درست است كه مرد بايد از همسرش مراقبت كند ليكن نه بحديكهبه وسواسيگری منتهیشود.بعض مردها به بيماری بدگمانی و سوءظنمبتلا هستند.بیجهت نسبتبه همسرانشانبدبين هستند.درباره آناناحتمال خيانت ميدهند.
هر مرديكه بدين بيماری خانمانسوز مبتلا شد زندگی را به خودش و خانوادهاش تلخ ميكند.ايراد و بهانهجويی ميكند.نسبتبه اعمال وحركات همسرش به نظر بدبينی نگاه ميكند ومانند سايه او را تعقيبمينمايد.چون سوءظن دارد از در و ديوار شاهد و قرينه پيدا ميكند.
چيزهايی را كه اصلا دليل خيانت نيستند به منزله ادله قطعيه غير قابل انكارميشمارد.مثلا:چون فلان مرد برايش نامه نوشته لابد با هم سر و سریدارند.چون با فلان مرد سلام و تعارفكرد معلوم ميشود خيانتكار است.
چون جوان همسايه از پشتبام باو نگاه كرد معلوم ميشود خواهان يكديگرهستند.چون ازفلان مرد تعريف كرد معلوم ميشود دل بسته اوست.چوننامهاش را از من مخفی نمود لابد ازمعشوقش بوده است.چون كمتر ازسابق اظهار محبت ميكند معلوم ميشود زير سرش بلنداست.چون قيافهدخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم ميشود خيانت كرده است.
اين قبيل امور بلكه كوچكتر از آنها را دليل قطعی خيانت ميشمارد.
بدتر از همه اينكه گاهی مادر يا خواهر يا يكی از همسايگان در اثرغرضورزی و كينهتوزیعقيدهاش را تاييد نمايد در اينصورت جرم وخيانتيقينی ميشود.
بدبختخانوادهايكه به مرض بدگمانی مبتلا شوند.آسايش وخوشی ندارند.آب خوش از گلویهيچكدامشان پايين نمیرود.مرد هماننديك پليس مخفی دائما از اعمال و حركات همسرشمراقبت مينمايد.از درو ديوار شاهد و دليل میتراشد و در رنج و عذاب دائم بسر میبرد.زنبيچاره هم ناچار است همانند يك متهم بيگناه همواره در شكنجه و عذابروحی و در حالمحدوديت و تحت نظر زندگی كند.بنياد چنين خانوادهایهمواره در معرض خطر قرار دارد.ممكن است طلاق و جدايی به ميان آيد و زن و شوهر هر دو بدبختشوند.ممكن است در اثربدبينی قتل و جنايتبوجود آيد.
مردانيكه در اثر سوءظنهای بيجا همسران بيگناه خويش را بقتلرسانده و حتی خودشانانتحار كردهاند نمونههای فراوانی دارند.
در چنين موردی كه واقعا يكی از مواقع حساس و خطرناكزناشويی است مرد و زن بايددست از لجبازی بردارند و قبل از وقوعحوادث ناگوار با عقل و تدبير در صدد چاره بر آيند.زنو مرد اگر اندكیبخود آيند و خطر بزرگی را كه در كمينشان نشسته در نظر بگيرند وبااحتياط كامل و عاقبتانديشی در صدد حل مشكل برآيند پيروز خواهندشد.
مرد بايد تعصبهای غلط و توهمات بيجا را از خويش دور گرداند وبر طبق موازين عقل ووجدان رفتار كند.نسبتخيانتبه كسی دادنموضوع بسيار دشوار و پر مسؤوليتی است.تاموضوع خيانتبا دليل وشاهد قطعی به اثبات نرسد نمیتوان كسی را متهم كرد.خداوندمتعال درقرآن ميفرمايد:ای كسانيكه ايمان آوردهايد از بسياری از گمانهای بداجتناب كنيدزيرا بعض گمانها گناه است (1) .
رسول خدا (ص) فرمود:هر كس همسرش را (بیجهت) متهم بهزنا كند همانند مار كه ازپوستش خارج ميشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهای بدنش هزار گناه درنامه اعمالش ثبتخواهد شد (2) .
پيغمبر اسلام (ص) فرمود:هر كس به مرد يا زن مؤمنی بهتان بزند خداوند متعال در قيامتاو را بر تلی از آتش نگه ميدارد تا به كيفر بهتانشبرسد (3) .
ماداميكه با ادله و براهين شرعی خيانت زن به اثبات نرسد مرد حقندارد او را متهم سازد.وتهمت زدن به او گناه بسيار بزرگی است كه درشرع مقدس اسلام هشتاد تازيانه برای آنانمقرر شده است.
به صرف احتمال يا به وسيله شواهد و علائم خيالی نمیتوان يكچنين موضوع مهمی رااثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانی برای كسینامه فرستاده يا برايش نامه يا عكسفرستادهاند دليل خيانت او نيست.
درست است كه نبايد چنين عملی را انجام داده باشد ليكن ممكناست در اثر سادگی و نادانیمرتكب اين اشتباه شده باشد و واقعا عفيف وپاكدامن باشد.
برای جوانان از اين قبيل اشتباهات اتفاق میافتد.اگر مردیبرايش نامه فرستاده البته نبايدنامهاش را قبول كند ليكن اگر از روینادانی نامهاش را پذيرفتيا از ترس اتهام مخفی ساختنمیتوان صرفاين نامه را دليل خيانتشمرد.
اگر با مرد بيگانهای سلام و تعارف كرد گر چه كار خوبی نكرده كهبا بيگانهای گرم گرفته استليكن تنها اينكار را نمیتوان دليل خيانتشمرد.شايد به عقيده خودش میخواسته خوشاخلاقی بخرج بدهد يامنظور ديگری داشته است.شايد از دوستان پدر يا برادرش بوده است.
شايد به مناسبتی سابقه آشنايی داشتهاند.
اگر از مردی تعريف كرد دليل آن نمیشود كه به او دلبسته است.
البته زن كار خوبی نميكند كه نزد شوهرش از مرد ديگری تعريف ميكندليكن شايد از رویسادگی و عدم توجه باشد و نبايد از علائم خيانتمحسوب شود.
اگر نامهاش را مخفی ساختيا در مورد معاشرتهايش مرتكب دروغو خلافگويی شد دليلخيانت نيست.شايد از ترس اتهام نامهاش را مخفیساخته يا مرتكب دروغ شده باشد شايدمطلب ديگری در آن نامه بودهخواسته از شوهرش مخفی بماند.شايد برای خلافگويی منظورديگریداشته است.
اگر كمتر از سابق اظهار محبت ميكند دليل آن نيست كه نسبتبهديگری دلبسته است.شايداز شوهرش دلخوری داشته باشد.شايد غم وغصهای به دل داشته باشد،شايد بيمار باشد.شايددر اثر بیتوجهی و عدماظهار محبتشوهرش،نسبتبه زندگی دلسرد شده باشد.
به هر حال،در اين قبيل امور كه از علائم خيانتشمرده ميشود دههااحتمال صحيح عقلايیوجود دارد كه اگر با وجدان پاك و بیآلايشمورد سنجش قرار گيرد احتمال خيانتيكاحتمال مرجوح و غير عقلايیمحسوب خواهد شد.
آقای محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسيگریبردار.مانند يك قاضی باانصاف در محكمه داوری بنشين و ادله و شواهدخيانت همسرت را با دقت و انصاف بررسیكن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببين آيا قطعی هستند يا ظنی يا احتمالی؟
من نميگويم لاابالی و بیغيرت باش بلكه ميگويم:بهر دليلی بهمقدار دلالتش ترتيب اثر بدهنه زيادتر.چرا برای بعضی توهمات بيجا و شواهد پوچ زندگی را به خودت و خانوادهات تنگميكنی؟اگر كسی باهمين قبيل شواهد خيالی خودت را متهم سازد چه حالی پيدا ميكنی؟چراانصاف و وجدان نداری؟چرا آبروی خودت و همسرت را ميريزی؟چرابر احوال زار وپريشان او ترحم نميكنی؟هيچ فكر نميكنی كه ممكن استدر اثر همين بددليها و تهمتهایبيجا همسر پاكدامنت از وادی عفاف خارجشود و دامنش به فساد آلوده گردد.
حضرت علی عليه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظبباش در غير موضع غيرت،غيرت بخرج ندهی.زيرا اين عمل افراد صحيحرا به سوی فساد و افراد پاكدامن را به جانب گناهمتمايل خواهد ساخت (4) .
اگر نسبتبه همسرت بدبين هستی مطلب را با هر كس در مياننگذار زيرا ممكن است در اثردشمنی يا نادانی يا تظاهر به خيرخواهی،بدون دقت و بررسی،عقيده ترا تاييد نمايند بلكهشواهد بیاساس ديگریرا بدان بيفزايند و سوءظنت را به مرحله يقين برسانند و بدينوسيلهدنيا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در اين باره صحبتنكن زيرا اكثر آنهاباطنا با همسرت ميانه خوبی ندارند.چه بسا در اينمواقع حسد و كينهتوزی آنان تحريكشود و بدون عاقبتانديشی بدبينیترا زيادتر گردانند.اگر خواستی از راهنمائيهای ديگراناستفاده كنی بادوستان عاقل و با تجربه و خيرخواه و عاقبتانديش مشورت كن.بهتر ازهمهاينكه نسبتبهر يك از اعمال و رفتار همسرت بدبين هستی مطلب رابالصراحه با خودش درميان بگذاری و توضيح بخواهی.ليكن منظورتاين نباشد كه مطلب را باثبات برسانی.
بلكه حس بدبينی را و لو موقتا كنار بگذار و خودت را خالی الذهنبگير.و مانند يك قاضی باانصاف كه بخواهد درباره ديگران داوری كندبه توضيحات همسرت گوش بده.اقلا احتمالصدق دربارهاش بده،فرضكن شوهر خواهرت برای داوری بنزد تو آمده و برای خيانتهمسرش يكچنين شواهدی را ذكر ميكند ببين درباره او چطور قضاوت ميكنیدربارههمسرت نيز همانطور حكم كن؟چرا گريه و زاريها و دليل و برهانهای اودر دل سنگ تواثر نميكند؟و به عنوان يك مجرم قطعی به سخنانش نگاهميكنی؟
بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد اين شواهد پوچ همسر بيگناهترا طلاق بدهی و خودت واو را بدبخت گردانی.گيرم اين زن را طلاقدادی و توانستی با تحمل خسارتهای زياد همسرديگری انتخاب كنی ازكجا كه او بهتر باشد؟حالتبدبينی تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهیفكربچههای بيگناهت را نميكنی؟آخر آنها چه كردهاند كه بايد فدای مرضبدبينی تو شوند؟به چشمهای معصوم و رنگ پريده آنان نگاه كن و دست ازبددلی بردار.
مبادا در اثر بدبينيهای بيجا دستبخودكشی بزنی يا همسر بيگناهترا بقتل رسانی.از يكطرف مرتكب قتل نفس كه بدترين گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوی،از طرفديگر زندگی را از هم بپاشی وخودت را سيه روز و بدبخت گردانی.
اين مطلب را بدان كه كمتر خونی است كه مخفی بماند.بالاخرهآثار خون بروز ميكند.آنگاه بهكيفر اعمالتيا كشته ميشوی يا برای هميشهبايد در زندان بسر بری. اگر مطلب را قبولنداری به آمار محكومين كه مقداری از آنها درصفحات مجلات و روزنامهها منعكس ميشودبنگر تا عواقب اين قبيلجنايتها برايت روشن گردد.
همسران يك چنين مردانی نيز وظيفه بسيار سنگينی بر دوش دارند.
بايد برای نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداكاری كنند.بايد واقعاشوهرداری كنند.دريك چنين مواقع دشوار است كه مراتب لياقت وكاردانی و عقل و تدبير بانوان ظاهر ميگردد.
خانم محترم!قبل از هر چيز اين مطلب را بدان كه شوهرت به يكبيماری خطرناك روانیمبتلا است.بیجهت نميخواهد زندگی را بهخودش و تو تلخ كند بيمار است.آری وسواسيگرینيز يكی از بيماريهایخطرناك است.با بيمار بايد مدارا نمود تا بيماريش برطرف گردد.تاميتوانی به او اظهار عشق و محبت كن.آنقدر اظهار علاقه كن تا يقين كندكه جز او كسی دردل تو راه ندارد.اگر ايراد و بهانهجويی ميكند تحملكن.در مقابل تنديها و خشونتهايشبردباری بخرج بده.در مقابلسختگيريهايش مدارا كن.داد و قال راه نينداز.قهر و دعوا نكن.درمقابلپيشنهاداتش لجبازی نكن.اگر احساس كردی كه نامهها و معاشرتهايت راكنترل ميكنداصلا برويش نياور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرايش تشريح كن.هيچ حادثهای را ازوی مخفی مدار.در هر موردیتوضيح خواستحقيقت را بدون كم و زياد در اختيارش بگذار.ازدروغ وكتمان واقع جدا اجتناب كن زيرا اگر يك مرتبه دروغت آشكار شد آنراسند جرم ودليل قطعی خيانت محسوب ميدارد و باين آسانيها بدبينی اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت:با فلان كس معاشرت نكن و فلان كار را انجام نده بدون چون و چرا بپذير و سرسختی نشاننده كه سوءظنشزيادتر ميشود.
پینوشتها:
1-سوره حجرات آيه 12.
2-بحار جلد 103 ص 248.
3-بحار جلد 75 ص 194
4-بحار جلد 103 ص 252
از كارهاييكه اسباب بدگمانی و تهمت ميشوند جدا اجتناب كن.
حضرت علی (ع) فرمود:هر كه نفس خويشتن را در موضع تهمتقرار دهد نبايد كسانی را كهبه او گمان بد ميبرند ملامت كند (5) .
اگر نسبتبه شخص معينی حساسيت دارد او را به طور كلی رها كن.
تو اگر بتوانی شوهر و زندگی خودت را حفظ كنی بهتر است تااينكه دوستی با افرادمخصوصی را نگهداری كنی.پيش خود نگو مگر مناسير و بنده زر خريد شوهرم هستم كهمجبور باشم اينقدر مدارا كنم.البتهبنده نيستی ليكن همسر يك مرد بيمار هستی.
در آن هنگام كه با هم پيمان زناشويی بستيد متعهد شديد كه درمشكلات و گرفتاريها يار وغمخوار يكديگر باشيد آيا رسم وفا است كه بايك شوهر بيمار لجبازی و ستيزهگری كنی؟احساسات خام را كنار بگذارهوشمند و عاقبتانديش باش.به خدا سوگند برای حفظ شوهروخانوادهات هر چه بردباری و فداكاری كنی ارزش دارد.هنر زن در اينستكه در يك چنينمواقع دشوار با چنين مردانی سازگاری كند.
امام صادق (ع) فرمود:جهاد زن در اين است كه در مقابل اذيتها وغيرتهای شوهرش بردباریكند (6) .
كاری نكن كه شوهرت بدبين يا بدبينتر شود.از مردان بيگانهمخصوصا آنها كه شوهرتنسبتبه آنها حساسيت دارد تعريف نكن.به مردان نامحرم خيلی نگاه نكن.پيغمبر اسلام (ص)فرمود:خداوند متعال برزن شوهرداری كه چشمش را از نگاه به نامحرم پر كند غضب شديدخواهدكرد (7) .
با مردان بيگانه معاشرت و گفتگو نكن.بدون اجازه شوهرت بهخانه آنها نرو.به اتومبيل آنهاسوار نشو.عفت و پاكدامنی تو كافی نيستبلكه بايد از اموری كه اسباب سوء ظن میشود جدااجتناب نمايی.ممكناست در اثر غفلت و سادگی كار كوچكی از تو سر بزند كه شوهرترابدبين گرداند.
به داستان زير توجه فرماييد:
دختر 27 سالهای...در دادگاه گفت:در زمستان سال 1342 در يكروز برفی به تقاضای يكی ازدوستانم به اتومبيل دايی او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همين امر هشتسال است كهمرا بلاتكليف گذاردهاست،دو ماه قبل از واقعه موقعی كه در كلاس ششم دبيرستانتحصيلمیكردم عقد شده بودم.يك روز كه برای حاضر كردن درس به خانه يكیازهمشاگرديهايم رفته بودم برف شروع شد.همشاگردی از من خواست كهدايیاش مرا به منزلبرساند.اتفاقا هنگامی اتومبيل حامل من به منزلرسيد كه شوهرم سر كوچه ايستاده بود.منكه متوجه خطر شده بودم بهراننده گفتم فرار كند او هم مانند يك مجرم فرار كرد و همينامر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نيز موقعی كه مورد اعتراض قرار گرفتمجريان را انكار كردمو اين امر سوءظن او را بيشتر كرد به طوری كه بعداحتی شهادت همشاگردی و خانوادهاشنتوانستخاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند.
شوهرم ديگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گويد هشتسال است كه همينطوربلا تكليف ماندهام (8) .
به نظر خوانندگان مقصر در اين داستان كيست؟به نظر من عمدهتقصير به گردن زن است.اوست كه در اثر سادگی و غفلت،خودش وشوهرش را به اين روز انداخته است.
اولا كار خطائی كرد كه در اتومبيل مرد بيگانهای سوار شد.برفرض اينكه شوهرش هم اينقضيه را نديده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبيل يك مرد بيگانه كار زشت و خطرناكیاست.
ثانيا گيرم كه در اثر غفلت اين عمل را انجام داد ليكن وقتی ديدشوهرش سر خيابان ايستادهاستبايد فورا به راننده بگويد نگهدار.ازاتومبيل پياده شود و با شوهرش به منزل برود وجريان را برای او شرح بدهدثالثا يكی از اشتباهات بزرگش اينست كه به راننده دستورفرارداده.
چهارمين اشتباهش اينست كه بعدا قضيه را به كلی انكار نمودهاست.بعد از همه اينها جاداشت وقتی شوهرش را ملاقات میكرد تمامقضايا را برايش شرح میداد و اعتراف میكرد كهمن در اثر سادگی وخجالت اشتباه كردم.
البته مرد هم در مرتبه دوم بیتقصير نبوده است.نبايد تنها اين حادثهرا دليل قطعیيانتبشمارد.بايد احتمال بدهد كه همسرش در اثر غفلتو سادگی و عدم تجربه مرتكب اينخطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همين جهت هم اصل قضيه را منكرشده است.
در اين صورت بايد با كمال انصاف و بيطرفی در اطراف قضيهخوب تحقيق كند.وقتی بهبرائت او اطمينان حاصل كرد خطايش راببخشد و زياد سختگيری نكند.
زن خيانتكار
اگر با ادله و شواهد قطعيه باثبات رسيد كه زن خيانتكار است و بامردان بيگانه رابطهنامشروع دارد مرد با مشكل بسيار دشواری روبرومیشود.از يك طرف حيثيت و آبرويش درمعرض خطر قرار دارد ازطرف ديگر تحمل چنين ننگی دشوار است.مرد در بنبستسختیگيركرده كه نجات از آن كار بسيار خطرناك و دشواريست.
در اينجا مرد چند راه در پيش دارد:
راه اول-برای حفظ آبرو و بقای خانوادهاش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خيانت همسرشرا ناديده بگيرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته اين راه درستی نيست.زيرا هيچ مردغيرتمندی نمیتواندشاهد خيانتهای همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل كند.
غيرت برای مرد يكی از صفات پسنديده است و مرد بیغيرت نزد خدا ومردم خوار و فرومايهو بیآبروست.
واقعا چه زندگی كثيف و ننگآوری دارند نامردانی كه بدين خویبد آلودهاند؟!
نه تنها مرد نيستند بلكه از حيوانات هم پستترند. پيغمبر اسلام صلی الله عليه و آله فرمود:
بوی بهشت از پانصد سال راه استشمام میشود ليكن دو دسته مردماز بوی بهشت محرومند:عاق والدين و ديوث.عرض شد:يا رسول اللهديوث كيست؟فرمود:مردی كه ميداند همسرشزناكار است (و در مقابلخيانت او سكوت میكند) (9) .
راه دوم-همسر خودش يا مرد خيانت پيشه را به قتل برساند.
البته بدين طريق میتواند انتقام بگيرد و به طور موقت تشفی قلب حاصلكند.ليكن كاربسيار خطرناكی است و عاقبتخوشی ندارد.زيرا كمتراتفاق میافتد كه موضوع قتل برایهميشه مخفی بماند.بالاخره قاتلشناخته و مورد تعقيب قرار خواهد گرفت.در دادگاه همموضوع خيانتهمسرش را به اين آسانيها نمیتواند به ثبوت برساند.بدين جهت احتمالتبرئهشدنش بسيار ضعيف است.يا محكوم به اعدام میشود يا اينكه اقلامدت درازی را بايد درزندان بسر برد.زندگی او از هم میپاشد.اطفالشبدبخت و بیسرپرست میشوند.بنابراين،عقلايی نيست كه انسان تحتتاثير احساسات خام قرار بگيرد و برای تشفی نفس و ارضایحسكينهتوزی دستبه چنين اقدامات خطرناكی بزند و جان خودش را درمعرض خطر قراربدهد.
مرد بايد عاقل و بردبار و عاقبتانديش باشد.آنقدر قدرت نفسداشته باشد كه دستبهاقدامات جنونآميز نزند تا اينكه چاره واقعی را پيداكند.
مردانی كه به يك چنين بليه زندگی گرفتارند بايد قبل از هر گونه اقدام خطرناك،عواقب آنرا بخوبی بسنجند و به آمار مردانی كه همسرخويش يا مرد خيانت پيشه را به قتل رساندهاند،و در صفحات مجلات وروزنامهها هر روز منعكس میشوند،مراجعه كند و نتيجه كارشان راببيند وآنگاه تصميم بگيرد.
راه سوم-خودكشی كند تا خيانتهای همسرش را نبيند و از اينزندگی ننگين نجات پيدا كند،البته اين راه هم عقلايی نيست.زيرا از يكطرف مرتكب قتل نفس شده كه از لحاظ شرع يكیاز گناهان بزرگی استكه خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.
از طرف ديگر،خودش را نابود و از زندگی محروم نموده است.
اين چه كار غير عقلايی است كه انسان برای انتقام از ديگران خودش را بههلاكت دنيوی واخروی بيندازد؟!و همسرش را برای ارتكاب خيانتآزادی بيشتری بدهد؟شايد بدترين راههاهمين راه باشد.
راه چهارم-در صورتی كه خيانت همسرش به طور يقين به اثباترسيد و ديد به هيچ قسمیحاضر نيست از كارهای غير مشروعش دستبردارد بهترين و بیخطرترين و عقلايیترين راهاينست كه او را طلاقبدهد و از شر او نجات پيدا كند.
درست است كه در اثر طلاق زندگی او از هم میپاشد و خسارتهایزيادی هم خواهد ديد وتحمل اينكار دشوار است مخصوصا اگر بچهدارباشد ليكن به هر حال چارهای جز اين وجودندارد.بهترين راه اينست كههمسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحويل بگيرد.زيرا صلاحنيستفرزندان بيگناهش را در اختيار يك زن فاسد قرار دهد.
البته نگهداری از بچهها دشوار است ليكن بايد مرد مطمئن باشد كه چون برای رضای خدااين طريق را انتخاب نموده خدا هم ياريش میكند وبزودی يك زن پاكدامن و عفيف نصيبشمیگردد و طولی نخواهد كشيدكه زندگی او در يك مسير عادی و آبرومند قرار خواهد گرفت.
5-بحار جلد 74 ص 187
6-وسائل ج 14 ص 111
7-بحار ج 104 ص 39
8-اطلاعات 23 اسفند ماه 1350
9-وسائل ج 14 ص 109
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید