يكي از مبلغان بهائيت به نام محمدطاهر يزدي در عكا در نظر گرفت كه در حضور مبارك با لسان قلب به عرض برساند زيرا مي دانست كه هر فكري به خاطرش خطور كند جمال قدم (بهاء) به آن آگاه است و هر مسئلتي كه در قلب داشته باشد بدون آنكه بر زبان جاري سازد از لسان مبارك (بهاء) صادر خواهد شد. [1] اطاعت و بندگي و ستايش مخصوص و براي يكتا خداي جهان آفرين مي باشد. تنها خداوند بزرگ است كه هر چه در پنهان و آشكار است مي داند «والله يعلم ما تسرون و ما تعلنون - آيه 19 سوره ي نحل» و آنچه خلق در دل پنهان كنند يا آشكار سازند همه آگاه است «و ربك يعلم ما تكن صدورهم و ما يعلنون آيه 69 سوره قصص».
مسلمانان معتقدند مطابق آيات قرآن (آيه 50 سوره انعام - قل لا اقول لكم عندي خزائن الله و... - آيه 65 سوره نمل - قل لا يعلم من في السموات و الارض الغيب الا الله و... و...) علم غيب مخصوص خداوند است و پيامبران به اذن پروردگار مي توانند با عالم غيب مرتبط گردند (عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول... - آيه 26 سوره جن):
از آقايان بهائيان مي پرسيم با توجه به اينكه آقاي ميرزا حسينعلي خود را رسول و نبي ندانسته گاه مدعي خدايي شده، گاه مظهر خدا و بالاخره خداآفرين و ناگهان مظلوم، عبد ذليل، بي علم فاني و خلاصه آنكه هر لحظه برنگي در آمده چگونه مي توان باور نمود لااقل اين موجود به دستور خداوند بزرگ از سر ضمير آگاه بوده، جز اين است كه بگوئيم پروردگار متعال درباره ي چنين افرادي وعده ي عذاب و جهنم داده است.
اين فصل را با ذكر دو سطر از مقدمه ي يكي از كتابهاي
بهائيان خاتمه مي دهيم. عزيزالله سليماني بهائي مي نويسد: «نگارنده خاكسار جبين ستايندگي بر زمين بندگي نهاده به كمال عجز و انكسار از آستان جمال قدم (بهاء) مسئلت مي نمايد كه اين بينوا (عزيزالله سليماني) را در بقيه ي ايام زندگي نيز مشمول تأييدات خويش گرداند» [2] .
با توجه به كليه مطالب پيش كه بدون شك مورد قبول بهائيت است آنان كه عقلا الوهيت انساني عاجز را نمي پذيرند انفصال خود را از جرگه ي بهائيان اعلام و از اين حزب كه در زمان ضعف حكومت قاجار به دست استعمارگران بر ايراني تحميل شده كناره گيري نمايند از لجاجت بپرهيزند و به صف خداپرستان و دينداران واقعي بپيوندند به اميد آن روز.
«و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون» خداوند كفر و پليدي را بر افرادي مي نهد كه تفكر نمي كنند. آيه 100 سوره ي يونس.
پاورقي:
[1] صفحه ي 316 مصابيح هدايت جلد پنجم.
[2] مقدمه ي جلد 5 كتاب مصابيح هدايت.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید