يکي از پيامبران اولوالعزم، حضرت عيسي بن مريم(ع) است و مسيحيان در حال حاضر اکثريت پيروان اسمي شرايع ابراهيمي را تشکيل مي دهند و در همه جاي جهان حضور دارند. مسيحيت به علل مختلف توانسته است که بسياري از مردم را همراه خويش سازد. بااين همه تحليل قرآن از مسيحيت کنوني بسيار متفاوت از آن چيزي است که به عنوان باورهاي مسيحي در ميان مردم وجود دارد. قرآن، همواره به شرايع موسوي و مسيحي به ديده احترام و تکريم نگريسته و آنان را در ميان پيامبران اولوالعزم قرار داده است، با اين همه، نسبت به آموزه هايي که به عنوان يهودي و مسيحي مورد توجه پيروان آنان قرار گرفته به ديده ترديد و تشکيک مي نگرد و به نقد جدي آن مي پردازد.
به عبارت ديگر تحليل قرآن از شرايع مسيحي و يهودي، تحليلي انتقادي است و با آن که خود را تصديق کننده باورهاي تورات و انجيل مي شمارد، ولي تحريف آن ها را از نظر دور نداشته و خواهان بازگشت به باورهاي وحياني اصيل است. نويسنده در نوستار حاضر مي کوشد نگرش قرآن را نسبت به مسيح و مسيحيت کنوني تبيين کند و تحليل آن را از آموزه هاي مسيح آن طور که وحي شده تشريح نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
مسيح در قرآن
قرآن در آيات بسياري به معرفي آموزه هاي مسيح و جايگاه و نقش وي به عنوان يکي از پيامبران اولوالعزم مي پردازد. حضرت مسيح از نظر قرآن بشري است که به شکل شگفت همانند آفرينش حضرت آدم(ع) بي آن که پدري داشته باشد آفريده شده است. (آل عمران آيه 59) در آيات سوره آل عمران و نيز سوره مريم به چگونگي تولد وي مي پردازد و تبيين مي کند که وي از مادري به نام مريم(س) زاده شده بي آن که شوهري داشته و انساني او را مس کرده (مريم آيه 20) باشد.
خداوند از تولد مسيح به تولدي ياد مي کند که روح به شکل مستقيم از طريق روح القدس همانند آدم به وي دميده شده است. (مريم آيه 17) از اين رو در آيات 91 سوره انبياء و نيز 12 سوره تحريم از نفخ روح در مريم(س) سخن مي گويد و اين که با اين دميدن بر فرزندش متولد شد که اين گونه زاده شدن به عنوان آيه اي از آيات خداوندي براي جهانيان معرفي گرديد.
تولد مريم و ماجراهاي او
سوره آل عمران به تکريم و احترام اين مادر و فرزند نازل شده و از آن دو بزرگوار نام برده است؛ زيرا در همان سوره و نيز در سوره تحريم آيه 12 سخن از مريم بنت عمران مي کند که با حفظ و حصانت از عفت خويش و واگذاري نفس خود به خدا و قرار گرفتن در مسير عبوديت محض به جايي رسيد که به عنوان برگزيده خداوند معرفي شد و به عنوان آيه اي از آيات خداوندي ارزش و مقام يافت.
خداوند در آيه 33 سوره آل عمران بيان مي دارد که زن عمران يعني مادر مريم(س) هنگام زاده شدن وي، او را در راه خدا آزاد مي کند و به معبد مي فرستد تا عمر خويش را به عنوان بنده پاک و پاکيزه خداوند به عبادت و عبوديت بگذراند.
اين دختر در مسير عبوديت به جايگاهي مي رسد که غذاي او از بهشت فراهم مي شود به گونه اي که زکرياي پيامبر(ع) از ديدن غذاهاي بهشتي در برابر او شگفت زده مي شود. (آل عمران آيه 37) همچنين در مسير کمالي به جايگاهي مي رسد که به او وحي مي رسد. هرچند که وحي به او براي تشريع نيست ولي وحيي است که بيانگر ارتباط محکم و استوار وي با خداوند عالم مي باشد؛ زيرا وحي داراي اقسام مختلفي است که ازجمله آن ها وحي تشريعي مي باشد که به پيامبران و رسولان داده مي شود تا خلافت الهي را به عهده گيرند و مردم را به عنوان ربوبيت طولي به سوي کمال هدايت و رهنمون شوند.
اين دختر به وحي الهي آگاه مي شود که فرزندي خواهد داشت که نشانه پاک الهي است و خداوند او را مسيح عيسي بن مريم ناميده و انساني مقرب و وجهي از وجوه الهي است. (آل عمران آيه 45)
از مادري که خداوند او را الگو و سرمشق زنان جهان معرفي مي کند (تحريم آيه 12) عيسي بن مريم(ع) زاده مي شود که خود آيه اي از آيات بزرگ خداوندي و کلمه اي از کلمات وجودي بلند و جاودانه الهي است.
ازنظر قرآن حضرت مسيح(ع) انساني همانند ديگر انسان هاست و جز خلقت شگفت و آفرينش عجيب وي ازسويي و پيامبري وي از سوي ديگر نمي توان ارتباط ديگري ميان او با خدا يافت. از اين رو همواره در همه آيات او را به مريم(س) نسبت مي دهد.
هيچ يک از آيات قرآني را نمي توان يافت که در معرفي پيامبران بدون فاصله نام پدر و يا مادر وي را بيان کند مگر در مورد حضرت عيسي بن مريم(ع) که همواره نام آن بزرگوار را با نام مادر بزرگوارش ياد مي کند تا بر اين نکته تأکيد شود که وي فرزند بشري است نه آن که فرزند خدا و يا خداوند مجسم و متمثل باشد که برخي گمان برده اند.
توانمندي هاي عيسي (ع)
با اين همه بر مقام و منزلت وي چنان تأکيد مي کند که خود بهترين دليل بر عظمت شأن او در نزد خداوند است. در آيات بسياري، آن حضرت(ع) به داشتن توانمندي هايي چون زنده کردن مردگان و درمان و شفاي بيماران صعب العلاج و ايجاد موجوداتي چون پرنده از گل (آل عمران آيه 49) و آگاهي از امور غيب (همان و نيز مائده آيه 110) ستوده شده است.
اين توانمندي ها در کنار داشتن کتابي خاص از سوي خداوند به وي ارزش و مقامي بلند مي دهد. مردم نيز تحت تأثير ولادت شگفت وي و معجزاتي چون زنده کردن مردگان و ساختن موجودات او را از جامه انساني و بشري بيرون برده و فرزند خدا و يا خداوند متمثل و مجسم دانستند که به شدت مورد انکار قرآن قرار گرفته است.
خداوند با اشاره به اين که وي همانند ديگر انسان ها غذا مي خورد و مي خوابد و از مادري زاده شده است به اين نکته توجه مي دهد که خداوند نيازي به خوردن و خوابيدن و مادري ندارد. (مائده آيه 75) چنان که مرگ، امري است که او را در خود مي گيرد و او نمي تواند از مرگ بگريزد و اين عدم امکان فرار از مرگ و انتقال از جهاني به جهاني ديگر خود نشان دهنده آن است که او مانند ديگر موجودات، مخلوق خداوند است. (مائده آيه 17)
به هرحال ازنظر قرآن، مسيح عيسي بن مريم(ع) همانند ديگران، بشري است که نمي تواند به عنوان فرزند خدا و يا خداوند مطرح باشد و چنين باوري شرک و کفر است. با اين همه تأکيد مي کند که وي را مقامي بس بزرگ و ارجمند در پيش گاه خداوند است و او يکي از پيامبران اولوالعزم با معجزات بسيار به شمار مي رود.
آن حضرت(ع) ماموريت داشت تا به بازسازي شريعت موسوي اقدام نمايد؛ زيرا شريعت موسوي نيازمند برخي تغييرات بود. البته اين تغييرات به معناي کنارگذاشتن آموزه هاي وحياني و آسماني آن نبود، زيرا اصول و کليات اعتقادي و عقايدي و حتي برخي از فروع، هم چنان مورد تصديق و تاکيد بوده است؛ از اين رو خداوند هنگام معرفي وي گزارش مي کند که او به يهوديان فرمود که تصديق کننده تورات است. (مائده آيه 64)
اما يهوديان که تا پيش از اين تنها پيامبراني را داشتند که فقط تصديق کننده آموزه هاي تورات بودند و آموزه هاي جديدي را بر آن نمي افزودند و يا کم نمي کردند حاضر به پذيرش پيامبري عيسي نشدند؛ زيرا پيامبران پيشين چون داود، زبوري داشت که نيايش بود و يا ديگران تنها آينده اي را بيان مي کردند و يا به تشريح و تفسير تورات مي پرداختند؛ اما انجيل نه تنها اين گونه نبود بلکه برخي از آموزه هاي يهودي را کنار زده و احکام جديدي را با خود همراه داشت. هرچند که اين احکام آن اندازه نبود که بتواند تغييرات اساسي پديد آورد ولي در همان حد خود مي توانست رقيب تورات قلمداد شود. از اين رو يهوديان به مخالفت با پيامبري عيسي بن مريم(ع) پرداختند و با آن که وي را مي شناختند، اما تنها به سبب تغييرات و احتمال کنار گذاشته شدن تورات با او مخالفت کردند چون احتمال مي دادند رقيب تورات گردد.
اين گونه بود که دو گروه از يهوديان به موافقت و مخالفت با انجيل و عيسي بن مريم(ع) قيام کردند. برخي به عنوان حواريون و ياران وي بودند که در کنار آن حضرت(ع) مي کوشيدند تا تغييرات مهم و اساسي را تقويت کنند. عده اي ديگر حضور مسيح را نابودي دين يهودي مي شمردند و آن را تکميل و يا اصلاح تورات و يهوديت نمي دانستند. اين در حالي بود که آموزه هاي مسيح به گونه اي بود که مي توان آن را اصلاحي و يا مکمل برشمرد؛ زيرا انجيل نيامده بود که تورات را به کلي به کنار نهد بلکه حاشيه اي بر آن بود که مي توانست بقاي آن را تضمين کند. در واقع مي توان مسيحيت را حرکت اصلاحي توراتي دانست. از اين رو مسيحيان مي بايست همانند گذشته بر تورات عمل مي کردند و تنها در مواردي که تکميلي و اصلاحي صورت گرفته از آن عدول کنند.
اما يهوديان اين را بر نتابيدند و به مخالفت و به ادعاي خودشان قتل آن حضرت(ع) اقدام کردند هرچند که چنين چيزي تحقق نيافت و خدا او را به سوي خود بالا برد. (نساء آيه 158) ولي چنين خواسته اي نشان مي دهد که آنان مسيحيت را رقيب يهوديت مي شمردند و پيامبري آن حضرت را نه تداوم يهوديت بلکه مخرب آن مي دانستند. لذا پيامبري را به يحيي(ع) پايان يافته تلقي مي کردند و در انتظار آمدن مسيح بودند که هنوز متولد نشده است؛ زيرا آنان بر اين باور و مژده از سوي پيامبران پيشين خويش بودند که مسيح و پيامبري ديگر به نام احمد(ص) مي آيد. با اين حال نه تنها ظهور مسيح را نپذيرفتند بلکه او را مخرب و از ميان برنده يهوديت تلقي کرده و به قول خويش کشتند.
تغيير در مسيحيت وحياني
مشکل به اين جا ختم نشد و چنان که قرآن گزارش مي کند مسيحيت از درون نيز دچار مشکل شد. اگر توطئه هاي توراتي ها را کنار بگذاريم مشکل مهم و اساسي تر يهودياني بودند که ايمان آورده بودند. اين يهوديان کساني بودند که به عنوان حواريون مشهور بودند و خداوند از آنان به تجليل و بزرگي ياد مي کند. آنان کساني هستند که انجيل را به عنوان کتاب اصلاحي و تکميلي براي تورات پذيرفتند و در کنار آن حضرت(ع) با يهوديان مخالف جنگيدند و سعي کردند تا آموزه هاي مسيحي را بفهمند و به ديگران منتقل کنند. (صف آيه 14)
نزول مائده آسماني
اينان براي اين که بتوانند خود را به مقام اطمينان برسانند همانند حضرت ابراهيم(ع) که خواهان اطمينان از راه حس و شناخت حسي معاد و رستاخيز بود، خواهان آن شدند که مائده و غذايي آسماني نازل شود تا هم آن را عيد بگيرند و هم بتوانند به اطمينان برسند. خداوند براي ايجاد اطمينان، همان روش شناخت حسي ابراهيمي را در حق ايشان انجام داد و به ايشان غذايي آسماني فرستاد که براساس برخي از گزارش ها اين عمل در روز يکشنبه بود. اين گونه است که عيد در ميان واژگان قرآني، معنا و مفهوم جديدي يافت؛ زيرا آنان خواستند تا با اين رخداد، هم اطمينان خويش را افزايش دهند و هم بتوانند براي خود يک ماهيت ديني مستقل به دست آورند و آن را به عنوان ايام الله حفظ کرده و جشن بگيرند.
در حقيقت عيد خوراک آسماني به عنوان آيه و نشانه اي از خدا در حق حواريون بود که مي توانستند با بهره گيري از آن به خود هويت ديگري بخشند. (مائده آيه 114)
عيد، تنها واژه اي است که حضرت مسيح(ع) آن را به کار برد تا نشان دهد که شخص با جشن گرفتن و يادآوري آن مي بايست خود را به خدا و فطرت بازگرداند و از آن دور نشود. از اين رو وي تأکيد مي کند که اين عمل هر چند يک بار براي حواريون اتفاق افتاد ولي در طول تاريخ خواهد ماند و اولين تا آخرين ايشان از مسيحيان و پيروان آن حضرت(ع)، آن را جشن گرفته و به ياد آن به سوي خداوند باز مي گردند. (همان)
خداوند مي پذيرد که اين مائده فرستاده شود ولي از آن جايي که هر آيه اي به ويژه آيات درخواستي از سوي مردم در صورت بي توجهي به آن تبعات و پيامدهاي خطرناک دارد خداوند آنان را تهديد مي کند که اگر پس از ديدن آيه و معجزه، دوباره راه کفر و نفاق و بي ايماني را در پيش گيرند به شدت عذاب خواهند شد. اين گونه است که عيد آسماني مسيحيت شکل مي گيرد.
اما پس از مسيح و عروج آن حضرت(ع) برخي از پيروان، گام در راهي ديگر مي گذارند و او را به عنوان خدا و يا فرزند خداوند و يا يکي از سه خدايان معرفي مي کنند. (نساء آيه 171 و مائده آيه 17 و 72) اين گونه است که تثليث و برخي ديگر از باورهاي باطل در ميان آنان گسترش مي يابد و اين در حالي است که آن حضرت(ع) از اين گونه اعمال تبري مي جويد و مي فرمايد تا زماني که در ميان ايشان بودم ايشان اين گونه تفکري نداشته و من نيز چنين آموزه اي را به ايشان نياموخته ام؛ زيرا من بنده اي از بندگان خدايم و اين تفکر، خودساخته است. (مائده آيه 116) چنان که ايشان تفکر رهبانيت را ساخته و حتي بدان عمل نکرده اند. (حديد آيه 27) بلکه ايشان از اين هم تجاوز کرده و احبار و رهبان را خدايان خويش برگزدند (توبه آيه 31)
تغييرات در مسيحيت به گونه اي بود که از يک دين الهي و توحيدي به دين تثليثي و ضدخدايي تبديل شد و نتوانست چنان که بوده است به راه خويش ادامه دهد. برخي از مسيحيان حتي حضرت مريم (س) را نيز به عنوان يکي از خدايان برگزيدند و به عبوديت وي پرداختند. در حالي که حضرت مسيح (ع) و مريم (س) به شدت با اين گونه تفکر مخالفت داشته و آن را کفر مي شمردند. (مائده آيه 116)
يکي از مراسمي که در حال حاضر در ميان مردم مسيحي مطرح است تبرک به نان مخصوص برخاسته از همان مائده آسماني است که تغيير شکل و ماهيت داده و با شراب نيز آميخته شده است؛ چنان که توحيد نيز به تثليث گرفتار شده است.
جشن کارناوال
اين تغييرات، اندک اندک انجام مي شود و مردم گاه اصل را فراموش مي کنند مانند همين کارناوال هايي که در اروپا و بسياري از کشورهاي جهان برگزار مي شود. در حال حاضر در مراسم آييني، کارناوال ها به جاي عبادات، به رقص و کارهاي زشت و نابهنجار اقدام مي کنند در حالي که اصل کارناوال به معناي رها کردن گوشت است يعني آغازي براي ورود به زمان برگزاري روزه چهل روزه مسيحي که در حقيقت نوعي وداع با تن و گرايش به معنويت و روح بوده است.
بنابراين اصل يک مراسم ديني و آيين عبادي به شکل امروزي تغيير ماهيت و هويت داده و حتي اصل و فلسفه جشن را به فراموشي سپرده اند.
چنين اموري در ديگر مذاهب و شرايع نيز تحقق مي يابد؛ از اين رو گاه با تغييرات اندک و تحت تاثير زمانه چنان اصل يک عمل عبادي دگرگون و به ضد آن تبديل مي شود که اصل آن را نمي توان به دست آورد. درباره واژه بريک فاست انگليسي که در حال حاضر به معناي صبحانه است نيز چنين تغييراتي ديده مي شود؛ زيرا بر يک به معناي شکستن و فاست به معناي روزه است و در حقيقت از آن جايي که مسيحيان هنگام سحري افطار مي کردند و در اين زمان حق شکستن روزه روز را داشتند آن را به معناي شکستن افطار مي دانستند و اين گونه است که واژه بر يک فاست به معناي صبحانه درآمد و مفهوم مذهبي و عبادي خويش را از دست داد.
در مراسم آييني ما نيز چنين تحولاتي آهسته و خزنده رخ مي دهد که در مسايل آييني عاشورا نيز گاه با آن رو به رو هستيم که از آن جمله به کارگيري ابزارهاي موسيقي است در حالي که در گذشته برخي از آلات ويژه جنگي براي مراسم يادآوري به شکل تعزيه به کار مي رفته است که در شکل امروزي آن، جلوه ديگري يافته است و اصولا بيانگر ياد و خاطره کربلا و جنگ و ابزارهاي جنگي نيست. البته طبل و برخي از ابزارها هنوز به کار مي رود ولي به شکل موسيقي جنگي نواخته نمي شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید