آیت الله خزعلی از آیت الله محمدرضا بروجردی نقل کردند که :
پدر آقای مشکور در عالم خواب می بیند به حرم امام حسین علیه السلام مشرف شده است و همه مردمی که آنجا به زیارت مشغول هستند – به جز چند نفر – به صورت حیوانات دیده می شوند.
در همان حال نیز مشاهده می کند که جوانی به حرم وارد شده و گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله
و از آن حضرت جواب شنید :
و علیک السلام احسنت.
آقای مشکور می گوید:
که از خواب بیدار شده و به حرم مشرف شدم، منظره حرم را همان طور که درخواب دیده بودم، مشاهده کردم، البته همه به صورت انسان بودند اما افراد همان افرادی بودند که در خواب آنها را مشاهده نموده بودم.
چیزی نگذشت که ناگهان دیدم همان جوان نیز آمده و سلام داد ولی من جواب سلام حضرت را نشنیدم.
سراغ جوان رفته و جریان خوابم را به او گفتم.
جواب داد: برای او مهم نیست.
گفتم: چطور این خواب برای شما مهم نیست؟
گفت: من جواب آن حضرت را شنیدم.
گفتم: شما چه کردی؟
جواب داد:
من هر شب جمعه به زیارت حضرت می آیم و هر بار پدر یا مادرم را به حرم می آورم.
یکبار پدر و مادرم هر دو با هم گفتند ما را ببر.
در بین راه پدرم به زمین خورد و از راه رفتن عاجز شد.
ولی باز ازمن خواست که او را به حرم ببرم. من او را روی دوش خودم قرار داده و به حرم بردم؛ لذا حضرت حواب من را دادند و مرا تحسین کردند. منبع: روزنه هایی از عالم غیب
برکت دعای مادر
[محمد ترمذی 20] در جوانی با دو تن از دوستانش، عزم کردند که به طلب علم روند. چاره ای جز این ندیدند که از شهر خود، هجرت کنند و به جایی روند که بازار علم و درس، در آن جا گرم تر است.
محمد، به خانه آمد و عزم خود را به مادر خبر داد. مادر، غمگین شد و گفت: «ای جان مادر! من ضعیفم و بی کس، و تو حامی من هستی؛ اگر بروی، من چگونه روزگار خود را بگذرانم، مرا به که می سپاری؟ آیا روا می داری که مادرت تنها و عاجز بماند و تو دانشمند شوی؟».
از این سخن مادر، دردی به دل او فرود آمد. ترک سفر کرد و آن دو رفیق، به طلب علم از شهر، بیرون رفتند.
مدتی گذشت و محمّد همچنان حسرت می خورد و آه می کشید. روزی در گورستان شهر نشسته بود و زار می گریست و می گفت: «من این جا بی کار و جاهل ماندم و دوستان من به طلب علم رفتند. وقتی باز آیند، آنان عالم اند و من هنوز جاهل».
ناگاه پیری نورانی بیامد و گفت: «ای پسر! چرا گریانی؟». محمّد، حال خود را باز گفت. پیر گفت: «خواهی که تو را هر روز درس گویم تا به زودی از ایشان درگذری و عالم تر از دوستانت شوی؟». گفت: «آری، می خواهم». پس هر روز، درسی می گفت تا سه سال گذشت. بعد از آن، معلوم شد که آن پیر نورانی، خضر (ع) بود و این نعمت و توفیق، به برکت رضا و دعای مادر یافته است.
گزیدهى تذکرة الأولیاء
رضايت مادر
مرحوم شيخ مفيد، به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت نمايد: روزي به رسول گرامي اسلام صلّي اللّه عليه و آله ، خبر دادند كه فلان جوان مسلمان ، مدّتي است در سكرات مرگ و جان دادن به سر مي برد ونمي ميرد. چون حضرت رسول بر بالين آن جوان حضور يافت ، فرمود: بگو لا إ لهَ إ لاّ اللّه ؛ ولي مثل اين كه زبان جوان قفل شده باشد ونمي توانست حركت دهد، حضرت چند بار تكرار نمود و جوان بر گفتن كلمه طيّبه لا إ لهَ إ لاّ اللّه قادر نبود. زني در كنار بستر جوان مشغول پرستاري از او بود، حضرت از آن زن سؤ ال نمود: آيا اين جوان مادر دارد؟ پاسخ داد: بلي ، من مادر او هستم .
حضرت فرمود: آيا از فرزندت ناراحت و ناراضي مي باشي ؟ گفت : آري ، مدّت پنج سال كه است با او سخن نگفته ام . حضرت پيشنهاد داد: از فرزندت راضي شو. عرض كرد: به احترام شما از او راضي شدم و خداوند نيز از او راضي باشد. سپس حضرت به جوان فرمود: بگو لا إ لهَ إ لاّ اللّه ، در اين موقع آن جوان سريع كلمه طيّبه را بر زبان خود جاري كرد. بعد از آن ، حضرت به او فرمود: دقّت كن ، اكنون چه مي بيني ؟
عرض كرد: مردي سياه چهره با لباس هاي كثيف و بدبو همين الا ن در كنارم مي باشد و سخت گلوي مرا مي فشارد. حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله ، اظهار نمود: بگو: يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسيرَ، وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثيرِ، إ قبَلْ مِنِّي الْيَسيرَ، وَاعْفُ عنّي الْكَثيرَ، إ نّكَ اءنْتَ الْغَفُورُ الرَّحيم . يعني ؛ اي كسي كه عمل ناچيز را پذيرا هستي ، و از خطاهاي بسيار در مي گذري ، كمترين عمل مرا بپذير و گناهان بسيارم را به بخشاي ؛ همانا كه تو آمرزنده و مهربان هستي ، وقتي جوان اين دعا را خواند، حضرت فرمود: اكنون چه مي بيني ؟ گفت : مردي خوش چهره و سفيد روي و خوش بو با بهترين لباس ، در كنارم آمد و با ورود او، آن شخص سياه چهره رفت . حضرت فرمود: بار ديگر آن جملات را بخوان ، وقتي تكرار كرد. و در همان لحظه روح ، از بدنش خارج شد و به دست پر بركت پيامبر اسلام صلّي اللّه عليه و آله ، نجات يافت و سعادتمند گرديد.
مقام مادر در کلام امام راحل
• هيچ شغلي به شرافت مادري نيست.
• خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است، و از خدمت همه كس بالاتر است.
• اول مدرسه اي كه بچه دارد دامن مادر است.
• در دامن مادر، بچه ها بهتر تربيت مي شوند تا پيش استادان.
• دامن مادر بزرگترين مدرسه اي است كه بچه در آنجا تربيت مي شود.
• مادر خوب، بچه خوب تربيت مي كند.
• اگر مادرها، مادرهاي با فضيلت باشند، اولاد با فضيلت تحويل مي دهند.
• خداي نخواسته _ اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بيرون مي آيد.
• شما خانمها شرف مادري داريد، كه در اين شرف از مردهاجلو[تر] هستيد.
• درست شدن كشورها مرهون شماهاست، مرهون شما مادرهاست، خرابي و آبادي كشورها تابع شماهاست.
• رحمت خداوند بر مادراني كه جوانان نيرومند خود را به ميدان دفاع ازحق فرستاده، و به شهادت ارجمند آنان افتخار مي كنند.
• ملتي که خواهران و مادران دليرش، افتخار به مرگ جوانان برومندش مي کند که در صف شهدا هستند، پيروز است.
• مادران شجاع فرزندان اسلام، خاطره جانبازي و رشادت زنان قهرمان را در طول تاريخ زنده کرده اند.
• اساساً تربيت از دامان پاک مادر و جوار پدر شروع مي شود؛ و با تربيت اسلامي و صحيح آنان، استقلال و آزادي و تعهد به مصالح کشور پايه ريزي مي شود.
مقام والای مادر در قرآن
منابع مقاله:
زن در آینه جلال و جمال، جوادی آملی، عبد الله؛
نوع دستورهایی که اسلام به زن ومرد می دهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمی دارد، وقتی احترام به پدر ومادر را بازگو می کند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح می کند. قرآن کریم می فرماید:
اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما (1)
اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی «اوف » مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.
ودر بخشی دیگر می فرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت به پدر و مادر فراموش نکند:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا (2)
وانسان را نسبت به پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.
و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا (3)
پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید. ودر جای دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد می کند:
ان اشکر لی و لوالدیک (4)
شکر گزار من وپدر ومادرت باش.
اما با همه این تجلیل های مشترک، وقتی می خواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن می گوید، نه از زحمت پدر، آنجا که می فرماید:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا (5)
زحمات سی ماهه مادر را می شمارد، که: دوران بارداری، زایمان، ودوران شیرخوراگی برای مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر می کند. قرآن کریم به هنگام یادآوری زحمات حتی اشاره ای هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسی از والدین آمده است بر دو قسم است: یک قسم حق شناسی مشترک پدر ومادر را بیان می کند وقسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حق شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان می کند فقط برای بیان وظیفه است، نظیر:
و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف (6)
خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیکن هنگامی که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر می کند.
پی نوشت ها:
1. اسراء، 23.
2. احقاف، 15.
3. اسراء، 23.
4. لقمان، 14.
5. احقاف، 15.
6. بقره، 233.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید