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قيمتي، رنگ نمودن مو و تغيير صورت ظاهري ممنوع بود، شدت بيشتري را نشان ميدهد.72 در مورد سيره عملي زنان مسيحي، گفته شده: دين مسيحي، براي زن، خِمار را باقي نهاد. وقتي وارد اروپا شد، آن را نيكو شمرد. زنها در كوچه و وقت نماز، خمار داشتند. در قرون وسطا، خصوصاً قرن نهم، خمار رواج داشت. آستين خمار، شانه زن را پوشانده، تقريباً به زمين ميرسيد. اين عادت تا قرن سيزدهم باقي بود.73
هنگام ظهور مسيح(ع) در فلسطين، اروپا در شرك و بتپرستي بود. مردم گرفتار آدابورسوم مشركانه بودند و زنان آنها معمولاً موي خود را نميپوشاندند. اما با آمدن مسيحيت به اروپا و گسترش تعاليم دين مسيح(ع)، پوشيدن موي سر نيز در ميان زنان گسترش يافت. ويل دورانت در مورد سيرة عملي زنان مسيحي چنين مينويسد:
ساق پاي زنان چيزي نبود كه در ملأ عام و يا رايگان به چشم خورد.... البسه بانوان در مجالس تورنه، موضوع مهمّي براي روحانيون بود كه كاردينالها، در ازي جامههاي خواتين را معيّن ميكردند. هنگامي كه كشيشان چادر و روبند را يكي از اركان اخلاقيات عيسوي دانستند، به دستور زنها، چادرها را از مشمش ظريف و حرير زربفت ساختند....74 تصويرهايي كه از پوشاك مسيحيان و زنان اروپا به جا مانده، به روشني حجاب كامل زنان را نشان ميدهد.75
مستندات فقهي پوشش در آيين مسيحيت
در مسيحيت ـ همانند اديان زردشت و يهود ـ حجاب امري معمول و مورد تأييد است. مسيحيت نه تنها احكام شريعت يهود در مورد حجاب را تغيير نداد، بلكه از آن قدم فراتر نهاد؛ زيرا در شريعت يهود تشكيل خانواده و ازدواج امري مقدس شمرده ميشد. اما در مسيحيت، تجرد مقدس شمرده شد؛ ازاينرو، براي از بين بردن زمينه تحريك و تهييج جنسي، زنان به رعايت عفت كامل و دوري از هرگونه آرايش، به صورت شديدتري فراخوانده شدهاند. البته در تعاليم مسيحيت تأكيد بيشتر بر ترك عموم لذات دنيوي و از بين بردن شهوت است؛ از اينرو، رهبانيت در قرن 4 و 5 در اين آيين به وجود آمد. زنان راهبه مسيحي با رعايت عفت كامل و حجاب، مشغول خدمت به مردم شدند.
در انجيل بر وجوب حجاب و پوشش تأكيد و پيروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است. در انجيل ميخوانيم:
زنان جوان خِردانديش، عفيفه، خانهنشين، نيكو و مطيع شوهران خود باشند. دستورات ديني پاپها و كاردينالهاي مسيحي كه براساس آن، پوشاندن صورت الزامي و تزيين موي سر و آرايش آن و تنظيم آنها در آيينه و سوراخ كردن گوشها و آويختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قيمتي، رنگ كردن مو و تغيير صورت ظاهري ممنوع بود.76
افراط در مسيحيت
بيان شد كه مسيحيت در خصوص حجاب نه تنها روند شريعت يهود را پيروي كرد، بلكه قوانين شديد آن را دنبال كرد. و در برخي موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگيري بيشتري وجوب حجاب را مطرح ساخت. عدم ازدواج و تجرّد، مقدس شمرده ميشد؛ از اينرو، مسيحيت، زنان را به صورت شديدتري به رعايت كامل پوشش و دوري از هر گونه آرايش و تزيين فراخواند. تا قبل از قرن هجده سالگي، زنان حتي معيشت خود را از طريق كار در منزل تأمين ميكردند.77 در آتن، زنِ متعلق به خانواده مرفه در اتاقهاي جداگانه زندگي ميكردند و شبها در را بهرويش قفل ميكردند تا از ديگران جدا باشد.78 هيچ زني حق نداشت پرستار، بازيگر، دبي يا چيزي نظير آن بشود؛ چون مشاغل بيروني را براي آن مناسب نميديدند.79
در كتاب مقدس، در مورد لزوم آراستگي به حيا و كنار نهادن آرايش ظاهري چنين آمده است:
همچنين زنان، خويشتن را بيارايند به لباسِ مزّين به حيا و پرهيز؛ نه به زلفها و طلا و مرواريد و رختِ گرانبها*...زن با سكوت به كمال اطاعت تعليم گيرد* و زن را اجازت نميدهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلّط شود؛ بلكه در سكوت بماند*80
گونههاي پوشش در مسيحيت
بر اساس آنچه گذشت، گونههاي حجاب در مسيحيت اينگونه قابل تقسيم است:
1. حجاب پوششي: مسيحيت با دستور تجرد و زندگي رهباني، بر لزوم حجاب پوششي و رعايت عفت تأكيد فراوان دارد. نه تنها پوشاندن صورت را الزامي كرد، بلكه تزيين موي سر و آرايش آن و تنظيم آنها در آيينه و سوراخ كردن گوشها و آويختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قيمتي، رنگ كردن مو و تغيير صورت ظاهري را نيز ممنوع كرد. صريحاً بيان ميكند كه « شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متحلي شدن به طلا و پوشيدن لباس،....».81 زن محترم وقتي از خانه خارج ميشد، از روبند استفاده ميكرد.82
2. حجاب رفتاري: «...ليكن من به شما ميگويم هر كسي به زني نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا كرده است. پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قطعش كن و از خود دورانداز؛ زيرا تو را بهتر كه عضوي از اعضايت تباه گردد تا تمام بدند در جهنم افكنده شود».83هيچ كس براي زناني كه زيباييشان را در معرض فروش ميگذاشتند، احتراميقائل نبود.84
3. گفتاري: پوشش زن در مسيحيت آنقدر شديد بود كه بيشتر ترجيح ميداد، زنان خانهنشين و نيكو و مطيع شوهران خود باشند و كمتر وارد اجتماع ميشدند. از طرفي، مردان را نيز ملزم به رعايت شديد چشم مينمود و سفارش ميكرد كسي كه به زني نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا كرده است.85 از زن محترم انتظار نميرفت كه با هر كس كه در راه بر ميخورد وارد صحبت شود.86
نتيجهگيري
هدف مقاله صرفاً ارائه مستندات شرعي براي توجه اديان بر مسئله پوشش و حجاب بود تا نشان داده شود، فرهنگ به تنهايي بر اين مهم تأكيد نداشته است؛ بلكه اديان، هماهنگ با فطرت آدمي،گرايش به پوشش و عفاف را به عنوان يك اصل پسنديده مطرح كردند در اديان، صرفاً به حجاب ظاهري تأكيد و بسنده نشده؛ بلكه حجاب باطني به عنوان آراستگي دروني و تلاش در جهت تأديب نفس براي هر مرد و زنِ متدين توصيه شده است. از ديگر مسائلي كه بايد مورد توجه قرار گيرد، مسئله فرهنگپذيري است كه بر تمام شئونات اجتماعي تأثير دارد. حتي نحوه تغذيه، پوشش و نيز چگونگي تفريح و تفرج را نيز تحت تأثير خود قرار داده است. هنگاميكه عملي به عنوان فرهنگ جهاني در جامعه تبليغ شد، آن جامعه بدون توجه به اعتقادات و مصالح خود، تن به فرهنگ به اصطلاح جهان ميدهد؛ در حالي كه اديان در عرصه اصيل خود انسان را به ارزشهاي والاي انساني سوق ميدهند و از چهره زن، مريم، آسيه، خديجه و سرانجام، فاطمهƒ ميسازد.
منابع
فروهر، اوستا، ترجمه هاشم، قم، رضي، ????.
عهد عتيق و عهد جديد، ترجمه فاضل خان همداني، تهران، اساطير، 1380.
عهد عتيق، انجمن كتب مقدس، 1981م.
گرگاني، اميرفريدون، گنجينهاي از تلمود، آبرهام كهن، تهران، اساطير، 1382.
طالبي دارابي، باقر، سيري در تلمود، قم، مركز مطالعات اديان و مذاهب، آدين اشتاين سالتز، 1383ش.
آموزگار، ژاله و تفضلي، احمد، اسطوره زندگي زردشت، تهران، چشمه، 1375.
ابنمنظور، محمدبن مكرم، لسان العرب، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
ابوزيد، نصرحامد، دوائر الخوف، بيروت، المركز الثقافي العربي، 1405ق.
ابو داوود، سليمان بن اشعث، سنن ابي داوود، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1379.
اردبيلي، احمد، زبده البيان، قم، مومنين، 1421 م.
پارسا، طيبه، پوشش زن در گستره تاريخ، قم، احسنالحديث، 1421 م.
پوربهمن، فريدون، پوشاك درايران باستان، ضياء سيكارودي هاجر، اميركبير، 1421 م.
جان موريس، رابرتس، تاريخ جهان از آغاز تا پايان قرن بيستم، شادان منوچهر،تهران، بهجت، 1386.
طوسيع، خواجه نصيرالدين طوسي، اخلاق ناصري، چ سوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، بيتا.
جوهري، اسماعيل، اصحاح تاج الغه العربيه، بيروت، دارالعلم للملايين، 1373ش.
جوان بخت، مهرداد، كنكاش درسفرنامههاي ايرانيان از قاجار تا زمان حاضر، تهران، آموزه، 1381.
راسل، برتاند، زناشوئي و اخلاق، مهدي افشار، بيجا، كاويان، .
راغب اصفهاني، ابوالقاسم، مفردات الفاظ القران، بيروت، دارالقلم، 1381.
راوندي، مرتضي، تاريخ اجتماعي ايران، تهران، اميركبير،1381.
دارمستتر، جيمس مجموعه قوانين زردشت، جوان موسي، تهران، دنياي كتاب، 1381.
دوشن، گيمن، دين ايران باستان، رويا منجم، تهران، فكر روز، 1375.
شهزادي، مهرانگيز، مجموعه سخنراني موبد موبدان رستم شهرزادي، بيجا، بينا، ????.
مهرانگيز شهزادي، سالنماي، تهران، چاپ انجمن زرتشتيان، 1372.
ـــــ ، پوشاك اقوام مختلف، گزارش ايرانشناسي، ج ?ـ??، ش ??، زمستان 1372.
سيوطي، جلالالدين، الدرالمنثور، بيروت، دار الفكر، 1403 ق.
شايگان، داريوش، اديان و مكتبهاي فلسفي هند، چ سوم، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، بيتا.
شهرزادي، رستم، «آموزشهاي زردشت پيامبر ايران آموزش گاتها»، انجمن زرتشتيان، 1362ش.
قرشي، علياكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، بيتا.
فيّومي، احمدبن محمد، المصباح المنير، بيروت، مكتبه لبنان، 1987م.
(ملاصدرا) صدرالدين محمدشيرازي، شرح اسفار، بيروت، دارالحياء التراث العربيي، 1999.
ضياءپور، جليل، پوشاك باستاني ايرانيان از كهنترين زمان، تهران، هنرهاي زيباي كشور، بيتا.
طباطبايي، سيدمحمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، اسماعيليان، بيتا.
عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأة المعاصرة، چ سوم، بيجا، بينا، بيتا.
المسيري، عبدالوهاب، دايرةالمعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهاي تاريخ خاورميانه، 1383.
مري بويس، تاريخ كيش زرتشت، همايون صنعتيزاده، تهران، توس، 1375.
مطهري، مرتضي، جهانبيني توحيدي، تهران، صدرا، 1381ش.
، مجموعه آثار، چ سوم، تهران، صدرا، 1381ش.
موسوي، زهرهسادات، عفاف وحجاب دراديان الهي، گنجينه فرهنگ، بيجا، بينا، 1381ش.
محمديي آشناني، علي محمدي،حجاب در اديان الهي، قم، دفتر تبليغات اسلامي،1378.
نوري، حسينبن محمدتقي، مستدرك الوسائل، بيروت، موسسه آلالبيت‰ لاحياء التراث، ????.
ويل كاكس، روتترنر، تاريخ لباس، بزرگمهر، شيرين، توس، ????.
ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه احمدآرام و ديگران، چ سوم، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي ، ????.
www.chabad.org/library, Classic Texts ,Mishneh Torah.
* مربي دانشگاه آزاد اسلامي واحد قزوين. Mardi20002000@Yahoo.com
دريافت: 19/3/89 ـ پذيرش: 5/8/89.
** استاديار دانشگاه اديان و مذاهب.
1. مرتضي مطهرى، جهانبيني توحيدي، ص 75، 1381ش.
2. ابوالقاسم راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القران، ص 219، 1412ق.
3. احمدبنمحمد فيّومي، المصابح المنير، ص 47، 1987.
4. اسماعيل جوهري، اصحاح تاج الغه العربيه، ج1، ص107.
5. محمدبن مکرم ابن منظور، لسانالعرب، ج 1، ص298.
6. جلالالدين سيوطي، الدر المنثور، ص 64.
7. احمد اردبيلى، زبده البيان، ص 87، 1421 م.
8. سليمان بن اشعث ابو داوود، سنن ابي داوود، ج،4،ص 62.
9. حسينبن محمدتقي نوري، مستدرك، ج 2، ص 558.
10. ابوالقاسم راغب اصفهاني، مفردات الفاظ، ج2، ص 164.
11. علي اکبر قرشي، قاموس قرآن، ج 5،، ص18.
12. ملاصدرا، شرح اسفار، ج4، ص 116.
13. محمدبنمحمد خواجه نصير الدين طوسي، اخلاق ناصري، ص 74.
14. سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج1، ص137.
15. دوشن گيمن، دين ايران باستان، ص22، 1375.
16. مري بويس، تاريخ كيش زرتشت، ج 2، ص31، 1375.
17. جليل ضياءپور، پوشاك باستاني ايرانيان از كهنترين زمان، ص17، 26.
18. عهد عتيق، کتاب اِستَر، باب اول، آيه 10.
19. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه احمدآرام و ديگران، ج 1، ص 552.
20. همان، ج2، ص 78؛ برتاند راسل، زناشوئي و اخلاق، ص 135.
21. «سدره» از نه پاره پارچه سفيد و نازك دوخته شده و در زير پيراهن، چسبيده به بدن پوشيده شود. سدره كه در اوستا (ستره) ناميده شده، به معناى آن نيز هست. علماى اسلام نيز براى بيان حكم حجاب از واژه ستر استفاده كردهاند. «كُشتى»، كمربند باريكى است كه از پشم گوسفند بافته شده و بايد پيوسته آن را بر روى سدره به كمر بندند؛ مؤبد موبدان، رستم شهرزادى، دين و دانش.
22. مهرانگيز شهزادي، مجموعه قوانين زردشت، ص65.
23. اوستا، مترجم هاشم رضي، بخش هشتم، خرده اوستا، آفرينگان، همان، ص403.
24. سالنماى 1372، چاپ انجمن زرتشتيان، ص10.
25. وشنوهاى، حجاب در اسلام، ص59، به نقل از السيرة الحلبيه، ج2، ص49.
26. زهرهسادات موسوي، عفاف و حجاب در اديا الهي، ص39.
27. يسنا، ص53، بندهاى 5 ـ 8.
28. ژاله آموزگار و احمد تفضلي، اسطوره زندگي زردشت، ص 22.
29. جيمس دارمستتر، مجموعه سخنراني موبد موبدان رستم شهزداري، ص 275.
30. سالنماي انجمن زرتشتيان، تهران، ص10، 1372.
31. اوستا، بخش هشتم، خردهاوستا، آفرينگان دهان، ص 403.
32. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 552.
33. فريدون پور بهمن، پوشاك در ايرانيان باستان، ص76.
34. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج1، ص552.
35. عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأة المعاصره، ص40.
36. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 12، ص 66.
37. همان، ج12، ص62.
38. همان، ص63.
39. عهد عتيق، سفر توريه مثني، باب 22، فقره 5.
40. تورات، كتاب اشعياء نبي، باب سوم، فقره 16 ـ 26.
41. عهد عتيق، سفر اعداد، باب 5، فقره 18.
42. همان، كتاب روث، باب دوم، فقره 8 ـ 10.
43. همان، كتاب امثال سليمان نبي، باب ششم، فقره 1 ـ 10 و 20 ـ 26.
44. همان، مدرك، باب سوم، فقره 15.
45. همان.
46. همان، كتاب سرودسليمان، باب 4، فقره 1.
47. She is granted a belt for her loins, a cap for her head and new shoes on each festival.
48. Halacha 1،Mishneh Torah , Sefer Nashim , Ishut , Chapter Thirteen.
49. كهن ابراهام، گنجينهاي از تلمود، اميرفريدون گرگاني، ص186.
50. عهد عتيق، كتاب امثال سليمان نبي، باب14، فقره2.
51. همان، سفر پيدايش،باب 38، فقره 15.
52. سالتز آدين اشتاين، سيري در تلمود، ترجمه باقر طالبي دارابي، ص205.
53. عهد عتيق، كتاب امثال سليمان، نبي، باب 11، فقره 17.
54. he is obligated to provide her with ornaments ـ e.g., colored cloths to wrap her head and forehead, eye...
55. Halacha 1،Mishneh Torah , Sefer Nashim , Ishut , Chapter Thirteen
56. عهد عتيق، سفر تثنيه، باب 22، فقره 5.
57. همان، سفر تثنيه، باب22،فقره6 ـ 30.
58. ابرهام کهن، گنجينهاي از تلمود، ص198.
59. عبدالوهاب المسيري، دايرة المعرف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ص265.
60. ابرهام کهن، گنجينهاي از تلمود، ص198.
61. عهد عتيق، سفر پيدايش، باب 38، فقره 15.
62. تورات، كتاب اشعياء نبي، باب سوم، فقره 16 ـ 26.
63. ابرهام كهن، گنجينهاي از تلمود، ص186.
64. عهد عتيق، كتاب امثال سليمان نبي، باب12، فقره28.
65. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 439.
66 .محمدي آشناني، علي، حجاب در اديان الاهي،ص165
67. عهد جديد، رساله پولس بتيطس، باب دوم، فقره 1 ـ 6.
68. رساله اول پولس رسول به فرنتيان، باب يازدهم، فقره 1 ـ 6.
69. باب چهاردهم، فقره 34 ـ 36.
70. رساله پولس رسول به تيموناوءس، باب سوم، فقره 11.
71. انجيل متي، باب اول، فقره 28 ـ 30؛ باب هجدهم، فقره 8 ـ 10.
72. انجيل رساله پطرُس رسول باب سوم فقره 1 ـ 6.
73. احمد مهذب، زن وآزادي، ص65.
74. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 13، ص 498 ـ 500.
75. براون و اشنايدر، پوشاك اقوام مختلف، ص 116.
76 . انجيل رساله پطرُس رسول باب سوم فقره 1 ـ 6.
77. جان موريس رابرتس، تاريخ جهان از آغاز تا پايان قرن بيستم، ترجمه منوچهر شادان، ص765.
78. همان، ص223.
79. جان موريس رابرتس، تاريخ جهان از آغاز تا پايان قرن بيستم، ص224.
80. انجيل، رساله اول پولس رسول به تيموناوءس، باب دوم، فقره 9 ـ 15.
81. همان، رساله پطرس رسول، باب سوم فقره 1 ـ 6.
82. جان موريس رابرتس، تاريخ جهان از آغاز تا پايان قرن بيستم، ص223.
83. انجيل متي، باب اول، فقره 28 ـ 30.
84. جان موريس رابرتس، همان، ص223.
85. انجيل متي، باباول، فقره 28.
86. جان موريس رابرتس1386،ص223.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید