چكيده
آيين بودا، كه در شرق آسيا جايگاه خاص و ويژه اي دارد، داراي سه فرقه ي مهم و اصلي است. اين فرقه ها با نام هاي مهايانه، تراودا و چرخ الماس يا لامايي شناخته مي شوند.
از سوي ديگر، مباحث الهيات، مخصوصاً نگرش اين عده به حقيقت غايي، موضوعي جذاب و جالب توجه است كه بايد با دقت بيشتري به آن توجه كرد. در اين نوشتار، تلاش بر اين است كه نگرش اين سه مكتب به امر الوهي و حقيقت غايي را بررسي كرده، الحادي بودن تراودا، و همه خدايي و يا شرک آميز بودن مهايانه و چرخ الماس را نشان دهيم.
البته لازم به ذكر است كه فرقه ي لامايي در حقيقت تقريري از فرقه ي مهايانه در اين موضوع شمرده مي شود.
مقدمه
در واكنش به وضعيتي كه در اواخر دوره ي ودايي براي آيين هند به وجود آمد، حركت هاي مختلفي انجام شد كه مي توان آن ها را در دو دسته و دو طيفِ اصلاحي و انقلابي قرار داد. حركت اصلاحي، حركتي بود كه در درون خود اين آيين انجام شد و كوشيد نقاط ضعف آن را برطرف كند. اين نهضت كه از گوشه نشيني گروهي از هندوها در جنگل ها آغاز شد، در نهايت، با انجام تغييراتي شگرف در عرصه ي اعتقادات و نيز اعمال وشعاير آيين هندو، رويكردي دروني و عرفاني به اين آيين داد.(1) تدوين اوپانيشادها كه شاهكار نوشتاري آيين هندو در اين دوران است، هنوز هم در جهان، معنا و مفهومي خاص به اين آيين داده است. اما حركت هاي انقلابي، از اساس، اين آيين را زير سؤال برده و آئين هاي جديدي پي ريختند. آيين هاي بودايي (600-500 سال پيش از ميلاد) توسط بودا، و جينه (2) (حدود 600 سال پيش از ميلاد) توسط مهاويره (3) ثمره ي اين حركت هاي انقلابي اند.(4) در اين نوشتار، تلاش ما بر اين است که با آشنايي اجمالي درباره ي آيين بودا، تا حدودي نظام الهياتي اين آيين را بررسي كنيم . پيش از هر بحثي، به زمينه هاي پيدايش بوديسم اشاره اي كوتاه خواهيم داشت.
زمينه هاي پيدايش آيين بودا
«دين جينه، در ميان آن دسته از ادياني كه توسط يک بنيان گذار خاص در هند به وجود آمده اند، قديمي ترين آنها به حساب مي آيد. همچنين، اين دين در خلال چند قرن متوالي، اولين كوشش سازمان يافته اي بود كه زير نظر يک رهبر قدرتمند مذهبي، سعي در رشد و ارتقاي دين هندويي كه قديمي ترين دينِ خودجوش سرزمين هند به شمار مي آمد، داشت. سي و دو سال بعد از اين جينَ، دين بودايي به عنوان حركت اصلاح گرايانه ي ديگري سربرآورد. اين هر دو دين، كه از فروع و مشتقات دين هندويي هستند، نسبت به آداب قرباني كردن حيوانات و تقسيم بندي طبقاتي نظام كاست در دين هندويي، نگرشي آزادمنشانه و مبتني بر عدم خشونت و محبت داشته اند. ليكن نتيجه ي اصلي هر دو حركت اصلاحي و اعتراض آميز، در عوض اصلاح دين هندويي، ايجاد دو دين جديد بود.»(5)
در يک تحليل كامل تر، موارد ذيل از جمله اصلي ترين زمينه هاي به وجود آمدن آيين هاي انقلابي همچون بوديسم و جينه است:
1.وداها، ملاک هندو بودن يا نبودن. نويسنده ي كتاب اديان و مكتب هاي فلسفي هند، به اين نكته اشاره مي كند كه «هندوان نظرات فلسفي خود را به دو گروه ناستيكه (6) و استيكه (7) تقسيم كرده اند. مراد از ناستيكه، اشاره به عقايد و آرايي است كه سنديت آسماني وداها را نمي پذيرد؛ مانند آيين بودايي و كيش جين و چارواكا كه غير متشرع هستند؛ وغرض از استيكه، شش مكتب فلسفي برهمني است كه بدون چون و چرا، حقايق منزل وداها را قبول دارند و از شريعت برهمني پيروي مي كنند و موجوديت خود را قائم بر آن مي دانند».(8) بر اين اساس، افرادي كه وداها را به منزله ي متون آسماني لحاظ نمي كردند، از دين خارج و بدعت گذار معرفي مي شدند و اين مسأله، براي عده ي زيادي مشكل ساز شده بود.
2.تأكيد بسيار بر روي مناسک (قشري گري). در اواخر دوران ودايي و پيش از تدوين اوپانيشادها، به دليل گسترش اعمال و مناسک ديني، و توجه مردم به انجام دقيق اين مناسک و توجه كمتر به محتوا و بنيان هاي معنوي آيين هندو، نوعي قشري گرايي در اين آيين به وجود آمد كه موجب اعتراض و ايجاد آيين هاي اصلاح طلبانه وانقلابي شد. در كتاب اديان و مكتب هاي فلسفي هند، در اين زمينه آمده است كه «آيين قرباني، سرانجام كارش به افراط و تفريط كشيد و آن چنان توسعه يافت كه امور معنوي و فلسفي را تحت الشعاع خود قرار داد. قرباني اسب و غيره كه در آن ايام، ساليان دراز به طول مي انجاميد، خزانه ي پادشاهان هندو را تهي مي ساخت و مانع گسترش فلسفه و انديشه مي شد؛ به طوري كه واكنشي در اين جهت ضروري مي نمود...».(9)
3.حاكميت مطلق براهمن ها. در اين دوران، كنترل آيين به دست براهمن ها افتاده بود؛ يعني، هندويسم به مرحله اي رسيده بود كه حتي حق و ناحق را نيز براهمن ها مشخص مي كردند تا جايي كه مي گفتند: هندو مساوي است با براهمن. زبان سانسكريت كه زبان آيين هندو بود، در اختيار اين طبقه قرار داشت و هر كس مي خواست سانسكريت ياد بگيرد، بايد جزو طبقه براهمن ها باشد و غير از افراد اين طبقه، كسي حق ياد گرفتن اين زبان را نداشت. اين طبقه، تمام آيين ها را در انحصار خود داشتند و خود را مالک تمام وداها مي دانستند و تنها راه بهره گيري از وداها، بهره گرفتن از براهمن ها معرفي مي شد. در اين دوران، حتي انجام مراسم هاي ديني، در اختيار و كنترل اين گروه قرار داشت. از ديگر سو، قواعد طبقاتي اجازه نمي داد كسي از طبقه ي ديگر وارد طبقه براهمن ها شود. اين مطلب براي ساير طبقات، به ويژه كشتريه ها (10) (طبقه ي حاكمان و جنگاوران) گران مي آمد؛ بنابراين، قوي ترين واكنش ها به اين قضيه، در كشتريه ها ديده مي شد. آيين جين و بوديسم، در همين بستر شكل گرفت.
بوديسم(11)
بوديسم، آيين منسوب به بوداست. بودا (12) از جهت لغت شناختي، از زبان سانسكريت و پالي، به معناي «روشن شده»، ريشه گرفته است. در زمينه ي اديان هندي، اين واژه براي كسي به كار مي رود كه به بصيرت رسيده و مطالبي براي او با شعله اي كه در درون اوست، آشكار شده است.(13) البته گفتني است كه بودا يک لقب است، نه اسم خاص؛ بنابراين، به هر كسي كه به اين مرحله، يعني مرحله ي روشن شدگي رسيده باشد، قابل اطلاق است. اكنون با توجه به اين نكته، بودا، بنيانگذار بوديسم، در كودكي، «سيدارْتَه» (14) (كسي كه به هدف نهايي اش رسيده) و «گُوتَمَه (15) (از اسامي پاكبازان كهن ودايي) نام داشت. بعد از سنين 35 تا 40 سالگي به «گوتمه شاكياموني» (مرتاض قبيله ي شاكيا) نام گرفت و سرانجام، به او لقب «بودا» دادند و وي را با اين عنوان خواندند. تاريخ تولد او، 563 و وفاتش (16) در حدود 483 پيش از ميلاد رخ داده است. همان گونه كه در آغاز اشاره كرديم، با توجه به آموزه هاي بودا، آيين بوديسم شكل گرفت كه تاكنون، مريدان زيادي در گردا گرد جهان به دور خود گردآورده است.
در اين نوشتار، آنچه مورد نظر ما قرار گرفته، نگرش اين آيين به حقيقت غايي است و اينكه آيا بوديسم در اين باره موضع گرفته است يا خير. شايسته است با توجه به اختلاف ديدگاهي كه ميان نگرش ها و مكاتب بودايي درباره ي حقيقت غايي وجود دارد، نخست اشاره اي كوتاه به تنوع اين آيين داشته باشيم و سپس، با دقت بيشتري، حقيقت غايي را بررسي كنيم.
تحولات مهم آيين بودا و شكل گيري فرقه هاي بودايي
پس از مرگ بودا، بنابه قول مشهور، در سال 483 ق.م بوداييانِ نخستين، اولين شوراي آيين بودا را تشكيل دادند و با اين كار درصدد برآمدند تا اين آيين را از متلاشي شدن محفوظ دارند. در سال 338 ق.م دومين شوراي بودايي نيز شكل گرفت و در آن شورا مقرر شد متون پالي (تري پيتاكه)، كه آموزه هاي اصلي بودايي و متن مقدس اين آيين است، تدوين شود. در سال 247 ق.م. سومين شوراي بودايي برپا شد. در اين شورا، نخستين نشانه هاي اختلاف در آيين بودا به صورت رسمي آشكار شد و به دنبال آن، بين سال هاي 200-180 ق.م مكتب مَهايانه (17) (چرخ بزرگ) ظهور يافت. البته بين سال هاي 200 ق.م تا 200 ميلادي، تدوين لوتوس سوتره ها و ساير متون مهايانه به درازا انجاميد و مكتب مهايانه افزون بر متون پالي، متون خاص خودش را يافت. در حدود 700 م آيين بودا، به ويژه با تقريري مبتني بر نگرش مهايانه، در سرزمين تبت راه يافت كه با عنوان فرقه ي لامايي (18) شهرت يافت.(19)
با اين توضيحات، روشن است كه آيين بودا داراي سه فرقه ي مهم است: فرقه ي كهن (كه اغلب، خود را تراواد 21 معرفي مي كنند)، مهايانه بوديسم و لاماييسم. اكنون براي بررسي نگرش اين فرقه هاي سه گانه ي بودايي به حقيقت غايي، ضروري است جداگانه به هر يک از آنها توجه كنيم و به ارزيابي موضوع از منظر هر كدام بپردازيم. اما در همين فرصت، يادآور مي شويم كه به دليل نزديكي دو فرقه ي مهايانه و لامايي، از بررسي فرقه ي لامايي پرهيز مي كنيم.
پي نوشت ها :
1.ر.ک : داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 90-92.
2.Jainism.
3. Mahavira, 599-527.B.c.
4.ر.ک : رابرت ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمه ي دكترعبدالرحيم گواهي، ص 79-83.
5.رابرت ا.هيوم، اديان زنده جهان، ص 79-80.
6.Nastika.
7.Astika.
8.داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 20.
9.داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 86-87.
10.Kshatriyas.
11.Buddhism.
12.Buddha.
13.James M .Kittelson, "Buddha", in: The Encyclopedia of Religion, ed.By: Mircea Eliade, Macmillan Publishing Company, New York, 1987, Vol.2, p319.
14.Siddharta.
15.Gautama.
16.Parinirvana.
17.Mahayana.
18.Lamaism.
19.ر.ک: ريچارد بوش وديگران، اديان در جهان امروز (جهان مذهبي)، ترجمه ي دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 452.
آيين كهن بودا
آييني كه خود بودا آورده است (آيين كهن بودا ) و فرقه ي هينه يانه (20) (چرخ كوچک ) ويا تراوادا (21) بوديسم مدعي استمرار آن است و خود را ارتدكسي آن به شمار مي آورد، سه ركن مهم و اساسي دارد كه عبارت اند از :
1.دُوكه (زبان پالي) (22)؛ يعني فرضيه ي رنج جهاني؛
2.انيكه (23)؛ يعني ناپايداري اشيا؛
3.اَناتا (24)؛ يعني عدم جوهر ثابت.(25)
در اين مجال با بررسي اين سه اصل، ديدگاه اين فرقه را درباره ي حقيقت غايي و خدا بررسي مي كنيم.
الف. فرضيه ي رنج جهاني
وقتي بودا پس از گذراندن دوران رياضت و نيز رسيدن به مرتبه ي بودايي، به طريقي كه مشهور است، وارد جمع پنج مرتاضي كه با او به رياضت مشغول بودند شد (26)، فرضيه ي رنج جهاني را در ذيل چهار حقيقت شريف ارائه كرد:
1.هر چه رنگ و بوي هستي به خود بگيرد، سرتاسر، رنج است (حقيقت رنج). اين حقيقت، تمامي موجودات را در تمام سطوح در بر مي گيرد. لازم به ذكر است كه رنج ها سه نوع اند:
يک :رنج ذاتي؛ برخي امور، رنج ذاتي دارند؛ مانند : امور ناخوشايند، بيماري و مرگ و... .
دو :رنج سببي؛ برخي از مور، رنج ذاتي ندارند، اما موجب رنج هستند؛ مانند اموال دنيا كه تعلق و دل بستگي مي آورند و به دنبال اين تعلق و دل بستگي، از دست رفتن آنها، رنج آور است و در آدمي، دائماً هراس از دست دادن آنها وجود دارد.
سه :رنج هايي كه از منيّت انسان و اينكه انسان براي خود اصالت و هويتي قايل است، برانگيخته مي شوند. مثلاً شخص به خاطر دوست داشتنِ خود، از نوع رفتار ديگران با خود رنج مي كشد.
به اعتقاد بودا، هر چه در دنيا تحقق دارد، زير سايه ي اين سه نوع رنج است و دنيا اين سه را با خود به ارمغان مي آورد.
2.خاستگاه اين رنج، تولد و پيدايش است. اگر انسان متولد نشود، رنج نمي كشد (خاستگاه رنج). به ديگر سخن، آدمي اگر پاي در دايره ي هستي نگذارد، از اين رنج ها رهاست و مشكلي بدان جهت، به او نمي رسد.
هر چيزي خاستگاهي دارد و خاستگاه رنج، تشنگي است؛ يعني طلب و شهوت كه مايل به اينجا و آنجاست. هر چيزي كه در جهان عزيز و لذت آورست، تشنگي از آنجا پيدا مي شود؛ خاستگاه رنج آنجاست.(27)
3.ايستادنِ گردونه ي مرگ و حيات باعث رهايي از رنج خواهد بود. به عبارت ديگر، براي فرونشاندن اين رنج، لازم است كه اين چرخه ي تولد و مرگ هاي پي در پي و متوالي، متوقف شود (فرونشاندن رنج).
4.راه رهايي از اين رنج (راه فرونشاندن رنج)، هشت مرتبه دارد. اين هشت مرتبه به هشت راه رهايي بودا مشهورند:
اي رهروان، از دمه هاي مشروط، راه هشت گانه ي جليل را برترين دانسته اند؛ يعني شناخت درست (28)، انديشه ي درست (29)، گفتار درست (30)، كردار درست (31)، زيست درست (32)، كوشش درست (33)، آگاهي درست (34) و يک دلي درست.(35) آنان كه به راه هشت گانه ي جليل اعتماد دارند، و ثمره ي اعتماد به برترين، برترين است.(36)
ب. ناپايداري اشيا
اين عالم دائماً در حال تجديد و تغيير و عوض شدن است. مرگ و زندگي هميشه مي آيند و مي روند. در اين عالم، هيچ جوهر ثابتي وجود ندارد. امور خوشايند، پايدار نيستند و دائماً، لحظه به لحظه در حال پديد آمدن اند؛ حتي اموري كه گمان مي رود ثابت اند، در يک جريان و سيلان بي پايان قرار دارند. مي گويند در يک رودخانه نمي توان دو بار پا گذاشت. به اعتقاد بودا، آدمي بايد به اين حقيقت آگاه شود كه اشياي عالم در معرض ناپايداري و ناپايندگي هستند:
اي رهروان، بايد چنان زندگي كنيد كه ناپاكي را در تن ببينيد؛ بايد به ياد آوريد دم و باز دم را در درون تان؛ بايد چنان زندگي كنيد كه نپايندگي را در توده ها ببينيد... .(37)
به ديگر سخن، «در جهان مظاهر، هيچ لحظه ي ساكني نمي توان يافت كه در آن، امري به هستي بگرايد و استقرار يابد و سكون اختيار كند؛ چه به مجرد اينكه اين چيز را به مدد صورت و نامش درک كنيم، متوجه مي شويم كه آن چيز ديگر است و صورت ديگري يافته و خاصيت ديگري به دست آورده است. پس هر حادثه، حلقه اي ناپايدار در سلسله ي علل و اسباب است؛ بدان گونه كه معلول علت پيشين بوده است، خود علت معلول پسين خواهد بود و اين حلقه هاي پي در پي، زنجير سلسله ي اسباب جهان اند و همين استمرار لحظات متوالي است كه به اشيا پيوستگي ظاهري مي بخشد و چنين مي نمايد كه جوهر ثابتي در پس مظاهر ايستاده و پديده ها را به خود متصل كرده است».(38)
نتيجه ي اين اصل نكته ي مهمي است كه در آيين بوداي كهن و نيز تراوادا بوديسم به وضوح شكل مي گيرد و محوري ترين موضوع در الهيات بودايي مي شود. اين اصل، «عدم جوهر ثابت» است كه در ذيل بدان اشاره مي كنيم.
ج. عدم جوهر ثابت
هندوييسم، به ويژه هندوييسم مبتني بر اوپانيشادها، براي انسان يک وجود ثابت به نام «آتمن» قايل است و يک جوهر ثابت ديگر به نام «برهمن»، كه فهم اتحاد اين دو را مايه ي نجات از چرخه ي مرگ و زندگي بر مي شمرد. اما در بوديسم كهن، انسان آن حقيقت ثابت (آتمن) را ندارد؛ (39) و از آنجا كه آتمن كه جلوه اي از برهمن است ثابت نيست، برهمن نيز ثابت نيست.(40)
اكنون با توجه به اين سه اصل و سه محور كليدي در آيين بوداي كهن كه فرقه ي تراودا نيز بدان پايبند است، بحث خدا در اين نگرش از بوديسم، شكل خاصي به خود مي گيرد كه در پي بدان اشاره مي شود.
نتايج ديدگاه آيين كهن بودايي و تراوادا درباره ي اعتقاد به وجود خدا
وقتي سه اصل ياد شده را به همراه مسئله ي نيروانه كنار هم مي گذاريم، متوجه مي شويم كه نظر آيين كهن بودايي درباره ي وجود يا عدم خدا مبهم است؛ به گونه اي كه گروهي اين رويكرد را يک رويكرد الحادي كه قايل به وجود خدا نيست، مي دانند... با اين تفاسير، اين نظر قوي تر به نظر مي رسد؛ هر چند به اين نكته نيز مي توان اشاره كرد كه شايد بوديسم تراودا و آيين كهن بودايي، چندان در مقام ارائه ي يک ديدگاه مثبت و يا منفي درباره ي خدا نبوده است. در نظر اين آيين، خدايان به منزله ي مبدأ آفرينش، اهميت خاصي نداشتند. نويسنده ي كتاب اديان و مكتب هاي فلسفي هند، چنين نگرشي را در اين راه ارائه مي دهد:
بنا به اين تيره ي آيين بودايي، همه ي عناصر و واقعيت هاي جهان، گذرنده ...و آني و برق آسا هستند. جوهر ثابت و حقيقت جاويدي وجود ندارد و نه مي توان در پس مظاهر يا در وجود انسان، خود يا حقيقت ثابتي يافت. اشيا متشكل از استمرار عناصرِ گذرنده و برق آسا و ناپايدارند كه به مجرد اينكه پديد مي آيند، فاني مي شوند. شخصيت ثابتي كه بيانديشد و احساس كند، وجود ندارد و ما فقط با يک سلسله تفكرات و احساسات مواجه هستيم. جهان، به منزله ي صحنه ي پيدايش و انهدام پديده هايي چند است كه گرد هم مي آيند و با هم مي آميزند و علت و معلول، يكديگر واقع مي شوند... هدف نهايي، رسيدن به نيروانه است و بحث درباره ي مبدأ و معاد و اصول جهان شناختي و غيره، بي فايده است.(41)
پي نوشت ها :
Hinayana.1
2.Theravada.
3.Dukka.
4.Annicca.
5.Anatta.
6.داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 145.
7.ر.ک: رابرت ا. هيوم، اديان زنده ي جهان، دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 108-114.
8.عسگر پاشائي، بودا : گزارش كانون پالي : بودا، آئين، ص 26.
9.اين راه مقدس هشت گانه به زبان پالي عبارت است:-samma ditthi.
10.samma sankappa.
11.samma vaca.
12.samma kammanta.
13.samma ajiva.
14.samma vajama.
15.samma sati.
16.samma samadhi.
17.چنين گويد او (ايتي و وتكّه)، ترجمه ع. پاشايي، ص 119.
18.همان، ص 111.
19.داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، پيشين، ص 147.
20.ر.ک: ريچارد و ديگران، اديان در جهان امروز (جهاد مذهبي)، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 330-331.
21.ر.ک: داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 148-149.
22.ر.ک: همان، ص 1701
آيين مهايانه
گروهي از بوداييان رويكرد خود را مَهايانه يا چرخ بزرگ ناميدند و منظورشان اين بود كه بوديسم مورد پذيرش آنها انسان هاي بيشتري را همراه خود به نيروانه مي برد و از اين رو، پيروان اين مكتب، گروه ديگر و فرقه ي ديگر را براي تحقير، هينه يانه يعني چرخ كوچک، خواندند؛ زيرا آدم هاي كمتري را با خود به رهايي مي رساند. البته همان گونه كه پيش تر اشاره شد، پيروان مكتب چرخ كوچک خود را «تراوادا» مي خوانند. (1) چرخ بزرگ يا مهايانه، نام هاي ديگري، از جمله «ذن» يا «ذن بوديسم» دارد كه اين نام را ژاپني ها ـ زماني كه مهايانه به ژاپن نفود كرد ـ به آن دادند. اين دو فرقه، از جنبه هايي با يكديگر متفاوت اند:
1.هينه يانه ادعا مي كند كه حافظ و نگهدارنده ي بوديسم كهن است.(2) پيروان اين مكتب مي گويند: ما همان انديشه هاي بودا را نگه داشته ايم و در آن، تفسيري نداريم و همان ها را به عنوان بوديسم ارائه كرده ايم. به اصطلاح، اين عده در مكتب بوديسم، اهل سنّت اند و معتقدند راه رسيدن به رهايي، همان هشت راه يا هشت مرحله است و عدم جوهر ثابت را قبول دارند؛ اما مهايانه، رنگ و بوي عرفاني و اسطوره اي به آموزه هاي بودا مي دهد و تغييراتي در آن ايجاد مي كند.
2.هينه يانه، بر آزادي شخص تأكيد دارد و مي گويد: هر كس بايد خودش تلاش كند و به رهايي برسد (3) و به ساير افراد كاري نداشته باشد كه آيا به نيروانه مي رسند يا خير؛ بر اين اساس، به مكتب آنها چرخ كوچک گويند؛ چون افراد كمتري را با خود به سوي نيروانه مي برد و هر شخصي تنها به نجات خويش مي انديشد. در سوي ديگر، مهايانه مي گويد: ديگران را هم بايد با خود برد؛ بنابراين، به آن چرخ بزرگ مي گويند؛ چون افراد بيشتري را همراه مي برد.(4)
3.آثار هينه يانه به زبان پالي است؛ ولي آثار مهايانه ـ هر چند آثار هينه يانه را نيز مي پذيرد و آنها را معتبر مي داند ـ به زبان سانسكريت است (5) و اين در زماني بود كه يادگيري زبان سانسكريت از انحصار راهبان هندو خارج شده بود و همه مي توانستند به اين زبان دسترسي پيدا كنند.
4.تفاوت برداشت اين دو گروه از بودا نيز وجه تمايز ديگري ميان اين دو فرقه است. هينه يانه، بودا را انساني مثل ساير انسان ها مي داند (6) و الوهيتي براي او قايل نيست و راه نجات را در همان هشت مرحله بر مي شمرد، نه متوسل شدن به بودا و امثال بودا. آنان مي گويند: بودا يک انسان بيشتر نبود كه زندگي كرد و به نيروانه رسيد؛ امّا مهايانه براي بودا جنبه اي اسطوره اي و الوهي قايل است و مي گويد: با پرستش بودا و بوداهاي ديگر، مي توان مسير نيروانه را طي كرد و به نيروانه رسيد (كه اين عقيده، در بردارنده ي نوعي شرک است). به نظر آنان، براي رسيدن به نيروانه بايد نوعي ارتباط بين خود و بودا درست كرد تا بتوان به حقيقت رسيد.(7)
ديدگاه مهايانه مردم را بيشتر به خود جلب كرد. همچنين، افسانه اي كه براي زندگي بودا آورده شده، ساخته و پرداخته ي آيين مهايانه است.
در اين فرصت ما برآنيم كه الهيات آيين مهايانه را بررسي كرده، نگرش اين فرقه را به خدا مورد نظر قرار دهيم.
خدا از ديدگاه مهايانه
در اين آيين، چيزي با نام «بوداي نخستين» (8) مطرح است (9) كه در نيروانه و روشنايي محض است. اين بودا و امر الوهي، قائم به ذات (10) است و در هستي، وابسته به موجود ديگري نيست. اين بوداي نخستين، شبيه برهمن هندوييسم است. به نوعي، اين بودا و اين موجود الوهي، بي تشخص و غير شخص وار بوده و بيشتر، شايسته ي عنوان هستي است. اين بوداي نخستين، به واسطه ي قوه ي متخيله و شهودي خود، بوداهايي را با عنوان «بوداهاي تفكر مراقبه» (11) آفريده است (12) كه تعداد آنها را به پنج عدد مي رسانند: «ويروچانه» (13)،«آكشوبيا» (14)، «راتناسامبوا» (15)، «آمي تابه» (16)، «آموگاسيدا». (17).
هر يک از اين بوداهاي تفكر و مراقبه، «بودي ستوه» هاي تفكر و مراقبه (18) را براي آفرينش عالم و نيز هدايت آن مي آفرينند كه به ترتيب، عبارت اند از: «سامانتا بهدره» (19)، «واجراپاني» (20)، «ويشوا پاني» (21) و «آوالوكيتا» (22) كه گويا، سه آفرينش پيشين از ميان رفته است و اينک، عصر آفرينش آوالوكيتاست كه بوداي محافظ اين آفرينش، آمي تابه است. البته هر يک از اين بوداها براي هدايت بشر به نيروانه، بودايي را به عنوان رسول نازل مي كنند كه بوداي «شاكياموني» (بودايي كه بنيان گذار آيين بوداست)، رسول اين دوران است. افسانه ي قرار داشتن بودا در بهشت (توشيتا)، محل استقرار اين بوداها و بودي ستوه ها، و انتخاب وي براي فرود آمدن به زمين، بر اساس اين رويكرد و تفسير خود را در اين نگاه مي يابد.
به اين ترتيب، در الهيات آيين مهايانه بوديسم، يک سلسله ي طولي از خدايان چيده شده است كه در آغاز آن بوداي نخستين قرار دارد و سپس، بوداي تفكر و مراقبه ي آمي تابه و پس از آن، خداي آوالوكيتا و در پايان نيز بودا. اكنون، اندكي توضيح درباره ي اين خدايان، خالي از لطف نيست.
آمي تابه
آمي تابه كه نامش از واژه اي سانسكريت گرفته شده است، در چين با عنوان «اوميتوفو» (23) و در ژاپن با نام «آميدا» (24) و در كره «آميتا» (25) خوانده مي شود.(26) اين بوداي تفكر و مراقبه، كه حيات نامحدود هم خوانده مي شود بوداي روشنايي و نورِ نامحدود است. او سوگند خورده است هر كسي را كه از روي عقيده و ايمان او را بخواند، نجات داده و در تولد بعدي وي را در سرزمين پاک به دنيا خواهد آورد.(27)
آوالوكيتا
آوالوكيتا يا آوالوكيتشورا (28)، در زمره ي بودي ستوه ها و يا بوداهاي بالقوه قرار گرفته است و اين ويژگي را دارد كه تا هنگامي كه آخرين موجودات به نيروانه نرسند، او به مقام نيروانه نمي رود و پس از پايان يافتن مراحل نجات موجودات عالم، به اين مقام رهسپار مي شود؛ بدين سبب، او را خداي مهر و محبت نيز مي نامند.(29) اين خدا در الهيات مهايانه همانند الهه هاي حاصل خيزيِ سومر و مهنجودارو، به شدت مورد توجه بوده و جايگاهي بس ممتاز به خود گرفته است. در زندگي ميليون ها نفر به ويژه در شرق آسيا، حكومت و سلطنتي فراطبيعي و متعالي دارد. اين خدا در چين با عنوان «كون ئين» (30) و در ژاپن با نام «كوانون» (31) شهرت دارد.
او را از جهت شكل و شمايل با چهار دست ترسيم مي كنند كه در هر دستش شاخه ي نيلوفري قرار دارد و بدين سبب، او را گاه «خداي نيلوفر به دست» مي نامند. در نگرش تبتي مهايانه بوديسم، يكي از مشهورترين و مقدس ترين اوراد و اذكار، يعني ورد سحاري، از آنِ اين خداست.(32) در وصف ترحم و رحمت بي حد و حصر اين خدا، سروده هاي بسيار زيادي در فضاي مهايانه وارد شده است كه نشان از شأن ويژه ي وي دارد.(33)
خدايان در آيين مهايانه
مهايانه معتقد است چيزي به نام بوداي نخستين هست كه تقريباً نقش برهمن را در هندوييسم دارد؛ البته با تفاوت هايي كه به آنها اشاره اي كوتاه شد. تمام اشياي عالم، جلوه هاي اوست و هيچ چيز جداي از او نيست؛ بنابراين، قايل به «كالبد حق» براي بودا شدند؛ يعني هيچ چيز جداي از او نيست. بوداي نخستين با قوه ي تخلق خود، پنج بودا را خلق كرد و در آنها تجلي كرد. اين پنج بودا، بوداهاي تفكر و مراقبه هستند كه به ترتيب آفريده شده بودند. پس از اين مرحله بودي ستوه هاي زيادي خلق شدند؛ اما آنهايي كه با آفرينش عالم ربط دارند، پنج بودا هستند كه در متن بدانها اشاره شد. پنج بودايي كه در آفرينش عالم دخالت دارند، هر يک، همانطور كه در بالا آمد، يک بودي ستوه خلق مي كنند كه اين بودي ستوه، آفريننده ي عالم مادي است. اين بودي ستوه ها را بودي ستوه ي تفكر و مراقبه مي گويند. در بين اين بودي ستوه هاي هم عرض، آوالوكيتا براي راهنمايي مردم به نيروانه، بودي ستوه اي به نام «بودا شاكياموني» خلق مي كند. آوالوكيتا، تقريباً مشابه خدايان هندو شيوه و ويشنوست؛ يعني تدبير عالم مادي به دست اوست؛ خلق واعدام نيز به دست اوست. ويژگي آوالوكيتا اين است كه صبر مي كند تا تمام موجوداتي كه آفريده است، به نيروانه برسند و بعد خودش وارد نيروانه مي شود. به او خداي رحمت و ترحم نيز مي گويند؛ چون تمام آفريده هايش را از چرخه ي زندگي و مرگ خارج مي كند و بعد، خودش از اين چرخه خارج مي شود. در كنار بودا شاكياموني و آوالوكيتا، بودي ستوه هاي ديگري نيز هستند كه به اين عالم مي آيند، زندگي مي كنند و به نيروانه مي رسند؛ ولي بودي ستوه هاي خالق و مرسل نيستند.
بنا بر آنچه كه گذشت، نمي توان قايل به الحاد در مهايانه شد. در يک نگاه خوش بينانه مي توان گفت، نوعي خداپرستي و توحيد از سنخ همه خدايي (34) در آن وجود دارد؛ چون مي گويند : تمام بودي ستوه ها تحت نظر و آفرينش يک بودي ستوه اند؛ ولي از سوي ديگر، چون اين بوداي نخستين تشخص ندارد، تمام كارهاي عالم در دست بوداهاي تفكر و مراقبه است، بر اين اساس، نوعي شرک بارز و چند خداپرستي در اين رويكرد، حاكم است. به ويژه اينكه در نگاه اين عده، براي رسيدن به نيروانه و رهايي از چرخه ي مرگ و زندگي، توسل به اين بوداها و بودي ستوه ها نياز است و اين، نوعي شرک در عبادت را آشكار مي كند.
نتيجه گيري
از مجموع آنچه گذشت دو نكته كلي به دست مي آيد :
1.بر آيين بودا، در رويكرد كهنش و نيز در شكل هينه يانه اش، رويكرد تقريباً الحادي حاكم است؛
2.نگرش مهايانه از آيين بودا به احتمالي بسيار قوي، رويكردي شرک آميز به شمار مي رود.
پي نوشت ها :
1.ر.ک : همان، ص 169.
2.ر.ک: همان، ص 169.
3.ر.ک: ريچارد بوش وديگران، اديان در جهان امروز (جهان مذهبي)، ص 368.
4.ر.ک: داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 169.
5.ر.ک: همان ، ص 169.
6.ر.ک : رابرت ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 114.
7.ر.ک : داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 171.
8.Adibuddha.
9.See: Geoffrey Parrinder, "Triads", Encyclopedia of Religion, ed by: Mircea Eliade
Macmillan Publishing Company, New York, 1987, v. 15,p.44.
10.Svayambhu.
11.Dhyani Buddha.
12.See: Geoffrey Parrinder, "Triads", Encyclopedia of Religion, ed by: Mircea Eliade
Macmillan Publishing Company, New York, 1987,v. 15,p. 42.
13.Vairochana.
14.Aksobhya.
15.Ratnasambhava.
16.Amitabha.
17.Amogasiddha.
18.Dhyani bodhisattva.
19.Samantabhadra.
20.Vajrapani.
21.Vis'vapani.
22.Avalokita.
23.Omito-fo.
24.Amida.
25.Amita.
26.,See: Erik Zurcher, "Amitabha . "In :The Encycopedia of Religion, ed By: Mircea Eliade
Macmillan Publishing Company, New York, 1987, v .1, p.235.
27.ريچارد بوش و ديگران، اديان در جهان امروز (جهان مذهبي)، ص 375.
28.AvalokitesVara.
29.ريچارد بوش و ديگران، اديان در جهان امروز (جهان مذهبي)، ص 379.
30.Kwan yin.
31.Kwannon.
32.,Turrlly V. Wylie, "Dalai Lama", in the Encyclopedia of religion, ed. by: Mircea Eliade.
Macmillan Publishing Company, New York, 1987, v. 4, p. 200-201.
33.داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 181.
34.Pantheism.
منابع
ـ شايگان، داريوش، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، تهران، اميركبير، چ چهارم، 1375.
ـ هيوم، رابرت ا، اديان زنده جهان، ترجمه ي دكتر عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1380.
ـ بوش، ريچارد، و ديگران، اديان در جهان امروز (جهان مذهبي)، ترجمه ي دكتر عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1386.
ـ پاشائي، عسگر، بودا : گزارش كانون پالي؛ بودا، آئين، انجمن، تهران، فيروزه، 1362.
ـ چنين گويد او (ايتي و وتكه)، ترجمه ي ع. پاشايي، قم، مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1383.
- M Kittelson، James،"Buddha،" Encyclopedia of Religion، ed by: Mircea Eliade،New York، Macmillan Publishing Company،1987.
- ،Parrinder،Geoffrey، "Triads،" Encyclopedia of Religion، ed by: Mircea Eliade New York
Macmillan Publishing Company، 1987.
-See Zurcher،Erik، "Amitabha"، The Encycopedia of Religion، ed By Mircea Eliade، New York، Macmillan Publishing Company، 1987.
-Wylie،Turrlly V، "Dalai Lama،" The Encyclopedia of Religion، ed. By: Mircea Eliade، New York، Macmillan Publishing Company، 1987.
نويسنده: سيد اکبر حسيني
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید