حضرت عيسي(ع) از جمله پيامبراني است که در قرآنکريم اشارات زيادي به نحوه و سير زندگاني وي شده است. از جمله در سورههاي مريم و آلعمران. در اين سورهها و ديگر سورههاي قرآن، نکات بسيار ظريفي درباره حضرت وجود دارد که دستمايه آفرينشهاي فکري و ادبي زيادي در جهان اسلام قرار گرفته است. با اين حال اگرچه قرآن به جزئيات زندگاني مسيح (ع) نپرداخته اما به مسائلي اشاره داشته که همواره مورد توجه مسيحيان نيز بوده است- بهرغم اينکه در برخي موارد تفاوتهاي آشکاري ميان روايت قرآني و روايت انجيلي از زندگي مسيح(ع) وجود دارد- مطلب حاضر، با اشاره به آيات 45 و46 سوره آلعمران که درباره حضرت عيسي(ع) نازل شدهاند، نکاتي چند را يادآور ميشود.
در آيات 45و 46سوره آلعمران به بخش مهمي از زندگي مريم، يعني جريان تولد فرزندش حضرت مسيح(ع) اشاره ميشود و نکات مهمي در اين رابطه شرح داده ميشود. نخست ميفرمايد: به ياد آور هنگامي را که فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را به کلمهاي (وجود با عظمتي) از سوي خودش بشارت ميدهد که نامش مسيح عيسي(ع) پسر مريم است (و اذ قالت الملائکه يا مريم انالله يبشرک بکلمه منه اسمه المسيح عيسي ابن مريم) در حالي که هم در اين جهان و هم در جهان ديگر، آبرومند و با شخصيت و از مقربان (درگاه خدا) خواهد بود (وجيها في الدنيا و الاخره و من المقربين).
با توجه به اين آيات نکاتي چند را ميتوان متذکر شد:
1- در اين آيه و دو آيه ديگر از مسيح بهعنوان کلمه ياد شده است. اين تعبير در کتب عهد جديد نيز ديده ميشود. درباره اينکه چرا به عيسي کلمه گفته شده در ميان مفسران سخن بسيار است اما بيشتر بهنظر ميرسد که علت آن همان تولد فوقالعاده مسيح است که مشمول «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له کن فيکون» است و يا به خاطر اين است که قبل از تولد، خداوند بشارت او را در کلامي به مادرش داده بود و نيز ممکن است علت اين تعبير اين باشد که کلمه در اصطلاح قرآن به معني مخلوق به کار ميرود مانند: «قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربي لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربي و لو جئنا بمثله مددا». «بگو: اگر درياها بهصورت مرکب براي نوشتن کلمات پروردگار من شوند آنها تمام ميشوند پيش از آنکه کلمات پروردگار من تمام گردد هر چند همانند درياها را بر آن بيفزاييم.) » در اين آيه منظور از «کلمات خدا» همان مخلوقات او است و از آنجا که مسيح(ع) يکي از مخلوقات بزرگ خدا بوده است اطلاق کلمه بر او شده که در ضمن پاسخي به مدعيان الوهيت عيسي نيز بوده باشد.
در واقع، جنبه تکويني حضرت عيسي(ع) خود کلمهالله است. يا به تعبير قرآن کلمه خداوند است که به حضرت مريم القاء شده است. پدر او لاهوتي بوده است. او تنها پيامبري بود که تولد او، تولد الهي است و از اين حيث به حضرت آدم شباهت بسياري دارد و با قول بيواسطه الهي تکوين يافته است. قرآن ميفرمايد: مثل عيسي مثل آدم است که او را از خاک آفريد و به او گفت باش و او هستي يافت. اين يکي از اسرار مهم آفرينش انسان است و از لحاظ حکمي نيز اهميت فراواني دارد.
به هر روي اطلاق کلمهالله و کلام خداوند بر عيسي حکمت است. بنابراين حضرت عيسي حکمت خداوند است و با آموزههاي قرآن هم منافات ندارد و نکتهاي که بايد به آن توجه داشت اين است که سهم عيسي با محمد تفاوت دارد. در قرآن حضرت محمد(ص) کلام خداوند نيست بلکه آورنده کلام خداست اما در مسيحيت حضرت مسيح کلام خداست. کلام خداوند در اسلام قرآن است.
در حالي که کلامالله در مسيح انجيل نيست بلکه خود مسيح است. در مسيحيت خود عيسي نقش قرآن و کلام خداوند را دارد. بنابراين انجيل عيسي کلام خداوند نيست يعني نقل قولي از کلام خداست و روايتي از کلامالله است. ملاصدرا در اين باره ميگويد: اگر قرآن را با انجيل مقايسه کنيم فرق اين است که قرآن کلام خداست و هم کتاب خداست. اما انجيل فقط کتاب خدا و روايتي از کلام خداست. بنابراين عين کلام خدا نيست. براي اينکه کلام خدا خود مسيح است.
اگر ما بپذيريم که حضرت عيسي کلمهالله بوده و کلمه خداوند عين حکمتالهي است، عيسي حکمت متعاليه محض است بنابراين قول مسيحيان که عيسي را حکمت الهي ميدانند بر حق است منتها از حيث تفسير ميان مسلمانان و مسيحيت اختلاف است و آنها مسيح را عين خدا و ذات خدا ميدانند اما تفسير مسلمانان متفاوت است.
2- اطلاق مسيح به معني مسحکننده يا مسح شده بر عيسي (ع) ممکن است از اين نظر باشد که او با کشيدن دست بر بدن بيماران غيرقابل علاج آنها را به فرمان خدا شفا ميداد و چون اين افتخار از آغاز براي او پيشبيني شده بود خدا نام او را قبل از تولد مسيح گذاشت و يا به خاطر آن است که خداوند او را از ناپاکي و گناه مسح کرد و پاک گردانيد.
3- قرآن در اين آيه و آيات متعدد ديگر صريحا عيسي را فرزند مريم معرفي کرده تا پاسخي به مدعيان الوهيت عيسي باشد زيرا کسي که از مادر متولد ميشود و مشمول تمام تغييرات دوران جنين و تغييرات و تحولات جهان ماده است چگونه ميتواند خدا باشد؟ خدايي که از تمام تغييرات و دگرگونيها بر کنار است. قرآن در آيهاي ديگر، يکي از فضائل و معجزات حضرت مسيح (ع)، اشاره ميکند و ميگويد: او با مردم در گهواره و در بزرگي سخن خواهد گفت و او از صالحان است (و يکلم الناس في المهد و کهلا و منالصالحين).
همانگونه که در سوره مريم آمده، مريم براي رفع اتهام از خودش که فرزندي بدون پدر به دنيا آورده بود، به فرمان خدا اشاره به گهواره نوزادش عيسي(ع) کرد، او در همان حال به سخن در آمد و با زبان فصيح و گويا مقام بندگي خويش را در مقابل خدا و همچنين مقام نبوت خود را آشکار ساخت و از آنجا که غيرممکن است پيامبري اين چنين با عظمت از بطن ناپاکي بيرون آيد پاکدامني مادرش را با اين اعجاز اثبات نمود.
بايد توجه داشت که کلمه «مهد» به معني محلي است که براي خواب و استراحت نوزاد آماده ميکنند و نزديک به معني گهواره در فارسي است با اين تفاوت که در گهواره مفهوم جنبش و حرکت افتاده است در حالي که مهد مفهوم عامي دارد و هر گونه محلي را که براي نوزاد آماده کنند شامل ميشود.
ظاهر آيات سوره مريم اين است که او در همان روزهاي آغاز تولدش زبان به سخن گشود، کاري که براي هيچ نوزادي عادتا ممکن نيست و اين خود يک معجزه بزرگ بود، ولي سخن گفتن در حال ميانسالي و کهولت يک امر کاملا عادي است و ذکر اين دو با هم در آيه فوق ممکن است اشاره به اين باشد که او در گهواره همانگونه سخن ميگفت که در موقع رسيدن به کمال عمر، سخناني سنجيده و پر محتوا و حساب شده، نه سخناني کودکانه.
اين احتمال نيز وجود دارد که اين تعبير اشاره به اين حقيقت باشد که مسيح (ع) از آغاز تولد تا زماني که به سن کهولت رسيد همواره سخن حق ميگفت و در راه ارشاد و تبليغ خلق گام برميداشت. به علاوه اين تعبير درباره عيسي(ع)، گويا يک نوع پيشگويي و اشاره به آينده عمر او است، زيرا ميدانيم طبق تواريخ، حضرتمسيح(ع) هرگز در اين جهان و در ميان مردم به سن پيري نرسيد، بلکه در سن 33سالگي از ميان مردم بيرون رفت و خدا او را به آسمان برد و مطابق روايات متعددي در عصر ظهور حضرت مهدي (عج) به ميان مردم باز ميگردد و با آنها سخن ميگويد همانگونه که در آغاز عمر سخن ميگفت. نيز تعبير از آن حضرت به «منالصالحين» نشان ميدهد که صالح و شايسته بودن از بزرگترين افتخاراتي است که نصيب انسان ميشود و گويي همه ارزشهاي انساني در آن جمع است.
نويسنده : حميد نيک آيين
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید