مهناز رئوفي (فاطمه السادات رستگاري) يکي از مستبصراني است که به توفيق الهي، از فرقه ضاله بهائيت رويگردان شده، به اسلام عزيز گرويد. او از سادات و اصالتا بهايي زاده است اما به همراه شوهرش به عقايد پوچ بهائيت پي برد و با اراده اي محکم و با تحقيق به اسلام ايمان آورد و همچنين با شمشير تيز استدلال، بهائيان را به احتجاج طلبيد.
اديان نيوز/ مهناز رئوفي (فاطمه السادات رستگاري) يکي از مستبصراني است که به توفيق الهي، از فرقه ضاله بهائيت رويگردان شده، به اسلام عزيز گرويد. او از سادات و اصالتا بهايي زاده است اما به همراه شوهرش به عقايد پوچ بهائيت پي برد و با اراده اي محکم و با تحقيق به اسلام ايمان آورد و همچنين با شمشير تيز استدلال، بهائيان را به احتجاج طلبيد. از آنجا که بهائيان به دليل ضعفشان هرگز تن به مناظره با او ندادند، او با صحبت ها و نوشته هاي روشنگرانه اش به مبارزه با آنان رفت. رئوفي در چند برنامه راديويي به افشاي بهائيان و عقايدشان پرداخت. همچنين کتاب هاي سايه شوم (که به تدريج در روزنامه کيهان منتشر شد)، مسلخ عشق، چرا مسلمان شدم؟ و نامهاي به برادرم را در همين راستا نوشت. او در کتاب نامه اي به برادرم، در قالب نامه اي به برادرش منصور رئوفي (که مسئول مشاركت قاره اي بيت العدل است) عقايد بهائيت را زير سوال برد. در بخشي از اين نامه، خانم رئوفي به نقل و بررسي بخشي از متن کتاب «اقدس» که از مهم ترين کتب بهائيان است، پرداخته است که چند نمونه از آن را نقل مي کنيم تا عمق انحراف فرقه ضاله بهائيت، اين فرقه دست ساز استعمار، روشن شود. گفتني است بخش هايي که در گيومه آورده شده از متن کتاب اقدس و ادامه آن توضيحات خانم رئوفي است. حكم زناي مرد و زن: «خدا براي هر مرد و زن زناكاري حكم كرده است كه ديه اي به بيت العدل بپردازند و آن مقدار نُه مثقال طلا است و اگر دوباره به زنا عود كند، شما نيز در گرفتن، دو مقابل آن عود كنيد. اين است آنچه كه مالك اسماء در دنيا بدان حكم كرده است.» آيا زني كه مورد تجاوز مردي قرار مي گيرد، پرداخت 9 مثقال طلا از سوي مرد به بيت العدل مي تواند براي آن زن و خانواده آن زن خوشايند باشد؟ آيا به چنين حكمي راضي شده و از حيثيت بر باد رفته خود مي توانند با 9 مثقال طلا كه به خود آنها نيز نمي رسد و به بيت العدل مي رسد (كه هيچ ربطي به بيت المال ندارد) و اين حق الناس است نه حق دولت، راضي مي شوند؟ آيا اين عدل است كه حق مردم به حكومت برسد و هيچ حدي براي مرد زناكار قائل نباشند؟ گذشته از اين و مهم تر از اينها بايد گفت چگونه در اين حكم، زناي محصنه و غيرمحصنه مشخص نشده يعني حكم مرد يا زن مجرد زناكار و يا مرد و زن متاهل يكي است؟ آيا اجراي اين حكم از عدل و انصاف به دور نيست؟ در احكام زخم زدن و كتك کاري: «و اما زخم زدن و كتك زدن، احكام آنها به اختلاف مقدار آنها، اختلاف پيدا مي كند و ديان براي هر مقدار ديه اي معين كرده است. به درستي كه او هر آينه حاكم عزيز منيع است.» آيا حق زخم خورده و كتك خورده است كه ديه بگيرد يا بيت العدل؟ آيا رضايت مضروب اهميتي ندارد؟ و ديان چه كسي است كه تعيين كننده ديه است؟ چرا مشخص نشده است؟ پادشاهان پروس را مخاطب مي سازد: «بگو اي پادشاه بدان ندا را از اين هيكل مبين گوش ده كه مي گويد لا اله الا انا الفرد القديم يعني خدائي جز من فرد و قديم نيست.» خطاب به پادشاهان آمريكا : «اي پادشاهان روساي جمهور آمريكا! به آنچه كبوتر بر شاخه درخت بقا مي خواند كه لا اله الا انا الباقي الغفور الكريم يعني خدائي جز من غفور و باقي و كريم نيست. اي گروه امرا به صدائي كه از مطلع كبريا بلند است كه لا اله الا انا الناطق العليم يعني خدائي جز من ناطق عليم نيست گوش دهيد با دست هاي عدل شكسته را اصلاح كنيد و ستمكاران را به تازيانه هاي اوامر پروردگار خودتان كه امر حكيم است، بشكنيد.» در خانه سوزي و قتل عمدي: «كسي كه خانه اي را عمداً آتش بزند او را بسوزانيد و كسي كه عمداً بكشد او را بكشيد. قوانين خدا را با دستهاي قدرت و اقتدار بگيريد و سنتهاي خودتان را ترك كنيد و اگر آنها را محكوم به حبس ابد كنيد باكي در كتاب بر شما نخواهد آمد.» كسي كه خانه را مي سوزاند بايد بي رحمانه سوزانده شود در حالي كه يك جاني كه بايد كشته شود ديه مي پردازد!! يعني جان انسان به جاي اموال مادي بايد گرفته شود. ذكر حكم پسران در حرمت زن پدران و حياء بهاء از بيان آن: «به تحقيق كه زنِ پدران شما بر شما حرام شده است. ما حيا ميكنيم كه حكم پسران را بيان كنيم. اي ملاء امكان از رحمن بپرهيزيد و چيزي را كه در لوح از آن نهي شديد مرتكب نشويد و در بيابان شهوات از سرگردانان نباشيد.» برادر عزيز در اين موضوع هم بيشتر دقت فرمائيد چرا كه ساير محارم ديگر را مشخص ننموده اند؟ آيا خواهران و دختران و خاله ها و … حلالند؟ اگر حلال نيست چرا مشخص نشده اند؟ اگر مي خواهيد بگوئيد اينها در اسلام هم حلال نبوده و لازم به تذكر نيست، زنِ پدر هم در اسلام حلال نبوده و لازم به تذكر نبود، پس چرا فقط به زنِ پدر اشاره كرده اند و ساير محارم را نام نبرده اند؟ آيا بعضي ها حق ندارند كه مي گويند در مرام بهائيت جز مادر و زنِ پدر بقيه حلالند؟ البته بگذريم از مسائل چندش آور كه با مستندات، عده اي جمع آوري نموده و حيثيت بهائيان را زير سوال برده اند. آيا هرگز اين سوال را از خود كرده بوديد كه اين حكم چرا و چگونه به اين منوال و اين چنين در نهايت نقص، صادر شده؟ و اگر كسي مرتكب خطائي شد، به چه مجوزي مي شود او را توبيخ و عقاب نمود؟ برادر جان! از آنجائي كه اين مكتب به دست سياست مداران و دشمنان دين و ديانت ساخته شده و يكي از اهداف اصلي بهاء نيز به اطاعت از آنان همين مطلب بوده است، احكام بسيار اساسي و بنيادي را سطحي و ناقص مطرح نموده و در بسياري موارد هيچ اشاره اي نكرده، مثل زناي محصنه و غير محصنه و يا همين عدم توضيح حلال و حرام و محارم. اما مسائلي كه به نظرش مي توانسته ضربه اي به اسلام وارد كند و عده اي مستعد بي دين را كه غيرت و درد دين ندارند جذب كند، مفصل شرح داده در حالي كه مطالبي بسيار جزئي هستند و نيازي به آن همه شرح و تفصيل ندارند.بي باک
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید