هويدا از بهمن ماه سال ???? تا مردادماه سال ???? براي مدت ?? سال پست نخست وزيري را در اختيار گرفت . او در تاريخ ايران رکورددار زمامداري کشور است و همانطور که بارها در مصاحبه هاي مطبوعاتي و راديو تلوزيون پس از خروج از ايران گفته ام ارتباط ما با مردم توسط هويدا قطع شد و نهايتا بي کفايتي هويدا موجب سقوط رژيم شاهنشاهي ايران گرديد .
بعد از انکه محمدرضا، هويدا را به نخست وزيري منصوب کرد بعضي نامه ها به دست ما رسيد که نويسندگان انها مدعي بودند هويدا، يک بهائي متعصب مي باشد . از جمله آقاي شمس قنات آبادي در اين مورد اعلاميه اي بر عليه هويدا منتشر کرده بود .
از نظر بهائي بودن، محمدرضا با هويدا مشکلي نداشت واصولا محمدرضا قلبا متمايل به بهائيان بود . او مي گفت بهائيان مردماني روشنفکر و مترقي و طرفدار سلطنت ما هستند .
يکي از دلايل علاقه محمدرضا به بهائيان اين بود که فکر مي کرد با رشد و توسعه دين بهائي در کشور پايه هاي اسلام تضعيف مي گردد .يکي از اشتباهات هويدا سپردن زمام امور کشور به بهائيان بود که در مملکت شيعه ايران به شدت منفور شناخته مي شدند.
هويدا تعدادي از وزارتخانه ها و ادرات را به دست بهائيان سپرد و يک بهائي را رئيس دانشگاه شيراز کرد. متاسفانه محمدرضا به اين مسائل توجه کافي نداشت و معتقد بود برخلاف مسلمانان که قابل اعتماد نيستند بهائيان قلبا از سلطنت او حمايت ميکند . وقتي مادرم به او گفت : (( اي داماد عزيزم ! رهبران مذهبي از قدرت گرفتن بهائيان در دولت هويدا ناراضي هستند )) محمدرضا خنديد و گفت : (( اين از شيريني کاري هاي هويدا است چون جدش يک نفر قناد بوده و نطفه اش را از شيريني ريخته اند )) .
ما اطلاع داشتيم که هويدا تا سرحد توان از بهائيان حمايت مي کند و دست انها را در کليه امور باز گذاشته است . محمدرضا اين مسائل را زياد جدي نمي گرفت و مي گفت بهائيان به ما وفادار هستند و بايد کم کم حضور آنها در جامعه عادي کرد .در آن زمان متعصبين مذهبي نسبت به بهائيان سختگير بودند مطابق قانون اساسي ايران استخدام انها در دولت و ارتش ممنوع بود اما در دولت هويدا اين امر ناديده گرفته شد و بهائيان حتي به وزارت رسيدند و محمدرضا هم که علاقمند به آزادي مذاهب !!!!!!! بود به بهائيان در ارتش فرصت ترقي داد و آنها به درجات بالاي نظامي دست يافتند .
بايد اعتراف کنم که اين بي اعتنائي محمدرضا به افکار عمومي سرانجام به زيان ما تمام شد و مردم همه گناهان هويدا و کاستي هاي دوران حکومت ?? ساله اورا به گردن ما انداختند و ما در حقيقت تاوان سوء مديريت هويدا را داديم .مادر من اعتقادات مذهبي سفت و محکمي داشت و حتي به مسجدي در حوالي بازار تهران مي رفت و به طور ناشناس با روحاني بلند پايه اي ملاقات مي کرد و وجوهات شرعيه خودرا به عنوان يک زن مومن و معتقد پرداخت مي نمود .
مادرم هميشه از حضور بهائيان در دربار و درنخست وزيري و دولت انتقاد مي کرد و هويدا را مسئول گسترش نفوذ آنها مي دانست . او از من مي خواست تا در موقعيت هاي مناسب محمدرضا را متوجه حساسيت مردم مسلمان نسبت به رشد بهائيت نمايم . اما من قادر نبودم محمدرضا را متوجه اقدامات مخاطره اميز هويدا نمايم .کم کم بهائيان که تاقبل از دولت هويدا فعاليتهاي خودشان را در خفا انجام مي دادند کارهايشان را علني کردند . انها حتي به تاسيس بانک روي اوردند و بهائيان تشکيلات اقتصادي بر پا کردند .
من از طريق دفتر مخصوص نامه هاي بدون امضا دريافت مي کردم که نويسندگان انها از آزادي عمل بهائيان در کشور شيعه ايران اظهار شکايت مي کردند . بهر حال يک روز تصميم گرفتم قدري در اين مورد با هويدا صحبت کنم :
وي در مورد بهائيان اظهار علاقه کرد و اظهار داشت بهائيت يک ائين انسان گرا و برخاسته از ايران است و اگر ما آن را در کشور تقويت کنيم مي تواند موازنه اي در برابر اسلام تازيان ايجاد نمايد . بعدا شنيدم که او همين مطالب را با محمدرضا در ميان گذاشته و به اصطلاح عقل محمدرضا را دزديده است .
کم کم محمدرضا هم تحت تاثير القائات هويدا به بهائيان علاقه مند شد و اوج اين علاقه مندي چند ماه از برگزاري جشن هاي دو هزار و پانصدمين سالگرد تاسيس شاهنشاهي ايران بود . در اين شرايط افرادي مانند اقاي هويدا که اشکارا تحت تاثير محافل بهائي ويهودي بود به فکر پالايش روح و روان ايرانيان از همه آثار تجاوز اعراب افتادند.
من معتقدم از زمان شروع به کار هويدا در پست نخست وزيري بي اعتنائي به اعتقادات ديني و مذهبي مردم بالا گرفت و همين مسئله موجب افزايش بي اعتمادي مردم نسبت به رژيم گرديد .
مسئول وضعيت کسي نبود مگر امير عباس هويدا . تا قبل از روي کار امدن هويدا به نحو محسوسي اعتقادات مردم محترم شمرده مي شد اما هويدا و اطرافيانش به محمدرضا قبولاندند که بايد دين اسلام را محدودبه داخل مساجدکرد .بعضي اوقات ساواک وافرادي مانند دکتر اقبال و اسدالله خان (علم )از روي دلسوزي به محمدرضا هشدارمي دادند که اجتماع بهائيان در دولت موجب بروز نارضايتي مردم مي شود . اما محمدرضا که قلبا و ذاتا از اسلام متنفر بود و آن را دين تازيان مي ناميد و در تخفيف روحانيون ازهيچ کوششي فروگذار نمي کرد مي گفت اينکار خوب است و باعث موازنه مذاهب مختلف در کشور مي گردد .
محمدرضا چون خاستگاه بهائيت را ايران مي دانست مايل بود اين آئين!! رشد کند و کم کم به هم آوردي با اسلام بپردازد . عده اي از بهائيان عمده که در اطراف هويدا جمع شده بودند خيلي تلاش مي کردند تا محمدرضا يا من و يا افرادي از خانواده پهلوي وديبا را به بهائيت بکشانند و به همين منظور از هيچ تلاشي فروگذار نمي کردند .
افرادي مانند سهبد اسدالله صنيعي (وزير جنگ ) ، منصور روحاني (وزير اب وبرق و کشاورزي ) ، خانم فرخ رو پارسا (وزير آموزش و پرورش )و هوشنگ نهاوندي (وزير کار ، آباداني و مسکن ) و دکتر ايادي (پزشک مخصوص محمدرضا ) از جمله بهائيان فعال بودند . گاهي اوقات که مجلس جشن و سروري بر پا بود ((قلي صدري)) که آدم خوشمزه اي بود (کمدين ) اداي هويدا را در حضور همه در مي آورد و با توجه علاقه هويدا به بهائيت به عنوان تعرض او را ((عباس افندي )) مي ناميد .
نويسنده : محمود قوچاني
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید