خطبه البيان و يا خطبه افتخار منسوب به حضزت علي (ع) است ، گويند : آن حضرت وقتي در کوفه در ضمن خطبه اي به مناسبت حوادث و مصائبي که بعد ار رحلت پيامبر براي امت روي مي دهد، اشارت هائي فرمود و منکري به نام " سويد بن نوفل هلالي" از بزرگان خوارج، سخن امام را قطع کرد و پرسيد که :وي اين چيزها را از کجا مي داند؟ حضرت به ديده خشم در وي نگريست و در باب اوصاف حال و احاطه علم خويش عبارتهايي مسجّع بر زبان آورد که بيان احوال وي بود مثل :"انا سرّ الأسرار انا شجره الأنوار ؛ انا دليل السموات؛ انا انيس المسبّحات " و غير اينها.
خطبه البيان با سه نقل متفاوت و با متنهاي گوناگون در کتاب الزام الناصب آمده است که هيچ يک از آنها سند معتبر و قابل توجهي ندارد.( حائري، الزام الناصب،ج2، ص178 به بعد چاپ دوم، 1362ش)
مرحوم سيد مصطفي آل حيدر ، مؤلف کتاب گرانقدر "بشاره الاسلام" نوشته اند که: مستند صحيحي براي اين خطبه نيافته اند و هيچ کدام از محدثان بزرگ مانند کليني ، صدوق و شيخ طوسي آن را نقل نکرده اند و از اينکه علامه مجلسي با همه اطلاع و احاطه بر احاديث اين خطبه را نياورده است ، نشانگر بي اعتمادي وي به اين خطبه است علاوه بر اينها خطبه مشتمل است بر کثرت تکرار ، الفاظ غريب و متني سست و دوراز بلاغت.( بشاره الاسلام، ص75، ح214)
راوي، خطبه را از ابن مسعود صحابي نقل مي كند كه وي گزارشگر آن در ايام خلافت علي (ع) است و روشن است كه ابن مسعود به سال 32 و يا 33 به درود حيات گفته است بنابراين او به هنگام خلافت علي (ع) در قيد حيات نبوده است. پيش درآمد خطبه، نشانگر آن است كه امام (ع) خطبه را در آخرين روزهاي زندگيش ايراد فرموده است. كاملاً معلوم است كه امام (ع) پس از سال 35 و مراجعت از جنگ جمل، در كوفه استقرار يافته است و در روزهاي آخر زندگي، در بصره نبوده است اما نقلهايي نيز تصريح مي كنند كه خطبه در كوفه ايراد شده است نه در بصره.
در خطبه از كساني به عنوان حاضران در هنگام ايراد خطبه ياد مي شود كه برخي زنده نبوده اند و برخي هنوز به دنيا نيامده بودند و برخي هم اساساً وجود تاريخيشان مشكوك است و برخي از موارد آن همگون با نصرانيات و اسرائليات است. آميختگي خطبه به انديشه هاي غلو آميز، كلمات غير مستعمل در ادبياتن عرب، غلطهاي فاحش لغوي، تركيبي و اشتقاقي، جملات نامفهوم بي پايه و هذيان گونه، كه در متن اولي نقل شده، هيچ ترديدي در جعلي بودن اين خطبه نمي گذارد.
در متن دوم: علاوه بر تناقصهايي كه با متن پيشن دارد، به اين موارد اشاره شده است: ياد كرد از كساني كه در آن روزگار در قيد حيات نبوده اند ، تعاليم اسرائيلي در متن خطبه، تأكيد بر قياس، تعبيرات غلو آميز و انديشه هاي بي بنياد، تعبيرات بي معني و هذيان گونه، عقيده حلول، تكراراهاي ناهنجار، فارسي هاي عجيب و لغات ناپيدا در ادبيات عرب و تركيبهاي غلط.
در متن سوم، عناويني را كه ياد كرديم، آمده است: افزون بر آنها مشخص ساختن زمان ظهور با علائم و تصريح به تاريخ آن كه قطعاً و با توجه به روايات بسياري كه قين زمان ظهور را مردود شمرده از عقايد بي بنياد است.
با توجه به اين اشكالات اساسي، بزرگان علماي شعه از انتساب اين خطبه به امام اميرمؤمنان خودداري كرده و در كتابهاي خود نياورده اند و آن را ساخته و پرداخته غلات و صوفيه مي دانند و شايد اين كه در نهج البلاغه هم نيامده است از آن رو باشد كه مرحوم سيد رضي جامع نهج البلاغه استناد اسماعيليه را به اين خطبه تا حدي موجب و مستند براي لزوم اجتناب از نقل آن و ماية ترديد در صحت انتسابش به امير المؤمنين (ع)يافته است. با اين كه اشارت به مضمون خطبه قبل از عهد سيد رضي در كتاب «:البد و التاريخ» مقدسي هم هست.
به هر حال انتساب خطبه البيان به امام اميرالمؤمنين (ع) در نزد غالب علماي شيعه محل ترديد واقع شده است و غير از حافظ رجب بررسي كه خود او به غلو و افراط منسوب شده است( سفينه البحار - ج1- ص511)
اغلب محدثان در انتساب آن به آن حضرت ترديد كرده اند و با توجه به اين نكته آنچه پيرامون مقام امامت از اين خطبه مستفاد مي شود، با عقايد غلاه و اسماعيليه بيشتر شباهت دارد و موجب ترديد علماي اثني عشريه در صحت انتساب اين خطبه به آن حضرت بهتر توجيه مي گردد.
با توجه به اين كه يزيديه هم ضمن اشاره به اين خطبه و نظائرش آن را دستاويز طعن در حق حضرت كرده اند و اسماعيليه هم اقدام به شرح آن را به حسن صباح منسوب داشته اند، پيداست كه نقل و شرح آن در محيط غلاه و در بين عناصر منسوب به تأويل سابقه دارد بدين جهت علامه مجلسي در كتاب بحارالانوار آن را از كلام غلاه خوانده و ميرزاي قمي در جامع الشتات تصريح مي كند كه انتساب اين خطبه به آن جناب ثابت نشده است و رؤساي شيعه هيچ يك اين خطبه را ذكر نكرده اند.
(بحار الانوار، ج7، ص 54 - جامع الشتات، ص 786)
حال چرا در ارتباط با خطبه البيان اينجا مطلب نوشتيم؟ به دليل اينکه برخي از مبلغين بهائي به آن استناد مي کنند.
بنده خدمت مبلغين بهائي عرض مي کنم به جاي اينکه دائم به مطالب اسلامي استناد کنيد، بيائيد و حقانيت اين ظهور عظيم ! ( رحيق مختوم- جلد 1- ص78) را ثابت کنيد.
نويسنده: رنگين کمان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید