در ذيل خلاصه اي از مقاله «چشم انداز جهاني مسيحيت معاصر» نوشته «سيمون بارينگتون وارد» تقديم مي گردد. اين مقاله توسط استاد فاضل جناب آقاي دکتر همايون همتي ترجمه شده و به همراه ساير مقالات، کتابي با عنوان «مقدمه اي بر شناخت مسيحيت» را شکل داده است. اين دانشجو مطالعه اين کتاب را به دوستان بسيجي توصيه مي کند.
مسيحيت که در غرب نشو و نما يافته، امروزه بخشي از مشکلي است که تمام جريانهاي اعتقادي با آن روبرو هستند. اکنون همه فرهنگها با افتراق و جدايي امر معنوي و امر عادي روبرو هستند. اين امر ريشه در عصر روشنگري قرن هجده دارد که به نوبه خود محصول مسيحيتي بود که اتحاد بالقوه عناصر مختلف جامعه بشري مکنون در مسيحيت را ناديده گرفته بود. اين اتحاد همان رابطه مشخص بين دو عالم روحاني و جسماني و انسان و خداست و به فرهنگ غرب درک خاصي از واقعيت داده است. اين نگرش گرچه در توسعه علوم و فنون کمک کرده است اما براي هدايت سياسي اجتماعي و فکري، ناکافي بوده است.
با زوال نسبي تمام اعتقادات ديني در عصر بحران جهاني مي توان گفت جنبش هاي احياي مذهبي در آن بيشتر بيان علايم مرض بوده و هست تا درمان آن. در طول تاريخ تمام فرهنگها و جوامع از اساس در حال فروپاشي بودند و همه آنها نياز داشتند که بر مشکلات ذيل پاسخ گويند:
1. ارتباط بين ماترياليسم شکاک و مدني و نوعي احساس غربت رمانتيک يا خيال پردازي آرمان گرايانه
2. تعادل بين نهادهاي اجتماعي و مراکز قدرت سياسي و اقتصادي و جستجوهاي فردي براي کسب رضايت دروني و يافتن جامعه راستين
3. تعادل بين نظم مباني عادلانه و آزادي 4. همنوايي بين آزادي فردي و کنترل اجتماعي 5. همسازي بين امر عقلاني و شهودي.
مسيحيت درشکل فرقه فرقه شده غربي و مخصوصا نوع خودپسند و پرخاشگر آن به جاي حل مشکل بر مشکل افزوده است. با همه اينها اين امکان وجود دارد که در داخل مسيحيت ابزارهاي فهم تازه از معني و پتانسيل آن وجود داشته باشد. نشانه هاي تولد نوعي کليسا که فراتر از غرب و شرق و شمال و جنوب است در سراسر جهان در حال نمايان شدن است و اين نشان مي دهد که مسيحيت يکبار ديگر بذرهاي التيام و اتصال آن افتراق بزرگ را مي افشاند. در غرب کساني که در حواشي دنياي مسيحيت و در مرز ميان اديان زندگي مي کنند، اين معنا را بهتر درک کرده اند. آناني که شکل معتبري از پيام مسيحيت را در مي يابند کساني هستند که در برزخ ميان دو دنياي متفاوت زندگي مي کنند. فضاي اخلاقي درخشان که روحيات ما بر آن بنا شده است با دنياي سرمايه داري غرب سازگار نيست. در ميان مسيحيان اروپاي شرقي هم چنين دريافت مجددي از کمال حقيقي انجيل در حال شکل گيري است و فقرا در سراسر جهان از تقريرات نو استقبال مي کنند. در سر تاسر آمريکاي لاتين انجمنهاي مسيحي شکل گرفته است که مردم را به فعاليت سياسي - اجتماعي فرا مي خوانند. آنها اين فعاليتها را جلوه عشق مسيحايي مي دانند.
حتي اقدامات آنها به ايدئولوژي گرايي سياسي منجر مي شود. بشارتهاي کتاب مقدس درباره مهاجرين آزادي بخش بني اسرائيل از مصر و بعدا اسارت طولاني آنها در بابل براي مسيحيان آمريکايي لاتين معناي عميقي پيدا کرده است. آنان احساس مي کنند براي تحمل بالقوه يک مبارزه سياسي طولاني نياز به بسيج تمام منابع معنوي وجود دارد. بنابراين تلاش دارند عبادت و دعا را با هم در آميزند.
در شرق نيز الهياتي مطرح مي شود که در مقابل فقر و بي عدالتي حساس است و شديدا رويکردي مادي و سياسي به قضايا دارد.
در چنين فضايي غالبا آزادي فراواني براي ساير اديان و اختلاط با پيروان آنها ، احترام به آنها و آمادگي براي تبادل متقابل با آنها وجود دارد. بنابراين انسانيت مشترکي از دنياي تقسيم شده گذشته در ظهور است حال.
نويسنده : سيمون بارينگتون وارد
مترجم : همايون همتي
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید