در باب محبّت به خلق و خوش خلقي و نيز نهي از ناسزا گويي ، بهاء الله بيان داشته: " براستي ميگويم لسان از براي ذکر خير است او را بگفتار زشت ميالائيد. عَفَا اللّه عَمَّا سَلَفَ از بعد بايد کلّ بِمَايَنْبَغِي تکلّم نمايند از لعن و طعن و مَايَتَکَدَّرُ بِهِ الْاِنْسَانُ اجتناب نمايند ".
(کتاب عهدي - ص 400 مجموعه الواح بهاءالله )
عبدالبهاء نيز در اين ارتباط مي گويد: " زخم ستمکاران را مرحم نهيد و درد ظالمان را درمان شويد اگر زهر دهند شهد دهيد. اگر شمشير زنند شکر و شير بخشيد.اگر اهانت کنند اعانت نمائيد .اگر لعنت نمايند رحمت جوئيد . درنهايت مهرباني قيام نمائيد و باخلاق رحماني معامله کنيد و ابداً بکلمه رکيکي در حقّشان زبان نيالائيد ". (ص 228 ج 3 امر و خلق)
عبدالبهاء باز بيان داشته : " از جملهء تعاليم حضرت بهاءاللّه اينست که انسان بايد در جميع شئون و احوال سماحت داشته باشد دشمن را دوست شمرد و بدخواه را خيرخواه بداند نه آنکه دشمن را دشمن بداند و مدارا نمايد و مبغض را مبغض بداند و حسن اخلاق بنمايد. ميفرمايد اينگونه عمل نمودن تزوير است حقيقت ندارد بلکه شما بايد دشمن را دوست ببينيد و بدخواه را خيرخواه بدانيد و باين دستورالعمل معامله کنيد يعني محبّت و مهرباني و خيرخواهي شما حقيقي باشد نه مدارا زيرا مدارا بيک درجه تزوير است " (نطق عبدالبهاء در شهر اوکلند در کاليفرنيا در مجمع احبّاء اللّه در 30 اکتبر 1912 .)
عباس افندي بيان مي کند:
از خطاي احدي دم نزنيد در حقّش دعا کنيد و بمهرباني باصلاح خطايش بپردازيد. نظر بمحسّنات کنيد نه به سيّئات. اگر نفسي داراي ده صفت حسنه باشد و يک صفت زشت نظر بآن ده حسن نمائيد نه بآن صفت زشت و اگر شخص ده صفت مذموم داشته باشد و يک صفت حميده باين يک صفت ناظر باشيد و آن ده را فراموش کنيد. کلمهء ناسزا در حقّ احدي بر لسان نرانيد اگر چه دشمن باشد "
(کتاب بهاء الله وعصر جديد - ج. اي. اسلمنت - صفحه 99)
*) مير سيد محمّد حسن و مير سيد محمّد حسين دو برادر و بازرگان اصفهاني بودندکه در سال 1296 هـ. ق. ( 1879 م . ) در اصفهان کشته شدند .در پي کشته شدن آنها بهاءالله ، لوح برهان را خطاب به شيخ محمّد باقر مجتهد بزرگ و ميرسيّد محمّد حسين امام جمعه آن سامان نوشت . در اين لوح او شيخ باقر را " ذئب " ( گرگ ) و امام جمعه را " رقشاء " ( ماري که بدنش از خط و خال سياه و سفيد پوشيده است - افعي) ناميده است . از اين رو که بيرحمانه اسباب شهادت آن دو جانباز راه خدا را فراهم آوردند.
در اين راستا عباس افندي بيان داشته : " حال بر اين منوال ميگذشت که رقشاء و ذئب اتّفاق نمودند و فتوي بر قتل حضرت سلطان الشّهداء دادند و با حاکم شهر همداستان شدند تا اموال بي پايان بتالان و تاراج ببرند شاه نيز با اين دو گراز همراز گشت و هم آواز شد امر بسفک دم مطهّر دو برادر حضرت سلطان الشّهداء و حضرت محبوب الشّهداء داد ."
(تذکرة الوفاء- عبدالبهاء- صفحه 277- جمادي الاولي 1342)
لازم به ذکر است که سلطان الشّهداء و محبوب الشّهداء لقب هاي مير سيد محمّد حسن و مير سيد محمّد حسين مي باشند.
با توجه به اينکه عبدالبهاء، شيخ محمّد باقر مجتهد بزرگ و ميرسيّد محمّد حسين امام جمعه را مانند بهاءالله رقشاء و ذئب خوانده و در ادامه آنان را گراز خطاب کرده ، لذا به نظر مي رسد فتوا و دستورات خودش را در باب محبّت به خلق و نهي از ناسزا گويي ، زير پا گذاشته ونقض نموده است.
*)و تناقض دوم اينکه ، در جايي از قول عباس افندي نقل است که در هنگاميکه يکي از هواداران او به نام يوسف ثابت وجداني ، به وي گزارش مي دهد که در ايران عده اي ( از بهائيان) در صدد تشتت و تفرق هستند در جواب يوسف ثابت وجداني مي گويد: " از اين قبيل بسيار پيدا مي شود تحير ندارد بيت العدل درست مي کند ، بيت العدل جميع آثار و الواح مقدسه را جمع نموده و به دقت ملاحظه کرده ، حکم قطعي مي نمايد و هر کس حرفي بزند دندانش را مي شکند.
( محاضرات - عبدالحميد اشراق خاوري - جلد 1- صفحه 325)
با توجه به مطالب فوق ، مشخص گرديد که سران فرقه بهائيت در اظهارات خود ، چگونه مهر و محبت الهي را از خود نشان مي دهند.
تمامي مطالبي که در اين وبلاگ قرار داده مي شود در کتب بهائيان موجود مي باشد و قابل ارائه نيز مي باشد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید