همكاري با مؤ سسات انگليس در ايران
انگليسي ها در عصر قاجار و پهلوي در ايران، مؤ سسات گوناگوني (اعم از سياسي، اقتصادي، نظامي و...) داشتند كه از همه آنها بدون استثنا به مثابه ابزاري جهت پيشبرد اهداف «سلطه جويانه» خويش بهره مي جستند، و شواهد تاريخي، نشان از همكاري اعضاي فرقه با اين مؤ سسات دارد.
از جمله اين مؤ سسات كه مدتي دراز شريان اقتصاد كشورمان را در چنگ داشت، بانك شاهنشاهي ايران و انگليس بود. طبق تحقيقات يكي از پژوهشگران: شاهزاده محمد مهدي ميرزا لسان الادب (بهائي) مترجم بانك شاهي در تهران بود [1] و ابوالحسن ابتهاج (پسر ابتهاج الملك، بهائي مقتدر گيلان و مازندران) نيز در ابتدا در بانك شاهي كار مي كرد. او بعدها به يكي از مقتدرترين شخصيت هاي مالي حكومت پهلوي بدل شد. [2] .
بديع الله افنان (م1349ش) عضو محفل بهائيت در يزد و اصفهان و از فعالان شاخص اين فرقه، «زبان انگليسي را آموخته و در بانك شاهنشاهي ايران استخدام» شد. [3] .
به همين نمط بايد از ارتباط و همكاري بهائيان با سفارتخانه و كنسولگري هاي انگليس (و نيز تلگرافخانه هاي وابسته به بريتانيا) در كشورمان ياد كرد.
سر دنيس رايت، مورخ و سياستگر انگليسي، در كتاب خود تصريح مي كند كه بهائيان، در بسياري از موارد براي حفظ خود (از گزند مخالفان) در كنسولگري ها و تلگرافخانه هاي انگليس پناه مي جستند. [4] محمدرضا آشتياني زاده، از سياستمداران آگاه و پراطلاع عصر پهلوي، نكته مهم و بسيار درخور دقتي را بازگو مي كند: «در سفارت انگليس اگر مي خواستند از ايرانيان استخدام كنند حتماً يا يهودي يا ارمني يا بهائي، گهگاه زردشتي، و براي مشاغل نازلتر از قبيل فراشي و نامه بري و نامه رساني و باغباني و غلامي، از پيروان فرقه علي اللهي (غلاه) برمي گزيدند، و به عبارت ديگر، مستخدمين بومي سفارت انگليس از هر فرقه اي بودند غير از شيعه اثني عشري».
به اشتغال برخي از بهائيان در سفارت انگليس اشاره مي كنيم: نبيل الدوله (از مقربان عباس افندي، و رو ساي مشهور بهائيت در آمريكا) «ابتدا در خدمت سفارت انگليس كار مي كرد». [5] مورد مهمتر: عبدالحسين نعيمي (فرزند ميرزا نعيم شاعر مشهور بهائي) است كه منشي اول سفارت انگليس بود. [6] ميرزا نعيم سدهي اصفهاني (1334 ـ 1272ق) صاحب ديوان «گلزار نعيم»، كه او را بزرگترين شاعر بهائي شمرده اند، به نوشته آواره: «مدتي در تهران با حضرات آمريكايي ها و اخيراً با سفارت انگليس دوستي پيدا كرد و معلوم شد... پسرش منشي اول سفارت انگليس است...». [7] نورالدين چهاردهي مي نويسد: نعيم «معلم زبان فارسي در سفارت انگليس بود و از طرف عبدالبها مأمور تبليغ گرديده بود». [8] .
صبحي مهتدي (كاتب و منشي پيشين عباس افندي) نقل مي كند زماني كه پس از جنگ جهاني اول و در سالهاي سلطه انگليس بر مصر و فلسطين، تصميم گرفت همراه ابن اصدق (از عناصر شاخص بهائيت) جهت ديدار با عباس افندي از ايران به حيفا برود، «به محبت و همت آقاي نعيمي، گذشته از جواز» حركت به فلسطين «توصيه نيز از سفارت انگليس دريافت» كرد. [9] .
نعيمي (1351 ـ 1275ش) متولد تهران و تحصيلكرده مدرسه بهائي «تربيت» و نيز مدرسه يهودي فرانسوي «آليانس» و مدرسه آمريكايي تهران بود. وي سالها عضو محافل ملي بهائيت در تهران و پاريس بود و الواح متعددي از پيشوايان وقت بهائي دريافت كرد. [10] چنين كسي، به نوشته استاد عبدالله شهبازي [11] :
... در حوالي سال 1920 ميلادي در صفوف جنگليها حضور داشت. او به عنوان نماينده «كميته نجات ايران»، كه رياست آن را احسان الله خان دوستدار به دست داشت، در اولين كنگره حزب كمونيست ايران (در انزلي) شركت كرد و پيام اين كميته را قرائت نمود. [12] .
عبدالحسين نعيمي پسر ميرزا محمد نعيم، شاعر معروف بهائي (اهل روستاي فروشان سده اصفهان)، است. ميرزا محمد نعيم پس از مهاجرت به تهران در سفارت انگليس به كار پرداخت. عبدالحسين نعيمي نيز، چون پدر، كارمند سفارت انگليس در تهران بود. [13] در گزارش مورخ 10 / 7 / 1345 ساواك تهران به رياست ساواك (نصيري) و مديركل اداره سوم (مقدم) چنين آمده است: «عبدالحسين نعيمي در سالهاي 1320 الي 1324 رئيس كميته محرمانه سفارت انگليس در تهران بوده و با همكاري دبير اول سفارت انگليس [آلن چارلز ترات] در امور سياسي خارجي و داخلي ايران نقش مؤ ثري داشته و خانم لمبتون... يكي از دوستان و همكاران نزديك و مؤ من عبدالحسين نعيمي بوده. آقاي نعيمي در سال 1325 يا 1326 از سفارت انگليس كنار رفته و همكاري خود را در امور سياسي به طور مخفيانه و غيرمحسوس با سرويس اطلاعاتي سفارت انگليس در تهران ادامه مي داده است و در ظاهر به كسب و تجارت مي پرداخته است. آقاي نعيمي اكنون از مالكين بزرگ به شمار مي رود و همكاري مخفيانه خود را با دوستان انگليسي در تهران حفظ كرده است...». [14] .
در دوران محمدرضا پهلوي، يكي از دختران عبدالحسين نعيمي، به نام مليحه، همسر سپهبد پرويز خسرواني (از عوامل كودتاي 28 مرداد 1332 و عضو فرقه بهائي) بود [15] و ديگري، به نام محبوبه، به همسري محسن نعيمي (دبير مؤ يد) در آمد. در حوالي سال 1346 او و شوهرش به آفريقا مهاجرت كردند و به اركان بهائيت در اين منطقه بدل شدند. [16] .
سر آرتور هاردينگ، استاد فراماسونري، و سفير بريتانيا در ايران زمان مظفرالدين شاه (سالهاي ـ 1900 1905م) است. وي زماني كه به دستور وزارت خارجه بريتانيا، جهت ديدار با لرد كرزن (نايب السلطنه امپرياليست بريتانيا در هند) در مسقط، از تهران حركت كرد و همراه جرج چرچيل (دبير شرقي امور سفارت) روانه جنوب ايران شد، در آباده فارس، در ضيافتي شبانه شركت كرد كه به قول او: «اكثريت مهمانان آن... منتسب به «فرقه بهائي» بودند». به نوشته هاردينگ: آنان همگي «دشمن سرسخت زعماي مذهبي ايران (علماي شيعه) بودند [و] آن شب... موقعي كه تشريفات شام و شب نشيني تمام شد و ميهمان ها رفتند و ما نيز براي استراحت وارد بسترهاي خود شديم، تا مدتي از شب رفته صداي صحبت و قيل و قال از اتاق مجاور مي آمد كه بعداً معلوم شد نوكرهاي ميزبان قسمت عمده ساعات شب را از خواب و استراحت چشم پوشيده و وقت خود را صرف صحبت و مناظره با نوكرها و اسكورتهاي هندي ما كرده بودند، به اين اميد كه اينان را به مسلك خود بگروانند...». [17] .
از موارد مهم همكاري بهائيان با استعمار بريتانيا در ايران، شركت موثر آنان در كودتاي انگليسي سوم اسفند 1299 است كه به پيدايش رژيم فاسد و وابسته پهلوي انجاميد.(ايام: از اين مطلب در مقاله «بهائيت و رژيم پهلوي» به تفضيل سخن رفته است.)
پاورقي:
[1] تذكره بهائي، ج 3، ص 254.
[2] «جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران...»، عبدالله شهبازي، تاريخ معاصر ايران، س 7، ش 27، پاييز 1382، ص 20.
[3] اخبار امري، سال 1350، ش 5، ص 182 .
[4] ايرانيان در ميان انگليسي ها، ترجمه كريم امامي، ص 285.
[5] فراموشخانه و فراماسونري در ايران، 3/464.
[6] كشف الحيل، ج 3، چ 4، صص 127 و 213.
[7] الكواكب الدريه، 2/192.
[8] بهائيت چگونه پديد آمد؟، ص 93.
[9] خاطرات صبحي...، چاپ سيد هادي خسروشاهي، صص 127 -126.
[10] آهنگ بديع، سال 29 (1353)، ش 1 و 2، صص 27 - 26.
[11] جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران...، صص 50 -51.
[12] پيدايش حزب كمونيست ايران، تقي شاهين (ابراهيموف)، ترجمه ر. رادنيا. تهران، گونش، 1360، ص 211 (به نقل از: آرشيو انستيتوي تاريخ آكادمي علوم آذربايجان شوروي).
[13] تاريخ ظهورالحق. ج 8، ق 1، صص 374 - 362؛ تذكره شعراي بهائي، ج 3، ص 486 -484.
[14] ظهور و سقوط سلطنت پهلوي. 2/455.
[15] همان، ص 454.
[16] تذكره شعراي بهائي. 3/486.
[17] خاطرات سياسي سر آرتورهاردينگ، ترجمه دكتر جواد شيخ الاسلامي، صص ـ 224 -225.
نرم افزار بهاء بي بها
همكاري بهائيان با تشكيلات روسيه در ايران
موارد فراواني از همكاري بهائيان با مؤ سسات سياسي و اقتصادي وابسته به روسيه در ايران وجود دارد كه در زير به برخي از آنها نمونه وار اشاره مي كنيم: عزيزالله خان ورقا، از اعاظم بهائيان تهران، در بانك استقراضي روس در تهران عضويت داشت. نوشته اند: زماني كه عزيزالله وارد خدمت بانك استقراضي روس در تهران شد، اگر و به، رئيس مقتدر بانك، «غايت اعتماد و محبت و احترام را به او حاصل نمود و او يگانه واسطه فيما بين رجال و اولياي امور و محترمين متنفذين كشور با آن بانك پرقدرت قرار گرفت و خانه و اثاثيه در قسمت عُلياي شهر و درشكه با اسب زيبا و سر طويله مخصوص فراهم گرديد و غالباً سوار بر آن درشكه خود و با سواران قوي هيكل با لباسها و نشان هاي مخصوص بانك پي رتق و فتق امور مي گذشت و فلان الملك و به همان الدوله ها ناچار از احترامش بودند». ولي الله خان ورقا، برادر ميرزا عزيزالله خان، نيز مدتي كارمند سفارت روس بود و سپس منشي اول سفارت عثماني در تهران شد. [1] . گفتني است كه بهائيان، از روابط خود يا دوستان و آشنايانشان با تشكيلات روسيه در ايران كاملاً براي مقابله با حكومت ايران و تخلص از فشارهاي وارده از سوي دولت و مردم بهره مي جستند، كه به نمونه اي از آن ذيلا ً اشاره مي كنيم: به گفته «مصابيح هدايت»، از منابع مهم بهائي، زماني كه ورقا (يكي از سران بهائيت) همراه ميرزا حسين زنجاني (پسر محمد متوفي 1302ق در عشق آباد) در زنجان توسط علا الدوله حاكم آنجا دستگير شد، با اشاره به روابطي كه بين ميرزا حسين و دامادش با سفارت روسيه در ايران بود، حاكم را از عواقب اين اقدام ترسانيد. ماخذ مزبور مي نويسد كه علاءالدوله خطاب به ورقا گفت: فردا ميرزا حسين را دم توپ مي گذارم و تو را با پسرت به تهران مي فرستم. حضرت ورقا محرمانه فرموده بود كه ميرزا حسين به اطلاع قنسول و به امر ناصرالدين شاه از عشق آباد آمده و دامادشان هم مترجم روس است؛ اين مطلب را دنبال مي كنند و از براي سركار خوش واقع نخواهد شد. به نظر چنين مي آيد كه او را هم با ما به تهران بفرست. [2] ورقا، كه فوقاً از گفتگوي تهديد آميزش با حاكم زنجان ياد شده ظاهرا ً همان ميرزا علي محمد ورقا، مبلغ سرشناس بهائي، است كه در 1312ق از قفقاز وارد زنجان شد، علاءالدوله او را بازداشت كرد و در دارالحكومه، با حضور جمع زيادي از اعيان شهر، به مناظره با شيخ ابراهيم زنجاني مشهور واداشت و زنجاني در اين مناظره، ورقا را محكوم كرد و سپس نيز كتابي موسوم به «رَجمُ الدجال في رد باب الضّلال» (يا «ارشاد الايمان») در نقد و رد مسلك بابيت و بهائيت نگاشت. [3] مناظره پيروزمندانه شيخ ابراهيم با ورقا، البته براي شيخ خالي از خطر نبود و حتي چنان كه مي نويسد، به صدور دستور ترورش از مركز بهائيت انجاميده است. [4] .
به نوشته يكي از محققان معاصر [5] : در دوران قاجاريه، سفارتخانه هاي اروپايي در ايران را به شكلي آشكار و گاه زننده، حامي بابيها و بهائيها مي يابيم. براي نمونه، شيخ علي اكبر قوچاني، بهائي معروف (نياي خاندان شهيدزاده)، با اروپاييان ارتباط داشت و به اين جرم به دستور ميرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله، حاكم خراسان، زنداني شد. او از زندان نامه اي به كاستن، رئيس گمركات خراسان، نوشت به اين مضمون: «چون ابناي وطن بر ايذاي من قيام نموده اند و بر اهل و عيال و بستگانم سخت گرفته اند از شما، كه شخصي بيطرف هستيد و خدمتگزار دولت ايران مي باشيد، خواهش مي كنم كه اگر مي توانيد از مجراي قانوني جلوگيري كنيد و تحقيق نماييد كه به چه سبب شجاع الدوله كسان مرا تحت فشار قرارداده و اگر در اين مملكت جز هرج و مرج چيزي حكمفرما نيست دست زن و فرزند خود را گرفته به يكي از دول خارجه پناه برم». [6] نمونه ديگر، ماجراي زنداني شدن بهائيان آذربايجان است. ميرزا حيدرعلي اسكويي و گروهي از بهائيان مدتي در تبريز زنداني شدند ولي با مداخله كنسول هاي روسيه و فرانسه رهايي يافتند. حتي كنسول روسيه به شجاع الدوله، حاكم تبريز، «تغير نمود» و شخصا ً شبانه به زندان رفته بهائيان را آزاد كرد و با درشكه شخصي خود به كنسولگري برد و پذيرايي نمود. [7] .
در تاييد اظهارات فوق، مي توان به رضاقلي نيكوبين «نايب» (1353 ـ 1255ش) از نظاميان بهائي اصفهان اشاره كرد كه در دستگاه ظل السلطان خدمت مي كرد و نياي مادريش جزو نخستين كساني بود كه در اصفهان به باب گرويد و نامش در بيان و اقدس آمده است. [8] رضاقلي، در غائله مشهور اصفهان كه به واقعه قنسولخانه شهرت دارد «به واسطه ملبس بودن به لباس نظام، آزادانه به» بهائيان «متحصن» در سفارت روسيه «كمك و همراهي مي كرد» و به همين دليل بعداً از سوي ظل السلطان به زندان افتاد و عباس افندي لوحي در تقدير از او صادر كرد. [9] نوشته اند: رضاقلي «تنها كسي بود كه در اصفهان، موقع پناه بردن احبا به سفارتخانه روس، مي توانست در آنجا با لباس رسمي رفت و آمد كند و مايحتاج پناهندگان را تامين نمايد». [10] .
پاورقي:
[1] «جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران...»، عبدالله شهبازي، تاريخ معاصر ايران، س 7، ش 27، ص 20، به نقل از: تاريخ ظهور الحق، ج 8، ق 1، صص 496 - 491. تقي زاده نيز تصريح مي كند كه: ميرزا عزيز الله خان ورقا، از اصحاب عباس افندي، مستخدم بانك استقراضي روسيه در تهران بود. ر.ك، يادگار، سال 5، ش 6 و 7، ص 130؛ مقالات تقي زاده، به كوشش ايرج افشار، 2 / 86.
[2] مصابيح هدايت، عزيز الله سليماني اردكاني، لجنه ملي نشريات امري، تهران 1326، 1 / 181.
[3] ر.ك، خاطرات شيخ ابراهيم زنجاني، علي ابوالحسني، صص 139 - 133 و 149.
[4] در مورد مناظره يادشده و پيامدهاي آن، و نيز مشخصات كتاب زنجاني ر.ك، شيخ ابراهيم زنجاني...، صص 26 - 23.
[5] جستارهايي از تاريخ بهائيگري...، همان، ص 21.
[6] مصابيح هدايت، 2/ 329 - 328.
[7] همان، 5 / 213- 218.
[8] آمد اخبار امري، سال 1356، ش 19، ص 752.
[9] همان، سال 1354، ش 9، صص 236 - 235.
[10] همان، سال 1356، ش 19، ص 753.
نرم افزار بهاء بي بها
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید