ما در اين مقال درپي پاسخ به اين سوال هستيم که شاخصه ها و مباني اعتقادي پروتستانتيسم لوتري چه بوده و نقش پروتستانتيسم مسيحي و تاثير پذيري لوتر و همفکران وي از عهد عتيق و آموزه هاي يهود چه نقشي در نضج و شکل گيري مسيحيت صهيونيستي ايفا نموده است؟
ما در اين مقال درپي پاسخ به اين سوال هستيم که شاخصه ها و مباني اعتقادي پروتستانتيسم لوتري چه بوده و نقش پروتستانتيسم مسيحي و تاثير پذيري لوتر و همفکران وي از عهد عتيق و آموزه هاي يهود چه نقشي در نضج و شکل گيري مسيحيت صهيونيستي ايفا نموده است؟
بيان داشتيم که پروستانتيسم و روشنگري، دو واقعه بزرگ و دو مرحله از روندي هستند که تمامي باورها و انديشه هاي انسان غربي (يا بخشهاي قابل توجهي از انسانهاي ديگر جوامع) را در ارتباط با دنيا، جهان و زندگي از بنياد تغيير داده و در پي ايجاد يک دنياي غيرديني بوده اند. همراه با ايجاد اين دنياي غيرديني، انسان را نيز از «بندگي و ستايش خالق خود» به مثابه وظيفه فطري و اصلي او باز داشته و به ستايش و پرستش خود واداشته اند.
مهم ترين دستاوردي که با پروتستانتيسم آغاز گرديد و با روشنگري ادامه يافت، قطع ارتباط حيات فردي و اجتماعي با دين و مرتبط ساختن آن به ايدئولوژي ها و بدين ترتيب پشت کردن به آخرت گرايي و روي آوردن به دنياگرايي بود. اين دو واقعه، باور به «گذرا و بي ارزش بودن دنيا» را از ميان برداشته و به جاي آن باور «پاينده، ابدي و بي نهايت ارزشمند بودن دنيا» را قرار داده اند. ايضا پروتستانتيسم و روشنگري مفهومي را که «دين» براي انسان در بر داشت، تغيير داده، دين را در ميان چهارديواري معابد و پرستشگاهها زنداني کرد و بدين ترتيب در صدد بوده تا خصوصيت دين و فرايند بيدچون و چراي اتوريته ديني يا الهي را که همانا «نظام دهي به امور دنيا» بود از ميان بردارد. پروتستانتيسم حرکتي بود که نظام اروپايي ايجاد شده تحت اقتدار کليساي کاتوليک را ويران ساخت. همراه با پروتستانتيسم، دين از مفهوم حقيقي خود جدا شده، به کاتاليزوري اجتماعي تبديل شد که اهداف نظام فکري سکولار را تقديس نمود و بدين ترتيب پيشاهنگ حرکتي گرديد که حيات دنيوي را به اساسيدترين هدف انسان بدل ساخت. کوتاه سخن اينکه همراه با ايدئولوژيها، دينهاي غير آخرتدگرايي نيز سر برداشتند که هدف آنها دستيابي به «بهشت هاي روي زمين» بود. پروتستانتيزم نيز به عنوان اولين عامل مهم در تضعيف آخرتدگرايي، سردمداري دينهاي غير آخرت گرا را عهده دار شد.
سوال اصلي: حال سوال اصلي اين يادداشت آن است که چه عاملي باعث جذب روشنفکران به پروتستانتيسم به عنوان دين غير آخرت گرا شد و به عبارت ديگر چه انديشه مافوقي رفرميست ها و روشنفکران را به نحوي تحت تاثير قرار داد که اشتهاي گستردهداي در ايشان جهت اتخاذ تئوري هاي دنياگرا و آخرت گريز ايجاد نمود؟ آيا دين و تئوري متقدمي وجود داشته است که از گذشته هاي دور به دنبال «بهشت زميني» بوده و به عنوان «عامل تمدني و اعتقادي» پروتستانها و روشنفکران را تحت تاثير خود قرار داده باشد؟
در اين رابطه سخنان علي عزت بگوويچ رئيس جمهور سابق بوسني هرزگوين و يکي از انديشمندان جهان اسلام بسيار روشنگر است. وي مي گويد: «در ميان تمامي اديان، يهوديت ديني دنيوي و داراي تمايلات چ' است. بهشت دنيوي موعود و کليه تئوريهاي يهودي مطروحه، از اين تمايل ناشي مي شود. «کتاب ايوب» روياي تحقق عدالتي است که بايد در اين دنيا محقق شود. يعني در آن دنيا نه، بلکه در اين دنيا فورا بايد تحقق يابدا! يهوديان خبر از آمدن ملکوت خداوند، قبل از آمدن حضرت عيسي (ع) را داده اند، اما آنها بر خلاف مسيحيان نه در آن دنيا که در همين دنيا آن را انتظار ميدکشند. در ادبيات ديني يهود در اوان ظهور مسيحيت، مسيح به عنوان شخصيتي که عدالت را به اجرا درمي آورد مورد مدح و ستايش قرار مي گيرد براي کساني که اهل راستي و درستي هستند دنياي فاقد خوشبختي مفهومي ندارد. اين بنياد و اساس عدالت يهودي و هر عدالت «اجتماعي» است. ايده بهشت دنيايي در ذات خود يهودي است. نه تنها از نظر محتوا بلکه از نقطه نظر منبع و سر چشمه نيز چنين است. قالبي يهودي براي تاريخ گذشته و آينده، براي ستمديدگان تمامي دورانها و بدبختيها که فراخواني پر قدرت است. اين قالب را قديس آگوستين به مسيحيت و مارکس به سوسياليسم منتقل کرد. (برتراند راسل، تاريخ فلسفه غرب) تمامي قيامها، اتوپياها، سوسياليسمها و ديگر جريانات که خواستار ايجاد بهشت در روي زمين هستند، در بنيان و ماهيت خود داراي آبشخوري توراتي و عهد عتيقي بوده وريشه اي يهودي دارند.» (?)
اين تحليل بسيار خردمندانه است. حقيقتا بر خلاف اسلام و مسيحيت، در دين يهود ايمان به آخرت وجود ندارد، بلکه بر عکس ميل و حسرت دستيابي به «بهشت زميني» و به بياني ديگر «وابستگي به دنيا» در آن وجود دارد. شدت اين وابستگي را قرآن کريم چنين بيان مي دارد: «آنان را از مردم ديگر، حتي مشرکان به زندگي اين جهاني حريص تر خواهي يافت و بعضي از کافران دوست دارند که هزار سال در اين دنيا زندگي کنند، و اين عمر دراز عذاب خدا را از آنها دور نخواهد ساخت که خدا به اعمالشان بيناست.» (سوره مبارکه بقره، آيه ??)
به همين علت رويکرد اين روند که با پروتستانتيسم آغاز گرديده، با روشنگري ادامه يافت، حرکت از «بهشت اخروي» به سوي «بهشت دنيوي» و از مسيحيت کاتوليک به يهوديت است. جريان روشنگري که به اوج قله لذت پرستي رسيده، در مرحله اي که وابستگي آن به دنيا در بالاترين حد خود است، و از مسيحيت کاتوليک که به دست شستن از دنيا دعوت مي نمايد، بسيار فاصله دارد و به يهوديتي که ويژگي آن در آيه قبل مشخص شده، بسيار نزديک است و در اين هيچ شکي وجود ندارد. اما اين نقطه عطفي که از نظر فلسفي تحت تاثير آشکار نفوذ عبراني «گري» است، عملا چگونه قابل تغيير است؟ آيا اين رخداد امري اتفاقي بوده است يا معماران پروتستانتيسم و روشنگري در چمبره «يهوديزه شدن» گرفتار آمده بودند؟
پروتستانتيسم، تاثيرپذيري لوتر از عهد عتيق و زايش مسيحت صهيونيستي: هنگامي که چگونگي پيوستن لوتر به عنوان مهم ترين رهبر و پيشواي پروتستانتيسم به اين باور را مورد مطالعه قرار مي دهيم، با تمايلات شديد و فوق العاده او به دين عبراني و منابع اين دين روبرو مي شويم. لوتر به هنگام اعلام اساس دين جديد خود که با سنتهاي کليساي کاتوليک کاملا متفاوت بود، به عهد عتيق متمايل شده بود. او که زبان عبراني را آموخته بود، به مطالعه منابع عبراني پرداخت. لذا او و همفکرانش در منابع يهودي چيزهاي بسياري يافتند.
در«دانشنامه يهود» در ارتباط با موضوع چنين آماده است: «حرکت اصلاحي مسيحي در حد بسيار وسيعي از ادبيات و فلسفه يهودي تاثير پذيرفته بود. به طوري که به آن از جانب رقبا و مخالفين اين رفورم و حرکت به عنوان «يهودي گري» نگاه مي شد ا گروههاي مختلف پروتستان به فرمان تورات به عباداتي از جمله آيين «شابات» که از نظر کليساي کاتوليک مطرود و منسوخ اعلام شده بود، پرداختند و به عهد عتيق (تورات) بيش از عهد جديد (انجيل) وابسته شدند. تمامي رهبران شاخص و مهم اصلاح گرايي در قرن ??و?? با زبان عبري آشنايي داشتند و منابع يهودي را مورد مطالعه قرار مي دادند و بدون استثنا تمامي آنها به تئولوژي عهد عتيق باز گشتند. جان هاوس، زوبنگلي، ميخائل سروتوس، کالوين و لوتر از جانب مخالفين خود متهم مي شدند که يا يهودي شده اند و يا يهوديزه گرديده اند. تاثيرات قطعي عهد عتيق (تورات) در مذاهب پيورتانيسم و انگولو آمريکن مشاهده شد.»
تاثيرپذيري لوتر و همفکران او از عهد عتيق، به طور طبيعي مورد بروز تغييرات در فهم ديني کليساي کاتوليک گرديد. تغييرات بزرگي که پيش از اين در آن وجود نداشت. باور به بهشت و جهنم وجود ندارد. «هر چه هست» در همين دنياست. بهشت در دنيا بوده و همواره با آمدن مسيح بر پا خواهد گرديد.
رويکرد به عهد عتيق دستاورد مهم ديگري هم داشت. کليساي کاتوليک بر اساس تفسير آيه ?? از بخش ششم انجيل لوقا سود و ربا را «حرام» شمرده و آن را ممنوع نموده بود، در حالي که در عهد عتيق (تورات) سود و ربا ممنوع نگرديده و بر عکس مورد تشويق قرار مي گيرد. به همين علت نيز در عصر ميانه غير از يهوديان، کمتر مسيحي وجود داشت که به ربا خواري اقدام نمايد. معماران پروتستانتيزسم تحت تاثير عهد عتيق و با «اجتهاد»، ممنوعيت ربا و سود را لغو نمودند. کالوين در کتاب خود موسوم به «سود وربا» آيه مذکور را که ناظر بر حرمت ربا و سود بود، چنين تفسير کرد: «در اينجا هيچ دليلي در مذمت ربا خواري و سودوجود ندارد.» (?) بدين ترتيب ربا خواري و بانکداري که در طول قرنها، حرفه اي يهودي محسوب مي شد، در تمامي منطقه شمال اروپا که تحت تاثير و نفوذ پروتستانتيسم بود با سرعت گسترش يافت.
لوتر و همفکران او با سر لوحه قرار دادن عهد عتيق و مطرح نمودن چنين نظريهداي به طور طبيعي حکم قابل توجه ديگري را نيز پذيرا شده بودند: «بنا بر عهد عتيق، يهوديان «قوم برگزيده خداوند» بوده، از ديگر اديان و ملتها برترند. سرزمينهاي مقدس از سوي خداوند به آنها هديه شده است و «متعلق » به آنهاست.» لوتر اين احکام عهد عتيق را از نظر دور نداشت. علي رغم اينکه اين نظريات و طرح آنها مي توانست از جانب مخالفان، او را به يهودي شدن متهم نمايد، همچنان به ستايش يهوديان و پا فشاري بر تز «قوم برگزيده خداوند» بودن آنها پرداخت. لوتر در کتابي که در سال ???? م تحت عنوان «عيسي مسيح يک يهودي زاده شده» به رشته تحرير در آورده بود، به تفصيل به طرح نظريات خود در اين باره پرداخت. وي به عنوان پيشواي پروتستانتيسم اعلام داشت: «يهوديان خويشاوندان خداوند ما (عيسي مسيح) هستند، برادران و پسر عموهاي اويند، روي سخنم با کاتوليکهاست، اگر از اينکه مرا کافر بنامند خسته شده اند، بهتر است مرا يهودي بخوانند.» (?)
اين تقرب جويي قابل توجه لوتر به يهوديان به ابعاد جالب توجه ديگري رسيد. «دانشنامه يهود» اين مسئله چنين بيان مي دارد: «لوتر ضمن طرح اينکه يهوديان جهت رسانيدن پيام خداوند به تمامي جهانيان انتخاب شدهداند، آنها را مورد ستايش قرار مي دهد. او مي گويد که يهوديان حامل برترين خونها در رگهاي خود هستند. روح القدس به واسطه آنها کتاب مقدس را به اقصي نقاط دنيا برد. آنها فرزندان خدايند. ما در مقايسه با آنها بيگانه ايم. همانطور که در داستان «زن کنعاني» آورده شده است ما همچون سگاني هستيم که از خرده نانهاي بر زمين ريخته اربابان خود ارتزاق مي کنيم.» (?)
يهوديان عصر لوتر، هم شخص وي و هم پروتستانتيسم پايه گذاري شده توسط او را از جان و دل مورد حمايت قرار داده مورد «تقدير» گسترده اي قرار دادند. «دانش نامه يهود» مي نويسد: «ضربه ويرانگري را که لوتر بر کليساي کاتوليک وارد کرد در وهله اول از طرف يهوديان مورد حمايت قرار گرفت.» همچنين مي افزايد: «بعضي از شخصيتهاي دانشمند از يهوديان سفاردي پراکنده در دنيا مثل جوزف ها کوهن از جريان اصلاحات، هواداري قابل توجهي به عمل مي آورند.» و باز در ادامه مي خوانيم: «آبراهام ب. اليزرهالوي»، خاخام کابلائيست گفته که لوتر در پنهان يهودي بود و تلاش مي کرد تا مسيحيان راآرام آرام به (سمت) يهوديت متمايل کند.»
مجددا در دانشنامه يهود با چهره لوتردر قالب يک فرد يهودي روبرو مي شويم: «مارتين لوتر از طرف کليسا فردي «نيمه يهودي» ناميده مي شود. بعضي از يهوديان مثل آبراهام فاري سول، لوتر را يهودي پنهانکار متجدد مي دانند که تلاش نمود تا حقيقت ديني و عدالت را استوار سازد، نوآوريهاي او را اقدامي در راستاي بازگشت به يهوديت اعلام مي دارند.»
حرکت آغاز شده توسط لوتر که غير يهوديان را «سگان جيره خوار اربابان حقيقي خود (که با تغذيه از باقي مانده سفره آنها ادامه زندگي مي دهند.)» تلقي مي کرد، از سوي يهوديان، خدمتي در راستاي تئولوژي ديني يهودي مبني بر ضرورت آماده سازي و تحقق بهشت زميني که لازمه آن آمدن مسيح بود عنوان شد: «يهوديان مارتين لوتر را به عنوان فردي ديدند که ضمن ايجاد انعطاف در مسيحيان براي رويگردانيدن از انديشهدهاي نادرست خويش، آنها را نجات داده و در راستاي آمدن مسيح راه را پيراست.» (?)
نتيجه اينکه پروتستانيسم با پذيرش عهد عتيق و جهان بيني عبراني پروسه مهم يهوديزه شدن را آغاز کرد. اين روند يهوديزه شدن به طور شفاف و آشکار در مذهب پيوريتانيسم که انگلستان و آمريکا را عميقا تحت تاثير خود قرار داد قابل مشاهده است. در اين خصوص در شماره بعد به بحث و بررسي خواهيم پرداخت.
مهدي امينيان
پي نوشت ها:
(?): ??? FS ,???? ,lubnatsI iraL niyay riheN ,malsI adnisarA itaB ev ugoD .civogebtezzi ilA .???
(?): .??.p ,? loV ,aciaduJ aidepolcycnE
(?): .???.p ,msitimeS itnA fo yrotsiH ,vokailoP noeL
(?): .???.P ,? loV ,aidepolcycnE hsiweJ ehT
(?): پروتستانتيسم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، نصير صاحب خلق، صص ?? .??
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید