نخستين و مهم ترين نکته در برخورد انديشگي با بهائيان اين است که بايد از آنان خواست بايد نخست اثبات کنند که بهائيت ديني آسماني است آن گاه به بيان تعاليم آن بپردازند. ممکن است جناب بهاء الله يا عبدالبهاء يا شوقي افندي حرف هاي خوبي زده باشند، اما مهم آن است که ثابت شود آن حرف ها از سوي خداوند است.
نخست بايد اثبات کنند که بهاء الله چه کاره است .آيا پيامبر است يا ظهور کلي الاهي و موعود بيان است يا خداست! البته پيش از آن بايد ثابت بفرمايند که جناب باب کيست؟ آيا قائم آل محمد است يا باب امام زمان است يامبشر بهاء الله است يا پيامبر خدا و آورنده ي شريعت جديد است؟ اين ها مباحثي است که در اولويت نخست است. اين ها که ثابت شد، تا اينها روشن نشده نبايد به تعاليم آنان پرداخت .
بايد عرض کنم پيروان تمامي مکاتب حق و باطل معتقدند که آيين آن ها بهترين آيين است. و البته مي دانيد که صرف اين پندار و ادعا دليل حقانيت هيچ ديني نمي شود. بايد براي ادعاي خود استدلال نمايند نه اينکه عقيده شان را قطعي و حق فرض کرده به جاي استدلال مدعي همطرازي با اديان الهي شوند.اهل بهاء براي اثبات دين بودن خود بايد برهان بياورند. بهترين دليل به نظر بنده بيانات پيشوايان بهايي است.
به عنوان مثال مسلمانان بنا بر آيات شريفه ي قرآن و بيانات رسول اکرم و امامان معصوم عليهم السلام ديانت اسلام را آخرين اديان مي دانند. از آن جا که بهائيان چاره اي ندارند که قرآن و اسلام و نظر پيشوايان دين اسلام را بپذيرند، چاره اي از پذيرش خاتميت ندارند و جالب تر آن است که خود آنان نيز به اين امر معترفند.
يعني اگر خود بهاء الله به روشني و صراحت گفته باشد که رسالت و نبوت به وجود مقدس حضرت محمد پايان پذيرفته است، ديگر جاي هيچ گونه چون و چرا وجود ندارد. در ضمن حتما مي دانيد که تفسير و تأويل بيانات پيشوايان بهايي به هيچ روي جائز نيست. يعني سخن صريح بهاء الله را هيچ کس حق ندارد توجيه و تأويل و تفسير کند.
اکنون به اين سخن ايشان در کتاب اشراقات ص 293 توجه بفرماييد:
" الصلوة و السلام علي سيد العالم و مربي الأمم. الذي به انتهت الرسالة و النبوة و علي آله و اصحابه دائماً أبداً سرمداً."
توجه کنيد که ايشان اصل رسالت و نبوت را پايان يافته فرموده است اين را عرض کردم که به ماجراي قديمي دور و کور و از اين قبيل استدلال نفرمايند.
بنا بر اين اصلي ترين نکته در باره ي بهائيت آن است که اثبات شود آياجناب بهاء الله مبعوث من عند الله است؟ معلوم شود که ايشان از طرف خداوند آمده است و با اخبار آسمان در ارتباط است يا خير ؟ نخست تکليف اين بحث را روشن بفرمايند. به چه دليل ايشان را پيامبر مي دانند. اگر بفرمايند به دليل بشارت جناب باب به ايشان، عرض خواهيم کرد: به چه دليل باب را از جانب خدا مي دانند؟
ودر اين مسير بايد به سخنان خود رهبران رجوع نموده از طرف خود چيزي نگويند و روشن نمايند اگر رهبرانشان در باره خود مطالبي کفته آيا ملتزم به بيانات حضرات هستند؟
از اين رو روشن بفرمايند که اگر حضرت نقطه ي اولي و جناب بهاء الله و عبد البهاء و شوقي افندي، که قولشان را من عند الله مي دانند، در باره ي ديانت بهايي و ادعاهاي مربوط به آن مطالبي فرمودند، آيا بدون آن که آن را تأويل و تفسير کنيد، مي پذيرند يا خير. توجه داشته باشيد پيشتر هم گفته ام اصولا نمي توانيد از گريزگاه هايي مانند: سري است از اسرار خدا و از اين قبيل استفاده فرمايند.
به هر صورت از جناب باب شروع مي کنيم. بهائيان گفته اند ايشان ابتدا خود را باب امام زمان معرفي فرموده و سپس قائميت خود را اعلام کردند و سپس ديانت جديد بابي را آوردند و شريعت اسلام را نسخ نمودند و در پايان به آمدن من يظهره الله ( که بايد اثبات فرمايند منظور او جناب بهاء الله بوده است) بشارت دادندو مي گويند به وجود حضرت محمد (ص) ختم نبوت و رسالت شده است ولي بهالله مظهر ظهور الهي است نه رسول يا نبي الهي و در واقع حضرت محمد ختم رسالت و نبوت بودند ولي با ظهور حضرت بهالله دور جديدي با مظهريت ايشان شروع شده است. و مي گويند آياتي در قرآن است که مدل بر ظهورات اينده الهي است از جمله : سوره اعراف آيه 24 و 35 و 36
" لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لايستاخرون ساعه و لا يستقدمون. يا بني آدم اما ياتيکم رسل منکم يقصون عليکم آياتي فمن اتقي و اصلاح فلا خوف عليهم و لا يحزنون والذين کفروا و کذبو بايتنا و استکبروا عنها اولئک اصحاب النار هم فيها خالدون." و مي گويند:
فعل{ ياتيکم } دلالت بر آينده داشته و نشان از آمدن ر سولان جديد در آينده دارد.
در مورد مقام بهاء الله نيز مي گويند او ظهور کلي الاهي است .مي گوئيم ظهور کلي الاهي يعني چه؟ نبي و رسول که نيستند پس چه هستند؟
بنا بر تعاليم اسلام و قرآن که بهائيان هم آن را بايد قبول داشته باشند، سرآمد و اجل امت اسلام روز قيامت است. آري هر امتي اجلي دارد و اجل امت اسلام هم معلوم است که روز قيامت است . چون پيامبر اسلام فرموده است: حرام محمد حرام الي يوم القيامه و حرامه حرام الي يوم القيامه. آيه ي بني آدم هم خطاب به فرزندان آدم است پس از هبوط حضرت آدم به کره ي خاکي که خداوند به آنان مي فرمايد: اگر پيامبراني به سوي شما بيايند که حتما مي آيند از آنان پيروي کنيد. اين بيان نقل يک ماجراي تاريخي است. خداوند در بيان داستان حضرت آدم و فرزندانش به آنان بشارت مي دهد که پيامبران خواهند آمد اگر از ابتدايي ترين روش هاي داستان نويسي مطلع باشيدخواهيد دانست که در نقل داستان به کار بردن فعل مضارع مانعي ندارد. از گذشته براي آينده خبر داده اند آيه ي مورد استناد از سوره ي اعراف مربوط به داستان حضرت آدم و فرزندان او پس از هبوط به زمين است و بشارت به آمدن پيامبران در آينده براي آنان دارد
هر امتي اجلي دارد و اجل امت اسلام هم قيامت است يعني پايان جهان.
پس هيچ دليلي براي اثبات مقام آنان ارائه نمي دهند.
اگر بگويند :شما اسلام را ثابت کن تا من همانطور بهائيت را براي شما ثابت کنم مي گوئيم دست از حيله برداريد زيراشما اسلام را قبول داريد. در نتيجه ما در اثبات اسلام با شما مشکلي نداريم. مهم اثبات بهاء الله است به وسيله ي شما که نمي دانيم چگونه مي خواهيد آن را ثابت کنيد!يکي از آن آيات را که در اثبات حضرت بهاء الله کار ساز است بيان فرماييد. يکي از آن آيات را که بيانگر و اثبات کننده ي ادعاي ايشان باشد ذکر کنيد البته قبلا گفته ايدايشان رسول و نبي نيستند پس چه هستند؟!
ايشان چه کاره بوده اند که احکام هم صادر فرموده اند؟در حال مطالعه بعضي نصوص بهائي مطلب جالبي را در کتاب قاموس ايقان نوشته عبدالحميد
اشراق خاوري ديد ه شدکه دليل بر همين مطلب بود که آنان نبوت و رسالت را به وجود پيامبر اکرو ختم شده مي شمرد:
"جمال مبارک -منظور بهاءاله است-در آيات مقدسه بصراحت ذکر کرده اند که نبوت
ورسالت بحضرت محمد(ص)انتهي يافت وختم شد."
جلد ا ص 303و304
سوال اين است که اگر نبوت ورسالت تمام شده پس مقام آقايان چيست؟
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید