هيأتهاي مذهبي مسيحي که همواره در طول تاريخ به سراسر جهان مسافرت ميکردند تا پيروان تازهاي گرد آورند و نفوذ غرب را در اقصي نقاط بگسترانند، مغولستان را نيز فراموش نکرده بودن و از قرون قبل از تأسيس حکومت مغول در اين منطقه به درون قبايل راه يافته، موفقيتهاي کم و بيش مهمي کسب کرده بودند، بخصوص در بين قبايل ساکن در سرحدات چين که مسيحيان بيشتر از آن طريق وارد مغولستان ميشدند.
پس از ايجاد حکومت منطقهاي مغولي و پس از تهديد چين و ايران از جانب اين نيروي نوخاسته و تازه نفس، غرب اميد تازهاي يافت که بتواند به هدفهاي توسعهطلبانة خود در شرق جامه عمل بپوشاند. مسيحيت که در طول تاريخ رقيبي سرسخت براي اسلام به شمار ميرفت و همواره در مواقع مقتضي از ضربه زدن به آن دريغ نکرده بود، اينک که موفقيتهاي خود را پس از شکستهاي متوالي در جنگهاي صليبي ناپايدار مييافت، ميتوانست از سويي دست طلب به سوي سواران تيزتک صحراي گبي دراز کند و از سوي ديگر، راهي براي نفوذ هرچه بيشتر در چين دوردست در منتهياليه شرق بيابد. مغولان نيز متقابلاً درهاي حکومت خود را به روي مسيحيت گشوده بودند؛ زيرا از سويي به تعبير خود از نيروي مابعدالطبيعي آن که در نظرشان بسيار مهم و مرموز مينمود، برخوردار ميشدند و از سوي ديگر، براي تضعيف جبهههاي دشمن از آن سود ميجستند. در حالي که هر يک از طرفين در نظر داشت که آن ديگري را در کام خود فرو برد، اينک در برابر دشمن مشترک که همانا جهان اسلام بود، به سوي يکديگر جذب شده و دست دوستي به جانب يکديگر دراز کرده بودند. کوشش مجدانه، و خستگي ناپذير مسيحيت در اين زمينه و سير تحول آن که يکي از مهمترين علل بيداري غرب و انديشه درباره شرق بود، ميتواند سرآغاز تاريخ توسعه طلبيهاي سياسي - اقتصادي غرب در شرق به حساب آيد.
گسترش مسيحيت در جهان مغولي
فرقة نسطوري، پيشگام ساير فرقههاي مسيحي و همچنين مهمترين فرقهاي است که در منطقه مغولستان از ديرباز نفوذ يافته بود. نسطوريان تقريباً بلافاصله پس از تشکيل اين فرقه به سال 431 م و عدم قبول عام آن نزد اروپاييان، به سوي شرق روانه شدند و بدين جهت است که در طي قرون، اکثر قريب به اتفاق مسيحيان مغولي و حتي چيني وابسته به اين فرقه بودهاند. فعاليتهاي تبليغي نسطوريان از همان ابتدا مقرون با موفقيت بود؛ زيرا زماني که چنگيزخان بر قبابل گوناگون فايق آمد، ايلات معتبر و مهم نايمان، مارکيت(1)، کرائيت(2) و انقوت(3) که در شرق مغولستان مستقر بودند دين مسيحي نسطوري داشتند.(4)
کرائيتها و مارکيتها در آغاز قرن يازدهم ميلادي، مسيحيت را پذيرفته بودند. ابن العبري علت گرويدن کرائيتها به اين مذهب را چنين شرح ميدهد: روزي خان در بيابان گم شد. سرکيس مقدس در برابرش نمايان گرديد و راه را به وي نشان داد. اين موضوع که تأثير عميقي در روحيه خان بخشيده بود، انگيزهاي براي بازرگانان مسيحي مقيم اردوي وي شد تا به تکاپو افتند و در مسيحي شدن خان بکوشند. البته اين واقعه نمودار نفوذ کشيشان و به طور کلي مسيحيان از مدتها پيش در ايل کرائيت بوده است. سرانجام بازرگانان از اسقف ابجزو(5) رئيس فرقه نسطوري مرو که يکي از مراکز مهم اسقفي اين فرقه در شرق بود، دعوت کردند که مراسم غسل تعميد خان را به جا آورد. وي در اين مورد نامهاي به پيشواي نسطوريان بغداد، ژان ششم نگاشت تا او را مطلع سازد و پس از کسب اجازه به نزد خان کرائيت آمد. در حدود دويست هزار نفر (اين عده اغراقآميز مينمايد) از ايل کرائيت همراه خان به دست وي غسل تعميد يافتند و نسطوري شدند. (6)
چنانکه در مباحث قبل ذکر شد، ايغورها که پايتختشان نزديک تورفان امروزي در سين کيانگ قرار داشت، زودتر از ساير اقوام به مسيحيت گرويده بودند؛ زيرا بر سر راههاي عمدة کاروانرو شرق به غرب در ترکستان سکونت داشتند و با پشت سر گذاشتن اديان مانوي و بودايي، يک قرن قبل از قبايل مذکور، دين نسطوري را پذيرفته بودند. قبچاقها نيز که بر سر راههاي بازرگاني غرب به مغولستان و در همسايگي روسيه مسيحي ميزيستند، مقارن با همين دوران به دين مسيح گرويده بودند.
هنگامي که چنگيزخان حکومت وحدت يافتة مغولستان را تشکيل داد، عدة بسياري از افراد ايلات قبايل گوناگون مسيحي بودند و از دين آبا و اجدادي برگشته بودند، ولي چون از روش واحدي پيروي نميکردند، و آداب و سنن قبيلهاي را چون گذشته مرعي ميداشتند و با شمنيها نيز تفاوت چنداني نداشتند، به عنوان يک عامل سياسي وحدت يافته که واکنشي در برابر حکومت برانگيزد، به حساب نميآمدند. وضع مذهبي آنان مشکلي براي خان مغول ايجاد نميکرد، با در نظر گرفتن آزادي مذهبي که در سنت مغولي و در نزد کارگزاران و خانان حکمفرما بود، بهتر ميتوان به بياهميت بودن موضوع در نزد چنگيزخان پي برد.
از زمان قدرت گرفتن چنگيزخان و آغاز نبردها و به زير فرمان درآوردن قبايل گوناگون، بتدريج مسيحيت در خاندان وي و در نتيجه در قبيله قيات - برجيقين راه يافت. براي نمونه انقوتها که- چنانکه گذشت- از مدتها پيش مسيحي شده بودند، در رسيدن تموچين به مقام خاني کمکهاي موثري کردند و به پاداش اين خدمات خان ايل انقوت داماد چنگيز گرديده، اين پيوند خويشاوندي مسيحيت را در خاندان چنگيز و قبيله وارد کرد.(7) از طرف ديگر، ازدواج امرا و ديوانيان ايغوري که در دستگاه حکومتي به کار گرفته شده بودند، با دختران قبيله چنگيز، به اين کار سرعت بخشيد.
زماني که چنگيزخان در مغولستان فتوحات خويش را در شرق و غرب دنبال ميکرد، دنياي مسيحيت که از دوره نظاره گر بود و ميديد که زندگي بوداييان از يک سو و مسلمانان از سوي ديگر به مخاطره افتاده است، به تکاپو افتاد و اين وضعيت را موهبتي براي پيشبرد مقاصد خود تلقي کرد. هيأتهاي مذهبي جديد، بخصوص از فرقههاي فرانسيسي و دومينيکي و دستههاي بازرگانان راهي مغولستان شدند تا هر چه بيشتر اين نيروي جديد به پا خاسته را به سوي مذهب مسيح رهنمون شوند. همواره قدرت مالي بازرگانان در تقويت نيروي روحانيان و ساختن صومعهها و کليساها، نقش عمدهاي ايفا کرده است.
احتمالاً دستور فرمان آغاز جنگ صليبي پنجم به وسيله پاپ اينوسان(8) سوم، بعد از تشکيل شوراي لاتران (9) در سال 1218م/612 هـ ، نتيجه همين برداشت غرب - سرگرمي مسلمين در جنگهاي داخلي - بوده است. (10) اين جنگ حاصلي نداشت و به دنبال چند حمله به مصر، در زمان سلطان سيفالدين ايوبي و سپس پسرش الملک الکامل و پس از مرگ پاپ اينوسان، به شکست صليبيون انجاميد؛ ولي اروپاييان نااميد نشدند و پس از تجديد قوا، پاپ انوره (11) سوم جانشين پاپ اينوسان که اخبار حملات موفقيتآميز چنگيز به سمت ايران را ميشنيد، نويد رهايي ارض مقدس از دست مسلمانان را به اروپاييان داد(12) و آنان را به توفيق در جنگهاي صليبي و آنچه در شرق ميگذشت اميدوار کرد.
پس از چنگيز، زماني که امپراتوري نوپاي مغول به جانشينش، اگتاي قاآن رسيد؛ هرچند که امپراتور جديد به دين آبا و اجدادي وفادار ماند، مسيحيت در دربار موفقيتهاي شاياني کسب کرد و روز به روز برعده پيروان ان افزوده شد. چينقاي ايغوري الاصل، مهمترين شخصيت دربار قاآن که ميتوان او را وزير بزرگ دانست، مسيحي بود. وي براي نيرو بخشيدن هرچه بيشتر به آن مذهب و دور کردن مسلمانان و بوداييان از مرکز حکومت سعي فراوان ميکرد که در مباحث قبل آمد.
جرماغون، فرمانده سپاه مغول در ايران، به مذهب مسيح متمايل بود و دو برادر يکي از همسرانش نسطوري بودند. او پيوسته سعي در حفظ منافع مسيحيان ايران داشت و از هيچ کوششي در اين مورد دريغ نميورزيد. سرانجام با اقداماتي که در مرکز صورت ميگرفت و گزارشهايي که از ايران به پايتخت ميرسيد، به فرمان اگتاي يک کشيش مسيحي سرياني از اهالي سوريه، به نام سيمئون (13) يا شمعون، معروف به رابان - عطا از سال 1233 تا 1241م./630-639 به منظور رسيدگي به امور مسيحيان ايالت آذربايجان به ايران فرستاده شد و در تبريز سکني گرفت. علت انتخاب تبريز احتمالاً اين بوده است که در ايالت آذربايجان، به علت نزديکي به حکومتهاي مسيحي شرق در آسياي صغير و ارمنستان و گرجستان، نفوذ مسيحيت بيشتر از ساير ايالات و در نتيجه عکسالعمل مسلمين در برابر آن شديدتر بوده است. به علاوه اقليت مهمي از ارامنه در اين ايالت ساکن بودهاند. اين روحاني فرماني از امپراتور با خود به ايران آورد که مأمور اجراي آن جرماغون بود و به موجب آن کشتن مسيحيان غيرمسلح را که حکومت مغولان را پذيرفته بودند، ممنوع ميکرد.
تزلزلي که همراه با فتوحات مغول در دنياي اسلام به وجود آمده بود، موجب شد، که صليبيون دراين دوران به بالاترين موفقيتها دست يابند. فردريک دوم، در جنگ صليبي ششم، اورشليم، ناصريه و بيتاللحم و نواحي بين اورشليم و عکا را متصرف شد. علت اين فتوحات مهم بروز اختلاف بين حکام شامات بود ؛ ولي خوشبختانه فتوحات صليبيون چند ماهي بيشتر دوام نيافت و سرانجام مسلمانان موفق شدند آنان را در غزه شکست سختي دهند و از نواحي متصرفي بيرون رانند.(14) از آن پس ديگر هيچگاه مسيحيان نتوانستند به اورشليم و ارض مقدس دست يابند.
هنگامي که جنگ صليبي معروف به «جنگ صليبي فرانسويان» در سالهاي 1239-1240 م/636-637 هـ در مصر و فلسطين درگير بود، مغولان تا قلب اروپا پيش رانده بودند و از طريق بلغارستان و مجارستان و عبور از رود دانوب، قلب اروپا، يعني وين را مورد تهديد قرار داده بودند. (15) به منظور جلوگيري از اين خطر جدي و روزافزون، پاپ اينوسان چهارم در سال 1245 م / 643 هـ مجموع عمومي کليسا را در شهر ليون تشکيل داد. دستور جلسه طرح نقشهاي عمومي براي مقابله با تهاجم مغولان در اروپا و يافتن راهي براي مسيحي کردن آنان و ضمناً استفاده از اين نيروي تخريبي براي رويارويي با مسلمين و ريشه کن کردن اسلام بود.(16)
اقبال غربيها، برخلاف شرقيها، بلند بود؛ زيرا در اوج فتوحات و پيشرويهاي سپاهيان مغولي در اروپا، خبر مرگ اگتاي قاآن به مغولان رسيد و فرماندهان مغولي به منظور شرکت در مراسم سوگواري و جانشيني، جنگ را ناتمام رها کرده، بازگشتند و مسيحيان خلاصي يافتند. (17)
ديري نپاييد که دنياي غرب از پريشاني حملات مغول به درآمد، زيرا با روي کارآمدن امپراتور جديد، در سوق الجيشي جنگي تغييراتي داده شد و مغولان از اروپا روي برتافته، همه قواي خويش را مصروف فتوحات نهايي در چين و ايران کردند. به همين جهت مسيحيت بار ديگر رشته گسيخته ارتباط خويش را با مغولان پيوند زد و کاروانهاي بازرگاني و هيأتهاي مذهبي - سياسي از جانب دربارهاي کشورهاي اروپايي و واتيکان به سوي قراقروم سرازير شدند و به موفقيتهاي مهمي دست يافتند که البته فاقد نتيجه قطعي بود.
به نقل از: کتاب مغولان و حکومت ايلخاني در ايران نوشته: شيرين بياني، ويراسته پروين ترکمني آذر، انتشارات سمت، 1379
آغاز رقابت بين امپراتوري مغول و دنياي غرب
پس از مرگ اگتاي قاآن و سپري شدن دوران فترت نيابت سلطمت همسرش، توراکيناخاتون که دوره اعتلاي کار مسلمانان بود، با به سلطنت رسيدن گيوک، عصر رونق مسيحيت در امپراتوري مغول آغاز گرديد و با انتشارخبر اين رونق از گوشه و کنار، چون شام، روم، بينالنهرين، روسيه و کشورهاي اروپايي ، سيل مسيحيان از روحاني و طبيب و بازرگان و سياستمدار و سفير به دربار وي سرازير شد(18) و هر يک در پيشبرد کار اين مذهب نقشي بر عهده گرفت. در افواه شايع بود که گيوک عيسوي است و اين از جمله دلايل عمده اعتبار مسيحيت در مرکز امپراتوري گرديد.
در اين عهد که باد بر بيرق مسيحيت ميوزيد، به دنياي غرب اين اقبال روي آورده بود که دو چهره درخشان که هر يک به نوبه خود کمکهاي موثري در پيشبرد کار مسيحيت انجام دادند بر سر کار باشند : يکي لويي نهم، پادشاه فرانسه که از جهت کوشش در امر جنگهاي صليبي به لويي مقدس (سن لويي) ملقب شده بود و ديگري، پاپ اينوسان چهارم که در رأي کليساي رم قرار داشت و از جمله مهمترين پاپها در تاريخ کليسا محسوب ميشود و در اثر مجاهدتها و سياستمداري و فراست وي کليسا به موفقيتهاي شاياني دست يافته بود.
چنانکه گفته شد دراقامتگاه امپراتور، مسيحيان متعددي از اصناف گوناگون، بخصوص کشيشان و طبيبان به سر ميبردند و مورد لطف وي بودند. يک کليسا در برابر اردوي خان برپا شده بود که در آن سرودهاي مذهبي ميخواندند و در ساعات مقرر ناقوس نواخته ميشد.(19)
اخبار موفقيتهاي روزافزون مسيحيان در دربار مغول به اروپا ميرسيد و سلاطين و بخصوص پاپ را اميدوار ميساخت. سرانجام پاپ اينوسان چهارم هيأت مذهبي مهمي را در سال 1245 م/ 642 هـ به مغولستان روانه کرد تا از نزديک از جرياناتي که در آن منطقه ميگذشت آگاهي يابند و ضمناً از اين جريانهاي موافق به نفع مسيحيت سود جويند. در رأس اين هيأت، کشيش شصت سالهاي به نام ژان دوپلان کرپن قرار داشت که سفرنامة او دراين سفر دور و دراز و شگفتانگيز شهرت جهاني دارد و تاکنون ما را در روشن شدن بسياري از حقايق اين دوران ياري داده است. اين سفير (هفتم ربيعالاول 643) به نزد گيوک رسد و در قوريلتاي انتخاب وي به خاني شرکت جست. در اين قوريلتاي فرمانده بزرگ ارمنستان، سمباد- که از جانب برادرش هيتوم فرمانرواي ارمنستان صغير (کيليکيه يا سيليسي) بود - به مغولستان فرستاده شده بود. هيتوم بخوبي دريافته بود که اتحاد با مغولان ميتواند در برابر تهاجمهاي مسلمانان مزاياي فراواني براي دنياي مسيحي شرق در برداشته باشد. هيأت فرستاده شده از جانب مسيحيان غرب و هيأت گسيل شده از جانب مسيحيان شرق، هر دو به گرمي پذيرفته شدند. گيوک وقتي که از تمکين و دوستي شاه ارمنستان مطلع شد، بخصوص دريافت که او قصد دارد مسيحيان شرقي را بر ضد مسلمانان با مغولان متحد سازد، با کمال خوشرويي و لطف سمباد را پذيرفت و طبق يرليغي هيتوم را از حمايت خود برخوردار کرد.
با وجود آنکه اين سفارت بينتيجه پايان يافت، ولي گزارش هيأت، مبني بر رونق کار مسيحيت از طرفي و ادبار کار مسلماني از طرف ديگر و نيز اينکه خان دست اندرکار حمله به مراکز حساس اسلامي است،(20) اميدوار کننده بود.
مقارن با اين احوال، گيوک در کار عملي ساختن نقشه فتح سراسري ايران بود که آن را اسلافش طرحريزي کرده بودند. بدين منظور ايلچيکداي يکي از سرداران معروف و شجاع مغولي را به ايران فرستاد تا او نيز با سپاه تحت فرماندهي خود همراه با بايجو و سرداران ديگر مغولي مقيم اين سرزمين، مقدمات حمله همه جانبه، بخصوص جنگ با دستگاه اسماعيلي و دستگاه خلافت عباسي، دو پايگاه عمده عقيدتي اسلامي را فراهم سازند تا شخص خان نيز به آنان بپيوندند. ايلچيکداي مسيحي متعصبي بود و دليل انتخاب وي براي اين کار خطير نيز همين تعصب ديني و دشمني با مسلمين بود. اين فرمانده پس از استقرار در ايران نسبت به مسيحيان علاقه نشان داد و آنان را بيش از پيش راضي و دلگرم کرد.
از جانب اروپا، پاپ اينوسان چهارم که از کليه امکانات و وقايع به سود کليسا سود ميجست و اکنون از جانب مغولان مأيوس شده بود، با اين برداشت سياسي که ممکن است ترس از مغول سبب اتحاد فرق گوناگون مسيحي و گردآمدن آنان در زير لواي کليساي رم شود، با فرستادن نامههايي آنان را به يگانگي و اتحاد فرا خواند. ضمناً سفيراني نيز به نزد سلطان مصر و فرمانروايان شامات فرستاد و آنها را به اتحاد بر ضد مغولان و صلح و گرويدن به دين مسيح دعوت کرد؛(21) ولي سيل بنيانکن مغول چنان به راه افتاده بود که هيچگاه اينگونه ترفندهاي تبليغاتي سياسي از جانب غرب به نتيجه قطعي نرسيد.
نقشه فتوحات در ايران هر روز کاملتر ميشد و فرماندهي مغولي از هر امکاني براي پيشبرد کار سود ميجستند. اينان اگر ميتوانستند مصر و شام را در ساحل مديترانه با صليبيون سرگرم جنگ سازند، خليفه از کمک نيروي عظيمي بيبهره ميماند و کار نابودي دستگاه خلافت آسانتر صورت ميگرفت.
با مرگ زودرس گيوک تب مسيحيت تا حد بسياري فروکش کرد. اغول غايمش،(22) همسر و جانشين موقت خاني متوفي، امور حکومتي را به چينقاي وزير گيوک واگذار کرد و اوقات خويش را مصروف معاشرت با قامان نمود. به طور کلي شمنيها با روي کار آمدن اين خاتون بار ديگر کارشان رونق گرفت و اعتبار از دست رفته را باز يافتند.
تشتت و تشنج بر سر مسأله جانشيني ، مسائل ديگر را تحتالشعاع قرار داد.(33) نايب السلطنه نه تنها تحت نفوذ قامان تمايلي نسبت به مسيحيت از خود نشان نميداد، بلکه پيرو سياست جهانگيري چنگيزي صرفاً با تأکيد بر حاکميت نظام «ياسا»، نسبت به دنياي غرب روش بياعتنايي و پرخاشگري را در پيش گرفت.
اوج مسيحيت در عهد منگو قاآن
عهد فرمانروايي منگو قاآن را از جهت سياستي که در برابر دنياي مسيحيت در پيش گرفته شد، ميتوان ادامه دوره کوتاه گيوک خان تلقي کرد. بازگشتي که به سوي دنياي شمني از جانب نايب السلطنه، اغول غايمش و هواخواهانش صورت گرفت، ديري نپاييد. در درگيريي که پس از مرگ گيوک بر سر مسائل جانشيني بين شاهزادگان چنگيزي روي داد، دو تيره فکري در مورد بستن درهاي حکومت به روي بيگانگان يا باز گشودن درها، روي در روي يکديگر ايستادند. سردسته طرز تفکر اولي، خاتون اغول غايمش شمني، همسر گيوک و نايب السلطنه و سر دسته طرز تفکر دومي، خاتون سرقوقتيني مسيحي، همسر تولوي و مادر منگو، شاهزادهاي بود که جلوس بر مسند امپراتوري مغول را حق خود ميدانست. در اين دو دستگي و تشتت رد پاي غرب مشاهده ميشود.
انتقال سلطنت از شعبه خاندان اگتاي به خاندان تولوي تحت نفوذ و تأثير شديد مسيحيت صورت گرفت و از سوي آن پشتيباني شد و سرانجام به تصفيه کامل طرفداران اغول غايمش در دربار و قتل وحشيانه اين خاتون انجاميد. (24) اگر در تاريخ سياست استعماري غرب در شرق ملاحظه و مداقه شود، اين واقعه را ميتوان به منزله اولين طليعه دخالت غرب در شرق در تاريخ ثبت کرد.
با روي کار آمدن منگو قاآن رونق مسيحيت در سراسر قلمرو امپراتوري مشاهده ميشود. رفت و آمدهاي هيأتهاي مذهبي - سياسي و کاروانهاي بازرگاني، افزوده شدن پيروان جديد در شهرها و روستاها، ايجاد صومعهها وکليساها در نقاط گوناگون و هرچه باشکوهتر شدن تشريفات مراسم دين مسيح و علني گرديدن آن، نشان دهنده اين رونق و نفوذ است.
مادر قاآن جديد، سرقوقتيني بيگي - که در سياست دوران خود ايفاگر نقش اساسي بوده است- همچنين يکي از همسران سوگلي و چند تن ديگر از همسران خان، يکي از پسران و چند تن از دختران وي، يکي از برادرانش ، بلقاي وزير بزرگ و با نفوذ و همچنين مربي فرزند ارشد قاآن، همگي مسيحي بودهاند. عده بسياري از روحانيان نسطوري پيوسته در دربار حضور داشتند و در همه کارها شرکت ميکردند.
در طول تاريخ، در هر دوره، شهري در گوشهاي از جهان، مرکز نيروي مادي و معنوي بوده، پيوسته اذهان و چشمها به سوي آن متوجه شده است. يک روز بابل، روز ديگر شوش، روم و سپس مداين و آنگاه بغداد و روز ديگر غزنين و مرو و اينک نوبت به قراقروم رسيده بود. اين شهر جديدالتأسيس بيريشه و بيسبک، در اين زمان مرکز تجمع ملل و اقوام گوناگون سراسر جهان شده، هر قوم و دستهاي بر سر نفوذ در دربار و تفوق بر ديگران تلاشي خستگي ناپذير را آغاز کرده بود، بخصوص روحانيان مذاهب گوناگون براي گرداوري پيروان بيشتر و رخنه در مزاج قاآن و اطرافيان و خويشاوندان وي، رقابت شديدي در پيش گرفته بودند. هيچگاه مسيحيت و اسلام اين چنين در ميدان رقابت در کنار يکديگر نتاخته بودند و در مسابقه قدرت اين چنين به تکاپو و تلاش دست نيازيده بودند؛ زيرا اين مسابقه ميتوانست سرنوشتساز باشد. در حقيقت تاريخ بيداري غرب از اين مسابقه آغاز شد.
لويي مقدس که در جنگهاي صليبي شکست خورده و حتي يک بار اسير شده بود، هيأتي را روانه مغولستان کرد تا با آگاهي از تحولات جديد طرحي براي اقدامات آينده بريزد و از اين طريق دريابد که تا چه حد غرب ميتواند در جنگ صليبي آينده از نيروي مغول در برابر مسلمانان بهره گيرد. بدين جهت پادشاه فرانسه، کشيش فرانسوي به نام گيوم دوروبروک را در رأس هيأت کوچکي مأمور اين کار کرد. اين کشيش سفرنامه مهم و جالبي دارد.
هر چند جواب منگو قاآن کمي نرمتر از جواب گيوک بود، ولي راهي را براي لويي نهم و غرب نگشود. غريبان دريافتند که امپراتوري مغول در حال گسترش و توسعه است و سازشپذير نيست.
يک ماه پس از بازگشت روبروک، هيتوم، فرمانرواي ارمنستان، شخصاً به حضور منگو قاآن رسيد. اين فرمانروا نقشه سابق خويش را که عبارت از اتحاد حکومتهاي مسيحي خاورميانه و خاور نزديک با مغولان بر ضد مسلمانان بود و درگذشته با گيوک در ميان گذاشته شد هبود، بار ديگر عنوان کرد. اين سفر بسيار موفقيتآميز بود. امپراتور، فرمانرواي مسيحي ارمنستان را به گرمي پذيرفت و يرليغي به نام وي صادر کرد مبني بر اينکه از جانب حکام تابع امپراتوري مغول نبايد هيچگونه اقدامي عليه هيتوم و قلمرو وي به عمل آيد. يرليغ ديگري نيز به او داد که تمام کليساها را از پرداخت عوارض و مالياتها معاف ميداشت. منگو به هيتوم اطمينان داد که سپاه بزرگي تحت فرماندهي برادرش هلاکوخان به بغداد حملهور خواهد شد و دستگاه خلافت عباسي را نابود خواهد کرد و ارض مقدس را به مسيحيان مسترد خواهد داشت. هيتوم با اين اطمينان به کليکيه بازگشت.(25)
از آنچه گذشت ميتوان چنين نتيجه گرفت که با وجود رسوخ غرب در جهان مغولي از طريق دين و نفوذ روزافزون کشيشان و طبيبان مسيحي در دربار و در امور سياسي و نفوذ بازرگانان در اقتصاد، دنياي غرب نتوانست انتظارات خود را آنچنان که توقع داشت، در عهد اين امپراتور، برآورده کند؛ زيرا منگو قاآن خود در کار آن بود که سياست توسعه طلبي چنگيزي را ادامه دهد و مواقع را يکي پس از ديگري از پيش پا بردارد و «ياسا» را بر همه ملل و اقوام حکمروا سازد. چنين تصور ميرود که او در نهان، همچون نياي خود، شمني بود و خيمه شمنها در کنار اقامتگاهش برپا و نيروي برتر بازهم قامان بودند. روبروک گزارش ميدهد که روحانيان نسطوري آنچنان تحت نفوذ شمنها درآمده بودند که تا حد شمنها تنزل کرده با خرافات و جادوگري درآميخته بودند. اگر از سويي، غرب درصدد استفاده از نيروي تخريبي مغول براي براندازي دنياي اسلام بود، منگو قاآن نيز از سوي ديگر در کار استفاده از غرب براي پيشبرد هدفهاي توسعه طلبانة خويش يا بهتر گفته شود تسخير جهان اسلام بود.
پاورقيها:
1-Markit
2-Karait
3-Onqut
4-جامع التواريخ؛ 1338، ج 1 . ص 87
5-Ebejezu
6-امپراطوري صحرانوردان؛ ص 312 و 313. تاريخ مختصر الدول؛ به نقل از : امپراطوري صحرانوردان؛ ج 3، ص 280 و 282.
7-جامع التواريخ؛ 1338، ج1، ص 309-311.
8-Innocent
9-Lateran
10-سفيران پاپ در دربار خاندان مغول؛ ص 42.
11-Honnore
12-همان؛ ص 54.
12-Simeon
14-السلوک المعرفه دول الملوک؛ ج1، قسم الاول، جزء الاول؛ ص 222 و 228.
15-سفيران پاپ در دربار خاندان مغول؛ ص 65، 66، 73، 74. جامع التواريخ؛ ج1، ص 474-477.
16-اشپولر، برتولد؛ تاريخ مغول در ايران؛ ترجمه محمود ميرآفتاب، ص 231.
17-جامع التواريخ؛ 1338، ج1، ص 567 و 568.
18-همان؛ ج 1، ص 570.
19-Plan Carpin, Jeande; Histoire des Mongols; p.127.
20-تاريخ فتوحات مغول؛ ص 96 و 97.
21-سفيران پاپ در دربار خاندان مغول؛ ص 80 و 81 .
22-Oqol Qaymesh
23-تاريخ جهانگشاي ؛ ج 1 ، ص 218 و 219.
24-جامع التواريخ؛ 1338 ، ج 1 ، ص 592 ، 593 . تاريخ جهانگشاي ؛ ج 3 ، ص 58.
25-امپراطوري صحرانوردان ؛ ص 461 و 462 .
به نقل از: کتاب مغولان و حکومت ايلخاني در ايران نوشته: شيرين بياني، ويراسته پروين ترکمني آذر، انتشارات سمت، 1379
نويسنده : شيرين بياني
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید