بسياري از کشورها داراي يک جريان اصلي فرهنگي هستند که مردم اين جوامع بدرجات متفاوت در آن مشارکت دارند. علاوه بر اين فرهنگ ملي، خرده فرهنگهايي وجود دارند که معمولا در زير مجموعه فرهنگ ملي قرار مي گيرند. اين خرده فرهنگها بر اساس مذهب، نژاد، قوم ، منطقه، طبقه و هر نوع تمايزات، زير لواي يک فرهنگ کلان مي گنجند و در چارچوب مشترکات تعامل مي کنند. امريکا همواره دربرگيرنده مجموعه کاملي از اين خرده فرهنگها بوده است. در اين کشور جريان اصلي فرهنگي، فرهنگ آنگلو - پروتستان است که بسياري از مردم با هر خرده فرهنگي در آن مشارکت دارند. بيش از 300 سال پيش اين فرهنگ را مهاجران به عنوان هسته اصلي هويت امريکايي بنيان گذاشتند.
پرسش اين است که آيا اگر به جاي پروتستانهاي بريتانيايي، کاتوليکها در امريکا ساکن مي شدند، امريکا همان امريکا مي شد؟ جواب منفي است. برخي معتقدند در آن صورت امريکا چيزي شبيه به مکزيک و برزيل مي شد.
فرهنگ امريکايي و مولفه هاي آن محصول انگلستان است. پروتستانيسم و جوهره آن در انگلستان تضعيف شد ولي مهاجران آنرا با خود به قاره جديد بردند و بر اساس آن زندگي جديدي در قاره جديد پي افکندند.
مبدا فرهنگ انگليسي مورد پذيرش و تعديل قرار گرفت و به مدت سيصد سال بر آن پافشاري شده است که نياکان مشترک هم بعدها به آن اضافه شد و امريکاييها اکنون احساس تعلق خاصي به آبا و اجداد مشترک دارند. از نقاط مشترک ديگر از زبان، مذهب، اصول حکومت، شيوه مصرف و زيست و تجارب جنگي مي توان نام برد. خلاصه اينکه ارزشهاي پروتستان کماکان حيات دارند. درباره زبان هم بايد گفت تلاش برخي براي طرح کردن زبان آلماني به عنوان زبان رسمي هم شکست خورد و راه به جايي نبرد. بنجامين فرانکلين رسما عليه اين حرکت موضع گرفت.
نهادهاي سياسي و قانون مهاجران در قرون هفده و هجده ايجاد شدند که عمدتا برگرفته شده از نهادها و رويه هاي نظام تئودور در انگليس اواخر قرن شانزدهم و اوايل قرن هفدهم است.
اين مباحث شامل قدرت برتر و محدود کنندگي حقوق اساسي در ارتباط با حکومت، تلفيق کارکردهاي مجريه، مقننه و قضائيه و تقسيم قوا ميان نهادها، توازن نسبي قدرت قوا، دو نهادقانونگذاري، مسئوليت قانونگذاري در برابر موکلان محلي خود، وجود يک ارتش ثابت ، مي شود.
در طول قرن نوزدهم و بيستم، مهاجران به روشهاي مختلف اعم از زور و ترغيب وادار به تبعيت از عناصر مرکزي فرهنگ آنگلو پروتستان مي شدند. وجود کثرت گرايان فرهنگي ، وجودچند جانبه گرايان فرهنگي و سخنگويان اقليتهاي قومي و مذهبي نشان از موقعيت اين تلاشها دارد.
اما درطول تاريخ، مهاجرين مجبور مي شدند ، فشارهاي وسيعي را در پذيرش فرهنگ آنگلو - امريکن تحمل کنند. لذا به عقيده برخي، امريکا ملتي است که درباره هويت، به خودش دروغ مي گويد و مي افزايند امريکا ملتي از اقليتهاست که تحت سيطره يک اقليت قرار دارد که انديشه و عمل خود را ديکته مي کند. آنگلوها خود را نخبه مي دانستند و لذا ارزشهاي پروتستان بر فرهنگ کاتوليک در امريکا تفوق دارد. پروتستانيسمي که حامي و حامل سکولاريسم است. البته مذهب در سطح فردي در ميان پروتستانهاي امريکايي قوي تر و نافذتر از ساير پروتستانهاست. پروتستانيسم با آراي جان لاک و ليبراليسم هم تلفيق شده و با ترکيب با قدرت مداري ماکياولي و تفکيک قواي مونتسکيو سياست و حکومت را شکل داد. هم مذهب و هم سود طلبي و انگيزه هاي اقتصادي و سياسي در مهاجرت مردم انگلستان نقش بسزايي ايفا کرد.
امريکاي آزاد و مستقل از انگلستان با فرهنگي پيوريتاني پردازش شد و اخلاقي گرايي و احياگرايي و استثنا گرايي در تشکيل جوهره آن نقش کليدي ايفا کرده و مي کند. پيوريتانيسم در ادامه پروتستانيسم، صاحب تفوق و تعيين کنندگي است - گرچه اعتراضات فراواني از سوي فرقه هاي مختلف نسبت به اين تسلط صورت گرفته است -اما در مجموع تعيين کنندگي از آن اصول ثابت امريکانيسم بوده است که کمتر تغيير يافته است.
اکنون اختلافات هويتي نسبت به گذشته مشهودتر است. «پاتريک بيوکنان» نويسنده کتاب The DEATH Of The West معتقد است که قبلا خرده هويتها در همديگر ترکيب بودند اما اکنون اين ترکيب مانند ترکيب مخلفات سالاد است که اجزاي آن کاملا در يکديگر حل نمي شوند. وي تعارضات فرهنگي، مشکلات مهاجرين و رشد اسلام گرايي را نشانه زوال غرب مي داند.
نويسنده : نعمت الله مظفرپور
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید