با اعلام استعفاي اسقف بلژيکي، «ون هيلويي» در 24 آوريل 2010 (3/2/89) از سمت خود در کليساي کاتوليک بهخاطر سوءاستفاده جنسي، عمق بحراني که واتيکان با آن روبروست، بيشتر شد. روشنشدن سوءاستفاده جنسي اسقفها و کشيشهاي کاتوليک در کشورهاي مختلف از جمله، آمريکا، ايرلند، آلمان، فرانسه، اتريش و شيلي، واتيکان را در کانون توجه بينالمللي قرار داده است. در مقابل فشارهاي فراوان اجتماعي و سياسي که عليه واتيکان در اروپا و آمريکا بهوجود آمده، واکنش دستيار ويژه پاپ، بحران کليساي کاتوليک را عميقتر کرد. اسقف «رانيرو کانتالاسا»، در 2 آوريل گفت: «حمله خشن و سازمان يافتهاي عليه کليساي کاتوليک و شخص پاپ در سرتاسر جهان به راه افتاده است.» توجه بينالمللي به واتيکان چگونه قابل ارزيابي است و چه ارتباطي با سياست بينالمللي پيدا ميکند؟
واتيکان صرفاً يک کليسا يا مجموعهاي از اسقفهاي عاليرتبه نيست. واتيکان نهادي است که ابعاد مذهبي، اجتماعي و سياسي را دربر ميگيرد. از زاويه مذهبي، بيشترين پيروان مسيحيت در جهان، کاتوليک هستند و واتيکان شبکه گستردهاي از فعاليتهاي اجتماعي را در سرتاسر جهان، اعم از مدارس، يتيمخانهها، دانشگاهها و مراکز آموزشي و پژوهشي، اداره ميکند. واتيکان به مثابه يک دولت ـ ملت عمل کرده، نزد کشورها و سازمانهاي بينالمللي سفير اعزام ميکند. در اين زمينه بايد گفت که واتيکان از نظر برخي منتقدين مجموعهاي پيچيده و پر رمز و راز است که تصميمات دروني آن در هالهاي از ابهام قرار دارد و لايههاي مخفي آن ناشناختهاند، اما وراي اين پيچيدگيها و ابعاد، واتيکان نهادي از حضور دين در سياست بينالمللي است. رهبري واتيکان يا شخص پاپ، نقش بسيار تعيينکنندهاي در مشخصکردن سمت و سوي حرکت آن دارد. پاپ بنديکت شانزدهم، رهبر فعلي کليساي کاتوليک، آلماني الاصل و از نظريهپردازان برجسته کليسايي، با ديدگاههاي خاص در مورد سياست جهاني است. اظهارات او در برخي موارد با واکنشهايي تند توسط ساير فرقههاي مسيحي و همچنين پيروان ساير اديان روبرو شده است. او در پي «دوباره مسيحيکردن قاره اروپاست» و بازگرداندن مسيحيت به اروپا را يکي از مأموريتهاي خود قلمداد ميکند. کارنامه فردي وي در مسئوليتهاي پيشين، کليسايي پرچالش، سختگيري در برداشتها و تسامح درخصوص کشيشهاي خاطي زيردست، مخصوصاً در انحراف رايج سوءاستفاده جنسي از کودکان و نوجوانان را نشان ميدهد. «نيويورک تايمز» اسنادي را بهچاپ رساند که نشان ميداد او در دوران مسئوليتهاي کليسايي در آلمان، عليرغم آگاهي از سوابق نادرست برخي کشيشها، دست به تنبيه لازم عليه آنها نزد. بحران کنوني را برخي ناشي از اين سنت اغماض کليسايي ميدانند.
ترديدي نيست که بحران سوءاستفاده جنسي از کودکان و افتضاحهايي که پي در پي در کانون توجه بينالمللي قرار ميگيرند، واتيکان را با يکي از بزرگترين چالشهاي تاريخي خود روبرو کرده است. در سطحي وسيعتر، اين بحران از فروريختن الگوهاي اخلاقي خبر ميدهد، اما نميتوان از بعد سياسي آن غفلت داشت. از جهت سياسي، گفتني آنکه مذهب در سرتاسر جهان بهعنوان نيروي مؤثر مطرح شده است. مذهب در معناي موسع خود، هميشه در سياست بينالمللي نقش ايفا کرده است. همانگونه که «دانيل نيکسون» Daniel Nixon در کتاب جديدالانتشار خود با عنوان «تلاش براي قدرت در اروپاي مدرن: تنازع مذهبي، پويايي امپراطوريها و تغييرات بينالمللي» روشن کرده است، در پيدايش مفاهيم مدرن سياسي نظير دولت ـ ملت، نقش جنبشهاي پروتستاني هم جدي بوده و نميتوان صرفاً گفت که اين مفاهيم در نيروهاي غيرديني ريشه گرفته است.
تقريباً اجماعي در بين کارشناسان روابط بينالملل در حال شکلگرفتن است که مذهب در سرتاسر جهان، نقش جديدي در سياستهاي داخلي و خارجي يافته است. بخشي از اين روند منازعه دروني و بسيار سخت، در غرب در جريان است. «کارن آرمسترانگ» Karen Armstrong در شماره نوامبر 2009 مجله «فارين پالسي» ابعادي از کارزار بين سکولارهاي افراطي و نيروهاي مذهبي در سطح درون غربي و همچنين در سطح جهاني را ميشکافد و بر حضور پررنگتر شده مذهب در سياست بينالملل تأکيد ميکند.
قدر مسلم، بحران اخلاقي کليساي کاتوليک را نميتوان آنگونه که دستيار پاپ توصيف کرده است به نيروهاي ضدکليسا چسباند و آن را به سطح يک کارزار تبليغاتي عليه پاپ تقليل داد. بحران جدي و عميق است، اما نميتوان آنرا خالي از منازعه آنهايي يافت که از سو با نگرشي سکولاريستي در پي حذف بيشتر مذهب از جوامع غربي هستند و از سوي ديگر، نيروهايي چون پاپ بنديکت شانزدهم که در پي دوباره مسيحيکردن سياستهاي اروپايياند. هر چه هست، مذهب به عنوان نيرويي در سياستهاي ملي، منطقهاي و جهاني در کانون توجه بيشتر تحليلگران روابط بينالملل قرار گرفته است.
نويسنده : سيد محمد کاظم سجادپور
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید