در ابن قسمت مي خواهيم به نمونه هايي از احكام و بيانات پيامبر بهائيان(بهاءالله) ، اشاره نمائيم:
1- سارق را بايد اول تبعيد نمود و سپس محبوس ساخت و بار سوم علامتي بر پيشاني او بنهند و براي دفعات بعد در بهائيت حکمي نيست:
*) قد کتب علي السارق النّفي و الحبس و في الثالث فاجعلوا في جبينه علامة يعرف بها . (کتاب اقدس ، صفحه43 )
- توضيح : در بهائيت ، زن بهائي اگر دزدي کرد ، حکمي ندارد.
2- کسيکه عمدي خانه کسي را بسوزاند ( ولو خانه هاي پوشالي و حصيري) ، بايد خود او را بسوزانند:
*) من احرق بيتاً متعمّداً فاحرقوه . (کتاب اقدس ، صفحه56 )
3- بهاءالله همه چيز را پاک مي داند از روزي که خودش بر جهان تجلّي کرده است:
*) قد انغمست الاشيآء في بحر الطّهارة في اوّل الرّضوان اذ تجلّينا علي من في الامکان.
(کتاب اقدس ، صفحه73 )
4- در بهائيت حکمي براي منع ازدواج با محارم جز حرمت ازدواج با زن پدر وجود ندارد:
*) قد حرّمت عليکم ازواج آبائکم . (کتاب اقدس ، صفحه104 )
5- در نهي از ذکر گفتن در کوچه و بازار:
*) ليس لاحد ان يحرّک لسانه امام النّاس اذ يمشي في الطّرق و الاسواق بل ينبغي لمن اراد الذّکر ان يذکر في مقام بني لذکر اللّه او في بيته هذا اقرب بالخلوص و التّقوي کذلک اشرقت شمس الحکم من افق البيان طوبي للعاملين . (کتاب اقدس ، صفحه105 )
6- در صفحه 132 کتاب لوح ابن الذئب از بهاء الله آمده: خوشا به حال هر کسي که برغوثي از براغيث عکا او را بگزد:
يعني خوشا به حال کسي که شپشي از شپش هاي عکا با بدن او تماس حاصل کند و با دندانهاي لطيف ميهمان نوازش ، از زائرين عکا پذيرايي و نوازش نمايد.
7- در صفحه 65 کتاب اقتدارات از بهاء الله آمده:
کلمه بهاء از نظر حروف تهجي بشود14 ، بدين جهت مي فرمايند : (ب) از نظر حساب حروف تهجي مي شود 2 و (ه) مي شود 5 و (الف) که مي شود 1 و (2+5+1) مي شود 8، پس تا 14 که ايشان اراده کرده اند 6 تاي ديگر کم مي آوريم . چون (ء) در کلمه بهاء از نظر قاعده هندسه به صورت 6 نوشته مي شود پس آن را 6 تا حساب کنيد و در اين صورت 8+6 مي شود 14:
"فَاعلَم بِأنّ الله الفَرقَ في العَدَدِ اَربَعَةُ عَشَرَ وَ هذا عَدَدُ البهاء اِذا تَحسَبُ الهَمزَةُ سِتّه ، لِأنّ شِکلَها سِتَّهَ في قاعِدَةِ الهِندِسة."
8- در صفحه 104 کتاب ايقان از بهاء الله آمده:
" مثلاً در مادّه نحاسي (مس) ملاحظه فرمائيد که اگر در معدن خود از غلبه يبوست محفوظ بماند در مدّت هفتاد سنه به مقام ذهبي مي رسد. اگر چه، بعضي خود نحاس(مس) را ذهب (طلا) مي دانند که به واسطه غلبه يبوست مريض شده و به مقام خود نرسيده."
از اين فرمايش بهاء الله دو نکته مهم مي توان برداشت نمود:
1- بهاء الله يکي از رموز طبيعت را براي ما آشكار مي سازد و آن اين است که اگر مس به مدّت 70 سال در معدن بماند و از غلبه يبوست محفوظ بماند به طلا تبديل مي شود.
2- طبق گفته بهاء الله برخي، آفتابه هاي مسي مستراح ها را هم طلا مي دانند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید