ناجي درخت نيم مرده آئين بهائي !
اعتقاد هاي ويژه در آئين بهائي (تازه ترين دين جهاني) داستان هاي شگفتي دارد بويژه که ناقل آن سفير اسرائيل باشد. يکي از اين اعتقادات داستان درخت نيم مرده است که با کمک کارشناسان اسرائيلي دوباره زنده شده و حيات دوباره اي يافت!
مئير عزري سفير اسرائيل در ايران که دوست صميمي سر لشکر ايادي پزشک بهائي محمد رضاشاه (پهلوي دوم) که مقتدر ترين فرد در حکومت شاه شمرده مي شد به شرح اين ماجرا پرداخته است…
يکي ديگر از سرشناسان کيش بهائي، سرلشکر دکتر ايادي، پزشک ويژه شاه بود. ايادي افسري خوش نام بود و به چشم و گوش شاه مي مانست. او بهداري ارتش و بيمارستانها، اداره خريد دارو و ابزار پزشکي براي يگانهاي ارتش را سرپرستي مي کرد و با همه توان به هم کيشانش ياري مي داد.
پروانه ورود داروهاي خريداري شده از کشورهاي بيگانه که بايد به بازارهاي ايران مي رسيد، در کميته اي در وزارت بهداري، که از گروهي پزشکان و کارشناسان کارکشته برپا شده بود، ارزيابي مي شد. دکتر ايادي يکي از کارشناسان اين کميته بود. روزي به ديدارش رفتم تا در زمينه برگزاري کنگره داروسازان ارتشها که بايد روز بيست و پنجم آوريل ???? (? ارديبهشت ????) در تهران انجام مي شد و درباره سرهنگ دوم اسرائيل ماهاريک، که فرماندهي گروه اسرائيلي را داشت با وي گفتگو کنم .
گو اينکه ايادي از برخي موش دوانيهاي نمايندگان کشورهاي تازي در واکنش به بودن نماينده اسرائيل در کنگره آگاه بود، ولي دلاورانه و با خوشرويي سرهنگ ماهاريک را در اين کنگره پذيرفت. يکي از ويژگيهايي که ايادي را نزد همه يگانه ساخته بود، وفاداري و سرسپردگي او به شاه بود. کسي باور نمي کرد او از شاه درخواستي بکند و پذيرفته نشود. شايد همين پيوند ايادي با شاه بود که هرگاه سران کشور با شاه به نکته دشواري بر مي خوردند، دست به دامن ايادي مي شدند و او مي توانست گره گشايي کند. ايادي به يهوديان مهري ناگسستني داشت و آنها را مردمي دردديده و شايسته بي پيرايه ترين ياريها مي دانست. افزون بر آن ارزنده ترين و والاترين نيايشگاههاي بهائيان در کشور اسرائيل بود و اين پديده روشن تر از آفتاب را ايادي نمي توانست ناديده بگيرد.
روزي در ميانه هاي سال ????(????) نخست وزير علم در ديداري با تدي کولک، شهردار اورشليم، در تهران پيشنهاد او را پذيرفت و مهدي شيباني را به سرپرستي دستگاه جهانگردي کشور برگزيد. همسر شيباني دختر سناتور نمازي از دوستان نزديک ايادي بود. در يکي از ديدارهاي خانوادگي شيباني، کنار ايادي نشسته بودم و پيرامون همکاريهاي کارشناسان اسرائيلي با زمينه هاي سرپرستي او گفتگو مي کردم. چند روز پس از همان ديدار بود که ايادي کارشناسان مارا به ايران فرا خواند و با آنها پيمان بست تا ميوه، مرغ و تخم مرغ ارتش را فراهم کنند و براي ارتش مرغداري و دهکده هاي نمونه بسازند. وايادي به بازرگانان و کارشناسان اسرائيلي ياري داد تا ميوه ارتش ايران را فراهم آورند و براي يگانهاي گوناگون مرغداري و دهکده هاي نمونه کشاورزي بسازند.
يکي از روزهايي که سران بهايي در ايران بر آن شده بودند تا پيروانشان از نيايشگاههايشان در اسرائيل بازديد کنند، سرلشکر ايادي از من خواست، از ميان بردن دشواريهاي دريافت رواديدهاي همگاني نه روزه براي بهائيان را بررسي کنم ( يک ويزا براي نود تن ديدار کننده). شماره نه و نوزده در فرهنگ کيش بهايي نشانه اي آسماني است. بهائيان در روش گاه شماريشان (تاريخ) ماه را نوزده روز و سال را نوزده ماه مي شمارند. با دريافت رواديدهاي همگاني نه تنها ديدارکنندگان هزينه کمتري مي پرداختند و از رفت و آمدهاي بسياري کاسته مي شد، که گروههاي بازديد کننده نيز فزوني مي يافت.
درخواست سرلشکر ايادي را با وزارت امور خارجه اسرائيل در ميان نهادم و روش پيشنهادي را به آگاهي اش رساندم. کمي دشوار بود ولي چاره اي نبود. مسئول کميته اجرايي امور بهائيان در ايران به هر ويزاي همگاني بايد نامه اي الصاق مي کرد و ضمن نامه تعهد مي نمود که مسئوليت همه آسيبهاي احتمالي زيارت کننده را از نخستين روزي که به اسرائيل وارد مي شود تا روزي که از اين کشور خارج مي شود به عهده مي گيرد. پس از آنکه ريزه کاريهاي امنيتي و نياز به چنين روشي را براي چنان رويدادهايي براي تيمسار ايادي و چند تن از همکيشانش روشن کردم، آن را پذيرفتند و سالها از همين شيوه پيروي کرديم و هرگز به هيچ گونه گرفتاري برنخورديم. در سايه دوستي با ايادي، با گروهي از سرشناسان کشور آشنا شدم که هرگز باور نمي کردم پيرو کيش بهايي باشند. بسياري از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند، ولي به خوبي مي توانستند در برابر ديگران باور خود را پنهان نمايند. آنها همه دريافته بودند که در برابر من نيازي به پنهان کاري ندارند.
روزي ايادي مرا براي چاشت به خانه اش فرا خواند.مي خواست از رازي شگفت برايم سخن بگويد که گفت و گو در اين زمينه شايسته نشستهاي اداري نبود. خوش و بشهاي گرم پايان يافت و سرانجام با چهره اي افسرده افزود :
حضرت بهاالله در يکي از بازديدهايشان از شيراز به دست مبارک خويش بوته نهال نارنجي در خانه محل سکونتشان کاشته اند که تا دوسال پيش درخت سرسبزي بود. ولي شوربختانه از چندي پيش به اين طرف درخت بيمار شده و به تدريج برگهايش مي خشکند. شنيديم که ژاپنيها در شناسايي درختهاي مرکبات بويژه نارنج بهترين کارشناسان دنيا هستند، که دو نفر از بهترين کارشناسان ژاپني آمدند و چهار ماه درخت را معاينه کردند و نتوانستند راه حلي برايش پيدا کنند. هيچ کس نمي تواند بفهمد چرا درختي که به دستهاي مبارک حضرتشان کاشته شده، بايد بخشکد.
پيشنهاد من بر پايه فروش خانه و فراموش کردن داستان، تيمسار ايادي را ناخرسند و پريشان کرد. با دستپاچگي از من خواست هر چه زودتر براي زنده کردن درخت نيمه مرده کاري بکنم. داستان را با کارشناسان کشاورزي در اسرائيل در ميان نهادم. آنها پيش از همه چيز از اينکه ژاپنيها نتوانسته اند بيماري درخت را دريابند، شگفت زده شده بودند. روزي همراه عزرا دانين و دو تن از کارشناسان وزارت کشاورزي براي بازديد درخت به شيراز رفتيم. آنها پس از بازبينيهاي نخستين دريافتند که ريشه هاي درخت در زير زمين جايي به رگه هاي گچ، سنگ يا نمک برخورده و ريشه ها فرسوده شده اند . گرداگرد درخت را به آرامي شکافتند، گمانشان درست از کار درآمد. رگه هاي سنگ و گچ را چند متر کندند و با خاک شايسته پر کردند. چيزي نگذشت که درخت بهاالله جاني تازه گرفت و شادي را به چشمان ايادي و دوستانش بازگرداند. نه تن از سران کميته رهبري بهائيان در ايران مرا براي مراسم زيارت درخت به شيراز فراخواندند. از خرسندي چنان مي نمود که گويي خداوند دنيا را به آنان ارمغان داشته است!!
درباره مئير عزري:
“شيمعون پرس” يا همان شيمون پرز ، دو بار در اسرائيل به نخست وزيري رسيد. او يکي از عوامل اصلي و محوري کشتار مسلمانان فلسطيني بويژه در فاجعه اردوگاههاي ” صبرا” و ” شتيلا” مي باشد. او در معرفي ” مئير عزري” - اولين سفير اسرائيل در ايران (????-????) - مي گويد : از سالهاي بسيار دور، شايد هم از نسل پيش به اين سو، آقاي مئير عزري يکي از سران يهوديان ايران و سفير بي سيليندر و فراگ اسرائيل در ايران بوده که براي همگان چهره اي شناخته شده است. دشوار بتوان ميان ما اسرائيليها کسي را يافت که مانند وي از پيچ و خمهاي تاريخ و سياست ايران آگاه باشد… مئير هم زبان ايرانيان را خوب مي داند، هم با فرهنگ آنان به خوبي آشناست. آنچه ما در آينه مي بينيم او در خشت خام مي بيند. او با منش و بينش ويژه خويش اين هنر دارد که گروههاي گوناگون را از رده هاي رنگارنگ گرد خود بياورد، چون استادي روان شناس ريشه يکايکشان را دريابد تا شاهکاري بي همتا بيافريند.(?)
” مئير عزري” - اولين سفير اسرائيل در ايران (????-????) بود.او در يادداشتهايش بعد از معرفي فرقه بهائيت در مورد افرادي که به اين فرقه تعلق داشتند مي نويسد :
يکي از يهودياني که با گرايش به بهائيت به آب و ناني رسيد و نامي براي خود ساخت، ثابت پاسال همداني بود که در کشاکش جنگ جهاني دوم راننده ساده اي بيش نبود و توانست در دوره کوتاهي يکي از توانگران کشور گردد….
هويدا و برخي از سران لشکري و کشوري در دولت به کيش بهائي پيوسته اند….
يکي ديگر از سرشناسان کيش بهائي، سرلشکر دکتر ايادي، پزشک ويژه شاه بود….
سرلشکر ايادي از من خواست، از ميان بردن دشواريهاي دريافت رواديدهاي همگاني نه روزه براي بهائيان را بررسي کنم ( يک ويزا براي نود تن ديدار کننده). …
در سايه دوستي با ايادي، با گروهي از سرشناسان کشور آشنا شدم که هرگز باور نمي کردم پيرو کيش بهايي باشند. بسياري از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند، ولي به خوبي مي توانستند در برابر ديگران باور خود را پنهان نمايند. آنها همه دريافته بودند که در برابر من نيازي به پنهان کاري ندارند….
” مئير عزري” که نام کامل او ” ربي مئير عزري” است در دوم مارس ????-?? اسفند ???? ش - از ” صيون” و “خانم حنا” در محله يهوديان شهر اصفهان، به دنيا آمد. پدرش از نخستين شاگردان مدرسه ” آليانس” بود، که توسط يهوديان فرانسوي، در اصفهان برپا شده بود. او هنگام تولد مئير، کارمند اداره ماليه - دارايي - اصفهان بود. صيون عزريصيون که تربيت شده دستگاههاي اطلاعاتي انگلستان بود، به مقتضاي ماموريت پس از چندي اداره ماليه را رها کرد و معلمي فرزندان فرمانده بريگارد قزاق در اصفهان را بر عهده گرفت و پس از چندي هم به دانشکده افسري رفت و درجه سلطاني - سرواني - گرفت و به همکاري با فرانسويان در ژاندارمري پرداخت. او زماني هم مترجم ” آرميتاژ اسميت” - نماينده انگلستان در وزارت اقتصاد - شد. او که از زمان حضور آرميتاژ در ميان بختياريها در خصوص مسئله نفت با وي دوستي کرده بود، مصطفي فاتح، همکلاس و همکار ديرينش را به انگليسيها معرفي کرد. مئير عزري در اين باره مي نويسد : پدرم، شادروان فاتح را با سر سيدني (آرميتاژ) و مستر فلي آشنا کرده بود و اين آشنائيها در داد و ستدهاي نفتي ميان ايران و اسرائيل، سرانجام سودمند افتاد.(?)
پدر مئير عزري که چون ديگر هم کيشان خود، در کار عتيقه جات و خروج آن از کشور فعاليت داشت و از اين رهگذر سرمايه اي نيز به هم زده بود، پس از پايان ماموريتهايش در اصفهان و هم زمان با خاتمه جنگ دوم جهاني به تهران آمد و پس از چندي درحدود ?-????، به سرزمين اشغالي فلسطين مهاجرت کرد و در آنجا ماندگار شد.
مئير عزري که در چنين خانواده اي پرورش يافته بود با تحصيل در دبيرستانهاي آليانس يهودي - فرانسوي و ” ادب” انگليسي در ???? ديپلم گرفت و از همان زمان به ترغيب و تشويق يهوديان براي مهاجرت به سرزمين اشغالي فلسطين پرداخت. وي درخصوص انگيزه اين فعاليتها مي گويد : ” رشته نيرومند صيون دوستي در اندرونم مانند هر يهودي ديگري از پيشينيانم آغازيده، در خانواده ام پرورش يافته و شيره جانم شده بود.”(?)
مئير عزري نيز پس از مهاجرت خانواده اش به اسرائيل، به آنها ملحق شد و چندي در فعاليتهاي مختلف حزبي و غير حزبي مشغول بود. با تثبيت قدرت حکومت پهلوي و جابه جائي آمريکا و انگليس، به ايران بازگشت تا با بهره گيري از شناخت گسترده اش نسبت به فرهنگ و آداب و رسوم مردم ايران به ماموريتهاي پنهاني خويش مشغول گردد. مئير عزري از سال ???? تا ???? در ايران هر آنچه خواست کرد و پس از آن به اسرائيل بازگشت تا ضمن فعاليتهاي متعددش در وزارت دارايي، مشاور ويژه مسائل نفتي با ايران باشد.
او پس از پيروزي انقلاب اسلامي يادداشتهاي خود را از فعاليتهاي دوران حضورش در ايران منتشر گرد و در طليعه آن نوشت:
ناچارم از گشودن پاره اي نکته ها چشم بپوشم، زيرا گمان مي کنم زمان برخي فاش گوئيها هنوز فرا نرسيده است. ديگر اينکه برخي دستگاههاي دولتي و دستگاههاي امور امنيتي (اسرائيل) برتر مي بينند بر پاره اي رويدادها، سرپوش نهند که به ناچار بخشهاي ارزشمندي از اين نوشته خود به خود ناگفته مي ماند.(?)
ربي مئير عزري در بخش بيست و پنجم يادداشتهايش به موضوع “بهائي ها و اسرائيل” مي پردازد. از آنجا که بهائيت يکي از متحدان اسرائيل شمرده مي شود چنانکه روحيه ماکسول همسر شوقي افندي در ديدار با بن گوريون سرنوشت اسرائيل و بهائيت را همچون حلقه هاي يک زنجير به هم پيوسته مي شمرد بايد به سخنان او با دقت بيشتري انديشيد.عزري با سرپوش نهادن به بسياري از مسائل، ضمن جانبداري از بهائيت به برخي ارتباطات دوجانبه نيز اشاراتي دارد که جالب توجه است …
مئير عزري به خاطر همين خوش خدمتي ها بود که در پايان اقامت ?? ساله اش در تهران، روز سه شنبه ?? تير ماه ???? موفق به دريافت نشان درجه دوم تاج مي شود. شاه به اسدالله علم وزر دربار خود دستور مي دهدکه تاريخ فرمان همراه نشان را به پيش از جنگ ???? اعراب و اسرائيل تغيير دهد. پس از مئير عزري، اوري لويراني مسئوليت دفتر نمايندگي اسرائيل در تهران را عهده دار مي شود…
کتاب خاطرات مئير عزري سفير شانزده ساله اسرائيل در تهران با حجمي بالا در دوجلد،پنجاه فصل،??? صفحه،قطع رحلي و ??? قطعه تصوير و سند در سال ???? ميلادي در بيت المقدس (اورشليم) به زبان عبري منتشر شده است…
پي نوشت :
?- يادنامه مئير عزري ص ?و ?
?- همان، ص??
?- همان،ص ??
?- همان، ص ?
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید