اشاره
بخش اصلى مجموعه عهد جديد همان انجيل هاى چهارگانه است كه در واقع ، زندگى نامه و سخنان حضرت عيسى است. به گفته بيشتر دانشمندان قديم و جديد، اين چهار انجيل بين سال هاى 65 تا 100 ميلادى نوشته شده و بين سال هاى 150 تا 180 ميلادى رسمى و قانونى شده است. به موازات اين چهار انجيل ، از ده ها كتاب ديگر با عنوان انجيل نام برده شده است كه از آنها، تحت عناوين غيررسمى، غيرقانونى يا اپوكريفايى نام برده مى شود. اين آثار، در همان دوره نگارش و قانونى شدن چهار انجيل قانونى و تا چندين قرن پس از آن به نگارش درآمده و محتواى آن، زندگى و سخنان حضرت عيسى است، اما دقيقاً قالب و چارچوب چهار انجيل رسمى را رعايت نكرده است. برخى از اين اناجيل، صرفاً سخنانى از حضرت عيسى(ع) را نقل كرده است و برخى صرفاً معجزاتى از آن حضرت را; برخى از آنها حوادثى از زندگى عيسى و پدر و مادر او را نقل كرده است كه در اناجيل ديگر نيامده است. نسخه هاى كاملى از برخى از اين نوشته ها موجود است و از برخى از آنها صرفاً پاره هايى به جاى مانده و از برخى ديگر فقط جملاتى كه عالمان سده هاى نخست مسيحى آنها را نقل كرده اند. آشنايى با اين اناجيل دست كم از دو جهت مهم است، يكى اين كه فضاى انجيل نويسى را در سده هاى نخست نشان مى دهد و ديگر اين كه به كار تطبيقى كمك مى كند; زيرا براى نمونه در مواردى كه درباره زندگى عيسى بين قرآن مجيد و اناجيل رسمى اختلاف است، گاهى برخى از اناجيل غيررسمى حادثه را شبيه قرآن نقل كرده است. نوشتار حاضر در پى آن است كه اين اناجيل را به اختصار معرفى كرده، اشاره اى به محتوا، تاريخ نگارش، زبان اصلى، نويسنده احتمالى و زمان نگارش آنها كند.
انجيل لوقا، كه يكى از چهار انجيل رسمى و قانونى عهد جديد است، با اين عبارت آغاز مى شود:
عاليجناب تئوفيلوس، بسيارى كوشيده اند شرح زندگى عيسى مسيح را به نگارش در آورند و براى انجام اين كار، از مطالبى استفاده كرده اند كه از طريق شاگردان او و شاهدان عينى وقايع، در دسترس ما قرار گرفته است. اما از آنجا كه من خود، اين مطالب را از آغاز تا پايان، با دقت بررسى و مطالعه كرده ام، چنين صلاح ديدم كه ماجرا را به طور كامل و به ترتيب برايتان بنويسم... (انجيل لوقا، 1:1ـ3).
دانشمندان برآنند كه انجيل لوقا بين سال هاى 75ـ85 ميلادى نوشته شده است . از فقره فوق بر مى آيد كه در اين زمان، يعنى اواخر قرن اول، انجيل نويسى امرى متعارف بوده و تعداد زيادى انجيل موجود بوده است. دانشمندان برآنند كه دو انجيل مرقس و متى، از اناجيل قانونى، قبل از انجيل لوقا نوشته شده است، پس بايد تعداد زيادى انجيل، غير از اين دو انجيل، در زمان نگارش انجيل لوقا موجود بوده باشد.
از سوى ديگر، فرايند قانونى شدن مجموعه عهد جديد، روندى تدريجى بوده است. اين فرايند در نيمه قرن دوم هنوز به نتيجه مشخصى نرسيده بود و ظاهراً از نوشته اى كه از ايرنئوس باقى مانده، برداشت مى شود كه در ربع آخر قرن دوم چهار انجيل رسمى فعلى به عنوان كتاب هاى قانونى پذيرفته شده و گويا پرونده اناجيل قانونى در اين زمان بسته شده بود (پيترز، يهوديت، مسيحيت و اسلام، ج2، ص72; كرنز، سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص94). درباره كل مجموعه عهد جديد، هر چند تكليف بخش عمده اين كتاب ها تا پايان قرن دوم روشن شده، اما درباره برخى از آنها نزاع تا پايان چهارم ادامه داشته و در اين زمان پرونده نهايى عهد جديدِ قانونى، شامل 27 كتاب و نوشته بسته شد (پيترز، همان، ج2، ص75ـ76). پس يك دوره چهار قرنى را بايد دوره نگارش و رسميت يافتن متون مقدس مسيحى به حساب آورد. در خلال اين دوره و مدتى پس از آن، به موازات چهار عنوان نوشته كه در مجموعه عهد جديد وجود دارد، يعنى انجيل، اعمال، نامه و مكاشفه، نوشته هاى ديگرى با همين عناوين به وجود آمده كه در مجموعه عهد جديد قانونى پذيرفته نشده است. بخش عمده اين نوشته ها تحت عنوان انجيل قرار دارد كه به گونه اى به زندگى و شخصيت و تعاليم عيسى يا بخشى از آنها مى پردازد. اين اناجيل در بسيارى از موارد با اناجيل رسمى اختلاف دارد و زندگى حضرت عيسى را به گونه ديگرى نشان مى دهد. در برخى از اين اناجيل گزارش زندگى عيسى در بخش هايى با گزارش قرآن مجيد از اين ماجرا نزديك و شبيه است.
تعداد اين اناجيل زياد است; به گونه اى كه گفته مى شود كه تعداد آنها به بيش از دو دوجين مى رسد . در اين نوشتار برآنيم كه مهم ترين و معروف ترين اين اناجيل را به اختصار معرفى كنيم. نويسندگان مسيحى اين اناجيل را به صورت هاى مختلف دسته بندى كرده، تحت چند عنوان به آنها پرداخته اند. آنان «انجيلِ برنابا» را در اين مجموعه نمى آورند، و ما بر آنيم كه به اختصار درباره اين مجموعه در هفت محور به بحث بپردازيم.
الف. اناجيل كودكى و والدين عيسى
از ميان اناجيل غيرقانونى، چند انجيل زير به تولد و كودكى عيسى يا زندگى مريم يا يوسف نجار پرداخته است:
1. انجيل يعقوب
اين نوشته كه خود را به يعقوب منسوب مى كند و گفته مى شود كه شايد مقصود از يعقوب همان برادر عيسى مسيح است، به تاريخ تولد مريم تا تولد عيسى مى پردازد. از آنجا كه عمده مطالب اين انجيل به مباحث مقدم بر مباحث موجود در اناجيل قانونى مربوط است، اين نوشته از قرن شانزدهم و به دنبال ترجمه آن به لاتين توسط فردى فرانسوى به نام پاستل به «انجيل آغازين» معروف شده است . گفته مى شود كه قديمى ترين نسخه خطى كه از اين نوشته كشف شده، مربوط به قرن سوم ميلادى است و عنوان «ميلاد مريم، مكاشفه يعقوب» را دارد (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص312).
تاريخ نگارش اين انجيل نيمه دوم قرن دوم احتمال داده مى شود و اين زمانى است كه فرايند قانونى شدن اناجيل قانونى به شكل نهايى خود نرسيده بود; اريجن به صورت يقينى و كلمنت اسكندرانى و ژوستين احتمالا، اين سند را مى شناخته اند و مطالبى مانند «تولد عيسى در غار و رسيدن نسب مريم به داود را از آن نقل كرده اند. اين انجيل در اواسط نيمه دوم قرن دوم به زبان يونانى و احتمالا در مصر توسط فردى كه يهودى الاصل نبوده نوشته شده است; زيرا از جغرافياى فلسطين و رسوم يهودى اطلاع زيادى نداشته است .
دو نكته درباره اين نوشته بسيار شايان توجه است; زيرا نشان دهنده توجه زياد مسيحيان به اين كتاب در سده هاى نخست ميلادى و پس از آن است. نخست اين كه پدران اوليه كليسا به اين كتاب زياد اشاره كرده، از آن نقل قول كرده اند و اين نشان مى دهد كه در جهان مسيحيت مقبوليت زيادى داشته است (دوم اين كه در همان سده هاى نخست، اين كتاب به صورت بسيار گسترده اى به زبان هاى مختلف ترجمه شده و نسخه هاى متعددى از آن به زبان هاى مختلف در دست است. نسخه هايى از ترجمه اين اثر به زبان هاى سريانى، جنبشى، اسلاوى، ارمنى، گرجى، عربى و غيره موجود است و برخى از نويسندگان از اين كه اين كتاب در همان سده هاى نخست به لاتين ترجمه نشده، تعجب كرده يا تلاش كرده اند كه دليلى براى آن بياورند (ابوكريفا العهد الجديد، ص51) محتواى اين نوشته قابل توجه و تأمل است; زيرا بخش عمده اى از آن يعنى تولد مريم در اناجيل قانونى نيامده است. البته اين ماجرا در قرآن مجيد آمده است كه دو روايت شبيه و قابل مقايسه است. تولد عيسى، كه در اناجيل متى و لوقا آمده، در اين كتاب متفاوت، و از جهاتى قابل مقايسه با روايت قرآن مجيد از ماجرا نقل شده است.
كتاب از اينجا آغاز مى شود كه فردى از بنى اسرائيل به نام يواقيم، كه فردى ثروتمند است و همسرى به نام حنه دارد، فرزندى ندارد. او و همسرش غمگين اند و نزد خدا گريه و زارى كرده، از او فرزندى مى خواهند و نذر مى كنند كه اگر خدا فرزندى به آنان عطا كند، آن را وقف معبد كنند. پس خدا مژده دخترى را به آنان مى دهد و چون دختر، كه نام او مريم است، سه ساله مى شود او را به معبد مى برند و كاهن اعظم، يعنى زكريا، مسئوليت او را به عهده مى گيرد. او در معبد زندگى خاصى دارد و فرشتگان براى او طعام مى آورند. چون دوازده ساله مى شود كاهن اعظم، مسئوليت بكارت او را به فردى به نام يوسف، مى سپارد كه خدا به صورت اعجازآميز او را براى اين كار برگزيده بود، وى پيش تر ازدواج كرده بود و فرزندانى داشت. در اين زمان، فرشته خداوند به مريم مژده فرزند مى دهد. چون شش ماه مى گذرد، يوسف متوجه حاملگى مريم مى شود و ناراحت و غمگين مى شود و ندبه مى كند، فرشتگان ماجرا را به او خبر مى دهند. مريم و يوسف در محاكمه حاضر مى شوند و چون كاهن آنان را آزمايش مى كند و سربلند بيروت مى آيند، آن دو را روانه مى كند.
امپراتور دستور سرشمارى مى دهد و چون آن دو حركت مى كنند و به وسط راه مى رسند مريم احساس درد زايمان مى كند. او در غارى زايمان مى كند و نور به داخل غار مى تابد. قابله ها او را بررسى مى كنند و بعد از زايمان نيز بكارت او را تأييد مى كنند. مجوسيانى براى ديدن عيسى، كه ستاره او را ديده اند مى آيند و هيروديس كه ماجراى تولد مسيح را شنيده بود، دستور قتل اطفال را مى دهد. مريم طفل را پنهان مى كند. هيروديس در پى يحيى است و پدر او زكريا را به قتل مى رساند و كتاب پايان مى يابد.
2. انجيل كودكى توماس
نام اين نوشته در نسخه هاى خطى «كودكى خداوند، عيسى» (نسخه سريانى) و «گزارش كودكى خداوند به وسيله توماس، فيلسوف اسرائيل» (نسخه اول يونانى) و «كتاب رسول مقدس توماس درباره با زندگى خداوند در كودكى اش» (نسخه دوم يونانى) است و اين نوشته از «انجيل توماس» كه در نجع حمادى كشف شد (و بعداً به آن خواهيم پرداخت)، كاملا متفاوت است. اين انجيل معجزاتى را حكايت مى كند كه عيسى بين پنج تا دوازده سالگى انجام داده است . ايرنئوس در كتاب عليه بدعت ها آورده است كه فرقه اى از گنوسى ها كتابى داشته اند كه مشتمل بر فقره اى از همين انجيل توماس (باب ششم) بوده است. اين امر از وجود اين انجيل در اواخر قرن دوم حكايت مى كند . نويسنده اى مسيحى به نام كيِرلس اورشليمى (متوفاى 386 م.) مى گويد: اين انجيل تأليف توماس رسول نيست; بلكه توماس ديگرى كه شاگرد مانى، مؤسس مانويت، بوده آن را نوشته است. اما مانى در قرن سوم مى زيسته و در قرن دوم اريجن اسم اين كتاب را آورده و ايرنئوس به آن استشهاد كرده است. بنابراين بايد گفت كه كيرلس از قدمت كتاب بى اطلاع بوده است و كتاب در قرن دوم موجود بوده است (الطرزى، اپوكريفا العهد الجديد، ص21).
از اطلاعات اين كتاب درباره يهوديت بر مى آيد كه نويسنده بايد فردى مسيحىِ غيريهودى الاصل بوده باشد. اين انجيل اكنون به دو صورت موجود است; يكى قديمى تر كه مفصل و مشتمل بر نوزده باب است، و ديگرى كوتاه تر كه مشتمل بر يازده باب است. اكثر نسخه هاى خطى يونانىِ اين كتاب، مربوط به بعد از قرن سيزدهم است. نسخه هاى ديگرى از اين كتاب به زبان هاى سريانى، لاتين، جشى گرجى و اسلاوى موجود است.
همان طور كه گذشت، محتواى اين نوشته معجزاتى است كه عيسى در كودكى انجام مى داد. او آب را مطيع خود ساخت. با گل مجسمه چند پرنده ساخت و چون مورد اعتراض قرار گرفت كه چرا حكم شنبه را نقض كرده، به مجسمه ها دستور داد كه زنده شوند. كسانى كه او را اذيت كردند نفرين كرد و آنان مردند. معلمان از دانايى و حكمت او در تعجب مى ماندند. او مردگان را زنده مى كرد و بيمارانى را شفا مى داد. آب را در لباس خود حمل مى كرد. بذرى مى كاشت و معجزه آسا ثمر مى آورد. با چوب كوچكى براى پدرش كه نجار است، وسيله بزرگى ساخت و سرانجام در دوازده سالگى در معبد تعاليمى را بيان مى كرد كه عالمان يهود در شگفت مى ماندند (برخى از معجزاتِ فوق در نسخه دوم يونانى، كه كوتاه تر است، نقل نشده است).
3. انجيل متاى دروغين
اين نوشته، اثرى تركيبى است كه گفته مى شود كه در زمان هاى متأخر يعنى سده هاى ششم تا هشتم يا هشتم و نهم به زبان لاتين نوشته يا گردآورى شده است. باب هاى اول تا هفدهم اين نوشته برانجيل يعقوب مبتنى است و حوادثى درباره تولد و كودكى مريم تا تولد عيسى در بردارد. به همين جهت، برخى اين نوشته را ترجمه لاتينى انجيل يعقوب مى دانند كه مطالب ديگرى به آن افزوده شده است (بولس الغفالى، الخورى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص313). شايد تعبير فوق درست نباشد چرا كه حدود سه پنجم مطالب اين نوشته، يعنى باب هاى هفدهم تا چهل و دوم با مطالب انجيل يعقوب بيگانه است. برخى برآنند اساس كه مطالب باب هاى 25 تا 42، انجيل كودكى توماس است با اين حال، در اين بخش نيز مطالبى اضافه بر انجيل كودكى توماس آمده است. نمونه آن باب هاى 35، 36 و 40 است (ابوكريفا العهد الجديد، ص84). آنچه در اين نوشته بين باب هاى هفدهم تا بيست و پنج آمده، مربوط به مسافرت يا فرار خانواده يوسف به مصر است. در اين سفر، عيساى كودك معجزات متعددى انجام داده است. چون در غارى به استراحت پرداختند و مارهايى به آنان حمله كرد، عيسى آنها را چنان رام كرد كه به سجده افتادند. حيواناتِ ديگر رام شده، دنبال آنان مى روند; درخت خرما خم شد تا مريم از ميوه آن تناول كند و اين را عيسى انجام داد. عيسى كارى كرد كه فاصله براى آنان كوتاه شود. بت هاى معبد مصر نزد عيسى به سجده افتادند و پادشاه مصر و لشكرش وارد معبد شده، بر عيسى سجده كردند.
به هر حال، مطالب اين انجيل را مى توان به سه بخش تقسيم كرد. باب هاى اول تا هفدهم مربوط به قبل از تولد عيسى و در واقع بيشتر، تولد، كودكى و باكره بودن مريم است كه بيشتر بر انجيل يعقوب مبتنى است. باب هاى هفدهم تا بيست و چهارم معجزاتى را بيان مى كند كه عيسى در سفر مصر انجام داد. باب هاى 25 تا 42 معجزاتى را بيان مى كند كه عيسى از پنج سالگى تا دوازده سالگى انجام داد و بيشتر بر انجيل كودكى توماس مبتنى است. پس اين سخن درست به نظر مى رسد كه اين نوشته تركيبى از اناجيل موجود بوده و به تدريج در دوره هاى متأخر چنين گردآورى اى ضرورى دانسته شده است .
اما علت اين كه اين نوشته، عنوان «متاى دروغين» را گرفته، آن است كه دو تن از اسقف هاى معاصر جرومِ قديس به او نامه اى نوشتند و از او خواستند تا كه انجيلى را كه متى به زبان عبرى نوشته جزو متن مقدس قانونى قرار ندهد. جروم پاسخ داد كه وى توجه دارد كه اگر متى مى خواست اين اثر منتشر شود، آن را به انجيل اصلى ملحق مى كرد. او مى گويد من اين اثر را ترجمه مى كنم ولى جزو متن قانونى قرار نمى دهم (الطرزى، ابوكريفا العهد الجديد، ص85ـ86). نامه نگارى فوق باعث شد كه برخى همين نوشته موجود را انجيلى بدانند كه در اين نامه ها به آن اشاره شده است. اما گفته مى شود اين خطاست و اين نوشته مدت ها پس از جروم گردآورى شده است .
4. انجيل عربى كودكى ( انجيل قيافا )
گفته مى شود كه اين انجيل احتمالا در اصل به زبان سريانى و در سده هاى پنجم و ششم ميلادى گردآورى شده است (ابوكريفا العهد الجديد، ص114; عنوان اين نوشته «كتاب يوسف قيافا» است. اين عنوان از آنجا ناشى شده كه يعقوبيان سريانى زبان معتقد بودند كه قيافا، كاهن يهودى معاصر عيسى، مسيحى شده است (همان). نسخه خطى عربى، كه در واقع ترجمه اى از اصل سريانى بوده، براى نخستين بار در سال 1697 آن به لاتين ترجمه و منتشر شد ولى اكنون اصلى عربى آن موجود نيست.
محتواى اين نوشته از سه بخش اصلى تشكيل شده است: تولد عيسى، سفر به مصر و معجزاتى كه در آنجا صورت گرفت و معجزات عيسى در كودكى. بخش اول باب هاى نخست تا دهم را در برمى گيرد. اين بخش شبيه انجيل يعقوب است. بخش دوم باب هاى 11ـ35 را در بر مى گيرد كه از منابع متعدد موجود گرفته شده است. بخش سوم باب هاى 36ـ55 را در بر مى گيرد و شبيه انجيل كودكى توماس است (همان).
با اين حال، اين نوشته مطالب خاص خود را نيز دارد; براى مثال، عيسى در گهواره با مريم سخن مى گويد (باب اول).
5. انجيل ميلاد مريم
اين نوشته كه «انجيل كودكى مريم» نيز خوانده شده، مربوط به سده هاى پنجم و ششم ميلادى است (ابوكريفا العهد الجديد، ص139). اين نوشته داستان تولد مريم و كودكى او و زندگى او در معبد و سپرده شدن او به يوسف و آبستن شدن مريم به وسيله روح القدس را در بردارد و ظاهراً سخنى اضافه بر انجيل يعقوب و انجيل متاى دروغين ندارد.
گفته مى شود كه اين نوشته همان داستان كودكى مريم در انجيل متاى دروغين است كه اصلاح شده و ازدواج اول يوسف را (كه با اناجيل قانونى ناسازگار است) و نيز برخى از مطالب ناخوشايند را حذف كرده، برخى از مطالب كسل كننده را كوتاه كرده است.
6. انجيل يوسف نجار
اين نوشته در قرن چهارم ميلادى يا حدود سال 400 به زبان يونانى در مصر نوشته شده و اكنون نسخه هاى لاتينى، قبطى و عربى آن موجود است (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص313). البته برخى اصل اين نوشته را قبطى دانسته اند (الطرزى، ابوكريفا العهد الجديد، ص23).
در واقع، اين نوشته داستان زندگى يوسف نجار است كه در ضمن آن، قدرى از زندگى مريم و نيز تولد عيسى آمده است. داستان زندگى يوسف را عيسى براى شاگردانش بر فراز كوه زيتون نقل مى كند.
يوسف در بيت لحم نجارى مى كرد و مريم در معبد خداوند به خدمت مشغول بود. يوسف، كه پيش تر ازدواج كرده و داراى فرزندانى بود، به سرپرستى مريم انتخاب شد. مريم به وسيله روح القدس آبستن شد و فرشته خداوند يوسف را از ما وقع مطلع كرد. ماجراى سرشمارى پيش آمد و در راه عيسى متولد مى شود و هيروديس دستور قتل عام اطفال را مى دهد و خانواده يوسف به مصر مى گريزد و سپس با مرگ هيروديس به ناصره جليل باز مى گردد. آنچه گذشت، در نه باب اول اين نوشته آمده، كه مشابه ديگر اناجيل كودكى است و تنها در جزئيات متفاوت است.
از باب دهم سخن از كهن سالى يوسف است كه به 111 سالگى رسيده و كاملا سالم است. عيسى در خانواده يوسف بود و فرشته خداوند يوسف را از مرگ او مطلع كرد. يوسف به دعا مشغول شد و به مرض مرگ مبتلا گشت. يوسف روح خود را تسليم كرد و به هنگام مرگ، سخنانى به زبان آورد و كلمات ايمان را شهادت داد. يوسف در حال احتضار بود و عيسى براى او دعا كرد و ميكائيل و جبرائيل روح او را به مكان ابرار منتقل كردند و بدن او را فرشتگان تكفين كردند و عيسى خطاب گفت كه حتى بدن او از بين نمى رود. يوسف به خاك سپرده شد.
در پايان، سخنى درباره مرگ آمده است و آن اين كه مرگ به خاطر گناه آدم بر همگان عارض مى شود و شاگردان مسيح در اين باره از او سؤالاتى كردند.
ويژگى اين نوشته آن است كه بحث هايى الهياتى درباره آخرت شناسى مطرح كرده است. برخى با توجه به اين مباحث تاريخ نگارش كتاب را حدود سال 400 ميلادى تعيين كرده اند (الطرزى، ابوكريفا العهد الجديد، ص23).
7. انجيل صعود مريم
اين انجيل در قرن پنجم و در حدود سال 400 ميلادى در مصر به زبان يونانى نوشته شده و به زبان هاى سريانى، قبطى، عربى و لاتين ترجمه شده و نسخه هايى خطى از اين ترجمه ها موجود است (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص313)
در بخشى از اين نوشته آمده است كه عيسى دو سال پس از صعود، بر مادرش مريم ظاهر شد و به او مرگ قريب الوقوعش خبر داد. پس از وفات مريم، معجزات و شفاهايى بهواسطه جسد او رخ داد تا اين كه عيسى روح را به بدن او برگرداند و به بهشت منتقل شد (ibid). اين عمل در حضور رسولان رخ داد و پس از آن بود كه بدن مريم به خاك سپرده شد بود. در نسخه عربى جزئيات بيشترى از زندگى مريم، مانند معجزات، عبادت و طلب شفاعت از او و نيز اعيادى كه براى احترام به او گرفته شده، آمده است (همان).
گفته مى شود كه اين سند در تنسيق آموزه «صعود مريم»، كه در سال 1950 توسط پاپ پيوس دوازدهم قانونى اعلام شد، نقش مهمى داشته است (ibid).
ب. اناجيل مربوط به حوادث پايان زندگى عيسى
برخى از نوشته ها به حوادث پايان زندگى عيسى از قبيل رنج هاى او و برخاستن او از قبر پرداخته اند. اين حوادث در هر چهار انجيل قانونى با تفاوت هايى نقل شده، اما گاهى بين اين نوشته هاى غيرقانونى، و اناجيل قانونى تفاوت هايى ديده مى شود.
1. انجيل پطرس
اين انجيل، كه تنها بخشى از آن باقى مانده، بخش پايانى زندگى عيسى، يعنى از محاكمه تا پايان زندگى زمينى و رستاخيز او را حكايت مى كند. هر چند نمى توان تاريخ دقيق نگارش آن را تعيين كرد، اما بايد گفت كه اين نوشته يكى از قديمى ترين اناجيل اپوكريفايى است و در نيمه اول قرن دوم و شايد حدود سال 130 ميلادى در سوريه نوشته شده است. يوسبيوس در قرن چهارم از سراپيان كه در سال 190 ميلادى اسقف انطاكيه بود، نقل كرده است كه انجيل پطرس در روسوس در نزديكى انطاكيه به صورت علنى قرائت مى شده است. اريجن در تفسيرش بر انجيل متى (10:17) مى گويد كه انجيلى به نام انجيل پطرس توسط كسانى كه معتقد بودند كه برادران عيسى از ازدواج قبلى يوسف بودند، مورد استفاده قرار مى گرفته است.
گفته مى شود كه از آنجا كه در اين نوشته به اين اشاره شده كه عيسى در بالاى صليب اصلا رنج نكشيد و احساس درد نكرد، پس نويسنده بايد از كسانى باشد كه جسم عيسى را نه جسم واقعى، بلكه جسم ظاهرى مى دانسته است. هم چنين نويسنده از اناجيل رسمى، به ويژه اناجيل همنوا، استفاده كرده است.
از نكات قابل توجه در اين انجيل آن است كه نويسنده پيلاطس، سردار رومى، را از قتل عيسى تبرئه مى كند و همه اتهام را متوجه هيروديس يهودى مى كند. به هنگام برخاستن او از قبر حوادث شگفتى رخ مى دهد و حتى دشمنان او از برخاستن او مطلع مى شوند. سه مرد، كه قد دو نفر از آنان به آسمان مى رسد و نفرسوم كه رهبر آنان است و قدش از آسمان هم مى گذرد، همراه صليب از قبر بيرون آمدند و آنان از صليب، كه تشخص يافته، امورى را مى پرسند و او پاسخ مى دهد. عيسى بعد از قيام بر عده زيادى ظاهر شد و... در سال 1886 دست نوشته اى به زبان يونانى از اين انجيل، كه بخش هايى از آن را شامل مى شد، در مصر كشف شد كه همين بخش در دست است (همان، ص311ـ312; سعيد، حبيب، المدخل الى الكتاب المقدس; ص236)
2. انجيل نيقوديموس ( اعمال پيلاطس )
نام اين نوشته در ابتدا اعمال پيلاطس بوده و در سنت لاتينى و از حدود سده هاى 13 و 14م. به نام انجيل نيقوديموس ـ فردى كه پس از سال ها ابتلا به فلج به دست عيسى شفا يافت ـ معروف شده است. مطابق اين سنت فردى مسيحى به نام انانياس ادعا كرد كه در سال 425 گزارشى را، كه از نيقوديموس به زبان عبرى بوده، به زبان يونانى ترجمه كرده است با اين حال، احتمال قوى داده شده كه اين نوشته در اصل به زبان يونانى نوشته شده و برخى زبان لاتينى را نيز احتمال داده اند (الطرزى، ابوكريفا العهد الجديد، ص25).
ژوستين و ترتوليان به «كتاب اعمال پيلاطس» اشاره كرده اند كه البته معلوم نيست كه مقصود همين كتاب باشد.
به هر حال، اين كتاب داراى دو بخش است. بخش نخست كتاب به محاكمه عيسى و صليب او اختصاص يافته است در اين بخش تلاش شده كه پيلاطس از اتهام قتل مسيح تبرئه شود و يهوديان عامل قتل قلمداد شوند. بخش دوم كتاب به نزول عيسى به دوزخ اختصاص يافته است. گفته مى شود كه اين دو بخش در دو زمان نوشته شده و بعداً به هم ملحق شده است. بخش دوم قديم تر است و احتمالا در قرن دوم نوشته شده و بخش اول در قرن چهارم نوشته شده است. با اين حال، نمى توان زمان دقيقى براى زمانى كه اين دو به هم ملحق شده، تعيين كرد.
نسخه هاى متعددى از اين اثر به زبان هاى يونانى، سريانى قبطى، جشى، ارمنى و لاتينى موجود است (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص314; سعيد، المدخل الى الكتاب المقدس، ص239).
ج. اناجيل يهودى ـ مسيحى
برخى از اناجيل اپوكريفايى با گرايش يهودى نگاشته شده كه گفته مى شود احياناً مسيحيان يهودى الاصل آن را به وجود آوردند يا در ميان آنان رواج داشته است. سه نوشته تحت اين عنوان قرار مى گيرد كه گفته مى شود كه پاسخ به اين پرسش كه اين سه واقعاً سه تاست يا يكى، بسيار مشكل است. برخى بر آنند كه از اين سه نوشته، يعنى انجيل عبرائيان، انجيل ناصريان و انجيل ابيونى ها، دومى و سومى نسخه اصلاح شده اولى است.
جروم به انجيلى عبرى كه در ميان ابيونى ها رواج داشت و انجيلى عبرى كه ناصريان (نصرانيان)، ساكن در شمال سوريه، آن را معتبر مى دانستند، اشاره مى كند و مى گويد كه او انجيلى عبرى را به لاتين ترجمه كرده است .
به هر حال، از اين اناجيل سه گانه تنها قطعه هايى در دست است كه نويسندگان سده هاى نخست مسيحى آن را نقل كرده اند و تعيين اين كه هر يك از اين قطعه ها دقيقاً از كدام انجيل بوده يا اين كه اساساً از يك نوشته بوده، مشكل است. از آنجا كه از اين سه انجيل نسخه اى نمانده و تنها به نامش اشاره شده يا فقره اى از آن نقل شده، گاهى آنها را اناجيل گمشده مى خوانند .
1. انجيل عبرانيان
اين اثر، اصل آن باقى نمانده و ما تنها با اشاره هايى كه كلمنت، اريجن، يوسبيوس و جروم به آن كرده و قطعه هايى كه از آن نقل كرده آن را مى شناسيم. اين انجيل در اصل به زبان آرامى يا عبرى نگاشته شده و در ميان مسيحيان يهودى الاصل مصر در قرن دوم رواج داشته است. پس اين انجيل در اواخر قرن اول يا اوايل قرن دوم نگاشته شده است (سعيد، المدخل الى الكتاب المقدس، ص235ـ236; گويا جروم نسخه اى از اين اثر را در قرن چهارم در انطاكيه يافته و آن را اصل سامى براى انجيل متاى قانونى انگاشته و قسمت هايى از آن را ترجمه كرده است (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص310). از فقراتى كه از اين انجيل باقى مانده مقام والاى يعقوب، برادر عيسى، استفاده مى شود و مسيحيان يهودى الاصل چنين اعتقادى داشته اند.
هم چنين عيسى، روح القدس را مادر خود خوانده و بنابراين مؤنث تلقى شده است و اين امر ريشه سامى دارد. اين امور از اصل سامى اين نوشته حكايت مى كند (ibid). هم چنين از اين نوشته، اين عبارت نقل شده كه «مرا لمس كنيد و بدانيد كه من روح نيستم بلكه جسم هستم.» (همان) اين عبارت بيشتر يهودى بودن اثر را نشان مى دهد و در مقابل انجيل پطرس قرار دارد كه جسم عيسى را ظاهرى مى دانست .
2. انجيل ناصريان ( نصرانيان )
اين نوشته به زبان آرامى يا عبرى در اوايل قرن دوم در شمال سوريه، يعنى همان جايى كه ناصريان (نصرانيان) مى زيستند، نوشته شده است. بسيارى از نويسندگان سده هاى نخست به اين انجيل اشاره كرد، از آن نقل كرده اند. حدود سى فقره كه از اين كتاب نقل شده، اكنون باقى مانده و اين فقرات شباهت بسيار زياد اين نوشته را با انجيل متاى قانونى نشان مى دهد. اين انجيل نيز اهميت زيادى به شخصيت يعقوب، برادر عيسى، مى دهد. به هر حال شباهت زياد اين نوشته با انجيل متى باعث شده كه كسانى اين نوشته را همان انجيلى بدانند كه يوسيبيوس در قرن چهارم از پاپياس در قرن اول نقل كرده كه متاى حوارى انجيل خود را به زبان عبرى نوشت و ديگران آن را به يونانى ترجمه كردند. باز گفته مى شود كه اين انجيل همان انجيل عبرانيان است كه جروم در نزديكى انطاكيه كشف كرد (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص310)
3. انجيل ابيونى ها
ابيونى ها فرقه اى از مسيحيان بودند كه در سده هاى نخست از درون مسيحيان يهودى گرا بيرون آمدند و اعتقاداتى خاص داشتند. آنان با اعتقادات پولس درباره مسيح و نيز نفى شريعت مخالف بودند. گفته مى شود كه آنان از ميان اناجيل رسمى تنها انجيل متى را قبول داشتند.
انجيل منسوب به ابيونى ها در حدود سال 150 و به زبان يونانى نوشته شده است. و در آن مطالبى نقل شده كه تفكيك آن از مطالب مذكور در دو انجيل قبل مشكل است. اين انجيل كه تا حدى شبيه انجيل متاى قانونى بوده، نكات خاصى داشته است. تعميد مسيح و انتخاب دوازده حوارى را نقل مى كند، ولى گويا سه انجيل همنوا، متى، مرقس و لوقا را در اين باره تركيب كرده است. اين انجيل بقاى بكارت مريم پس از تولد عيسى را انكار مى كند و مى گويد عيسى پس از تعميد، فرزند خدا شد. گفته مى شود كه ردپايى از تعاليم گنوسى ها در اين كتاب ديده مى شود (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص310ـ311)
د. اناجيل گنوسى ( اناجيل كشف شده در نجع حمادى )
گنوسى هاى مسيحى گرايشى بودند كه مسيحيت قرن دوم و سوم را به شدت تحت تأثير قرار دادند. تا قبل از قرن حاضر همه اطلاعات درباره آنان منحصر به رديه هايى بود كه آباى اوليه كليسا در ردّ آنان نگاشته بودند. در سال 1945 در مصر عليا در منطقه اى به نام نجع حمادى مجموعه اى عظيم كشف شد كه بسيارى از امور را روشن كرد. اين مجموعه مشتمل بر سيزده كتاب است كه هر يك از اين كتاب ها شمار زيادى از نوشته ها را در بردارد. اين نوشته ها كه از يونانى به قبطى ترجمه شده، در سده هاى سوم و چهارم گردآورى و برگردان شده است، اما اصل آنها به سده هاى قبل مربوط است. اين مجموعه به لحاظ محتوايى بسيار گوناگون است، اما بخش عمده آن شبيه مجموعه عهد جديد رسمى است و عنوان انجيل، رساله، مكاشفه و... را دارد. در اين مجموعه چندين نوشته وجود دارد كه عنوان انجيل را دارند: (HBD, p. 679-680; ODCC, p. 1129.)
1. انجيل توماس [1]
اين نوشته، كه با انجيل كودكى توماس متفاوت است، برخلاف آن نه حوادث زندگى عيسى، بلكه سخنان و تعاليم او را در بردارد. در ابتداى اين نوشته آمده است: «اين است سخنان سرى عيساى زنده كه و يهودا توماس همزاد آن را نوشت.» در برخى از كليساها توماس را، كه يكى از حواريان عيسى است، برادر دو قلوى عيسى مى دانسته اند. از خود اين نوشته بر مى آيد كه توماس از نظر مقام و معرفت بالاتر از ديگر حواريان، حتى پطرس، بوده است و عيسى تعاليمى سرى را به او سپرد كه ديگران تحمل شنيدن آنها را نداشتند (شماره 13). پس اين نوشته همان طور كه از ابتدايش پيداست، نوشته اى سرى و باطنى است و در واقع گنوسى ها به چنين تعاليمى قائل بودند (براى اطلاع بيشتر درباره تعاليم و گرايش هاى گنوسى رك: گريدى، مسيحيت و بدعت ها، فصل هاى 2ـ4). اين نوشته در نيمه دوم قرن دوم، يا اندكى قبل از آن، به زبان يونانى و احتمالا در سوريه نوشته شده و در قرن سوم به قبطى ترجمه شده است.
انجيل توماس مشتمل بر 114 سخن از حضرت عيسى است كه 40 عدد از آنها جديد است و مابقى به گونه اى در اناجيل همنوا و ديگر نوشته ها آمده است. گويا نويسنده از منابع مختلف قبلى جمع آورى كرده و به آنها شكل و ادبيات گنوسى داده است. اين كه رابطه اين نوشته با اناجيل همنوا به لحاظ منبع شناختى چيست، دانشمندان در پاسخ به آن به جواب روشنى نرسيده اند (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص315).
2. انجيل فيلِپُّس
اين نوشته در واقع تعاليم گنوسى ها، يعنى شاخه والنتينونسى آنها، را در بردارد. والنتينوس بزرگ ترين متفكر گنوسى قرن دوم بود كه در اواسط قرن دوم مدارسى را در مصر و قبرس ايجاد كرد كه تا قرن چهارم داير بود و مكتب مشهورى را در شهر رم بنا نهاد. به هر حال، تعاليم والنتينوس باطنى بود و ايرنئوسِ قديس كتاب معروفش به نام عليه بدعت ها را بيشتر در رد انديشه هاى والنتينوسى اختصاص داد (گريدى، مسيحيت و بدعت ها، ص65ـ66).
نوشته موسوم به انجيل فيلپُّس، كه در آن از ميان حواريان عيسى تنها نام او آمده و احتمالا به همين جهت بعداً اين نوشته به او منسوب شده، مشتمل بر 127 بند است. محتواى اين كتاب، بيان سرى و باطنى از شعائر مسيحيت و نيز بيان تعاليم ديگر والنتينيوسىِ گنوسى است. اين نوشته در اصل به زبان يونانى در قرن دوم و احتمالا به قلم والنتينوس نوشته شده است. نسخه فعلى، ترجمه قبطى از يونانى است كه احتمالا در نيمه دوم قرن سوم انجام گرفته است.
در سده هاى نخست اپيفانوس به انجيل فيلپُّس كه گنوسى هاى مصر مورد استفاده قرار مى داده اند، اشاره مى كند و از آن نقل مى كند; اما آنچه او نقل كرده در نوشته فعلى يافت نمى شود New vol. 1, p. 186-187; Wilson,The International Standard ( vol. 1, p. 179-187; ANT, p. 94-98)Testament Apocrypha,.
3. انجيل حقيقت
يكى از آثارى كه در مجموعه اى قرار دارد كه در نجع حمادى كشف شد، نوشته اى است به نام «انجيل حقيقت». ايرنئوس در كتاب عليه بدعت ها كه به ربع آخر قرن دوم متعلق است، مى گويد: «اما آنان پيرو والنتينوس اند... به اين مباهات مى كنند كه غير از اناجيل موجود اناجيل ديگرى در اختيار دارند. در واقع، آنان جسارت را به حدى رسانده اند كه نوشته اى را كه از تأليف آن، زمان چندى نگذشته «انجيل حقيقت» مى نامند، هر چند به هيچ وجه موافق اناجيل شاگردان مسيح نيست» .
برخى از فقراتى كه ايرنئوس نقل كرده و در «انجيل حقيقت» موجود نيز يافت مى شود، حاكى از آن است كه ايرنئوس به همين كتاب اشاره كرد است (ibid). به هر حال، نويسنده اين كتاب از پيروان والنتينوس يا شخص او بوده است (ODCC, p.581).
اين كتاب شباهت زيادى به شكل و صورت اناجيل موجود ندارد و به همين سبب برخى حتى نام گذارى را نادرست شمرده اند اين نوشته نيز محتوى تعاليم گنوسى والنتينوس است و تعاليم زيادى را درباره مسيح شناسى خاص اين گروه در بردارد (مسيحيت و بدعت ها، ص71ـ72). اين كتاب در قرن دوم در اسكندريه به زبان يونانى نوشته و بعداً به قبطى برگردانده شده است ( الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص315ـ316).
4. انجيل مصريان
نوشته ديگرى كه در مجموعه نجع حمادى وجود دارد و حاوى تعاليم گنوسى است، «كتاب مقدس روح بزرگ ناديدنى» نام دارد و انجيل مصريان نيز خوانده مى شود. بايد توجه داشت اين نوشته با نوشته ديگرى كه با همين عنوان انجيل مصريان در اختيار پدران اوليه كليسا بوده و از آن نقل كرده اند (و در بخش بعد به آن خواهيم پرداخت)، كاملا متفاوت است .
به هر حال، اين نوشته اثرى قبطى است و در واقع كتابى اعتقادى است و برخى روا ندانسته اند كه تحت عنوان «انجيل» بدان اهميت زيادى دهند (ibid). با اين حال، نوشته مذكور به لحاظ مطالعه انديشه هاى گنوسى سده هاى نخست، مى تواند قابل توجه باشد. براى نمونه، در اين نوشته اين انديشه گنوسى توضيح داده شده كه چگونه از خداى پدرِ توصيف ناشدنى سه قدرت پدر، مادر و پسر به ظهور مى رسد و همين طور سلسله قواى پايين تر از اينها ناشى مى شود .
5. انجيل يوحناى دروغين
نوشته ديگرى كه در مجموعه نجع حمادى قرار دارد، انجيل يوحناى دروغين است. اين اثر در ابتداى قرن دوم نوشته شده و بعداً به قبطى ترجمه شده است. از خود نوشته بر مى آيد كه آن را مسيح در بالاى كوه زيتون به يوحنا وحى كرده است. در اين اثر تلاش شده كه تعاليم گنوسى در قالب تفسير سفر پيدايش ارائه شود (الفغالى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج4، ص316; vol 1, p. 387 New Testament ApocryphaWilson,).
هـ. اناجيل ردشده توسط آباى اوليه كليسا
در آثار آباى اوليه كليسا گاهى سخن از اناجيلى به ميان آمده و يا سخنى از آنها نقل شده كه هدف رد آنها بوده است. گاهى از اين آثار تحت عنوان «اناجيل بدعت آميز» ياد مى شود. تنها اثرى كه از اين اناجيل باقى مانده، همان اشاره هاى آباى كليسا است. چندين نوشته تحت اين عنوان قرار مى گيرد كه به اختصار به آنها اشاره مى كنيم.
1. انجيل ماركيون
ماركيون (130ـ180) روايتى از مسيحيت را ترويج مى كرد كه شبيه مسيحيت گنوسى بود. او كتاب عهد جديد خاصى براى خود ايجاد كرد كه مشتمل بود به نسخه اى اصلاح شده از انجيل لوقا و برخى از رساله هاى پولس. مقصود از انجيل ماركيون همين نسخه اصلاح شده انجيل لوقا است كه البته به گمان ماركيون، نويسنده آن پولس بوده است (مسيحيت و بدعت ها، ص105ـ107; vol. 1, p. 184The International Standard). هم چنين معلم ديگر گنوسى به نام باسيلدس نسخه تغييريافته انجيل لوقا را انجيل خود قرار داده بود (ibid).
2. انجيل حوا
اپيفانوس از يك انجيل گنوسى به نام «انجيل حوا» فقره اى را نقل مى كند كه ظاهراً نقل يك مكاشفه است. اين اثر تعاليم گنوسى را در برداشته و درباره فقره اى كه اپيفانوس نقل كرده، بحث هاى زيادى صورت گرفته است; اما سخن روشنى در اين باره نمى توان گفت. به هر حال اين اثر مربوط به قرن دوم بوده است vol. 1, p. 185; Wilson,The International Standard ( vol 1, p. 358-360)New Testament Apocrypha.
3. انجيل يهودا
ايرنئوس و اپيفانوس به انجيل گنوسى ديگرى به نام «انجيل يهودا» اشاره مى كنند و از آن مطالبى نقل مى كنند. اين اثر كه در اواسط قرن دوم نوشته شده، نشان مى دهد كه تنها يهودا و نه هيچ كس ديگر، حقيقت را مى دانسته است .
4. انجيل برتولما ( Bartholomew )
جروم در تفسير خود بر انجيل متى اين انجيل را ذكر مى كند ولى چيز زيادى درباره اين اثر معلوم نيست. اثر ديگرى وجود دارد به نام پرسش هاى برتولما كه بين قرن هاى سوم تا پنجم نوشته شده و در آن سؤالاتى از عيسى و مريم و شيطان شده است. اين اثر به زبان هاى يونانى، لاتين و اسلاوى حفظ شده است. احتمال ارتباط بين اين دو اثر وجود دارد (ibid.; Wilson, vol 1, p. 537-538)New Testament Apocrypha.
5. انجيل مصريان
آباى اوليه كليسا فقراتى از كتابى به نام «انجيل مصريان» نقل كرده اند. اين اثر از انجيل ديگرى به همين نام كه در مجموعه نجع حمادى كشف شد و قبلا گذشت، كاملا متفاوت است. اين نوشته در اوايل قرن دوم در مصر و به زبان يونانى نوشته شده است. اپيفانوس با اشاره به اين كتاب مى گويد: آن مورد استفاده سابليوسى ها (گروهى كه تثليث را سه جلوه خداوند مى دانستند) بوده و هايپوليتوس آن را به گنوسى ها نسبت داده است. دو فقره از اين كتاب را كلمنت اسكندرانى نقل كرده و در آنها، عيسى با سالومه، دختر هيروديس و هروديا (متى، 14:3ـ12) گفتوگو مى كند و موضوع بحث، جواز ازدواج است. ظاهراً اين كتاب ازدواج را منع مى كرده است. (بولس الفغالى، الخورى، المدخل الى الكتاب المقدس، ج2، ص311)
6. انجيل مَتِّياس ( Matthias )
در باب اول كتاب اعمال رسولان آمده است كه حواريان حضرت عيسى پس از او و پس از مرگ يهوداى اسخريوطى خائن، شخصى به نام متياس را با قرعه به عنوان شاگرد دوازدهم به جاى يهودا برگزيدند. نويسندگان سده هاى نخست مانند اريجن، يوسبيوس، هيپوليتوس و كلمنت اسكندرانى به كتابى به نام «انجيل متياس» اشاره كرده اند كه متعلق به گنوسيان است و حاوى سنتى سرى است. كلمنت از اين كتاب نقل مى كند كه متياس چنين تعليم مى داده كه انسان بايد جسم و خواسته هاى آن را سركوب كند تا روح با ايمان و معرفت رشد كند.
برخى بر دين باورند كه اين انجيل همان نوشته اى است كه در مجموعه نجع حمادى كشف شده و عنوان «انجيل توماس» را دارد و شواهدى براى سخن خود آورده اند و برخى ديگر با اين سخن مخالفت كرده اند .
و. چند نوشته ديگر
گاهى نوشته هاى ديگرى تحت عنوان اناجيل غيرقانونى آورده شده كه شايد نتوان آنها را تحت عناوين فوق گنجانيد. برخى از مهم ترين اين نوشته ها عبارت است:
1. انجيل مريم ( مجدليه )
نسخه خطى قبطى اين نوشته، كه گفته مى شود مربوط به قرن پنجم ميلادى است، در سال 1896 پيدا شد و در جنگ جهانى دوم ناپديد شد، و نوشته موجود، از روى يادداشت هاى موجود بازنويسى شد. احتمالا اين نوشته در اصل به زبان يونانى و در قرن دوم نوشته شده باشد. البته چيزى درباره نويسنده آن معلوم نيست. اين نوشته دو قسمت دارد. در بخش اول كه قسمت اول آن موجود نيست، عيسى پس از صعود به شاگردان تعاليمى درباره گناه و ماهيت آن مى دهد. در بخش دوم عيسى تعاليمى سرى به مريم مجدليه، كه نزد عيسى از همه زنان بالاتر است، مى دهد و او براى شاگردان بيان مى كند. پطرس اعتراض مى كند كه مگر مى شود كه عيسى در ميان شاگردان يك زن را براى اين كار برگزيده باشد. مريم به او پاسخ مى دهد و برخى از حواريان از مريم دفاع مى كنند .
2. انجيل سرى مرقس
فردى به نام مورتون اسميت در سال 1973 دست نوشته اى را كه خود او در سال 1958 در اورشليم كشف كرده بود، چاپ كرد. اين نوشته بخشى از نامه اى منسوب به كلمنت اسكندرانى بود. در اين نامه آمده است كه گروهى از گنوسى ها اعتقادات خود را از «انجيل مرقس» كه سرى و رمزى است مى گيرند. به گفته اين نامه، مرقس پس از مرگ پطرس به اسكندريه آمده، انجيلى بسيار روحانى و معنوى براى انسان هاى كامل تأليف كرده است. فقره اى از اين انجيل كه اين نامه نقل مى كند، حاوى اين است كه عيسى جوانِ مرده اى را زنده مى كند و آن جوان پس از برخاستنِ عيسى، او را مى بيند و عيسى تعاليم سرى و رمزى به او مى دهد. گفته مى شود كه اين انجيل در ربع نخست قرن دوم ميلادى در اسكندريه مورد استفاده قرار مى گرفته است .
3. حكمت ايمانى ( Pistis Sophia )
نسخه خطى اين اثر، كه نوشته اى گنوسى است، به زبان قبطى در سال 1785 كشف شد. سه بخش اين اثر در اصل به زبان يونانى و حدوداً بين سال هاى 250 تا 300 تأليف شده اند. زمان تأليف بخش چهارم، كه فاقد عنوان است، به حدود 200 تا 250 بر مى گردد.
اين اثر حاوى 46 سؤال است كه دوازده سال پس از صعود عيسى از او پرسيده شده است. 39 سؤال توسط مريم محدليه پرسيده و پاسخ ها توسط فيليپ نوشته شده است. در اين اثر نيز، مانند انجيل مريم، پطرس به اين وضعيت و جايگاه مريم مجدليه و اين كه او بيش از ديگران سخن مى گويد، اعتراض كرده ولى مريم به كار خود ادامه مى دهد. در اين نوشته عيسى به شاگردان خود درباره غلبه بر شر و مواجهه با حكمت ايمانى و تعاليم گنوسى ديگر تعليم مى دهد. او به شاگردان خود مى گويد كه اسرارى را كه در كتاب هاى جئو Jeu (كه در شماره بعد معرفى مى شود) آمده، بياموزند .
4. كتاب هاى جئو ( Jeu )
دو كتاب جئو، آثارى گنوسى است كه نسخه خطى آن به زبان قبطى، كه مربوط به قرن هاى چهارم تا ششم ميلادى است، در سال 1769 كشف شد. اين اثر ترجمه اى از اصل يونانى است كه در نيمه اول قرن سوم تأليف شده است. در اين اثر عيسى اين را بيان مى كند كه چگونه خداى پدر جئو Jeu، خداى واقعى، را از آغوش خود برون داد. در اين دو كتاب تعاليم سرى ديگرى نيز آمده است vol. 1, p. 186; ibid, p. 370-373)The International Standard,(.
ز. يك انجيل ويژه ، انجيل برنابا
اكنون انجيل ديگرى در دست است كه «انجيل برنابا» خوانده مى شود. اين نوشته مكرر تصريح كرده كه آن را برناباى حوارى نوشته است. ويژگى مهم اين نوشته آن است كه به صورت مكرر و حتى با نام (برنابا، 163:7) آمدنِ پيامبر اسلام و خاتميت او را با صراحت بيان كرده است. هم چنين در چند جاى اين اين نوشته مطالبى بيان شده كه كه با سنت اسلامى نزديك است. اين نوشته به لحاظ حجم ظاهراً از همه نوشته هاى قانونى و غيرقانونى موجود مفصل تر است. نويسندگان مسيحى مى گويند كه اين نوشته از نسخه خطى به زبان ايتاليايى گرفته شده كه تاريخ نگارش آن به قرن شانزدهم ميلادى بر مى گردد. آنان مى گويند كه نويسندگان پنج قرن نخست، با اين كه تعداد بسيار زيادى از اناجيل غيرقانونى را، كه برخى از آنها تعاليمى در مقابل تعاليم راست كيشى را در برداشته اند، ذكر كرده اند، اما نامى از اين انجيل در ميان آثار آنان ديده نمى شود. به هر حال تاريخ نگارش اين نوشته را قرن 16 و برخى قرن 14 مى دانند. آنان مى گويند كه اين نوشته را يك مسيحى تازه مسلمان نوشته و هدف او اين بوده كه انجيلى مطابق دين جديد خود بنويسد (ميشل، كلام مسيحى، ص53; سعيد، المدخل الى الكتاب المقدس، ص239ـ240; ODCC, p. 159). البته عباس العقاد، نويسنده مسلمان مصرى، نويسنده اين اثر را يك يهودى مى داند (همان).
گفته مى شود كه در سندى به زبان لاتين كه به پاپ گلاسيوس (Decretum Glasianum)(6ـ492) منسوب است، نام «انجيل به روايت برنابا» آمده و در فهرست نوشته هاى مردود قرار گرفته است. اما اين نوشته شايد غير از انجيل برناباى موجود بوده است (ODCC, p. 463). و باز نبايد اين «انجيل برنابا» را با «رساله برنابا» كه كلمنت اسكندرانى و اريجن و ديگران ذكر كرده اند و بعداً متن آن كشف شده، اشتباه كرد. آن رساله نوشته اى است عليه يهوديت كه از شريعت و قربانى هاى يهودى تفسيرى معنوى مى كند و گفته مى شود كه بين سال هاى 70 تا 150 نوشته شده است (ميلر، تاريخ كليساى قديم، ص89ـ90).
انجيل برناباى موجود، در حالى كه هيچ جايگاهى در ميان مسيحيان ندارد و حتى نام آن را در ميان اناجيل اپوكريفايى ذكر نمى كنند، توجه برخى از مسلمانان را به خود جلب كرده است. اين بدان سبب است كه اين نوشته اندكى به انديشه هاى اسلامى نزديك است و مهم تر اين كه بشارت به پيامبر اسلام در آن با صراحت و با نام «محمد»(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آمده است.
اما بايد توجه داشت كه جداى از اين كه دفاع از قدمت اين نوشته بسيار مشكل است و شواهد بيشتر به سود مجعول بودن آن و آن هم جعل در همين زمان هاى متأخر است، به لحاظ محتوايى هم از منظر اسلامى قابل دفاع نيست. در اين باره به دو نكته اشاره مى كنيم:
الف) در فرهنگ اسلامى كلمه «انجيل» كه ريشه در قرآن مجيد دارد، نام كتابى است كه خداوند بر پيامبر خود، حضرت عيسى(عليه السّلام) نازل كرده است. اما در فرهنگ مسيحيت رايج، كه عيسى خداى مجسم است، ديگر سخن از كتاب آسمانى كه بر حضرت عيسى نازل شده باشد، نيست و چهار انجيل، رسمى موجود، يعنى اناجيل متى، مرقس، لوقا و يوحنا، زندگى نامه و سخنان حضرت عيسى است كه ديگران، و البته به اعتقاد مسيحيان با تأييد روح القدس، آن را تأليف كرده اند. بنابراين اگر مسلمانان در پى يافتن «انجيل» حضرت عيسى هستند، بايد در جستوجوى كتابى حاوى دستورات خداوند و تعاليم دينى، با شكل و سبك قرآن مجيد باشند. بايد توجه داشت كه انجيل برناباى موجود نيز به لحاظ ساختار محتوايى مانند اناجيل رسمى مسيحى است و زندگى و سخنان حضرت عيسى را، البته گاهى متفاوت از آنها، بيان مى كند. اگر مسلمانى اين نوشته را معتبر مى داند و آن را به برناباى حوارى منسوب مى داند، بايد به اين پرسش پاسخ دهد كه چرا يكى از حواريان حضرت عيسى در قرن اول كتابى حاوى زندگى و سخنان عيسى را نوشته و نام آن را انجيل گذاشته است. مگر او از انجيل واقعى، كه به اعتقاد مسلمانان بر حضرت عيسى نازل شده، اطلاع نداشته است؟ ب) اگر بخواهيم اين نوشته را از منظر اسلام و قرآن بررسى كنيم، به موارد متعددى برمى خوريم كه پذيرش آنها مشكل است. برخى از اين موارد به قرار زيرا است:
1. در باب اول اين كتاب ماجراى آبستنى معجزه آساى مريم آمده است. در باب دوم آمده است كه مريم از ترس اين كه مبادا يهوديان او را به جرم ارتكاب زنا سنگسار كنند، با جوانى خوش كردار به نام يوسف ازدواج مى كند و ماجراى آبستن بودن خود را به او نمى گويد. آيا اين امر با شخصيت مريم و نيز روايت قرآن از اين ماجرا سازگارى دارد؟
2. در انجيل يوحنا، باب دوم آمده است كه عيسى و مادرش در قاناى جليل در مجلس جشن عروسى شركت كردند. چون شراب تمام شد، مريم از حضرت عيسى خواست كه معجزه كرده، شراب بسازد. عيسى شش قدح سنگى آب را تبديل به شراب كرد و مردم آن را نوشيدند و گفتند شرابى بهتر از اين ننوشيده بوديم. همين ماجرا عيناً در باب پانزدهم انجيل برنابا نقل شده است.
3. مطابق اناجيل رسمى و سنت مسيحى، جناب شمعون پطرس نخستين فردى است كه به حضرت عيسى ايمان آورده و او بزرگ ترين حوارى آن حضرت و در واقع وصى آن حضرت است. روايات اسلامى نيز اين نكته را تأييد مى كند (براى نمونه، رك: مجلسى، بحار الانوار، ج63، ص100، ج35، ص55; ج39، ص165). اما باب هفتادم انجيل برنابا مى گويد كه پطرس در جواب عيسى كه درباره شخصيت خود از حواريان پرسيده بود، او را پسر خدا خواند. عيسى برآشفت و او را شيطان خواند و ديگر حواريان را از او برحذر داشت. او مى خواست پطرس را از خود برانداما ديگر حواريان پا در ميانى كردند و پطرس گريست و گفت كه از روى نادانى اين سخن را گفتم; از خدا بخواه تا مرا بيامرزد. از اين سخنان معلوم مى شود كه پطرس به صورت واقعى عيسى را پسر خدا خوانده و بنابراين، اين پطرس است كه براى نخستين بار عيسى را پسر واقعى خدا خوانده و نه پولس.
4. از فقرات متعددى از اين نوشته (براى نمونه، باب هاى 112 و 128) برمى آيد كه مردم حضرت عيسى را در زمان حيات خود او خدا مى خوانده اند و آن حضرت موافق نبوده و چاره اى نداشته است.
... نگارنده با يسوع عيسى باقى ماند. پس يسوع به گريستن فرمود: «اى برنابا! بايد كشف كنم بر تو رازهاى بزرگى را كه واجب است بر تو آگاهانيدن جهان را به آنها بعد از درگذشتن من.» نگارنده به گريه در جواب گفت: براى من و براى غير من گريه را بپسند; زيرا ما گناهكارانيم. تو اى آن كه پاك و پيغمبر خدايى! خوشايند نيست كه گريه زياد كنى. يسوع فرمود: «باور كن سخن مرا اى برنابا! كه نمى توانم گريه كنم به اندازه اى كه بر من واجب است. زيرا اگر مرا مردم خداى نمى خواندند، هر آينه معاينه مى كردم خداى را چنان كه در بهشت ديدار مى شد و هر آينه از ترس روز جزا ايمن مى شدم. لكن خداى مى داند كه من بيزارم; زيرا در دل من هيچ خطور نكرد كه بيشتر از بنده فقيرى محسوب شوم. مى گويم به تو كه همانا اگر من خداى خوانده نشده بودم، هر آينه همان وقت از جهان در مى گذشتم و به سوى بهشت برده شده بودم، اما اكنون تا روز جزا به آنجا نمى روم. در اين صورت مى بينى كه گريه بر من واجب است. (برنابا 12:4ـ11).
اولا، شواهد تاريخى بسيار زيادى وجود دارد كه حضرت عيسى پس از صعود و توسط پولس، خدا خوانده شده و در سنت اسلامى نيز اجمالا به اين اشاره شده است كه پولس مسيحيت را تغيير داده و به شكل كنونى در آورده است (رك: مجلسى، بحار الانوار، ج8، ص311; ص38).
ثانياً بر فرض كه اين روايت درست باشد، اگر عيسى وظيفه خود را انجام داد، چرا بايد مجازات شود و تا روز جزا به بهشت نرود. چرا بايد گناه ديگران در سرنوشت عيسى تأثير بگذارد؟
5. در باب هاى 216 تا 218 مطالبى درباره پايان زندگى زمينى عيسى آمده است. وقتى مى خواهند عيسى را دستگير كنند، قيافه يهوداى اسخريوطى، كه به عيسى خيانت كرد، مانند عيسى مى شود و حتى حواريان آن حضرت گمان مى كنند كه او همان عيسى است. يهودا هر چه فرياد مى زند كه من عيسى نيستم، كسى به حرف او گوش نمى دهد و متهم مى شود كه از ترس مرگ اين اعمال را انجام مى دهد. او از ترس مرگ اعمال سبك و جنون آميزى انجام مى دهد به گونه اى كه هم مخالفان و هم مؤمنان به عيسى يقين مى كنند كه او يك پيامبر دروغين بوده است. پس از كشته شدن و دفن يهودا، برخى از شاگردان عيسى كه ايمان درستى ندارند، جسد او را مى دزدند و مى گويند عيسى زنده شده است.
اگر اين سخن درست باشد ، مخالفان عيسى كه يقين كردند كه عيسى پيامبر دروغين بوده و اين را براى نسل هاى بعدى نقل كردند، خلاف يافته هاى خود سخن نگفته اند. آيا با اين روايت هدف بعثت حضرت عيسى برآورده شده است؟
به هر حال، فرد مسلمانى كه بخواهد براى اين نوشته اعتبار قائل شود، جداى از اين كه شواهد كافى به سود او نيست، با مشكلات محتوايى جدى روبه روست كه پاسخ به آنها مشكل يا ناممكن است.
منابع تحقيق :
الطرزى، سالم ابراهيم، ابوكريفا العهد الجديد، الكتاب الاول،...
الفغالى، بولس، المدخل الى الكتاب المقدس، بيروت: منشورات المكتبة البولسيه، 1994.
انجيل برنابا، ترجمه حيدرقلى سردار كابلى. تهران: نشر نيايش، 1379.
پيترز، اف. ئى، يهوديت، مسيحيت و اسلام، ترجمه حسين توفيقى. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1384.
سعيد، حبيب، المدخل الى الكتاب المقدس. قاهره: دار التأليف و النشر للكنيسة الاسقفيه.
كرنز، ارل، سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ترجمه آرمان رشدى. تهران: آموزشگاه كتاب مقدس، 1994.
گريدى، جوان، مسيحيت و بدعت ها، ترجمه عبدالرحيم سليمانى. قم: مؤسسه فرهنگى طه، 1377.
مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار. بيروت: دار احياء التراث العربى، 1403هـ .
ميشل، توماس، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى. قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1377.
,.I luaP ,reiremethcAyranoitciD elbiB s'repraH)DBH( .5891 repraH :ocsicnarF naS .
,).de( .L .F ,ssorChcruhC naitsirhC eht fo yranitciD drofxO ehT)CCDO( .7991 ,sserP ytisrevinU drofxO .
,derF ,mahpaLahpyrcopA tnematseT weN eht ot noitcudortnI nA nodnoL .tnirpmi muunitnoC A noitanretnI kralC T dnaT .)ANA( .3002 :kroY weN
).de( .J treboR ,relliM ,slepsoG etelpmoC ehT4991 :ocsicnarF nasrepraH
aidepolcycnE elbiB dradnatS lanoitanretnI ehT)EBSI( .9791 ,ynapmoC gnihsilbuP snamdreE .B mailliW .1 .lov ,
elbiB eht fo skooB tsoL ehT.6291 ,ynapmoC gnihsilbuP dlrow ehT .
yratnemmoC elbiB drofxO ehT)CBO( .0002 ,sserP ytisrevinU drofxO ,
,).de( R ,nosliWahpyrcopA tnematseT weN)TN( .1991 ,sserP xonK nhoJ retsnimtseW oC & kralC semaJ .2-1 .lov ,
پي نوشت ها :
[1]. اين انجيل را آقاى منصور معتمدى به فارسى برگردانده و در فصلنامه هفت آسمان، ش3و4 به چاپ رسيده است.
نويسنده:عبدالرحيم سليمانى
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید