اما در كانون خانواده پدر يا مادر به عنوان مدير خانه قبول مسئوليت نمودهاند و تلاش خود را براي حفظ و پيشرفت حيطه نظارتيشان به كار ميگيرند. اما بايد پرسيد كه مديريت آنها در خانه چگونه است؟ اگر از فرزند خود بپرسيد كه معيار سنجش مدير خانه چيست، چه پاسخي ميشنويم؟ اين سؤال را مطرح كنيد و فاصله عملكردمان با معيارها را اندازهگيري نماييد.
مطمئناً فرزند ما از مديرش توقع تصميمگيري درست و بجا را دارد. اما آيا همواره در اتخاذ و اجراي تصميمات تحكم داشتهايم و از حق استصوابي خود سوءاستفاده نمودهايم و يا از همفكري و تصميمگيري مشاركتي بهره جستهايم. در طرحريزي برنامه خانه آيا ضوابط و روابط را حفظ كردهايم و يا اين كه بهترين برنامه را تنها ديكته نمودهايم؟ آيا به افراد اهل خانه مسئوليتهاي متناسب با توانايي و ظرفيت ذهنيشان دادهايم و يا به دليل نداشتن وقت كافي، براي رها شدن از قيود و تعهدات مشترك افرادمان را به انجام مسئوليتهايي اجبار و عادت دادهايم؟ آيا در زمان تشويق يا تنبيه فرزندمان، ملاك و معيارهاي درستي داشتهايم و يا براساس حدس و گمان و از روي بيحوصلگي براي خالي نبودن عريضه تصميم به تشويق يا تنبيهي نامتناسب گرفتهايم؟واقعيت اين است كه مديران موفق آنهايي هستند كه ابتدا در محيط خانه، مديريت را تمرين كردهاند و طعم شايستگي را ابتدا از نگاه رضايتمند همسر و فرزند چشيدهاند. اين مديران با نيرويي مضاعف و دلگرمي خاصي وارد محل كار خود شده و سعي ميكنند تا روشي دلسوزانه و مشابه خانه بر كار اعمال كنند و جو همكاري براي رسيدن به اهداف مشترك را آماده و پياده كنند. آنها انجام كار برايشان مشكل نيست، چرا كه رضايتمندي و موفقيت را در اثر نوع كاركردشان هر لحظه احساس ميكنند. با قاطعيت تصميم ميگيرند و اجرا ميكنند چرا كه مهر تأييد را از طرف خانواده به همراه دارند.
با اين مقايسه ميتوان براي پي بردن به ميزان لياقت و كفايت مديريت در خانه از فرزندان دلبندمان كه هر آنچه ميكنيم، براي آنهاست بخواهيم تا به ما امتياز دهند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید