فرا روا نشنا سي
درک ماوراء حسي، تله پاتي، رؤياي حقيقي،...
اين روزها، بحث در مورد خوارق و پديده هاي ماوراء عادي داغ تر و داغ تر مي شود. وسايل ارتباط جمعي ـ بخصوص در کشورهاي صنعتي غرب ـ مرتبأ از پديده هاي غير عادي و ماوراء علم مانند بشقاب پرنده، شفاي معجزه آسا، ادراکات ماوراء حسي ونظاير اينها سخن مي گويند بدون اينکه اجازه باز تاب ديدگاه هاي انتقادي را بدهند. حتي افراد تحصيل کرده با پيش زمينه ي علمي مدعي شده اند که ارتباط بين زنده و مرده را برقرار کرده اند.
با رشد وحشتناک پديده ي جهاني شدن سرمايه و خانه خرابي و بي پناهي توده هاي ميليوني مردم، شماري از انسان هاي عادي که تلاش و کوشش خويش را در رسيدن به اهداف اوليه شان بي ثمر مي يابند، در دام اين گونه تبليغات افتاده اند وبيش از پيش به پديده هاي ماوراء عادي جذب شده اند. اين موضوع فرصتي طلائي بدست شيادان سود جو داده که با تشکيل نهادها، انجمن ها و کمپاني هاي عريض و طويل، مردم ساده دل را سرو کيسه کنند و آنان را بيش از پيش در مغاک فقر فرو اندازند. عده اي نيز از روي کنجکاوي به دام اين شيادان افتاده اند. دراين زمينه آنقدر کتاب برشته ي تحرير در آمده است که قابل شمارش نيستند.
در اين شرايط، فرا روانشناسي(1) به عنوان پلي معرفي شده است که با "بررسي علمي پديده هائي که طبق مفروضات علمي جاري وجود خارجي ندارند"(2)، بايد بين پديده هاي عادي و فراعادي پيوند بر قرار سازد. طرفداران فرا روانشناسي بر آ نند که آنجا که علم روانشناسي از تبيين و تشريح پديده ها در مي ماند، سرو کله فرا روانشناسي پيدا مي شود.
انسان براستي شگفت زده مي شود که چگونه در عصر فضا و کامپيوترتوجه همگاني اينقدر به پديده هاي ماوراء عادي و ماوراء علمي جلب شده است. برخي علت موضوع را دقيقأ در همين مسئله مي دانند و بحث مي کنند که انقلاب علمي و فني عصر حاضر همه چيز را از حالت رمز و راز بيرون آورده است و "نوعي خلاء ماوراء طبيعي ايجاد کرده که علم و منطق نمي تواند آنرا پرکند"(3). چنين شرايطي با عادات و خــُلقيات تاريخي انسان که از دوره ي غارنشيني نسبت به پديده هاي مرموز دل مشغولي داشته ناسازگاراست. لذا گرايش به سوي شبه علم يا ضد علم فزوني يافته و خود بصورت نوعي مذهب تازه در آمده است.
همانگونه که قبلأ بيان شد، جهاني شدن سرمايه و تمرکز شديد ثروت وفقر به بيگانگي و از خود بيگا نگي انسان ها بيش از پيش دامن زده است. هماهنگي بين انسان و طبيعت وبين خرد و احساس آدمي بصورت بي سابقه اي بهم خورده و چشم انداز تيره اي را در برابر آدميان قرار داده است. از ديدگاه برخي اين ناهماهنگي با نوعي ضد فرهنگ پرشده که مي رود هماهنگي ديرين را با با بازگشت به گذشته حل کند. با توجه به سلطه ي تکنوکرات ها و ذهنيت تکنوکرات مآبانه ي جامعه (که برآنست که همه چيز را بصورت کمــّي حل کند)، اين "ضد فرهنگ" بشکلـــــــي علم ستيزانه تظاهر مي کند که اعتقاد به خوارق و پديده هاي فرا نورمال جلوه هائي از آن است (4).
همه ي اينها باعث نمي شود که ما پديده هاي فرا روانشنانه را به دست فراموشي بسپاريم. از نظر ما بررسي اين موضوع از ديدگاه علمي مطرح است و بس. بااين ديد است که سعي خواهيم کرد مسئله را اجمالأ مورد بررسي قرار دهيم.
فرا روانشناسي چيست؟يکي از جامع ترين تعاريف فرا روانشناسي توسط "راما کريشنا رائو" بعمل آمده است. او در کتاب خود تحت عنوان "آزمايشات بنيادي در مورد فرا روانشناسي" مي نويسد: "اساسأ دو شکل فرا روانشناسي قابل تشخيص ا ست: درک ماوراء حسي(5) و روان انگيزي (6). درک ماوراء حسي عبارت ا ست از توانائي دريافت اطلاعاتي که خارج از حوزه حواس انساني است. در حالي که روان انگيزي توانائي تاثير گذاري برسيستم هاي خارجي است که در خارج از حوزه ي فعاليت موتورهاي آدمي قراردارند. درک ماوراء حسي ممکن است به تله پاني (درک ماوراء حسي افکار ديگري) وروشن نگري (درک ماوراء حسي اشياء و وقايع خارجي) تبديل گردد. شناخت متقدم (قبل از مشاهده وتجربه ي شيئي يا پديده) وشناخت متاخر(آنچه در گذشته اتفاق افتاده) به درک ماوراء حسي وقايع گذشته و آينده مربوط مي گردد"(7).
اجازه دهيد ابتدا به تشريح مفصل تر جنبه هاي مختلف درک ماوراء حسي بپردازيم و سپس با تفصيل بيشتري از روا ن انگيزي سخن گوئيم:تله پاتي ـ تله پاتي از دو کلمه ي يوناني "تله" بمعني دور و"پاتوس" به معني احساس گرفته شده است. تله پاتي به ا ين معني ا ست که کسي احساس ديگري را بدون کمک گرفتن از حواس خويش بصورت مرموزي بخواند يا احساس کند. طرفداران تله پاتي مي گويند "براي انسان عادي هنگام مرگ دوست يا خويشاوندانش حالت توهم پيش مي آيد در حالي که آنها صد ها فرسنگ با يکديگر فاصله دارند" نتيجه ا ينکه "روان شخص بيمار يا کسي که در حال مرگ است شايد بطور نا هشيار پيامي مي فرستد که از فضاي واسطه مي گذ رد و روان شخص ديگر را تحت تاثير قرار مي دهد"(8).
روشن نگري (9) ـ روشن نگري عبارت است از آگاهي از وقايع، اشياء يا افراد بدون کاربرد حواس شنوائي، بينائي، بويائي، چشائي و لامسه. روشن نگر به کسي مي گويند که مثلأ بتواند محل زندگي وشرايط يک کودک گم شده را بدون مدد گرفتن از حواس خويش بگويد و يا از راه دور حوادث در حال رخ دادن را ببيند يا احساس کند. . بيش از چهل سال پيش دو تن از جهانگردان ايراني بنامها ي عبدالله و عيسي اميدوار در خاطرات خود که در مجله هاي آن عصر منتشر مي شد خاطر نشان کردند که روزي زنان قبيله ي آفريقائي را گريان و برسرزنان مي بينند. چون علت ا ين امر را جويا مي شوند زنان قبيله مي گويند که مي بينند که مردانشان درجنگ با قبيله دشمن شکست خورده و مرتيأ به خاک و خون مي افتند. بعد از يکي دو روز، مردان قبيله، شکست خورده در حالي که تعدادي کــُـشته و مجروح با خود دارند، به قبيله بازمي گردند.
در تله پاتي اطلاعات از اند يشه يا احساس فرد ديگري گرفته مي شود، در حالي که در روشن نگري اين آگاهي بدون ارتباط با انديشه و احساس ديگري حاصل مي گردد. ادعا مي شود که روشن نگري به فاصله ي زماني و مکاني بستگي ندارد.
شناخت متقدم ـ شناخت متقدم عبارت ا ست از ديدن يا احساس کردن واقعه اي قبل از اتفاق افتادن آن بدون اين که اين شناخت متکي به داده هاي آماري و تسري علمي روند گذشته در پيش بيني وقايع آ ينده باشد. پيروان دين بهائي با اتکاء به شعر ذيل از حافظ اعتقاد دارند که "لسان الغيب" (حافظ) ظهور سيد باب و زنداني شدن اورا در قلعه ي چهريق (واقع در نزديکي هاي رود ارس) را قرن ها قبل از وقوع آن در آينه ي روشن نگري خود ديده است:
اي صبا گر بگذري بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادي و مشکين کن نفسبهمين ترتيب مسلمانان ودراويش نعمت اللهي اصرار دارند که شاه نعمت الله ولي وقايع هفتصد سال بعد از خود را بروشني ديده است:
تعمت الله نشسته در کنجي همه را در کنار مي بينم
شناخت متاخر يا شناخت بما سَبَق ـ وآن عبارت از آن ا ست که فردي بدون آنکه از افراد، اشياء يا رويدادهاي گذشته کوچکترين آگاهي داشته باشد و يا براي کسب آگاهي از آنها از حواس خود مدد بگيرد بتواند آنها را ببيند يا احساس کند. مثلأ ظاهرأ برخي ازطالع بينان بدون آ نکه شما را قبلأ ديده يا در باره ي شما شنيده باشند، برخي از وقايع زندگي گذشته ي شما را برايتان باز گو مي کنند.
رؤياي حقيقي (10) ـ که خود نوعي درک ماوراء حسي است و ممکن است جنبه ي ويژه اي از روشن نگري باشد. شخص روشن نگر ممکن ا ست واقعه اي را مدتها قبل از اتفاق افتادنش در خواب ببيند. در قرآن (سوره يوسف) مي خوانيم که پادشاه مصر، شرايط آينده را درخوابي مي بيند که يوسف آنرا چنين تعبير مي کند: "هفت سال پيوسته غله نيک آيد و هفت سال قحط آيد سخت" (11). مادر بزرگ اينجانب تعريف مي کرد (و جالب اين است که وفا دارترين طرفداران فرا روانشناسي همانا اجداد ما هستند) که قبل از زيارت "مرقد مطهر حضرت ثامن الائمه" همه چيز را مو بمو در خواب ديده بوده است وحتي با چهره ي زيارت خوانان آشنا بوده است.
روان انگيزي (12) ـ روان انگيزي يک پديده ي باصطلاح فرا روانشناسانه است که با در ک ماوراء حسي و حوزه هاي مختلف آن متفاوت مي باشد. روان انگيزي نه يک درک بلکه نوعي تواناني ا ست که ادعا مي شود فرد با برخورداري از آن (بدون استفاده از حواس يا عضلا ت ويا ساير اندام هاي بدن) مي تواند ضمن تمرکز فکر، استفاده از قواي ذهني يا نيروي اراده، بر واقعيت هاي خارجي تاثير بگذارد. مثلأ کاري کند که تاس مرتبأ شش بنشيند يا قطار در حال حرکت را متوقف سازد و يا مسير هواپيما را عوض کند. آنچه ما آنرا چشم زخم مي ناميم مي تواند به نوعي قدرت روان انگيزاننده تعبير شود. بارها اين قصه را شنيده ايم که فردي از زيبائي چيزي سخت شگفت زده شده و اين شگفتي را به زبان آورده و موجب تخريب آن شيئي شده است. مثلأ خانمي جوان از لوستري تعريف مي کند وآن لوستر زيبا به ناگهان از بالا مي افتد و مي شکند و يا مردي که از کـُــلفتي و استحکام شاخه هاي درختي شگفت زده مي شود و موجب شکستن ناگهاني شاخه ي درخت مي گردد.
آزمايشات انجام شدهبحث در مورد فراروانشناسي متجاوز از يکصد سال است که ادامه دارد. يکي از استادان آمريکائي بنام جي. بي. راين در اواخر دهه ي 1920 نخستين آزمايشگاه فرا روانشناسي را در دانشگاه دوک واقع در دورهام (شمال کاليفرنيا) تاسيس کرد. انستيتو متافيزيک پاريس نيز دهه هاي متمادي است که در اين رابطه کار و فعاليت مي کند. يکي از رايج ترين آزمايشاتي که در سالهاي گذشته در مورد وجود يا عدم وجود پديده هاي فرا روانشناسانه بعمل مي آوردند با استفاده ازکارت هاي ورق بود. مثلأ تعداد 25 کارت بازي را مي گرفتند واز فردي که نقش واسطه را ايفا مي کرد مي خواستند که علائم مختلف آنرا بخاطر بسپارد. بعد ازفـــــــــــــــــردي که مدعي برخورداري از قدرت تله پاتيک بود مي خواستند که از اتاق ديگر افکار اورا حدس بزند. چنانچه فرد مذکور در 5 تا 7 مورد پاسخ درست مي داد، نتيجه مي گرفتند که نامبرده مي تواند از چنين قدرتي بر خوردار باشد. اين آزمايشات از ابتدا با مشکلات و موانع فراواني همراه بود. مثلأ کساني که مدعي بر خورداري از قدرت غيرعادي بودند ازاينکه خود را در معرض آزمايشات کنترل شده ي علمي قرار دهند اکراه داشتند.
آزمايشات انجام شده در مورد پديده هاي فرا روانشناسانه اغلب تحت تاثيرعوامل و شرايط رواني آزمايش کنند وشخص يا اشخاص تحت آزمايش بوده است. مثلأ نتيجه ي حاصله در مورد کساني که به جنبه هاي فرا عادي زندگي اعتقادعميق داشته اند مثبت تر بوده است. يکي از مؤلفين که سالها پيش در اين زمينه تحقيق کرده است در رابطه با آزمايشات مربوط به درک ماوراء حسي مي نويسد: "آميتال سديم...هميشه تعداد جواب هاي درست را کم مي کند. از طرف ديگر کافئين دوباره اين تعداد رابحد عادي مي رساند.... اگر اشخاص مورد آزمايش سازگار و هم مشرب و هم فکر باشند و نيز هنگامي که شرايط مساعد باشد، درک ماوراء حسي در تمام موارد بهترکار مي کند"(13).
محدوديت بالا را دايرة المعارف مذهب (در رابطه با ارتباط با مردگان) مورد تاييد قرارداده است: "برخي از افراد تحصيل کرده با ذهن هاي علمي اعتقاد دارند که وسيله ارتباط بين زنده و مرده را برقرار کرده اند. اگر فردي که در اين عمليات در گير است دقيق و علمي عمل کند، ما تمايل داريم که سخن اورا به عنوان يک متخصص قبول کنيم. ولي در اين رشته وسيله اي که بکار مي رود، داراي چنان شخصيت نا مشخصي است و شرايط و امکانات ارتباط آنچنان عميقأ در پوششي از ابهام و تاريکي پيچيده شده است و تمايل به حصول ارتباط با فرد مرحوم چنان شديد است که بايد با چنين مسائلي با حد اکثر احتياط برخورد کرد" (14).
يکي از روانشناسان مشهوربنام سي. اي. ام. هنسل (15) ابراز داشته است که آزمايشاتي که در مورد درک ماوراء حسي صورت پذيرفته ا ست بصورتي از پيش طراحي شده اند که نتيجه مورد نظر را ببار آورند: "هيچگونه تضميني در اين باصطلاح آزمايشات عليه بي صداقتي وجود نداشته است. گزارش نتيجه ي آزمايشات اغلب ناکافي هستند. بسياري از روانشناسان بر آنند که که کساني که در رابطه با درک ماوراء حسي تحقيق مي کنند، داده هاي خود را بنحوي انتخاب مي نمايند که باورداشتهاي آنان مورد تاييد قرار گيرد. آنان برعکس، مدارک و شواهد مخالف را بي اهميت مي انگارند. آزمايشات بعدي که يا با همان تيم يا با سوژه هاي ديگر صورت مي گيرد، نتايج قبلي را تاييد نمي کند. اغلب روانشناسان قا نع شده اند که اين مسئله از نظر علمي نمي تواند مورد قبول واقع شود"(16).
آزمايشات کلاسيک در مورد پديده هاي فرا روانشناسانه که بين سالهاي 1930 تا 1960 با مدد گرفتن از کارت هاي بازي صورت مي پذيرفت برخي وجود پديده هاي فرا روانشناسانه را تاييد مي کرد. ليکن امروز با با لا رفتن دانش بشري و امکان انجام آزمايشات دقيق تر توسط کامپيوتر، پديده هاي فرا روانشناسانه بندرت ديده شده است. علم در جهت مخالف قائل شدن به پديده هاي فرا روانشناسانه عمل کرده است. دليل ديگري که پديده هاي فرا روانشناسانه را مشکوک جلوه مي دهد اين است که پس از متجاوز از يکصد سال تحقيق، هيج دانشمندي نتوانسته است به کشف "جلوه هاي قابل تکرار درک ماوراء حسي که بتوان آنها را در برابر تعدادي دانشمند بي طرف بمعرض نمايش گذ ا شت" نايل آيد(17). در رابطه با وجود درک ماوراء حسي "شاهد و مدرک بسيار ضعيف است. درک ماوراء حسي از اين اعتقاد يا ايمان افراد سرچشمه قرار مي گيرد که برخي از عوامل وجود انساني در معرض قوانين و روش هاي مادي قرار ندارند"(18).
سه ديدگاه متفاوتاعتقاد به پديده هاي فرا نورمال به پيش زمينه هاي فردي و درجه تحول اجتماعي فرهنگي جوامع مختلف بستگي دارد . مثلأ درميان قبايل بدوي (که علم در مرحله ي جادوگري است) اين پديده ها بدون چون وچرا وبصورت امري بديهي مورد پذ يرش است. باور همگاني بر اين است که اين نيروي خارق العاده توسط پزشکان جادوگر قبيله از نسلي به نسل ديگر منتقل مي گردد.
بيش از ربع قرن پيش "کميته بررسي علمي در مورد ادعاي مربوط به پديده هاي ماوراء عادي" (19) کنفرانسي را در ايالات متحده ي آمريکا سازمان داد که درآن دانشمندان، فلاسفه، جامعه شناسان، و حتي شعبده بازان شرکت کردند. دراين کنفرانس وکنفرانس ها، نشست ها، سمينارها وکارگاه هاي آموزشي متعددي که از آن زمان تا بحال در سطوح مختلف تشکيل شده است، سه ديدگاه متفاوت در مورد پديده هاي فرا روانشناسانه و منشاء آنها ارائه شده است:
1ـ ديدگاه ماوراء طبيعي ـ اين ديدگاه فرض اصلي روانشناسي که "فکر نتيجه ي کارکرد مغز است و بدون مغز نمي تواند وجود داشته باشد يا به جولان درآيد" را مردود مي شمارد و برآن است که علاوه بردنياي مادي (که در حوزه بررسي علوم مثبته و انساني ا ست) يک جهان معنوي مخصوص به خود وجود دارد که ازماده وجهان مادي و درنتيجه علوم امروزي مجزا و مستقل است. درک و انديشه بشري تجلي يک عقل کل غير مادي و روح فنا ناپذير، جاودانه اي است که از جهان مادي بطورعام و از مغز بشري بطور خاص استقلال کامل دارد. در اينصورت فکر و درک انساني مي تواند بدون وجود يک جسم مادي (بدن، مغز،...) بزندگي خود ادامه دهد وتحت شرايطي مستقل از مغز به فعاليت پردازد. پديده هاي فرا عادي و فرا روانشناسانه مربوط به اين حوزه از زندگي فرامادي انسان است که علم مادي نه قادر به شناخت و نه قادر به تبيين و تشريح آنهاست.
ديدگاه فوق پديده هاي فرا روانشناسانه را درسطح انواع واقسام خرافات و موهوماتي قرار مي دهد که در سرتاسر تاريخ خردو احساس انساني را فلج کرده وآنها را بازيچه ي حرص و آز اربابان دين و خرافات در آورده است. زيرا بر اساس اين ديد، براي تحت تاثير قراردادن و خنثي کردن پديده هاي ماوراء عادي يا بايد به اطاعت و عبادت خدا پرداخت و يا با اوراد و دعا و طلسم و جادو ارواح شيطاني را بي اثر ساخت.ديدگاه فوق اگرچه بشر را به بيراهه کشانده است، براي مروجين آن استفاده هاي عملي قابل توجهي نيز داشته داشت. معجزات پيامبران الهي و کشف و کرامت روحانيون ريز و درشت اديان، همه و همه بر مبناي ايمان مسلم توده هاي مردم به پديده هاي فرا عادي صورت پذيرفته است. حتي امروز، اين نهادهاي ديني کشورهاي گوناگون هستند که با دامن زدن به بحث هاي غير علمي در مورد پديده ها ي باصطلاح فرا عادي، از آب گل آلود ماهي مي گيرند.
2ـ تحليل علمي از پديده هاي فرا روانشناسانه ـ دانشمندان وروانشناسان بسياري سعي کرده اند با بي طرفي ورعايت شيوه هاي علمي درستي يا نادرستي پديده هاي فرا روانشناسانه را مورد تحقيق قرار دهند. در بين اين دانشمند ا ن هستند کساني که، حتي بدون اعتقاد به وجود خدا، وجود پديده هاي فرا روانشناسانه را مورد قبول قرار داده اند (20) در سال 1979 چهارتن از برجسته ترين دانشمندان شوروي سابق کتابي برشته ي تحرير در آوردند که طي آن تلاش ورزيدند پديده هاي فرا روانشناسانه را با ديدگاه علمي و مادي مورد بررسي قرار دهند. در بخشي از اين کتاب، که "فرا روانشناسي: افسانه يا واقعيت؟"، نام دارد، چنين مي خوانيم:
"برخي از پديده هاي باصطلاح فرا روانشناسانه ظاهرأ وجود دارند. ليکن قبول موجوديت شان با اشکال روبروست زيرا کانالي که از طريق آن اطلاعات يا تاثيرات رسانيده مي شوند نا شناخته ا ست. درسالهاي اخير تلاش هاي بسياري در اين زمينه با بررسي حوزه هاي الکترو معناطيسي که از موجودات زنده صادر مي شود صورت گرفته است. برخي اين حوزه ها را وسيله ي ارتباط گيري بيولوژيک و حامل اطلاعات دانسته اند. چنين بررسي هائي در مورد حشرات، جانوران و انسان صورت پذ يرفته است. با وجود اين در سالهاي اخيربسياري از محققين، لااقل برحسب ظاهر، کار خود را به فرا روانشناسي پيوند نداده اند. مبناي فيزيکي {مادي، جسمـــي} اين پديده ها هنوز نامعلوم است" (21).
بر اساس ديدگاه فوق، پديده هاي فرا روانشناسانه وجود دارند ولي هنوز برايشان توضيح رضايت بخش علمي وجود ندارد. يکي از فيلسوفان معاصر بنام "استفن تولمين" (22) طي جلسات کنفرانسي که شرح آن گذشت، در پاسخ کساني که برعدم وجود زمينه هاي علمي ومنطقي براي پديده هاي فرا روانشناسانه تکيه مي کنند، بر زمينه هاي تاريخي و ا جتماعي علم و منطق بشري تکيه کرد و اعلام داشت که با تکيه بر ا ين زمينه ي تاريخي نمي توان خط مرز روشني بين نظريات و فرضيات علمي و غير علمي، منطقي و غير منطقي ترسيم کرد. مثلأ زماني منتقدين نظريه ي جاذبه ي نيوتن مي گفتند که اگراين نظريه درست بود ميليون ها سال پيش سيارات منظومه ي شمسي مي بايست توسط خورشيد جذ ب ميشد ند. تولمين ضمن ياد آوري اين نکته که در گذشته جهش هاي مهم علمي ضمن توسل به اين گونه ديدگاه هاي راديکال وشک گرايانه انکار شده اند، اعلام داشت که "امروز نيز بهمين صورت پديده هاي ماوراء عادي انکار مي شوند" (23).
برخي از دانشمندان برآنند که مجهول بودن پديده هاي فرا روانشناسانه نبايد مارا از بررسي علمي آنها باز دارد. آنان تاکيد دارند که بسياري از دانسته هاي علمي امروز را مردم 300 سال پيش جزو محالات مي پنداشتند. دانش امروزي ما نيز بخش کوچکي ا ست از آنچه در آينده کشف خواهد شد. اين وظيفه ي ماست که بجاي انکار پديده هاي فرا روانشناسانه با کار برد علم وشيوه هاي علمي به ژرفاي آنها دست يابيم.
طرفداران علمي بودن پديده هاي فرا روا نشنا سا نه اشعار مي دارند که امروزه بدون هيچگونه ترديدي ثا بت شد است که مغـــز انسان يک دستگاه بسيار حساس عصبي ا ست که تعداد بي اندازه زيادي سلولهاي عصبي را در خود جاي مي دهد. مجموع سلول هاي پوسته ي خاکستري مغز را به پانزده تا هفده ميليارد سلول تخمين زده اند .هريک از اين سلول ها وظيفه خاصي به عهده دارد وبا ديگر سلول هاي عصبي در ارتباط است. همه ي اين سلول ها با يکديگر ( و همراه با انتهاي عصبي ارگان هاي حسي) يک شبکه ي بي نهايت پي پيچيده را بوجود مي آورند که با صدها کامپيوتر قوي قابل مقايسه نيست. اين شبکه ي دقيق وپيچيده ارتباطات بي شماري را کنترل مي کند که بسياري از آنها تاکنون توسط دانش بشري کشف نشده است. به عنوان مثال اگر شما براي برداشتن نوار مغزي (اي. اي. جي.) برويد، دکمه هاي حساسي را به نقاط مختلف جمجمه ي شما وصل مي کنند که توسط تعدادي سيم رابط به يک دستگاه مادر وصل است که کنش و واکنش هاي الکتريکي مغز شما را که بشکل موج صادر مي شود ثبت مي کند. برخي برآنند که اين امواج از جمجمه خارج مي شود و تا فاصله ي نيم ميلي متري آن قابل ثبت ا ست. عده اي بر آنند که کس چه داند شايد مغز بشر امواج ديگري را از خود صادر نمايد که دقيق ترين دستگاه هاي امروزي قادر به ثبت آنها نيستند، ليکن در آ ينده علم عصب شناسي (نورولژي) پرده از راز آنها بر خواهد گرفت.
دانشمنداني که فرا روانشناسي را قبول دارند و آنرا در حوزه ي علم قابل بررسي مي دانند اصرار دارند که فرا روانشناسي امروز داراي دوجنبه ي خرافاتي وعلمي است. اين وظيفه ي دانش کنوني ا ست که از يکطرف جنبه هاي خرافي فرا روانشناسي را افشاء سازد و آنرا از رمز و راز بدر آورد. از طرف ديگر بايستي با تکيه بردستاوردها و شيوه ي تحقيق "علومي مانند روانشناسي، فيزيولژي، بيو فيزيولژي و پزشکي" يک تحقيق جامع علمي در مورد پديده هاي فرا روانشناسانه صورت پذيرد (24) . از ديدگاه اين دانشمندان تنها با اين روش ا ست که مي توان به ماهيت واقعي پديده هائي که مورد بحث فرا روا نشنا سي هستند وهمچنين بسياري از رازهاي ذهن بشر که هنوز کشف نشده اند پي برد.
3 ـ انکار علمي فرا روانشناسي ـ در کنفرانسي که شرح آن گذشت فيلسوف بر جسته ي معاصر ماريو بانج (25)، بنا به دلايل ذيل "فرا روانشناسي" را مردود شمرد و آنرا در شمار "علوم دروغين" بشمار آورد:
الف: فرا روانشناسي هيچ گونه مبناي عيني ندارد و صرفأ متکي بر نظريه ذ هني شناخت ا ست؛ب: فرا روانشناسي بندرت از دانش هاي ديگر بخصوص رياضيات و منطق مدد مي جويد؛
پ: فرا روانشناسي متکي به فرضيات غلط و غير قابل بازبيني ا ست؛
ت: فرا روانشناسي از تاييد يا رد شيوه ي عمل اش توسط بديل هاي ديگر طفره مي رود؛
ث: فرا روشناسي بر خلاف رشته هاي مختلف دانش، نه از رشته هاي ذيربط دا نش چيزي به عاريت مي گيرد و نه با آنها ارتباط متقابل برقرار مي سازد؛
ج: فرا روانشناسي ـ حتي بشکلي نيم بند بر نظرات اثبات شده تکيه ندارد؛
چ: فرا روانشناسي بر ايمان تکيه دارد که در چهار چوب آن نظرات علمي بصورت ا لفا ظ پر زرق و برق و سخنان قشنگ و اديبانه در مي آيند؛
ح: فرا روانشناسي قلمرو غير مادي (مثلأ انديشه) را وارد موضوع مورد بررسي خود مي کند و بدينوسيله خود را کلأ از حوزه بررسي عيني و فيزيکي منفک و مجزا مي سازد (26).
برسي درستي و نادرستي پديده هاي فرا روانشناسانه و فرا عادي تنها به کمک آزمايشات عملي و مدد جوئي از علم و فلسفه ميسر است. اين دقيقأ چيزي است که فرا روانشناسان به آن علاقه ي چندا ني ندارند. يکي از مخالفان فرا روانشناسي اعلام مي دارد که اگر به سرتاسر تاريخ فرا روانشناسي نظري بيفکنيم در خواهيم يا فت که هرگز اتفاق نيفتاده است که فرا روانشناسان "نتايج آزمايشات دقيقأ انجام شده ي خودرا از طريق کانال هاي رسمي ارتباطي ارائه دهند و اين نتايج را با کاربرد قوانين عملي تکرار وتداوم آزمايش و شواهد کافي مورد داوري قرار بدهند" (27).
آنان برعکس بخاطر آ نکه کارشان براي مردم عادي خارق العاده جلوه کند همه چيز را در هاله اي از رمز و راز مي پوشانند و افراد غير خودي را به حريم خود راه نمي دهند. از آنجا که فرا روانشناسي، در بهترين شکل تحقيق گرايانه خود،فعاليت هاي خلاق مغزرا در انزوا و بصورت مجرد (جدا از عمل و آزمايش عملي)، واغلب بشکل دلخواهانه، مورد بررسي قرار مي دهد، لذا بنياد فلسفي آن بر ايده آليسم و دوآليسم استواراست.
روانشناسي يا فرا روانشناسي؟مردم عادي به اغلب پديده هائي که در حوزه ي علم روانشناسي قرار دارند انگ فرا روانشناسانه مي زنند. اين جايگزيني ممکن است توسط دو نفر که سالهاست يکديگر را مي شناسند و وقايع و تجارب فراواني را با يکد يگر گذ را نيده اند صورت پذ يرد. مثلأ چه بسا که هردو آنها در معرض محرک يا سلسله محرک هاي واحد ي قرار گيرند که اند يشه يا سلسله اند يشه هاي مشابهي را در هردو تحريک کند مثلأ مادر و دختري با شنيدن آهنگي که شوهر و پدر فقيد آنها از آن لذت مي برده است، باهم و در يک زمان به ياد او بيفتند و در آن واحد نام اورا برزبان جاري سازند و اينرا بحساب پيامي که از "روح آن مرحوم مغفور" دريافت داشته اند بگذارند. گاهي هردو از عامل محرک نا آگاهند و لذا درک واحد را به عنوان درک ماوراء حسي مورد توجه قرار مي دهند.
جهانگردان بارها و بارها افسانه هاي عجيب و غريب را در مورد کارکرد تله پاتي در بين قبايل بومي نقل کرده اند. شکارچيان نيز از وجود تله پاتي و روشن نگري در بين حيوانات خبرداده اند. برخي ازاين قصه ها غير واقعي و حاصل تخيلات و اغراقات راويان آنهاست. کمتر کســـي ا ست که با اين دسته از راويان آثار و ناقلان اخبار سروکار داشته باشد و مانند اينجانب به اين نتيجه نرسيده باشد که جهانگردان و شکارچيان در شمار دروغگو ترين افرادند. تا جائي که سعدي در مورد جهانگردان سروده است:
غريبي گرت ماست پيش آورد دو پيما نه آب است و يک چمچه دوغاگر حرف لغوي بگفتم مرنــج جهــا ند يده بسيا ر گويـــــــــــد دروغ
البته نبايد انکار کرد که بخشي از داستانهاي جهانگردان واقعيت دارد. ليکن آنان که غالبأ با زبان و آداب و رسوم قبايل بومي آشنائي ندارند به بسياري از پديده هاي عادي و قابل تشريح، جنبه ي تله پاتيک يا روشن بينانه مي دهند. مثلأ بوميان بين خود يک سلسله علائم قراردادي دارند که بوسيله ي اين علائم اخبار (مخصوصأ وجود شرايط خطرناک) را به آگاهي يکديگر مي رسانند. اين نشانه ها که معمولأ جهانگــــردان ازوجود يا معنايشان بي خبرند ممکن است در آوردن صداي ويژه اي از طبل با شد يا بر افروختن آ تش يا ايجاد دود بر فراز تپه ها و يا اعلام اخبار با صداي بلند و پخش اين اخبار از قبيله اي به قبيله ي ديگر. حيوانات (ميمون ها، آهوان، گوزن ها، گور خران وغيره) نيز با صدا يا علائم ويژه اي دربين خود ارتباط ايجاد مي کنند. به اين ترتيب ا ست که جهانگردان نا آگاه که قبلأ ذهن خود را بصورت آشيانه ي تلقينات فرا روانشناسانه در آورده اند، به آساني دچار توهمات فرا روشناسانه مي شوند.
طي قرون متمادي، مردم بسياري پديده ي وهم (ديدن قيافه يا شنيدن صدائي که وجود خارجي ندارد) را در حوزه اي صد در صد ماوراء الطبيعي مورد توجه قرار مي دادند. امروزه آزمايشات متعدد روانشناسي باليني وهم را از پوشش ابهام و رمز و راز بيرون آورده و براي آن توضيج علمي ارائه داده است: بر اثر تلقين يا وجود بيماري ممکن است مراکز بينائي يا شنوائي مغز، بدون وجود محرک خارجي، تحريک شوند و فرد چيزهائي را ببيند يا بشنود که وجود خارجي ندارند.
خواب و رؤيا نيز همواره منبع تفسيرهاي خرافي و فرا عادي بوده است تا جائي که افراد بسياري با تعبير کردن خواب مردم ساده لوح، نان خورده اند و دراين رابطه کتاب ها نوشته اند. امروزه با توجه به کارکرد مغز انسان و شرايط رواني فرد، تحقيقات علمي فراواني درمورد خواب و رؤيا صورت گرفته است. اگرچه اين تحقيقات انجام شده هنوز به بسياري از مجهولاتي که در اين زمينه وجود دارند پاسخ نداده است، ليکن بنياد ديدگاه خرافي گذ شته را در رابطه با خواب و رؤيا درهم فرو ريخته است. آزمايشات انجام شده نشان داده است که خواب هرکس تحت تاثير عواملي چون گذشته ي فرد، شرايط روحي و جسمي وي وشيوه فيزيکي وي درهنگام خوابيدن و نظاير ا ينها قرار دارد (28). برخي از روانشناسان رؤياهاي بيماران خود را همراه با عوامل ديگر مورد تدقيق قرار مي دهند و بصورتي تقريبي به مشکلات شخصيتي وي پي مي برند و در درمان وي مي کوشند.
در گذ شته راه رفتن و سخن گفتن در هنگام خواب در حوزه ي کارهاي فرا عادي محسوب مي شد و خرافات بسياري را در بين اقوام وقبايل مختلف دامن مي زد. افرادي که اين حرکات را انجام مي دادند گاهي تقديس و زماني از قبيله طرد مي شدند. امروز ثابت شده است که در چنين حالاتي مغز در حالتي دو گانه قرار مي گيرد: در حالي که توقف قشر مغز عموميت مي يابد، يک جزيره ي مغزي ـ جزيره اي که حرکات را کنترل مي کند ـ بصورتي بيمارگونه قابل تحريک باقي مي ماند. مهارت در انجام حرکات دقيق در نقاط خطرناک (زماني که فرد هنگام خواب راه مي رود) نيز معلول ناآگاهي نسبت به خطرات است. سخن گفتن در وقت خواب نيز به اين علت است که مرکز تکلم درمغز بطور کامل متوقف نشده است (29).
رايج ترين عقيده ي فرا عادي در مورد خواب، چيزي که به آن "رؤيا هاي حقيقي" نام داده اند. به اين ترتيب که اتفاقي براي فرد رخ مي دهد که وي احساس مي کند سالها قبل آنرا در خواب ديده است. در اين مورد کتاب هاي زيادي توسط نويسند گان کشورهاي مختلف برشته ي تحرير در آمده است که از مشهورترين آنها کتابي است که "ايزابل آ لنده" تحت عنوان "خانه ي ارواح" (30) نوشته ا ست. خانم قهرمان داستان کتاب قادرا ست وقايع را قبل از وقوع شان احساس کند و يا آنها را در خواب ببيند. بد يهي است اين اثر ادبي، مانند بسياري از آثار مشابه، محصول عاطفه و تخيل نويسنده ي آن و چه بسا نيازهاي بازار مصرف است و هيچگونه ارزش علمي، تجربي و تحقيقائي ندارد. ادعاي ديدن وقايع آينده در خواب نيز فاقد پايه علمي است و صرفأ متکي به ادعاي افرادي است که از نظر خودچنين چيزي را تجربه يا مشاهده کرده اند.
گرچه خواب در طول تاريخ همواره با پيچيدگي، دروغ پردازي و افسانه سازي هاي تلخ و شيرين همراه بوده است، ليکن نمي توان کساني را که مدعي اند وقايع را قبل از وقوع شان دررؤياي خويش ديده اند صد در صد دروغگو ناميد. ممکن است بپرسيد چطور ممکن است که هم پديده ي باصطلاح "رؤياي حقيقي" نا درست باشد و هم مدعيان آن دروغگو نباشند؟ وجود اين معضل در مرز مبهم و سايه روشني است که اغلب در اذهان بين روانشناسي و فرا روانشناسي بوجود مي آيد و افراد براي پديده هاي قابل تشريح روانشناسانه جنبه ي فرا عادي و فرا روانشناسانه قائل مي شوند. اجازه دهيد دراين رابطه ي بخصوص به يکي از تجارب خود اشاره اي داشته باشم:
اواخر سال 1356 خورشيدي، درتهران دختر خانم جواني، از بستگان دورما، درحالي که سرتا پا سياه پوشيده بود به خانه ي ما آمد و ادعا کرد که آنچه برايش در بيداري اتفاق مي افتد قبلأ آنرا در خواب مي بيند. من به او خاطرنشان ساختم که چنين چيزي ناممکن و حاصل توهمـّات اوست. اوسوگند ياد کرد که را ست مي گويد و اعلام داشت که کشته شدن برادرش را در تظاهرات خياباني قبلأ درخواب ديده است. ا ينجا نب چند سؤال را از او پرسيدم و آنگاه تحليل ذيل را به او ارائه دادم و از او خواستم که روي آن فکر کند و در ديدار بعد نتيجه را به من بگويد:
ـ "تو برادرت را سخت دوست داشتي بخصوص که تنها برادر و تنها پشتيبان تو در زندگي محسوب مي شد. به اين دليل هميشه نگران حا لش بودي و از انجا که او مرتبأ و بي پروا در تظاهرات خياباني شرکت مي کرد، تو مرتبأ تشويش دا شتي که مبادا او دريکي از اين تظاهرات کــُشته شود. از آنجا که اند يشه و دل نگراني انسان در خواب وي منعکس مي شود، توقبل از کشته شدن برادرت بارها و بارها خواب ديدي که براي او اتفاق بدي افتاده است. ليکن از آنجا که هيچ اتفاق بدي براي او نيفتاد تو براي رؤياي خود اهميت قائل نشدي و آنرا از ياد بردي. يکبار که اين اتفاق تاسف آور رخ داد تو آنرا با خواب خود پيوند دادي و احسا س کردن وقايع آينده را درخواب مي بيني."
يک هفته بعد دختر جوان آمد و گفت:ـ " به گذشته بر گشتم و روي مسئله فکر کردم؛ حق با شماست!"
پيش مي آيد که فردي در خواب مي بيند که مثلأ در امتحان آخر سال قبول شده و يا زمين همسايه را خريده است. او که به خواب و تعبير آن در بيداري اعتقاد دارد چنان تحت تاثير خواب قرار مي گيرد و توسط آن تشويق مي شود که تلاش خود را چند برابر مــــــي کند و بدين وسيله بدون آنکه خود متوجه باشد رؤياي خود را به تحقق مي کشاند. در اين زمان ممکن است وي عوامل مادي رسيدن به هدف خويش را کم بها دهد و فکر کند که از پيش موضوع را در خواب ديده است. پيش مي آيد که مثلأ فرد باصطلاح "صاحب کرامتي" به انساني سالخورده که به او اعتقاد دارد خبر دهد که خواب ديده است که وي در فلان تاريخ دار فاني را وداع خواهد گفت. همين گفته ممکن است باعث مرگ فرد پا به سن شود و عقيده عمومي را مورد رؤياي حقيقي دامن زند.
يک فرد مؤمن ممکن است در خواب ببيند که به زيارت خانه ي کعبه رفته است. اين فرد ممکن است قبلأ عکس خانه ي کعبه را ديده و يادر باره ي آن از ديگران شنيده باشد و همين ها را در خواب ببيند. حتي اگر هيچ کدام از اين اتفاقات براي فرد اتفاق نيفتاده باشد، او باز هم يک پيش زمينه ي ذهني در مورد مناسک حج و اجتماع حاجيان و ورد و دعا وغيره دارد، لذا معمولأ چيزهائي را درخواب مي بيند که اگر سالها بعد به مکــّه رود، کم وبيش همان چيزها را خواهد ديد. کمتر پيش مي آيد که فردي مؤمن خانه ي کعبه را بصورت ميخانه اي با لوليان بربط زن در خواب ببيند. کسي که ذ هن خود را بصورت آشيانه ي اوهام و خرافات در آورده است و اين انديشه در ذهن اش جولان مي زند که مثلأ در هنگام خواب روح انسان پرواز مي کند و به ناشناخته ها دست مي يابد، همواره دچار اين توهم مي شود که وقايع را قبلأ در خواب ديده است. برخي از اين افراد تا آنجا پيش مي روند که به نيت مي خوابند که درخواب ببينند که آيا مثلأ خود يا بستگا نشان ازفلان بيماري جان سالم بدر خواهند برد يا نه؟ البته در همه ي اين موارد نبايد نقش تصادف را از ياد برد، ليکن آنچه در بررسيهاي علمي مهم اند روند ها و قوانين اند نه تصادفات جسته و گريخته.
سخن واپسيناز ديد اينجانب پديده هاي فرا روانشناسانه محصول ذهن انسانها ست و وجود خارجي ندارند. از اين لحاظ، فرا روانشناسي قبل از هر چيز يک شبه علم ا ست که بايد آنرا درحوزه خرافات مورد تحليل قرار داد. آنچه را که امروزبه عنوان فرا روانشناسي جا زده اند متکي به تجربه، احساس يا مشاهده ي شخصي است ونه آزمايش علمي. پديده هاي روانشناسانه را معتقدين به آن ضمن نقل تجربه ديگران مورد بحث قرار مي دهند. مثلأ:
ـ "مرحوم پدرم مي گفت...."
يا:
ـ " بقول يک شاهد عيني...."
چنين برخوردي بدرد افسانه پردازان مي خورد نه کساني که در پي تحليل يافته هاي علم بشري هستند.اگر به فرض پديده هاي فرا روانشناسانه وجود خارجي هم داشته باشند، برخلاف دانش هاي تجربي، از هيچ گونه کاربرد عملي برخوردار نيستند. چگونه مي توان فرا روانشناسي را جدي گرفت در حالي که بعنوان مثال نه شيوه ي تازه اي براي جلوگيري از آلودگي محيط زيست پيشنهاد مي کند، نه وسيله اي براي جلوگيري از سقوط هوا پيما ها، نه يک انرژي جاي گزين و نه درماني براي بيماري هاي سرطان يا ايدز؟ فرا روانشناسي، بجاي ارائه ي مدرک عيني يا تجربي، ما را در دريائي از شگفتي هاي غير قابل آزمايش و تحقيق نا شدني غرقه مي سازد. فرا روانشناسي بجاي تکيه بر علم و کار برد انساني آن، خود را در گير يک سلسله خرافات و موهومات بي ارزش ساخته است: اينکه مثلأ فلان جمله ي عجيب و غريب را از پشت ديوار بخواند و يا مثلأ پيش بيني کند که کلثوم بي بي در نهم ذي القعده الحرام با مشتي رجب ازدواج خواهد کرد.
ساحران و کيميا گران ده ها قرن است که در پي کارهائي هستند که علم در عرض چند سال مطالعه، تحقيق و تجربه به انجام شان توفيق يافت. فرا روانشناسان بدنبال درمان همه ي دردها و معالجه ي معجزه آساي همه ي بيماري ها هستند، ليکن در اين زمينه بجاي پيشرفت همواره سير قهقرائي را پيموده اند. ما انسان ها همه ي پيشرفت هاي پزشکي را نه مرهون معجزه بلکه مديون تحول علم هستيم که دردوران مدرن و پسا مدرن خود بصورت يک نيروي عظيم مادي در آمده است. اگر دانشمندان به سحرو جادو متوسل مي شدند، بشر امروز نيز در مراحل اوليه تحول خود باقي مانده بود.
کوتاه سخن، متاسفانه امروز،زماني که سخن از پديده هاي فرا روانشناسانه به ميان مي آيد، حتي در محافل افراد تخصيل کرده بارها و بارها شنيده مي شود که:ـ "بالاخره يک چيزهائي هست."
دانش و تجربه عيني به ما نشان داده است که در حقيقت هيچ چيز نيست و اين مائيم که به علت ضعف ها، ترس ها، بي پناهي ها و ناآگاهي مان دلمان مي خواهد چيزهائي باشد و به همين دليل است که به اين اظهار محض وبي دليل د ست مي زنيم.
استوار غلام دانائي
پانزدهم مرداد ماه سال هزار وسيصد و هشتاد ويک خورشيدي
پا نويس1. Parapsychology
2. World Book, 2002, Edition, word, Parapsychology, p. 153.
3. G. Bauslaugh, “Science, Intuition and ESP,” Paranormal Borderline of Science, Buffalo, 1981, p. 29.
4. T. Roszak, Unfinished Animal, New York 1975. p. 85.
5. Extra Sensory Perception.
6. Psychokinesis.
7. K. Ramakrishna Rao, ed., The Basic Experiments in Parapsychology, Jefferson (NC), London 1984, p. 1.
8 ـ ازکتاب اسرار هيپنوتيزم تاليف مهرداد مهرين بانضمام بخشي در باره ي تله پاتي يا "خواندن فکر از دور" ترجمه نقي اصفهاني، چاپ پنجم، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، تابستان 1364، صفحات 156 و 157.
9. Clairvoyance
10 ـ "رؤياي حقيقي" از کلمه ي فرانسوي "دژاوو"
deja-vu
آمده است که ترجمه ي تحت اللفظي آن مي شود "من قبلأ ديده ام."
11 ـ ابو اسحق ابرهيم بن منصور ابن خلف النيسابوري، قصص الانبياء، باهتمام حبيب يغمائي، تهران 1359، صفحه ي 109.
12. Pyschokinesis
13 ـ رجوع شود به منبع شماره 8 صفحات 167 و 168.
14 ـ رجوع شود به کلمه ي
Extra Sensory perception
در منبع ذيل:
James Hastings, Encyclopedia of Religion
15. C. E. M. Hansel.
16. Charles G. Morris, An Introduction to Psychology, Prince Hall Inc., New Jersy, 1976, p. 326.
17. World Book, 2002 Edition, word Extra Sensory Perception, p. 458.
18. Ibid.
19. Committee for Scientific Investigation of Claims of Paranormal.
20. Ivan Frolov, Man-Science-Humanism: A New Synthesis, Progress Publisher, Moscow 1986, pp. 202-203.
21. V.P. Zinchenko, A.N. Leontiev, B.F. Lomov, A.R. Luriya, “Parapsikhologiya: fiktsii ili realnost?” (Parapyschology: Fiction or Reality?” in: Voprosy filosofii, No. 9, 1979, p. 135. As cited in Ibid, footnote, p. 203.
22. Stephen Toulmin.
23. Yuri Orfeyev &
Alexander Panchenko, Parapyschology: Science or Magic?”, Social Sciences, USSR Academy of Science, No. 1, 1988, p. 221.
24. Footnote No. 20, p.203.
25. Mario Bunge.
26. Footnote No. 23, p. 221.
27. Michael Mulkay, Science and the Sociology of Knowledge, London 1979, p. 84.
28 ـ حتي تعبير گران خرافه پرست ناگزير براي رؤياي افراد مبناي مادي قائل شده و خواب را با توجه به شرايط طبيعي و مادي انسانها تعبير کرده اند. مثلا شيخ بهائي دررابطه با تعبير خواب چنين سروده است:
شتري گــــــــــــر بخواب کس آيد مشکلاتش تمــــــــــام بگشايد
سبزه و مـــــرغزار را در خواب گرببيني ترقي است و شبا ب
کوه اعظـــــم اگر بخواب آيـــــــد علم و حلم و کما لت افزايـــد
تخم کشتن به خواب فرزند ا ست کثرت مال و زر دل بنداست
هـــرکه بيند به خواب سنگستا ن يا بيابان گـــرم وريگ روان،
ا فتـــــد او در مصيبت و محنت زود از دست او رود نعمــت
مور در خواب گوسفندان اســت که ترا کسب و منفعت زآن است
رجوع شود به سرّ المستتر در علوم غريبه و جفر و خوابنامه شيخ بهائي وخواص اسماء الله و دانستن بعضي مطالب مجهوله بقلم "حضرت حجة الاسلام آقاي حاج سقا زاده واعظ شهير"، تهران (ناشر و سال انتشار نامعلوم)، صفحات 147 تا 158.
29 ـ از کتاب خواب از نظر پاولوف، در باره ي خواب چه مي دانيد نوشته ي ل. روخلين ترجمه ي ولي الله آصفي، انتشارات گوتنبرگ، تهران، صفحات 128 تا 133.
130. The House of Spirit.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید