امروز يکي از دوستان ، مقاله اي را براي اينجانب ارسال کرده بود ، در اين مقاله آمده بود که :" هرگز ديانت بهائي را با کشور روسيه ارتباطي نبوده و نيست و روسها از حضرت بهاء الله حمايت نمي کردند " .
در حاليکه اسناد و مدارک زيادي وجود دارند که نشان مي دهند در جريان سوء قصد نسبت به حيات ناصر الدين شاه ، پرنس دالگورکي سفير روس در ايران، به شدت از جناب بهاء الله حمايت مي کرد :
1- وساطت و دخالت پرنس دالگورکي سفير روس در ايران که بجميع وسائل در آزادي حضرت بهاء الله بکوشيد و در اثبات بيگناهي آن مظلوم ! آفاق سعي مشکور مبذول داشت ...(قرن بديع - صفحه 224 )
2- سفير روس از تسليم حضرت بهاء الله بم?مور شاه امتناع ورزيد و بآنحضرت گفت که بمنزل صدر اعظم برويد و کاغذي بصدر اعظم نوشت که بايد حضرت بهاء الله را از طرف من پذيرايي کني و در حفظ اين امانت بسيار کوشش نمائي و اگر آسيبي ببهاء الله برسد و حادثه رخ دهد شخص تو مسئول سفارت روس خواهي بود. (رساله ايام تسعه- عبدالحميد اشراق خاوري- صفحه 387)
3- (سفير روس ) از آن حضرت درخواست نمود که به خانه ميرزا آقا خان نوري صدر اعظم تشريف ببرند و نامه اي نيز به صدر اعظم نوشت که در حفظ حضرت بهاء الله که به حقيقت امانت دولت روسيه اند که بدست وي سپرده مي شوند نهايت کوشش را بنمايد. دالگورکي در نامه خود خطاب به صدر اعظم ت?کيد نمود که در صورت قصور در حفظ حضرت بهاء الله مسؤول سفارت روسيه خواهد بود.
(کتاب حضرت باب- نصرت الله محمد حسيني - صفحات 600 و 601)
4- بالاخره مبرهن و ثابت شد که حضرت بهاءاللّه در واقعهء شاه ذيمدخل نبودند! و سفير روس بر برائت ايشان شهادت داد...
(بهاءالله وعصر جديد- تأليف ج. اي. اسلمنت-ترجمة ع.بشير إلهي، هـ. رحيمي، ف.سليماني- صفحه 36)
در لوح تزار روسيّه هم جناب بهاءاللّه ، تزار را از اينکه سفيرش در طهران براي رهايي ايشان از زندان سياه چال کوشيده بود، مورد لطف و مرحمت قرار داده و او را براي حفظ و نگاهداري اين مقام و منزلت پند و نصيحت مي نمايد:
" قد نصرني احد سفرائک اذ کنت في السّجن تحت السّلاسل و الأغلال. "
( بهاءاللّه موعود کتابهاي آسماني- علاءالدين قدس جورابچي - صفحه 203)
معني:بتحقيق که يکي از سفيرانت مرا هنگاميکه در زندان تهران اسير بودم ياري داد.
امپراتوري روس تزاري در نيمه اول قرن 19 ، با زور و نيرنگ 17 شهر از آبادترين شهرهاي كشورمان را اشغال و از پيكر آن جدا كرد. و پس از آن نيز تا زمان فروپاشي (1917 ميلادي) همواره سد راه آزادي و پيشرفت ايران اسلامي بود. اسناد بسياري وجود دارند كه رابطه بين سران بهائيت به خصوص بهاء الله را با استعمار روس آشكار مي سازند. در اين بخش به ارائه نمونه هايي از اين اسناد مي پردازيم:
1- بهائيان از روابط خود يا دوستان و آشنايانشان با تشكيلات روسيه در ايران ، كاملاً براي مقابله با حكومت ايران و تخلص از فشارهاي وارده از سوي دولت و مردم بهره مي جستند. به عنوان مثال ، به گفته " مصابيح هدايت" ، از منابع مهم بهائي ، زماني كه ورقا( يكي از سران بهائيت) همراه ميرزا حسين زنجاني ( پسر محمد ، متوفي 1302 قمري در عشق آباد) در زنجان توسط علا الدولة حاكم آنجا دستگير شد ، با اشاره به روابطي كه بين ميرزا حسين و دامادش با سفارت روسيه در ايران بود ، حاكم را از عواقب اين اقدام ترسانيد.
( مصابيح هدايت- عزيزالله سليماني اردكاني- لجنه ملي نشريات امري- تهران 1326- 1/181)
2- منابع تاريخي ( اعم از بهائي و غير بهائي) از حضور بستگان نزديك بهاء از جمله ميرزا حسن نوري ( برادر بزرگ بهاء) ، ميرزا مجيد خان و ميرزا ابوالقاسم خان آهي ( به ترتيب شوهر خواهر و خواهر زاده بهاء) به عنوان " منشي" در سفارت روسيه در تهران خبر مي دهند.( ايران و ايرانيان، صفحه 164 . نيز ر. ك ، حيات يحيي، يحيي دولت آبادي، 2/ 379 - 378)
3- قرائن تاريخي ، از وجود روابط حسنه ميان برخي از رجال عثماني با بهاء و پسر جانشين او يعني عبدالبهاء، حكايت دارد. چنانكه عبدالبهاء به خواهرش علي شوكت پاشا ، تفسيري بر حديث عرفاني مشهور " كنت كنزاً مخفياً " نگاشت.
( آهنگ بديع - سال 29(1353) ، ش 1و 2 ، مقاله عزيزالله سليماني، صفحه 21).
4- اعضاي خاندان افنان ( خويشاوندان باب و نمايندگان عباس افندي در ايران) با سفارت روسيه پيوند نزديك داشتند و حاجي ميرزا محمد تقي افنان وكيل الدولة ( پسر دايي باب ) و برادران و پسرانش به عنوان نمايندگان تجاري روسيه در بمبئي و يزد فعاليت مي كردند. و آقا علي حيدر شيرواني ( بهائي و از شركاي تجاري خاندان افنان) از اعضاي متنفذ سفارت روس در تهران بود و با حمايت او بود كه حاجي ميرزا محمد تقي افنان ، و كيل التجارة دولت روسيه در بمبئي شد. ( ظهورالحق ، ج 8، قسمت اول صفحه 431؛ (( جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران...)) ، عبدالله شهبازي ، تاريخ معاصر ايران ، س 7 ، ش 27 ، پاييز 1382، صفحه 20).
5- در صفحات 168 و 169 كتاب قرن بديع تأليف شوقي و ترجمه نصر الله مودّت آمده:
" روز بعد با نهايت سکون و وقار به جانب اردوي پادشاهي که در آن اوان درنياوران از محالّ شميران مستقرّ بود رهسپار گرديدند. در زرگنده ميرزامجيد شوهر همشيرهء مبارک که در خدمت سفير روس پرنس دالگورکي سمت منشيگري داشت آن حضرت را ملاقات و ايشان را به منزل خود که متّصل به خانهء سفير بود دعوت و هدايت نمود. گماشتگان حاجي عليخان حاجب الدّوله چون از ورود آن حضرت با خبر شدند موضوع را به مشارٌ اليه اطّلاع دادند و او مراتب را شخصاً بعرض شاه رسانيد. شاه از استماع اين خبر غرق درياي تعجّب و حيرت شد و معتمدين خويش را به سفارت فرستاد تا آن وجود مقدّس را که به دخالت در اين حادثهء عظيم متّهم داشته بودند تحويل گرفته فوراً نزد وي بياورند. سفير روس از تسليم حضرت بهاءالله به نمايندگان شاه امتناع ورزيد و از هيكل مبارک استدعا نمود که به خانهء صدر اعظم تشريف ببرند ضمناً از شخص وزير بطور صريح و رسمي خواستار گرديد وديعهء پربهائي را که دولت روس به وي ميسپارد در حفظ و حراست آن بکوشد ."
پيامبر بهائيت كه ادعا مي كند مي تواند انسانيت را از تباهي و بدبختي نجات دهد ، و حق مظلومان را از ستمگران بگيرد ، وديعه پربهاي دولت روسيه تزاري مي باشد و سفير اين دولت از ايشان حمايت مي كند.
6- در صفحه 36 كتاب بهاء الله و عصر جديد تأليف ج. اي. اسلمنت ، تحت عنوان "نفي به بغداد" آمده است كه:
"اين سجن سهمگين چهار ماه طول کشيد ولي حضرت بهاءاللّه و همراهان در نهايت شور و انجذاب و مسرّت عظمي بودند. هر روز يکي يا بيشتر از آنها شکنجه ميشد يا بقتل ميرسيد و بديگران هشدار داده ميشد که نوبت آنان روز ديگر خواهد رسيد. و چون جلّادان براي بردن يکي از ياران مي آمدند کسي که نامش برده شده بود در کمال فرح رقص کنان دست حضرت بهاءاللّه را بوسيده پس از مصافحه با ديگران با اشتياق بميدان فدا ميشتافت . بالاخره مبرهن و ثابت شد که حضرت بهاءاللّه در واقعهء شاه ذيمدخل نبودند و سفير روس بر برائت ايشان شهادت داد..."
با توجه به پاراگراف فوق ، مي توان به حمايت استعمار روسيه از بهاء الله پي برد.
7- در صفحه 203 كتاب" بهاءاللّه موعود کتابهاي آسماني" از علاءالدين قدس جورابچي آمده:
" لوح تزار روسيه ، الکساندر دوم در عکّا نازل و براي او فرستاده شد.
در اين لوح حضرت بهاءاللّه تزار را از اينکه سفيرش در طهران براي رهايي ايشان از زندان سياه چال کوشيده بود، مورد لطف و مرحمت قرار داده و او را براي حفظ و نگاهداري اين مقام و منزلت پند و نصيحت مي نمايد:
" قد نصرني احد سفرائک اذ کنت في السّجن تحت السّلاسل و الأغلال. بذلک کتب اللّه لک مقاماً لم يحط به علم احد الّا هو. ايّاک أن تبدّل هذا المقام العظيم."
همچنين به او مژدهء آمدن پدر آسماني را مي دهد ..."
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید