واژه «فتنه» عموماً تداعيگر سلسله تدابير و اقداماتي است که به منظور ايجاد تفرقه و نفاق ميان دو فرد و يا اجتماع انجام ميشود. بر اين اساس مي توان اقدامات داخلي و خارجي در راستاي به هم زدن وحدت ديني و ملي افراد جامعه را «فتنه» ناميد که به آشوبگري و تخريب مي انجامد. قرآن کريم به عنوان جامعترين کتاب آسماني، بيشک از اين واژه بيبهره نبوده و از اين رو «فتنه» و مشتقات آن در قرآن، قابل جست و جو و بررسي مي باشد. گفتار پيش رو به بررسي مصاديق «فتنه» در قرآن و راهکارهاي اين معجزه نبوي در برخورد با فتنه و فتنه گران مي پردازد.
فتنه در فرهنگ زبان فارسي کاربردي فراوان دارد و به معناي امتحان کردن، آزمودن، گمراه کردن، ضلالت، اختلاف ميان مردم، آشوب، محنت و عذاب است.1 در روض الجنان، فتنه اين گونه معنا شده است: «اصل فتنه» امتحان باشد و آزمايش و آن بليت [بلاهايي] که باطن آدمي به آن پيدا شود را فتنه خوانده و خصلتي و حالتي که به پديد آمدن آن، مردمان به يکديگر ظلم کنند.2 علاوه بر اين، اصل واژه فتنه به معناي گداختن طلا در آتش به منظور جدا کردن خالصي ها و ناخالصي هاست.3
اين واژه در قرآن نيز داراي معاني متعدد است که در يک جمع بندي کلي مي توان پنج عنوان آزمايش؛ عذاب و يا اسباب عذاب؛ ايجاد فساد و نفاق؛ بلا و شرک به خدا را معاني کلي فتنه در قرآن ناميد. در تمامي موارد کاربرد فتنه در قرآن، به ويژه در آن جا که متضمن معني آزمايش است، معناي گداخته شدن طلا به منظور جدا شدن خوبي آن از ناخوبي به نحوي گنجانده شده است. از سوي ديگر گاهي فتنه در قرآن در جايگاهي استعمال ميشود که به فعل صادره از سوي خداوند نسبت داده شده و در اين موارد داراي حکمت و تدبير الهي است و معمولاً با معناي آزمايش همراه است. در مواردي فتنه به اعمال بندگان نسبت داده شده که مورد مذمت پروردگار است. به هر تقدير در هر دو صورت، با يکي از معاني پنج گانه مذکور مطابقت دارد.
فتنه به معناي آزمايش و امتحان الهي
«[در قرآن کريم] فتنه با بيست گونه استعمال، شصت بار تکرار شده و کمتر از يک چهارم آن به طور مشخص معناي آزمايش دارد.»4 گاه فتنه به معناي آزمايش و گاه به معناي اسباب آزمايش به کار رفته است. قرآن کريم سه چيز را فتنه و وسيله آزمايش معرفي مي کند:
علامه طباطبايي در ذيل اين آيه مي فرمايند: «فتنه عبارت است از اين که بعضي از امت با بعضي ديگر اختلاف مي کنند در امري که تمامي امّت، حقيقت امر را مي فهمند که کدام است، وليکن يک دسته از قبول آن سرپيچي نموده و آگاهانه به ظلم و منکر اقدام مي کنند. آن دسته ديگر هم که حقيقت امر را قبول کرده اند، آنان را نهي از منکر نمي کنند و در نتيجه آثار سوءاش دامن گير همه امت ميشود...
1- اموال و فرزندان
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ [انفال/28]؛ و بدانيد که اموال و اولاد شما وسيله آزمايشند.
إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ [تغابن / 15]؛ جز اين نيست که اموال و اولاد شما وسيله آزمايشند.
2- شرّ و نيکي
وَ نَبْلُونَّكُمْ بِالشَرَّ وَ الْخَيرِ فِتْنَةً [انبياء/35]؛ و با خير و شرّ شما را امتحان مي کنيم.
«در روايت است که علي(عليه السلام) بيمار شد. دوستانش عيادتش کردند. پرسيدند. يا اميرالمؤمنين حالت چطور است؟ فرمود شرّ است. گفتند: اين کلام سزاوار شما نيست. فرمود: خداوند ميفرمايند: وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَرَّ وَ الْخَيرِ فِتْنَةً پس خير؛ تندرستي و ثروت است و شر؛ بيماري و فقر است.»5
3- بعضي وسيله آزمايش بعضي ديگر
وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً [فرقان/20]؛ و بعضي از شما را وسيله آزمايش بعضي ديگر قرار داديم.
وَ كَذلِكَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ [انعام/53]؛ و اين چنين بعضي از آنها را با بعضي ديگر آزموديم.
در آيات متعدد ديگري نيز فتنه به معناي آزمايش استعمال شده است. برخي از اين موارد عبارتند از:
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلّا مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلّا فِتْنَةً [مدّثر/31]؛ مأموران دوزخ را جز فرشتگان قرار نداديم و تعداد آنها را جز براي آزمايش کافران معين نکرديم.
سياق آيه شهادت مي دهد بر اين که مردم بعد از شنيدن آيه قبل که درباره عدد خازنان دوزخ بوده، درباره خازنان بگومگو کرده اند، در نتيجه آيه نازل شد.6
وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَينِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتّى يقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ [بقره / 102]؛ و آنچه را به دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شده ياد مي دادند و آن دو ملک به هيچ کس چيزي نياموختند؛ مگر آن که به او مي گفتند که کار ما فتنه و امتحان است.
وَ إِنْ أَدْري لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُم [انبياء/111]؛ و من نمي دانم شايد اين ماجرا آزمايشي براي شماست.
لِيجْعَلَ ما يلْقِي الشَّيطانُ فِتْنَةً لِلَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ[حج/53]؛ تا اين که خداوند القاي شيطان را آزموني براي آنها که در قلبشان بيماريست، قرار دهد.
إِنّا مُرْسِلُوا النّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ [قمر / 27]؛ ما «ناقه» را براي آزمايش آنها مي فرستيم.
وَ حَسِبُوا أَلّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا [مائده / 71]؛ و گمان کردند آزمايشي در کار نيست، در نتيجه کور و کر شدند.7
فَإِذا مَسَّ اْلإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنّا قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِي فِتْنَةٌ [زمر / 49]؛ انسان چنين است که وقتي گرفتار مي شود ما را مي خواند و همين که نعمتي به او ارزاني مي داريم، مي گويد اين از علم خودم به دست آمده، ليکن همين نعمت، فتنه و آزمايش اوست.
آنچه مسلم است اين که «کشتن مشرکان در ماه حرام اگر چه گناه است، ولي شرک و کفر آنها به خدا و پيامبر مهمتر و شرّ و گناهش بيشتر است. علت اين که از شرک و کفر به فتنه تعبير شده اين است که کفر به هلاکت و بدبختي مي کشاند و فتنه آن چيزي است که باعث بدبختي و هلاکت است.
وَ ظَنَّ داوُودُ أَنَّما فَتَنّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ [ص / 24]؛ داوود فهميد که ما با اين صحنه او را آزموديم، پس طلب آمرزش کرد.
إِنّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظّالِمينَ [صافات / 63]؛ ما آن (شجره زقوم) را براي ستمکاران مايه آزمايش قرار داديم.
وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيا الَّتي أَرَيناكَ إِلاّ فِتْنَةً [اسراء / 60]؛ ما آن رؤيايي که به تو نشان داديم فقط براي آزمايش مردم بود.
فَنَجَّيناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنّاكَ فُتُونًا [طه / 40]؛ و نجاتت داديم از غم و امتحانت کرديم امتحاني دقيق (در خطاب به حضرت موسي(ع) )
در تمامي موارد مذکور، بحث هاي مفصل تفسيري و شأن نزول هر يک بيان شده که جاي تأمل دارد؛ زيرا هر يک از اين موارد که به معناي آزمايش و يا اسباب آزمايش مي باشند، بي شک در زندگي بندگان رخ ميدهند و آشنايي با آنها شايد به پيروزي در امتحانات و آزمايش هاي الهي بينجامد که در واقع «فتنه خداوندي» هستند و با حکمتي ويژه از خداوند سر زده اند.
در اين مواردي که فتنه به معناي آزمايش در قرآن استعمال شده است، مورد جالب توجهي وجود دارد که در آن خداوند آب را فتنه معرفي مي کند.
َلأَسْقَيناهُمْ ماءً غَدَقًا* لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ [جن/16و17]؛ ما ايشان را آبي گوارا و زياد مي چشانيم تا در آن آزمايش شان کنيم.
فتنه به معناي شرک به خدا
در آياتي خداوند فتنه را در مورد شرک مشرکين به کار برده است، آن جا که مي فرمايد:
سَتَجِدُونَ آخَرينَ يريدُونَ أَنْ يأْمَنُوكُمْ وَ يأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّما رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فيها [نساء / 91]؛ چيزي نخواهد گذشت که به مردمي ديگر برمي خوريد که مي خواهند هم شما را از شر خود ايمن سازند و هم قوم خود را و هر گاه به سوي فتنه شرک دعوت مي شوند، اجابت مي کنند.
وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ َلآتَوْها [احزاب/14]؛ آنان چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف و جوانب مدينه به آنان وارد مي شدند و پيشنهاد بازگشت به سوي شرک به آنا مي کردند، مي پذيرفتند.
فتنه به معناي بلا و مصيبت دنيوي
در برخي از آيات که فتنه معناي کاربردي آزمايش را دارد (و ذکر گرديد)، برخي از مفسّرين معناي بلا و مصيبت دنيوي را استنباط نموده اند، لذا برخي از موارد اين بخش با فتنه به معناي آزمايش مشترک ميباشد، چرا که اختلاف معنايي از ديدگاه مفسرين وجود دارد. در مجموع در مواردي معناي بلاهاي دنيوي از واژه فتنه در قرآن استخراج مي شود.
وَ حَسِبُوا أَلّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا [مائده/71]؛ با اين حال آنان گمان مي کردند که بلا و مجازاتي دامن شان را نخواهد گرفت، لذا (از ديدن حقايق و شنيدن سخنان حق) نابينا و کر شدند.8
وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةَ [حج/11]؛ اگر مصيبتي به آنها برسد دگرگون ميشوند و به کفر رو مي آورند و به اين ترتيب هم دنيا را از دست داده اند و هم آخرت را.
فَلْيحْذَرِ الَّذينَ يخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ [نور/63]؛ کساني که خلاف فرمان او مي کنند، نترسند که بليه يا عذابي دردناک به ايشان برسد.9
فَإِذا أُوذِي فِي اللهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ كَعَذابِ اللهِ [عنکبوت/10]؛ چون در مجاهدت هاي راه خدا آزار ببينند، آزار از مردم را چون عذاب خدا مي دانند. در بيان اين که در اين مورد فتنه متضمن معناي بلا و رنج است، مؤلف مجمع البيان فرموده: «بنابراين بين عذاب مردم که فاني و پايان پذير است و بين عذاب خداوند که دائمي و هميشگي است، هيچ فرق نگذارده؛ چون که تميزش کم و قدرت بيان او اندک است. اين که خداوند اذيت و آزار مردم را «فتنه» ناميده، به منظور مشقت و رنج هايي است که در آن مشاهده ميشود.»10
فتنه در فرهنگ زبان فارسي کاربردي فراوان دارد و به معناي امتحان کردن، آزمودن، گمراه کردن، ضلالت، اختلاف ميان مردم، آشوب، محنت و عذاب است. در روض الجنان، فتنه اين گونه معنا شده است: «اصل فتنه» امتحان باشد و آزمايش و آن بليت [بلاهايي] که باطن آدمي به آن پيدا شود را فتنه خوانده و خصلتي و حالتي که به پديد آمدن آن، مردمان به يکديگر ظلم کنند. علاوه بر اين، اصل واژه فتنه به معناي گداختن طلا در آتش به منظور جدا کردن خالصي ها و ناخالصي هاست.
فتنه به معناي عذاب يا اسباب عذاب اخروي
در مورد استعمال فتنه به معناي عذاب و يا اسباب آن، چنين آمده است: «اگر فتنه در مورد ماده محسوس به کار رود، به معناي سوزاندن آتش (عذاب اخروي) است، چنان که نقره و طلا را براي جدا شدن خالصي از ناخالصي ميسوزانند.»11 بر اين اساس در مواردي در آيات قرآن، فتنه در معناي عذاب اخروي به کار برده شده است.
يوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ يفْتَنُونَ*ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ [ذاريات/13و14]؛ روزي است که همين خراصان در آتش گداخته مي شوند و به ايشان گفته مي شود بچشيد آن عذابي را که مي خواستيد در آمدنش عجله شود.
وَ مِنْهُمْ مَنْ يقُولُ ائْذَنْ لي وَ لا تَفْتِنّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ [توبه/49]؛ و از ايشان کسي هست که مي گويد دستوري ده مرا و به فتنه ميفکن مرا. آگاه باشيد که در فتنه افتادند و دوزخ گرد برآمده است به کافران.
فتنه به معناي اغفال، تفرقه افکني و ايجاد نفاق
شايد اين مورد بيشترين مطابقت را با معناي فتنه که در ذهن افراد متبادر مي شود، داشته باشد. در آياتي از قرآن، خداوند از فريب و اغفال عده اي توسط ديگران سخن مي گويد که موجب ايجاد نفاق و تفرقه و فساد در جامعه مي شود. در يک جمع بندي کلي مي توان گفت فتنه در اين جايگاه از سوي پنج گروه القاء مي شود:
1- شيطان
يا بَني آدَمَ لا يفْتِنَنَّكُمُ الشَّيطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ [اعراف / 27]؛ اي پسران آدم! شيطان فريبتان ندهد، چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد.
2- منافقين
وَ َلأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةُ [توبه / 47]؛ و در ميان شما به سرعت فتنه انگيزي ( و ايجاد تفرقه و نفاق ) مي کردند
«(خداوند) به مسلمانان اخطار مي کند که مراقب باشيد افرادي ضعيف الايمان در گوشه و کنار جمعيت شما وجود دارند که زود تحت تأثير اين گروه منافق قرار مي گيرند.»12
3- بدعتگذاران
وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللهُ إِلَيكَ [مائده/49]؛ بر حذر باش که مبادا تو را از بعضي احکامي که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند.
4- شبههگران
فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ [آل عمران/7]؛ آنان که در دل هايشان انحراف است، تنها آيات متشابه را پيروي مي کنند تا به اين وسيله فتنه به پا کنند.
5- ستمگران
إِنَّ الَّذينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ [بروج/10]؛ محققاً اين ستمگران و همه ستمگران روزگار هستند که مؤمنين و مؤمنات را گرفتار مي کنند.13
آنچه تاکنون بيان گرديد، معاني پنج گانه فتنه در قرآن شامل امتحان، عذاب، بلا، نفاق و شرک بود؛ اما آياتي در قرآن به روشني در مورد فتنه گران اخطار داده و حتي نحوه برخورد با ايشان را تبيين مي نمايد.
بين عذاب مردم که فاني و پايان پذير است و بين عذاب خداوند که دائمي و هميشگي است، هيچ فرق نگذارده؛ چون که تميزش کم و قدرت بيان او اندک است. اين که خداوند اذيت و آزار مردم را «فتنه» ناميده، به منظور مشقت و رنج هايي است که در آن مشاهده ميشود.
اخطار قرآن بر فسادانگيزي فتنه
وَ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ إِلّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ [انفال / 73]؛ و کساني که کفر ورزيدند، بعضي شان اولياي بعضي ديگرند(اولياي همند) و اگر آنچه قبلاً دستور داديم انجام ندهيد، فتنه اي در زمين و فسادي بزرگ را به بار مي آورد. علامه طباطبايي ذيل اين آيه چنين فرمودند: «معلوم است که دوستي کفّار که دشمن چنين جامعه اي هستند، موجب مي شود افراد اجتماع با آنان خلط و آميزش پيدا کنند و اخلاق و عقايد کفّار در بين ايشان رخنه يابد و در نتيجه سيره و روش اسلامي که مبنايش حق است، به وسيله سيره و روش کفّار که اساسش باطل و پيروي از هوي و در حقيقت پرستش شيطان است، از ميان آنان رخت بر بندد. همچنان که در روزگار خود ملاحظه کرديم که چنين شد و صدق ادعاي اين آيه را به چشم خود ديديم ».14
فتنه؛ شديدتر و بزرگ تر از قتل
در دو آيه، خداوند با تعابيري نسبتاً مشابه، از فتنه به عنوان شديدتر و بزرگتر از قتل ياد مي کند:
الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ [بقره / 191]؛ فتنه آنان از کشتار شما شديدتر است.
وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ [بقره / 217]؛ فتنه جرمش از قتل بزرگ تر است.
در اين دو آيه خداوند در مورد قتال مشرکين توسط مسلمانان در ماه حرام مي گويد. آنچه مسلم است اين که «کشتن مشرکان در ماه حرام اگر چه گناه است، ولي شرک و کفر آنها به خدا و پيامبر مهمتر و شرّ و گناهش بيشتر است. علت اين که از شرک و کفر به فتنه تعبير شده اين است که کفر به هلاکت و بدبختي مي کشاند و فتنه آن چيزي است که باعث بدبختي و هلاکت است.»15
آنچه با تأملي اندک در اين دو آيه مي توان برداشت کرد، اين که براساس تعاليم ديني، کشتن انسان و قتل نفس از گناهان کبيره است. از آن جا که قرآن فتنه را از قتل بزرگ تر و شديد تر مي داند، لذا بي ترديد فتنه از گناهان کبيره به حساب مي آيد.16
امر قرآن به مبارزه با فتنه
خداوند در دو آيه دستور به کشتار فتنه گران مي دهد تا دين از آثار فتنه هاي آنها محفوظ بماند:
وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ [بقره / 193 و انفال / 39]؛ و با آنان کارزار کنيد تا ديگر فتنه اي نباشد.
فراگيري آثار فتنه
درباره فراگيري آثار فتنه در ميان اجتماع، قرآن به مؤمنين هشدار مي دهد:
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً [انفال/25]؛ بپرهيزيد از فتنه اي که تنها دامن ستمکاران از شما را نمي گيرد. علامه طباطبايي در ذيل اين آيه مي فرمايند: «فتنه عبارت است از اين که بعضي از امت با بعضي ديگر اختلاف مي کنند در امري که تمامي امّت، حقيقت امر را مي فهمند که کدام است، وليکن يک دسته از قبول آن سرپيچي نموده و آگاهانه به ظلم و منکر اقدام مي کنند. آن دسته ديگر هم که حقيقت امر را قبول کرده اند، آنان را نهي از منکر نمي کنند و در نتيجه آثار سوءاش دامن گير همه امت ميشود... اين که خداوند همه امت را از آن زنهار داده، معلوم مي شود که منظور آن ظلمي است که اثر سوءاش عمومي باشد و چنين ظلمي ناچار بايد از قبيل بر هم زدن حکومت حقّه اسلامي و زمام آن را به ناحق به دست گرفتن و يا پايمال کردن احکام قطعي از کتاب و سنت که راجع به حکومت حقّه است، باشد.17
... و امّا دو دعاي قرآني پيرامون فتنه
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ [ممتحنه / 5]؛ پروردگارا! ما را مايه امتحان و فتنه کساني که کافر شدند قرار مده و ما را بيامرز که تو، آري، تو تنها عزيز و حکيمي.
رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظّالِمينَ [يونس / 85]؛ خداوندا! ما را دستخوش فتنه (و بلاي) مردم ستمکار قرار مده ...
محبوبه ابراهيمي
- فرهنگ فارسي عميد، ج 3، ص 1807.2- روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتح رازي، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، ج 9، ص 94.
3- مفردات راغب، ماده فِتَن.
4- نگاهي قرآني به آزمون الهي، حسن مهدويان و احمد نطنزي، چاپ اول، کانون انديشه جوان، تهران: 1386، ص 25.
5- تفسير مجمع البيان، طبرسي، چاپ اول، انتشارات فراهاني، تهران، ج 16، ص 199.
6- تفسير الميزان، سيد محمدحسين طباطبايي، ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، ج 20، ص 139.
7- همان، ج 6، ص 91.
8- تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي، دارالکتب الاسلاميه، تهران، ج 5، ص 28 و 29.
9- تفسير الميزان، ج 15، ص 225.
10- مجمع البيان، ج 19، ص 17.
11- نگاه قرآني به آزمون الهي، همان، ص 30.
12- تفسير نمونه، ج 7، ص 434.
13و14- الميزان، ج 20، ص 412 و ج 9، ص 189.
15- مجمع البيان، ج 2، ص 232.
16- ر.ک: گناهان کبيره، عبدالحسين دستغيب، چاپ ششم، انتشارات جهان، تهران، ج 2، ص 381.
17- الميزان، ج 9، ص 63.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید