زماني که فرقه بابيت، در نزاعهاي درون گروهي دهه ????ق در عثماني، به دو گروه «ازلي» (تحت رياست صبح ازل) و «بهائي» (به رهبري حسينعلي بها) تجزيه و تقسيم شد، ازليها شکار انگليس شدند و بهائيان، همچنان، در سهم روسيه باقي ماندند.
ارتباط بهائيت با استعمار تزاري، در صفحات پيشين اين ويژهنامه، مفصلاً بررسي شده است. در مورد روابط صبح ازل با انگليسيها نيز بايد به سخن بسياري از مورخان (اعم از ايراني و اروپايي) اشاره کنيم که صراحتاً از حقوق بگيري ازل از انگليسيها در قبرس ياد کردهاند. لرد کرزن، سياستمدار مشهور انگليسي، در «ايران و مسئله ايران» تصريح ميکند: «صبح ازل که در قبرس سکني داشت، مقرري خاصي از حکومت انگلستان دريافت مينمود» .? مورخان ايراني نيز همچون کسروي?، اسماعيل رائين? و فريدون آدميت? به ارتباط ازل با انگليسيها تصريح دارند.
متقابلاً بايد خاطر نشان ساخت که، بهائيت نيز براي ابد، بسته و پيوسته به روسيه باقي نماند و با فروپاشي امپراتوري تزاري در اواخر جنگ جهاني اول و ظهور دولت انقلابي شوروي در آن کشور (که به بهائيان، به چشم «زائده» دولت تزاري مينگريست) اين فرقه نقطه اتکا پيشين را از دست داد و توسعه قدرت استعماري بريتانيا در خاورميانه و بويژه اشغال نظامي فلسطين (مقر پيشوايان بهائيت) توسط قشون انگليس، رهبر وقت اين فرقه، عباس افندي را (که از مدتها قبل، در خط ارتباط با غرب افتاده بود) به عنوان قبله سياسي جديد، به سمت لندن سوق داد.
پيوند بهائيت با دولت انگليس در سده اخير، از مسائلي است که ميتوان گفت بين مورخان و مطلعان رشته تاريخ و سياست، بر روي آن نوعي «اجماع» وجود دارد و در اين زمينه، نمونهوار، ميتوان به اظهارات مهدي بامداد?، اسماعيل رائين?، احمد کسروي?، فريدون آدميت?، خان ملک ساساني?، محمود محمود??، دکتر جواد شيخ الاسلامي??، دکتر عبدالهادي حائري??، محمدرضا فشاهي??، احسان طبري??، دکتر يوسف فضايي??، دکتر سيد سعيد زاهد زاهداني??، عبدالله شهبازي??، بهرام افراسيابي?? و ديگران استناد کرد که بر نکته فوق انگشت تأکيد ميگذارند.
دکتر شيخالاسلامي (استاد فقيد دانشگاه) مترجم کتاب خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ آنجا که هاردينگ در بخشي از خاطرات خود با لحني جانبدارانه از بابيان و بهائيان ياد ميکند، مينويسد: «در عرض يکصد سال اخير، بابيان و بهائيان ايران هميشه از خط مشي سياسي انگلستان در شرق پيروي کردهاند و ستايش وزير مختار انگليس از آنها امري است کاملاً طبيعي» .??
دليل مورخان يادشده، روابط آشکار اين فرقه با بريتانيا، بويژه اعطاي لقب و نشان عالي از سوي پادشاه انگليس به عباس افندي، ميباشد که تصوير آن در کتب مختلف آمده است.?? حتي اين مطلب، در «تنبه و استبصار» مبلغان بهائي (و ياران عباس افندي) نيز که پس از مرگ وي به اسلام گرويدهاند، مؤثر بوده و در آثار آنان بازتاب آشکار دارد.??
احسان طبري، ضمن اشاره به مخالفت حسينعلي بها با «تعصبات ملي و ديني» ، که به زعم وي حاصلي جز «صلح گرايي منفعل» و تعطيل مبارزات
اجتماعي ــ سياسي ملتها بر ضد استبداد داخلي و تجاوز خارجي ندارد، مينويسد: «در دوران عبدالبها (???? ــ ????) حکومت عثماني فرو پاشيد و امپرياليسم انگلستان متصرفات اين حکومت را به چنگ آورد. عبدالبها با اربابان تازه فلسطيني وارد روابط نزديک شد، چنانکه در مراسم خاصي، مقامات انگليسي فلسطين به او لقب «سر» (Sir) دادند، لقبي که از طرف شاه انگليس عطا ميشود و پاداش خدمات مهم به امپراطوري است.?? فريدون آدميت نيز تصريح ميکند که: «جنگ بينالملليِ گذشته در سرنوشت بابيها مؤثر گرديد و سقوط حکومت تزار به عمر حمايت آنان از بهائيان خاتمه بخشيد. از آن طرف سرزمين فلسطين به دست انگليسها افتاد و بهائيان را به سوي خود کشيدند و لرد آللنبي حاکم نظامي حيفا متعاقب آن، نشان مخصوص و لقب «سر» (Sir) به «عبدالبها» داد و عکس مخصوصي در آن مجلس برداشته شده که در «کتاب صبحي» ديده ميشود. از اين پس بهائيان نيز در کادر سياسي انگليسها وارد گرديدند و اين نهر هم به رود تايمز ريخت» !??
چرخش سياسي عباس افندي از روسيه به لندن و گرفتن نشان از دست ژنرال انگليسي (آللنبي) پس از جنگ جهاني اول، داستان شگفتي است که ميزيبد جداگانه و مفصل پيرامون آن سخن بگوييم. پيوند عبدالبها با بريتانيا، البته به سالها پيش از سلطه آللنبي بر فلسطين، به دوران سفر عباس افندي به اروپا (????) بازميگردد و سابقه ارتباط انگليسيها با سران بهائيت جهت شکار آنها (و بيرون آوردنشان از چنگ حريف روسي) از اين هم ديرينهتر بوده و به دوران اقامت حسينعلي بها در بغداد (????ق به بعد) ميرسد.
:عباس افندي؛ تغيير قبله از روس به لندن سفر عباس افندي به انگليس
عباس افندي در سالهاي ???? ــ ???? سفري به اروپا و امريکا کرد و طي سخنرانيهاي متعددي که در مجامع گوناگون (عمدتاً ماسوني) آن ديار ايراد نمود، صراحتاً از انگليس (و امريکا) جانبداري کرد. براي نمونه، در يکي از سخنرانيهاي خود (در منزل ميسيس کراپر، سال ????) مدعي شد که: «اهالي ايران بسيار مسرورند از اينکه من آمدم اينجا. اين آمدن من اينجا سبب الفت بين ايران و انگليس است. ارتباط تام [بين دو کشور] حاصلمي شود و نتيجه به درجهاي ميرسد که بزودي از افراد ايران، جان خود را براي انگليس فدا ميکنند و همين طور انگليس خود را براي ايران فدا نمايد» !??
يکي از پژوهشگران پراطلاع معاصر، «سفر سالهاي ???? ــ ???? عباس افندي به اروپا و امريکا» را «که با تبليغات فراوان از سوي متنفذين محافل سياسي و مطبوعاتي دنياي غرب همراه بود، نشاني… آشکار از… پيوند عميق ميان سران فرقه بهائي و کانونهاي مقتدري در اروپا و امريکا» ميداند.?? به نوشته وي: «سفر سالهاي ???? ــ ???? عباس افندي به اروپا و امريکا سفري کاملاً برنامهريزي شده بود. بررسي جريان اين سفر و مجامعي که عباس افندي در آن حضور يافت، نشان ميدهد که کانونهاي مقتدري در پشت اين ماجرا حضور داشتند و ميکوشيدند تا اين «پيغمبر»
نوظهور شرقي را به عنوان نماد پيدايش «مذهب جديد انساني» آرمان ماسوني ــ تئوسوفيستي، معرفي کنند. اين بررسي ثابت ميکند که کارگردان اصلي اين نمايش انجمن جهاني تئوسوفي، يکي از محافل عالي ماسوني غرب، بود… در اين سفر، تبليغات وسيعي درباره عباس افندي، به عنوان يکي از رهبران تئوسوفيسم، صورت گرفت؛ اين تبليغات به حدي بود که ملکه روماني و دخترش ژوليا وي را به عنوان «رهبر تئوسوفيسم» ميشناختند و به اين عنوان با او مکاتبه داشتند. عباس افندي در اين سفر با برخي رجال سياسي و فرهنگي ايران ــ چون جلالالدوله پسر ظلالسلطان، دوستمحمدخان معيرالممالک داماد ناصرالدين شاه، سيدحسن تقيزاده، ميرزامحمدخان قزويني، عليقلي خان سرداراسعد بختياري و غيره ــ ملاقات کرد. اين ماجرا، که حمايت کانونهاي عالي قدرت جهان معاصر را از بهائيگري نشان ميداد، بر محافل سياسي عثماني و مصر نيز تأثير نهاد و عباس افندي پس از بازگشت از اين سفر، وزن و اهميتي تازه يافت» .??
عباس افندي در محرم ????ق (دسامبر ????) به مقر خود در عکا بازگشت??، اما روشن است که وي، ديگر آن عنصر منزوي پيشين نبود و شواهد تاريخي نشان ميدهد که رجال وقت دولت عثماني نيز (که در خط ارتباط با «آلمان» و تضاد با «انگليس» گام ميزدند) همين تصور را داشتند و به همين دليل نيز فضا را بر او و يارانش در فلسطين، تنگ ساختند. به قول سر دنيس رايت، ديپلمات و مورخ پراطلاع انگليسي: «پس از بازگشت به عکا که هنوز زير سلطه عثمانيها قرار داشت شرايط زندگي براي عبدالبها و پيروانش به هيچ وجه آسان نبود» .?? حوادث بعدي نشان داد که پيشواي بهائيت، لندن (و امريکا) را به عنوان قبله جديد برگزيده است.
حمايت عبدالبها از بريتانيا در جنگ جهاني اول
با شروع جنگ جهانگير و پيوستن عثماني به آلمان در جنگ با متفقين (انگليس، فرانسه و امريکا)، روابط پيشواي بهائيان با غرب صليبي شديدتر و نتيجتاً حساسيت و مخالفت دولت عثماني با وي افزونتر گرديد. اين حساسيت و مخالفت به جايي رسيد که جمال پاشا، «فرمانده کل قواي» عثماني?? در جنگ با ارتش انگليس در ناحيه شامات و فلسطين در اواخر جنگ جهاني اول، تصميم به قتل عباس افندي گرفت و تهديد کرد: اگر بزودي مصر را فتح کند در مراجعتش، عباس افندي را به صلابه خواهد کشيد!?? شوقي نيز از «سوء ظن شديد» فرمانده کل قواي ترک، جمال پاشا، نسبت به امر الهي و «مخالفت بيمنتهي» وي با آن سخن گفته و ميافزايد: وي «صريحاً اظهار داشت که چون از دفع دشمنان خارج، انگلستان فراغت يابد به تصفيه امور داخل اقدام و در اولين قدم حضرت عبدالبها را» در برابر چشم مردم «مصلوب» و مرقد بها را «منهدم و با خاک يکسان خواهد نمود» .??
براستي دليل اين همه خشم فرمانده ارتش عثماني در جنگ با انگليس نسبت به عباس افندي و تصميم وي به اعدام پيشواي بهائيت و تخريب قبر بها، چه بود؟ منابع غير بهائي، علت اين خشم را حمايت مؤثر افندي از انگليس در آن هنگامه دانسته و بعضاً از واژههايي چون «جاسوسي» و نظير آن بهره ميجويند.?? به قول اسماعيل رائين: خشم شديد جمال پاشا از عباس افندي، از «همکاري محرمانه و علني بهائيان با قواي انگليس» ناشي ميشد «که در صدد تصرف فلسطين و حمايت از يهوديان بود» و عباس افندي گندم در اختيار ارتش نيازمند بريتانيا گذارد.??
اقدام عباس افندي به تأمين آذوقه براي ارتش اشغالگر بريتانيا در قدس، موضوعي مسلم بوده و منابع وابسته به بهائيت بدان تصريح دارند. خانم بلانفيد در ص ??? کتاب مشهور خود The Chosen Highway : (که به تصويب زعماي بهائي در اسرائيل و انگلستان رسيده است) شرح ميدهد که چگونه در جريان اشغال قدس توسط ژنرال آللنبي (فرمانده قشون بريتانيا) در جنگ جهاني اول، عباس افندي انبارهاي آذوقه را به روي سربازان گرسنه انگليسي گشود.
کمک عباس افندي به نيروهاي اشغالگر، تنها در تأمين آذوقه آنها خلاصه نميشد، بلکه آن گونه که افسران انگليسي مستقر در حيفا به لندن نوشتهاند، آنان از «نفوذ» و نيز «نظريات» پيشواي بهائيت نيز براي پيشبرد مقصود خود بهره بسيار بردهاند (گزارش دنيس رايت در اين زمينه خواهد آمد).
بهترين راه براي درک علت خشم حکومت عثماني به عباس افندي، مطالعه رفتار عجيب انگليسيها با پيشواي بهائيت در همان مقطع بحراني است؛ رفتاري که سرفصلهاي آن چنين بود: حفاظت شديد از جان عباس افندي و خانواده و ياران وي از دستبرد قواي عثماني، احترام شايان و مساعدتهاي مستمر حکام بريتانيا در قدس به او و اطرافيانش پس از استقرار سلطه لندن بر قدس، خصوصاً اعطاي لقب «سِر» و نشان شواليه توسط ژنرال آللنبي (به نمايندگي از دربار لندن) به عباس افندي و شرکت در تشييع جنازه وي پس از مرگ و حمايت کامل از نوه و جانشين جوانش: شوقي افندي، در برابر مخالفان.
چتر عنايت لندن بر سر پيشوا
زماني که سرويسهاي اطلاعاتي انگليس (و به قول شوقي: «دايره اطلاعات انگلستان» )?? از تصميم خطرناک جمال پاشا نسبت به پيشواي بهائيت خبر دادند، دولت بريتانيا با فوريت براي نجات جان وي و نزديکانش دست به کار شد.
آللنبي هنگام فتح حيفا (اوت ????)?? فرمان مخصوصي از امپراتور انگليس دريافت نمود که دستور ميداد همراه با نشاني از عضويت امپراتوري براي عباس افندي، به ديدار وي رود.?? پيرو اين امر، آللنبي شخصاً «به زيارت مقام اعلي [مرقد باب در کوه کرمل] در حضور حضرت عبدالبها مشرف شد و به حکام عسکريين [امراي لشکر] سفارش نمود که مقامات مقدسه بهائيان بايد در تحت محافظت و حراست حکومت [انگليس] باشد و ابداً کسي تعدي نکند» .?? به تعبير شوقي: زماني که «سپاه انگليز، غالب و منصور گشت و…دولت قاهره» بريتانيا در فلسطين «عَلَم برافراخت… سالار انگليز بر حسب تعليمات و سفارشات اکيده وزير خارجه» انگليس «به شرف» ديدار با عباس افندي «فائز گشت و در حضور» وي «به زيارت مرقد» باب «نائل شد. امکان ديدار بهائيان با پيشواي خود فراهم گشت و «الواح عديده و رسائل متعدده از قلم» عباس افندي «نازل و… به کمال آزادي در اطراف جهان منتشر گشت.?? و خلاصه: «مخاطرات» بزرگي که مدت ?? سال حيات بها و عبدالبها را «احاطه کرده بود زائل شد و «سد سديد در پيشرفت امر» بهائيت برداشته شد.??
نشريه آهنگ بديع، ارگان بهائيان، با اشاره به استقرار حکومت اشغالگر انگليس بر قدس، از برقراري دوائر جديد (اداره ماليه و شهرداري) و اقدامات عمراني توسط حکومت جديد، از جمله زيباسازي شهر حيفا (مقر عباس افندي) و توسعه راههاي آن، سخن گفته و ميافزايد: «از جهت ماليات نيز حکومت» بريتانيا «مقامات مقدسه» بهائيت را به رسميت شناخت «و از ماليات معاف داشت» . از جهت تنظيم و زيباسازي شهر نيز «مقام اعلي» يعني مرقد باب «مرکز عظيمي» براي خيابانکشيهاي آينده قرار گرفت. همچنين، از آنجا که ساختمانها و خيابانهاي شهرهاي فلسطين «بر منوال قديم بود» ، حکومت انگليسي کارشناس مشهوري از اسکاتلند را که پاتريک گيديس نام داشت، طلبيد و کار تنظيم نقشه شهرها، بويژه بيت المقدس و حيفا را سامان دهد و او که قبلاً در خلال سفر عباس افندي در شهر ادنبورگ با پيشواي بهائيت ديدار کرده بود زماني که «در سلک حکومت فلسطين در آمد، چند دفعه به حضور مبارک مشرف شد و خطه و تصميمات خويش را به حضور مبارک معروض داشت» .??
اينک، طبق تصميم شوراي عالي متفقين، قيمومت فلسطين به بريتانيا واگذار شده است که طبق نامه بالفور به روچيلد، قرار است راه را بر تأسيس «کانون ملي يهود» (جنين دولت اسرائيل) در آن سرزمين اشغال شده بگشايد. امور فلسطين به وزارت مستعمرات سپرده گرديده است که رئيس آن وينستون چرچيل، به قول خود: «يک صهيونيست عريق و ريشهدار است» . چرچيل، به عنوان «نخستين کميسر عالي انگليس در فلسطين» ، سر هربرت ساموئل از سران و فعالان صهيونيسم را برميگزيند. ساموئل نيز براي حکومت حيفا و توابع، سر رونالد استورز را برميگزيند که گذشته از فعاليت مؤثر نظامي و جاسوسي در جنگ جهاني اول در قطر عربي (همراه دستيارش: کلنل لورنس) بر ضد دولت عثماني، خود را «يک صهيونيست معتقد» ميشمارد. و جالب اين است که هر دو از دوستان صميمي عباس افندياند و با او و خانوادهاش در فلسطين اشغالي، گرمترين روابط را دارند.)
(ايام: در مقاله «دوستان انگلو ــ صهيون عباس افندي» ، ضمن نگاهي به پيشينه و مواضع اين دو عنصر مستعمره چي و صهيونيست، روابط ايشان با عبدالبها و بهائيان مرور شده است.)
پاداش خدمت به امپراتوري (عباس افندي از لندن، نشان و لقب ميگيرد)
پس از تحکيم پايههاي قيمومت انگليس بر قدس، دولتمردان انگليسي حاضر در فلسطين، در نامه به لندن، پيشنهاد کردند بابت «خدمات صادقانه و مستمر» عباس افندي به «آرمان بريتانيا» و استفاده افسران بريتانيايي مستقر در حيفا از «نفوذ و نظريات ارزشمند» پيشواي بهائيت، نشان و لقب عالي امپراتوري به وي اعطا گردد. اين پيشنهاد تصويب شد و ژنرال آللنبي (فرمانده کل قواي بريتانيا)?? همراه دستيارش ماژور تئودور پول??، در آوريل ???? رسماً مراسمي برپا کرد و به نمايندگي از دربار لندن، به پيشواي بهائيان، لقب «سر» (Sir) و نشان «شواليه امپراتوري» (Knight hood) داد.??
سر دنيس رايت، ديپلمات و مورخ پراطلاع انگليسي، در شرح ماجرا مينويسد:
در اوايل سال ???? / ???? با تصرف بندر حيفا توسط نيروهاي انگليسي و بعد سپرده شدن قيمومت فلسطين به دست انگلستان توسط جامعه ملل در پايان جنگ جهاني اول، بهائيها نفس راحتي کشيدند. عبدالبها در اندک زماني به خاطر نحوه رهبري خود و رفتار پيروانش احترام مقامات بريتانيايي مسؤول اداره فلسطين را به خود جلب کرد و در ژوئيه ???? / شوال ???? مقامات اخير به لندن توصيه کردند که نشان جديد امپراتوري بريتانيا و لقب آن به وي اعطا گردد. توجيهي که ايشان براي پيشنهاد خود کردهاند به شرح زير است:
عبدالبها از زمان اشغال فلسطين مستمراً به نحو صادقانهاي به آرمان بريتانيا خدمت کرده است. در مشورت نظرات او براي فرمانده نظامي و افسران دستگاه اداري مستقر در حيفا بسيار باارزش بوده و از نفوذ خود در اين شهر تماماً در جهت خير و صلاح استفاده کرده است. عبدالبها چندين سال در ارک عکا زنداني ترکها بوده است.
رايت ميافزايد: «اگرچه عبدالبها هيچ وقت خودش از لقب سر استفاده نکرد ولي انگليسيها او را رسماً سِر عباس عبدالبها شواليه نشان امپراتوري بريتانيا ميخواندند و از او به عنوان اولين و تنها بهائي ايراني که به چنين افتخاري دست يافته است ياد ميکنند» .??
به گزارش حسن نيکو (مبلغ بهائي معاصر عباس افندي، که به اسلام گرويد) اعطاي نشان و لقب به عباس افندي، خوشحالي و سرور بسيار خاندان وي را درپي داشت: «در حيفا خانواده ميرزا چنان جشن گرفتند و شادي و مسرت کردند که: الحمد لله معروف دولت انگليس شديم» !??
عباس افندي از سلطه انگليسيها بر قدس به گرمي استقبال کرد و طي نوشتهاي، سلطه غاصبانه انگليس بر قبله اول مسلمين را «برپا شدن خيمههاي عدالت» شمرده، خداوند را بر اين نعمت بزرگ! سپاس گفت و تأييدات جرج پنجم، پادشاه انگليس، را مسئلت کرده و خواستار جاودانگي سايه گسترده اين امپراتور دادگستر! بر آن سرزمين گرديد!??
در لوحي نيز که در ?? اکتبر ???? خطاب به سيد نصرالله باقراوف (کلان سرمايهدار بهائي) و درواقع: خطاب به بهائيان ايران، صادر کرد با خوشحالي از اشغال اورشليم توسط بريتانيا ياد نمود و نوشت: «در الواح، ذکر عدالت و حتي سياست دولت فخيمه انگليس مکرر مذکور و لي حال مشهود شد و فيالحقيقه اهل اين ديار بعد از صدمات شديده به راحت و آسايش رسيدند» .??
راز اعطاي نشان
پرسش از علت خشم شديد جمال پاشا به عباس افندي را، بايد به پرسش ديگري گره زد و براي هر دو پاسخي درخور، انديشيد: راز اعطاي نشان و لقب از سوي دربار لندن به پيشواي بهائيت چه بود؟
منابع بهائي (نظير شوقي) ميکوشند اين امر را پاداش انگليسيها به عباس افندي بابت «خدمات گرانبها» ي وي به ساکنان فلسطين «و تخفيف مصائب و آلام مردم آن سرزمين» قلمداد کنند?? و خانم بلانفليد مينويسد: «حکومت انگليس بر حسب رويه معمولش که از اعمال قهرمانان قدرداني ميکند، به عبدالبها يک مدال قهرماني «نايت هود» داد که نامبرده اين افتخار را به عنوان يک تشريفات احترامي از طرف يک پادشاه عادل قبول نمود». اما ديگران، گونه ديگري ميانديشند. فيالمثل، صبحي (کاتب و منشي پيشين عباس افندي) اعطاي اين نشان را «پاداش نکوگويي» و ثناخواني افندي در حق پادشاه انگليس (ژرژ پنجم) ميداند?? و اسماعيل رائين، آن را پاداش «خدمات گرانبهاي» عباس «به دولت انگليس» محسوب ميدارد.?? و قرائن نيز همين امر را تأييد ميکند. براي کساني که با ماهيت و مواضع مکارانه، تجاوزگرانه و جهانخوارانه امپرياليسم بريتانيا در دوران کلنياليزم و نئوکلنياليزم نيک آشنايند و بهويژه از مظالم و جنايات اين قدرت استکباري در هند و ايران دو قرن اخير مطلعند و سخن کلنل لورنس (افسر مشهور انگليسيِ فعال در منطقه حجاز و شامات در جنگ جهاني اول) را همواره به مثابه «منطق و سياست کلي» استعمار بريتانيا در خاور زمين در گوش دارند که گفته بود: «من افتخار دارم که نگذاشتم در هيچ يک از سي صحنه نبردي که وارد آن شدم خون يک نفرانگليسي برزمين بريزد؛ زيرا در نظر من همه مناطقي که بر اثر اين جنگ به دست ما آمد ارزش مرگ يک نفر انگليسي را نداشت» !?? توجيه شوقي و هممسلکان وي بيشتر به يک «شوخي بيمزه» شبيه است تا تحليلي علمي و منطقي از قضيه!
ما منطق لورنس را از زبان ديگر سياستمداران انگليسي نيز در دور و نزديک تاريخ شنيدهايم. مثلاً سِر گور اوزلي، استاد اعظم فراماسونري و سفير مشهور انگليس در ايرانِ ، زمان فتحعلي شاه، که در قالب دوستي با ايران زمينه تجزيه قفقاز از کشورمان به دست روسهاي تزاري را فراهم ساخت، در ?? اکتبر ???? م به لرد کاسل ري وزير امور خارجه دولت متبوعش مينويسد: «عقيده صريح و صادقانه من اين است که چون مقصودِ نهاييِ ما حفظِ صيانتِ حدودِ هندوستان ميباشد، در اين صورت بهترين سياست ما اين خواهد بود که کشور ايران را در اين حال ضعف و توحش و بربريت بگذاريم و سياست ديگري را مخالف آن تعقيب نکنيم» .?? براستي اگر (آن گونه که شوقي تلويحاً ادعا ميکند) منافع و مصالح ملت مظلوم فلسطين براي امپراتوري بريتانيا کمترين ارزشي داشت، چگونه بر ضد مصالح اين مردم با سران صهيونيسم سازش کرد و با حمايت از نقشه استقرار «کانون ملي يهود» در فلسطين، زمينه را براي تحميل حاکميت رژيم غاصب اسرائيل بر آن ديار فراهم ساخت و براي ساليان دراز مردم مظلوم منطقه را به خاک سياه نشاند؟!
تأثير «خدمت به مردم مظلوم فلسطين» در اعطاي نشان از سوي دولت استعمارگر بريتانيا به عباس افندي، همان مقدار «باورپذير» است که الواح صادره از عباس افندي (پس از اشغال قدس و استقرار سلطه تحميلي انگليس بر آن ديار) در تقدير و تشکر از «عدالت» امپراتوري و اطلاق عنوان «حکومت عادله» بر آن! بنابراين، حق با کساني چون مرحوم حسن نيکو (نويسنده و مبلغ پيشين بهائي که از آن مسلک برگشت) است که اعطأ لقب و نشان مزبور از سوي انگليسيها به عباس افندي را پاداش خدمات وي به آنها و جاسوسي بهائيان (به دستور عباس افندي) در ايران براي انگليس در هنگامه جنگ جهانگير ميان متفقين و متحدين، ميشمارد.??
سخن کوتاه: به گمان ما، نامه مقامات بريتانيايي مسؤول اداره فلسطين به لندن در مورد عباس افندي، که متن آن را فوقاً در گزارش زباندار سر دنيس رايت خوانديم، گوياي همه چيز بوده و راز اعطاي نشان و لقب از سوي دربار لندن به پيشواي بهائيت را به روشني و وضوح تمام بازمينمايد و از اين طريق، ميتوان معماي خشم شديد و تصميم خطرناک فرمانده کل قواي عثماني (جمال پاشا) نسبت به عباس افندي را نيز گشود. سخن عبدالله بهرامي، از صاحب منصبان آزاديخواه و مطلع نظميه کشورمان در مشروطه دوم، لب مطلب را (البته به زبان طنز) دربردارد: عباس افندي «تنها پيغمبري بود که اجر خود را در اين دنيا دريافت نموده و سيلي نقد را به حلواي نسيه ترجيح داده است» !??
اعطاي لقب «سِر» و نشان «نايت هود» توسط دربار لندن به عباس افندي (پيشواي بهائيان)، که به پاس خوش خدمتيهاي وي به قشون اشغالگر صورت گرفت از واقعيات مسلم و مشهور تاريخ معاصر است و اين امر، همراه با صدور الواح متعدد توسط عباس افندي در ثناي پادشاه انگليس، دم خروسِ بستگي رهبري بهائيت به انگلستان (از اوايل قرن بيستم به بعد) را کاملاً فاش ساخته و ما را از هرگونه بحث و استدلال در باره بستگي و پيوستگي اين فرقه به کانونهاي استکباري بينياز ميسازد.
اعطاي نشان، ننگي براي عبدالبها در تاريخ
به هر روي، اعطاي نشان و لقب انگليسي به عباس افندي، لکه ننگي براي او در تاريخ محسوب ميشود. کسروي با اشاره به تغيير قبله سياسي عبدالبها از روسيه به لندن، مينويسد: «يکي از داستانهايي که دستاويز به دست بدخواهان بهائيگري داده و راستي را داستان ننگ آوري ميباشد آن است که پس ا ز چيره گرديدن انگليسيان به فلسطين، عبدالبها درخواست لقب “سر(Sir) ” از آن دولت کرده و چون دادهاند، روز رسيدن فرمان و نشان در عکأ جشني برپا گردانيده و موزيک نوازيدهاند و در همان بزم، پيکرهاي برداشتهاند. پيدا است که عبدالبها اين را شَوَندِ پيشرفت بهائيگري و نيرومندي بهائيان پنداشته و کرده و لي راستي را جز مايه رسوايي نبوده است و جز به ناتواني بهائيان نتواند افزود» .??
قبح کار وقتي بيشتر به نظر ميآيد که بدانيم برخي از شخصيتهاي ديني نيز (به گفته آيتي، مبلغ مستبصر بهائي) در همان دوران، نشان و لقب اعطائي از سوي انگليسيها را نپذيرفتهاند.?? آيتي، همچنين، در کتاب خود شعر زير را که ظاهراً از خود او است درج کرده است:
آن کو لقب «سِر» ي ز بيگانه گرفت
دين ساخته و پري?? ز بيگانه گرفت
آن خانه به دوش گشت چون خانه فروش
سرمايه تاجري ز بيگانه گرفت!??
حمايتها ادامه دارد!
عنايت و حمايت انگليسيها نسبت به پيشواي بهائيان (عباس افندي)، به اعطاي نشان و لقب ختم نشد:
عباس افندي مورد عنايت و حمايت آشکار وينستون چرچيل (وزير مستعمرات انگليس)، هربرت ساموئل (کميسير عالي بريتانيا در فلسطين) و رونالد استورز (فرماندار حيفا و توابع) قرار داشت و به گفته يک شاهد عيني: بهائيان آن ديار، «مورد توجه و اطمينان کامل مقامهاي انگليسي حکومت فلسطين بودند و اکثر آنها در مقامهاي حساس دولتي مانند فرمانداري، رياست ثبت اسناد و مأموريتهاي خيلي بالايي در اين سرزمين ديده ميشدند» .??
عنايت و توجه خاص چرچيل و نيز ساموئل و ديگر عناصر استعماري انگليس در منطقه عربي، زماني کاملاً خود را نشان داد که عباس افندي درگذشت. شوقي (نوه و جانشين عباس افندي، که خود نيز از اين عنايات، سهمي وافر داشت) مينويسد:
وزير مستعمرات حکومت اعليحضرت پادشاه انگلستان، مستر وينستون چرچيل، به مجرد انتشار اين خبر، پيامي تلگرافي به کميسر عالي انگليس در فلسطين سر هربرت ساموئل صادر و از وي تقاضا کرد «مراتب همدردي و تسليت حکومت اعليحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائي ابلاغ نمايد. کميسر عالي انگليس در مصر وايکونت النبي نيز مراتب تعزيت و تسليت خويش را به وسيله آللنبي بدينمضمون اعلام نمود: به بازماندگان فقيد سر عبدالبها عباس افندي و جامعه بهائي، تسليت صميمانه مرا به مناسبت فقدان قائد جليلالقدرشان ابلاغ نماييد.??
مجله جمعيت آسيايي پادشاهي بريتانياي کبير و ايرلند، در شماره ژانويه ???? با اشاره به مرگ عباس افندي، مدعي شد: مرگ عبدالبها، ايران را از برازندهترين ابناء خويش و شرق را از شخصيت ممتاز و فوقالعادهاي محروم نمود که نه فقط در شرق، بلکه در مغرب زمين نيز داراي نفوذ عظيم بوده و به احتمال قوي اثراتي شديدتر از هر متفکر آسيايي در اوقات اخير داشته است!?? البته با ملاحظه نفوذ «حقاً ناچيز» بهائيت در ايران در حال حاضر (که با وجود گذشت حدود ?? سال از مرگ عباس افندي، حکم آييني «قاچاق» در اين کشور را دارد) ميتوان صحت ادعاي مجله فوق مبني بر نفوذ «عظيم» ! اين مسلک در ايران ?? سال پيش (هنگام مرگ عباس افندي) را محک زد و از همين راه، به ميزان صحت ادعاي ديگر مجله مبني بر نفوذ عظيم بهائيت در شرق و غرب جهان! پي برد.
سابقه ارتباط و طمع انگليس به بهائيان
به نوشته شوقي افندي: زماني که بها از سوي ناصرالدين شاه در تبعيد عراق بسر ميبرد، ژنرال کنسول انگليس در بغداد (کلنل سر آرنولد باروز کمبل) باب مراوده و مکاتبه را با بها گشود و طي نامهاي به او پيشنهاد داد که «تبعيت» دولت انگليس را قبول و در تحت «حمايت» آن دولت درآيد و حضوراً نيز متعهد شد که هرگاه مايل به ارسال پيامي به ملکه ويکتوريا باشد، در مخابره آن به لندن اقدام خواهد کرد. حتي معروض داشت «حاضر است ترتيباتي فراهم سازد که محل استقرار» بها «به هندوستان يا هر نقطه ديگر که مورد نظر» وي باشد «تبديل يابد» .??
در همين زمينه بايد به نامههاي دوستانه ميان بها و مانکجي هاتريا (رئيس شبکه اطلاعاتي هند بريتانيا در ايران در سالهاي ???? ـ ????)?? اشاره کرد که در کتب خود بهائيان از آن ياد شده است. اين ارتباط از نظر برخي گوياي پيوند بهائيان با کانونهاي استعماري است.
(ايام: درباره مانکجي و ارتباط وي با بهائيت جداگانه سخن گفتهايم).
پي نوشت :
??حقوق بگيران انگليس در ايران، اسماعيل رائين، ص ???? نيز ر.ک، سفرنامه از خراسان تا بختياري، هانري رنه دالماني، ترجمه مترجم همايون فرهوشي، ص ???
?? بهائيگري، چ ?، تهران ????، چاپخانه پيمان، صص ?? -?? ؛ تاريخ مشروطه ايران، از همو، ص ???
?? انشعاب در بهائيت پس از مرگ شوقي رباني، اسماعيل رائين، مؤسسه تحقيقي رائين، تهران ????، ص ???؛ حقوق بگيران انگليس در ايران، ص ???
?? اميرکبير و ايران، با مقدمه محمود محمود، چاپ اول: انتشارات بنگاه آذر، تهران ????، قسمت اول، صص ??? -??? نيز ر.ک، همان: متن کامل، چاپ دوم: مؤسسه مطبوعاتي اميرکبير، تهران ????، صص??? -???
?? شرح حال رجال ايران، ?/??? - ??? ?? حقوق بگيران انگليس در ايران، صص ??? -???
?? بهائيگري، صص ?? ــ ??
?? اميرکبير و ايران، شرکت سهامي انتشارات خوارزمي، تهران، بهمن ????، ص ???
?? دست پنهان سياست انگليس در ايران، خان ملک ساساني، چ ?: انتشارات بابک با همکاري انتشارات هدايت، تهران، بي تا، صص ??? - ???
??? تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن ??، چ ?: انتشارات اقبال، تهران ????، ?/??? -???
??? خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ وزير مختار بريتانيا در دربار ايران در عهد سلطنت مظفرالدين شاه قاجار، ترجمه شيخ الاسلامي، چ ?، ص ???
??? تشيع و مشروطيت در ايران…، ص ??
??? از گاتها تا مشروطيت، ص ???
???جامعه ايران در دوران رضاشاه، ص ???
??? تحقيق در تاريخ و عقايد شيخيگري، بابيگري، بهائيگري… و کسرويگري، انتشارات عطايي، تهران ????، صص ??? - ???
??? ر.ک، اثر محققانه ايشان تحت عنوان: بهائيت در ايران، صص ??? - ???
??? «جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران» ، تاريخ معاصر ايران، سال ?، ش ??، پاييز ????
??? تاريخ جامع بهائيت (نوماسوني)، ص ??? به بعد.
???خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ…، ص ???
??? ر.ک، شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، ?/???؛ انشعاب در بهائيت، اسماعيل رائين، ص ???؛ تاريخ جامع بهائيت (نوماسوني)، افراسيابي، ص ???
??? براي نمونه ر.ک، کشف الحيل، عبدالحسين آيتي، ?/??- ??؛ فلسفه نيکو، حسن نيکو، حسن نيکو، چ مؤسسه مطبوعاتي فراهاني، ?/ ??? -???؛ خاطرات صبحي درباره بابيگري و بهائيگري، مقدمه از سيد هادي خسروشاهي، چ ? : مرکز انتشارات دارالتبليغ اسلامي، قم ????، ص ??? و ??? و نيز صص ??? - ???؛ اسناد و مدارک درباره بهائيگري (جلد دوم خاطرات صبحي)، نشر عصر جديد، تهران ????، ص ???
??? جامعه ايران در دوران رضاشاه، احسان طبري، ص ???
??? اميرکبير و ايران، با مقدمه محمود محمود، چاپ اول: انتشارات بنگاه آذر، تهران ????، قسمت اول، صص??? ــ ???? نيز ر.ک، همان: متن کامل، چاپ دوم: مؤسسه مطبوعاتي اميرکبير، تهران ????، صص ??? - ???؛ چاپ پنجم: شرکت سهامي انتشارات خوارزمي، تهران، بهمن ????، ص ???
??? قرن بديع، شوقي رباني، ترجمه نصرالله مودت، مؤسسه ملي مطبوعات امري، تهران ??? بديع، ?/ ???؛ نيز ر.ک، ص ?? کتاب ادوارد براون، با نام:ion zMaterials for the Study of the Babi Fob
25. جستارهايي از تاريخ بهائيگري…، عبدالله شهبازي، همان، ص ??
??? خطابات عبدالبها، چاپ مصر، ?/??? البته جمله اخير خالي از حکمت! نيست: البته وقتي که گرگ و ميش قرار است در آغوش هم زندگي کنند، معلوم است که قرباني شدن ميش، فرصتي براي قرباني شدن گرگ نخواهد گذاشت!
??? جستارهايي از تاريخ بهائيگري در ايران، ص ??
??? «نظريه توطئه» ، صعود سلطنت پهلوي…، عبدالله شهبازي، ص ?? به بعد.
??? اخبار امري، سال ??، ش ? و ??، آذر ــ دي ????، ص ???
??? ايرانيان در ميان انگليسيها، ترجمه کريم امامي، ص ???
??? قرن بديع، شوقي، ترجمه نصرالله مودت، مؤسسه ملي مطبوعات امري، تهران ??? بديع، ?/???
??? خاطرات حبيب (مؤيد)، ?/???؛ گوهر يکتا در ترجمه احوال مولاي بيهمتا، روحيه ماکسول، ترجمه ابوالقاسم فيضي، تهران، محفل ملي بهائيان ايران، ??? بديع / ???? ش، صص ?? - ??? براي تصميم جمال به قتل عباس افندي و بدگويي از او در آثار سران بهائيت ر.ک، اسرارالاَّثار، ?/?? - ???
??? قرن بديع، ?/???؛ محمدعلي فيضي، حيات حضرت عبدالبها و حوادث دوره ميثاق. تهران، مؤسسه ملي مطبوعات امري، ??? بديع. ص ???؛ آهنگ بديع، سال ????، ش ? و ?، صص ??- ???
??? براي نمونه ر.ک، بهائيان، محمدباقر نجفي، کتابخانه طهوري، تهران ????، ص ??? .
??? انشعاب در بهائيت، ص ????
??? قرن بديع، ?/????
??? قرن بديع، ?/ ??? - ????
??? گوهر يکتا، روحيه، ماکسول، ص ???
??? الکواکب الدريه، ?/ ????
??? آهنگ بديع، سال ????، ش ? و ?، صص ?? -??
??? توقيعات مبارکه، لوح قرن، شوقي افندي، نوروز ??? بديع، صص ??? ــ ????
??? قرن بديع، ?/ ????
??? آهنگ بديع، سال ????، ش ? و ?، ص ??
??? مسئول گوهر يکتا، ص ??
??? ماژور / سرگرد تئودور پول، افسر تحت فرمان ژنرال آللنبي و فردي بهائي بود که مرکز کارش در لندن قرار داشت و بهائيان را همو از مرگ عباس افندي باخبر ساخت. ر.ک، گوهر يکتا، روحيه ماکسول، ص ?? و ?? - ??
??? قرن بديع، ?/???? ??? ايرانيان در ميان انگليسيها، ترجمه کريم امامي، ص ????
??? فلسفه نيکو، ?/????
??? مکاتيب عبدالبها، ?/???: اللهم ايد لامپراطور الاعظم جورج الخامس عاهل انگلترا بتوفيقاتک الرحمانيه و ادم ظلها الظليل علي هذا الاقليم الجليل بعونک و صونک و حمايتک…
??? ر.ک، خاطرات صبحي…، ص ??? - ???؛ فلسفه نيکو، ?/??? - ????
??? قرن بديع، ?/???
??? اسناد و مدارک درباره بهائيگري، چاپ سيد هادي خسروشاهي، ص ????
??? انشعاب در بهائيت، صص ??? - ????
??? جنگ جهاني اول، خسرو معتضد، صص ??? ــ ???? کلنل لورنس (که وي را سلطان بيتاج و تخت انگليس ميخوانند) کسي است که در سالهاي جنگ جهاني اول، با تحريک و هدايت اعراب سادهانديش و ستمديده بر ضد سلطان عثماني، خون صدها بل هزاران تن از آنان را در راه پيشبردِ مطامعِ استعمار بريتانيا در نقاط مختلف لبنان و سوريه و ترکيه و عراق و عربستان بر زمين ريخت. آن وقت چنين کسي، سالها بعد از آن ماجرا مباهات کنان ميگفت: «در نظر من همه مناطقي که بر اثر اين جنگ به دست ما آمد ارزش مرگ يک نفر انگليسي را نداشت» !
??? “A Review of Anglo. Persian Relations,7394 .”1798, p. 1XXXI ) 4Shadman S.F. , JRCAS.. .
56. فلسفه نيکو، ?/ ??? -???
??? خاطرات عبدالله بهرامي، ص ???
??? بهائيگري، صص ?? - ??
??? آيتي مينويسد: «عجبا، [از] پسر محمود افندي الوسي که از علماي اهل سنت و مفتي بغداد بود شنيدم حضرات انگليسها به ميل خود به او نشان و لقب سري و مبلغي پول دادند و او همه را رد کرده گفت: من يک نماينده روحانيم و با سياسيون کاري ندارم» (کشف الحيل، ج ?، چ ?، ص ??).
??? پروانه و اجازه عمل.
??? کشف الحيل، چ ?، ج ?، ص ???
??? ر.ک، خاطرات خدمت در فلسطين، صص??? -???
??? قرن بديع، شوقي افندي، ?/???? نيز ر.ک، ايام تسعه، عبدالحميد اشراق خاوري، موسسه ملي مطبوعات امري، تهران ??? بديع، ص ??? ؛ اسرارالاَّثار، فاضل مازندراني، ?/??? -????
??? ر.ک، اسرارالاَّثار، ?/???؛ الکواکب الدريه، ?/???؛ اخبار امري، سال ????، ش ??، ص ???- ??? و ??? ??? آهنگ بديع، سال ????، ش ?? ــ ?، ص ????
حضور پرنس فيليپ شوهر ملکه انگليس در مراسم يادبود روحيه ماکسول ( بيوه شوقي افندي و آخرين رهبر بهائيان)
نويسنده: موسي نجفي
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید