اين مقاله مجال اندکي براي بررسي تاريخي و گاهي تحليلي ديانت مسيحي و نحوه انسجام يافتن اصلي ترين عقايد آنها نسبت به مسئله تثليث و کتاب مقدس است و به هيچ وجه قصد تخريب و يا احيانا جسارت نسبت به پيروان اين ديانت عظيم را ندارد.
اين مقاله مجال اندکي براي بررسي تاريخي و گاهي تحليلي ديانت مسيحي و نحوه انسجام يافتن اصلي ترين عقايد آنها نسبت به مسئله تثليث و کتاب مقدس است و به هيچ وجه قصد تخريب و يا احيانا جسارت نسبت به پيروان اين ديانت عظيم را ندارد. فحواي کلام از سلسله کلاس هاي استاد کوهپايه اي با نام کلام تطبيقي در حوزه دانشجويي شهيد بهشتي (ره) گرته برداري شده است.
اميدواريم تا با اشاره اندکي به عقايد مسيحيان در انتقال اطلاعات صحيح به مخاطب رسالت موفق بوده باشيم.
مقدمه
امروزه ديانت مسيحي که مفتخر به زعامت حضرت عيسي (ع) است، بزرگترين دين از نظر تعداد معتقدان به آن در سرتاسر دنياست. دين رسمي اغلب کشورهاي صنعتي و بزرگ جهان مسيحي است. اگر از دخالت هاي سياسي و قدرت طلبانه عده اي پرنفوذ در اين کشورها چشم پوشي شود، مي توان با نگاهي تاريخي به اين ديانت و مفاهيم پايه اي آن در طول تاريخ، ريشه اعتقادات ايشان را پيدا کرد. از آنجايي که اولا فلسفه دين يکي از مهمترين و غني ترين شاخه هاي فلسفه است و ثانيا به نظر ما مسلمانان علمي که سود برساند علمي است که ضامن سعادت دنيا و آخرت باشد ، به نظر مي رسد بررسي اديان بزرگ دنيا از وظايف افراد دغدغه مند است.
آن گونه که خود مسيحيان معتقدند، حضرت عيسي (ع) بر خلاف ديگر پيامبران اولوالعزم مانند موسي(ع) و حضرت محمد (ص)(?) کتابي که دست نوشته خود او و يا ديکته شده توسط او باشد ندارد و انجيل هاي موجود، نوشته شده توسط حواريون و ياران نزديک اوست که نقل قول هايي از زندگي وي کرده اند. شايد بتوان گفت در تاريخ بيش از صد انجيل وجود داشته که توسط افراد مختلف به رشته تحرير درآمده است. اما کتاب مقدس آنها چيست و شامل چه مطالبي است؟
کتاب مقدس!
کتاب مقدس شامل دو قسمت است. قسمت اول عهد قديم و قسمت دوم عهد جديد را شامل مي شود. منظور از عهد قديم، عهد و پيماني است که خداوند قبل از حضرت عيسي (ع) با مردم داشته است. اغلب يهوديان معتقدند اين عهد (عهد قديم) عهدي هميشگي و تنها با قوم بني اسرائيل است. ولي مسيحيان مي گويند اين عهد به پايان رسيده است و مردم جهان که با شريعت الهي موسي نتوانستند به سعادت برسند نياز به يک منجي دارند. به همين خاطر عهد جديد که عهد عيسي (ع) است به وجود آمده است.
قسمت اول کتاب مقدس شامل چندين رساله از پيامبران قبل از عيسي(ع) مانند سليمان و موسي و ... است. در عهد قديم چند رساله نيز وجود دارد که به دلايلي در همه کتاب هاي مقدس چاپ نمي شود. قسمت دوم اين کتاب که عهد جديد است شامل چهار انجيل معتبرتر و ?? نامه از حواريون است. اين سيزده نامه شامل يازده عدد از سنت پل و دو نامه از سنت پطروس است که خطاب به قبايل و قوم هاي مختلف جهت راهنمايي و دعوت آنان به ديانت مسيحي است. اما اينکه چگونه از بين ده ها انجيل اين چهار انجيل خاص انتخاب شده است و اينکه چگونه سيزده نامه که مشخصا نويسنده دارد، وارد کتاب آسماني شده و از تقدس خاص کلام الهي برخوردار شده است، مسئله اي است که ريشه در شوراي نيقيه و رساله پاياني آن دارد.
شوراي نيقيه
در سال ??? ميلادي پس از آنکه سئوالات فراواني پيرامون کتاب الهي و شخص عيسي (ع) بين پيروان ايشان پديد آمد، شورايي متشکل از صدها اسقف اعظم در شهر نيقيه يا نيسيا که اکنون در ترکيه است، تشکيل شد. در اين شورا و شوراي ديگري که حدود شصت سال بعد برگزار شد سرنوشت مسيحيان جهان براي هميشه رقم خورد. آنها اصول ديانت خود را طي اعتقادنامه اي(?) پي ريزي کردند.
مسئله مهمي که در اين شورا مورد بررسي قرار گرفت مسئله اي است که اکنون با نام تثليث مشهور است و مسلمانان آن را به عنوان بدعتي عظيم در ديانت مسيحي تلقي مي کنند. سئوال اصلي اين بود که عيسي(ع) کيست؟ سه نظر متفاوت توسط سه اسقف بزرگ در اين شورا راه يافت و ده ها نظر ديگر نيز از راهيابي به اين شوراي مهم بازماندند.
نظريه اول آريانيسم است که درباره وجود عيسي (ع) معتقد است: ايشان پيامبري از سوي خدا و کاملا يک انسان طبيعي است. نظريه دوم آپوليناريوس است که بر خلاف آريانيسم معتقد به خدا بودن عيني عيسي (ع) است. اين نظريه هرگونه وجه انساني عيسي (ع) را انکار کرده و اين شباهت را از اشتباه تفکر ما پيروان مي داند. اما نظريه سوم که بين اين سه نظر معتدل تر است مدعي است عيسي هم خدا است و هم انسان! در هستي دو مرتبه از خدا وجود دارد : خداي پدر و خداي پسر! خداي پسر ازلي بوده و از همان ابتدا با خداي پدر وجود داشته است. اين خداي پسر از خداي پدر است ولي توسط او خلق نشده است. حضرت عيسي (ع) واسطه خلق تمامي موجودات است و در کار خلقت با خدا شريک است. اين نظريه که به نظر آنان معتدل ترين بود، مورد تاييد قرار گرفت و در اعتقاد نامه پايان اين جلسه خوانده شد.
اما نظريات ديگري نيز همچون مارکيانيسم وجود داشتند که نتوانستند به اين شورا راه يابند. مارکيانيسم از ريشه با آن سه نظر قبل متفاوت بود. در سه نظر قبل همگي معتقد به سه وجود جدا از هم، با نام هاي خدا، عيسي (ع) و روح القدس به عنوان فرشته الهام بخش بودند. اما مارکيانيسم استدلال هاي خود را بر وحدت وجود و کثرت نام ها استوار مي کرد. آنها مي گفتند: اين سه همگي يک شخص هستند و از جنبه هاي مختلف با نام هاي متفاوت خوانده مي شوند. همان طور که ممکن است هر مردي به عنوان برادر مادر ، دايي و به عنوان برادر پدر، عمو خوانده شود.
حدود شصت سال بعد شوراي ديگري در شهر قسطنطنيه برگزار شد و تئوري ديانت مسيحي در آن به صورت کامل
پي ريزي شد. در حالي که در شوراي نيقيه حضرت عيسي (ع) به عنوان خداي پسر منصوب شده بود در همين حال همگي به فرشته اي با نام روح القدس اعتقاد داشتند که وظيفه الهام به موجودات را به عهده داشت. اما در جلسه قسطنطنيه مثلث خدايان ضلع سوم خود را پيدا کرد. آنها روح القدس را نيز به عنوان خداي سوم و خداي الهام بخش معرفي کردند. مسئله جديدي که بين سال هاي ???م يعني بعد از شوراي قسطنطنيه تا ???? ميلادي در دنياي مسيحي ريشه دواند ارتباط خداي پسر و خداي الهام بخش بود. در کتاب مقدس صريحا ذکر شده بود که عيسي در کار خلقت واسطه خداست! اما اين وساطت چگونه است؟ آيا عيسي(ع) وسيله خدا براي خلقت است يا همکار ايشان و يا معاون و مشاور؟
نقش خداي پسر در خلق روح القدس!
سئوال بسيار مهمي که پس از شوراي قسطنطنيه و اعلام روح القدس به عنوان خداي سوم پديد آمد، نقش حضرت عيسي (ع) به عنوان واسطه خدا، در وجود روح القدس بود. مسيحيت شرقي که از آن پس با نام ارتدکس خوانده شد معتقدند روح القدس تنها از پدر صادر شده ولي مسيحيت غربي با نام کاتوليک مي گفتند: روح القدس از پدر و پسر صادر شده است. مذاهب ارتدکس و کاتوليک در اين سال ها تفاوت هاي بسياري در آداب و فرهنگ يافتند. از آنجايي که ارتدکس ساکن شرق و بيزانس بود زبانشان يوناني و کاتوليک غربي با زبان لاتين و در رم مسائل ديني را حل و فصل مي کردند. اختلافات جزئي و کلي در آيين هاي مذهبي و اعتقادي روز به روز بين اين دو مذهب فاصله ايحاد کرد. اين اختلاف بين دو کليساي مهم آن دوره در بيزانس (مسيحيت شرقي) و رم (مسيحيت غربي) آن قدر بالا گرفت که بالاخره پس از سعي و تقلاي بسيار و اختلافات ريز و درشت در سال ???? انشقاق کبير رخ داد. جدايي رسمي گرايش ارتدکس و کاتوليک از مسيحيت از آن پس با نام انشقاق کبير خوانده شد.
حاصل کار
ديانت مسيحي به رهبري حضرت عيسي (ع) با پايه هايي که در شوراهاي نيقيه و قسطنطنيه و شوراهاي کوچک و بزرگ ديگر بنا شد، تا کنون به حيات خود ادامه مي دهد. در مراسم هاي رسمي و مذهبي از هر چهار انجيل کتاب مقدس و انجيل هاي ديگر و حتي نامه هاي حواريون خوانده مي شود. کليسا به واسطه چندين فراز که حضرت عيسي (ع) خطاب به سنت پطروس او را تقديس مي کند، حکومت و ولايت بعد از حضرت عيسي (ع) را به او و پس از او به آباء کليسا مي دهد. همان طور که پطروس از خطا مصون بود و کلام الهي در زبان او مي چرخيد، پاپ نيز به عنوان رئيس مذهب کاتوليک حداقل کم خطاست. (?)
يکي از تفاوت هاي ديانت مسيحي با اسلام و يهود در اين است که آنها حضرت مسيح را منجي مي دانند. اين در حالي است که ما مسلمانان پيامبر اکرم (ص) را معلم و راهنماي خود مي دانيم. مسيحيان معتقدند حضرت مسيح در سالروز کريسمس تجسد يافته(?) و اين عهد براي نجات دادن مخلوقات است. او تجسد يافته و بدين دنيا پاي گذاشته است تا با رنج کشيدن و به صليب کشيده شدن، گناه انسان ها را پاک کند. از اين روست که وظيفه يک مسيحي معتقد تنها ايمان آوردن به منجي بودن و ظهور مسيح است. حال آنکه ما مسلمانان معتقديم حضرت محمد (ص) و ديگر ائمه معصوم الگو و راهنماي ما هستند و وظيفه اصلي در سعادت انسان ها به رنج و تلاش خود ما وابسته است. مذهب پروتستان به عنوان سومين مذهب مهم از اين ريشه يابي ها چه از نظر تاريخي و چه از نظر فکري کاملا مجزاست و تاريخچه وجود و عقايد آنها خيلي قديمي نيست و در اين مجال نمي گنجد.
محمد مهدي صدرفراتي
پي نوشتها:
? البته نبايد فراموش کرد که آنها به پيامبران اولوالعظم آن گونه که ما اعتقاد داريم، اعتقاد ندارند.
? به لاتين Symbolum Nicaenum
? به همين خاطر است که گاليله دانشمند ايتاليايي پس از حکم اعدامش توسط کليسا تا ?? سال پيش بخشوده نشد. تنها چند دهه پيش و بعد از جنگ جهاني دوم، کليسا در جلسه اي حکم به برائت گاليله داد.
? از آنجايي که آنان حضرت مسيح را خداي پسر و ازلي مي دانند، کريسمس تولد ايشان نيست بلکه سالروز تجسد يافتن اين خداي پسر است. Word made Flesh عبارتي است که حاکي از تجسد يافتن حضرت مسيح است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید