کودکان ما در بستر خانواده رشد می یابند و شکل می گیرند لذا نوع مفاهیم و آموزش هایی که در جریان تربیت آنان به کار می بریم می تواند برای آنان سرنوشت ساز باشد چه بسا که سال های نخستین رشد بتواند آینده آنان را تضمین نماید. خانواده اولین مأمن و جایگاهیاست كه گوهر وجودی انسان در آن شكل میگیرد. و میتواند پدید آورنده انسانی با ارزش از جهات مختلف بهخصوص رشد و تربیت دینی و اعتقادی و یا برعكس، انسانی دور از انسانیت باشد و در این میان والدین بهعنوان اركان اصلی خانواده، نقشی اثرگذار و مهم در شكلدهی فطرت و سرشت پاك و بالفعل كردن صفات بالقوه مثبت فرزندان دارند. بهگونهای كه اگر والدین از همان ابتدای حیات فرزندان با برنامهای جامع، عمیق و هماهنگ، عزم خود را برای تربیت آنان بهویژه رشد تفكرات و عقاید مذهبی و دینی جزم كنند و هیچگاه وظیفه مهم تربیت دینی فرزندانشان را در حاشیه قرار ندهند، مهارتهایی در آنان شكل خواهد گرفت كه در طول زندگیشان قادر خواهند بود با تكیه بر معیارهای تربیتی كه بهتدریج در بطن خانواده آموختهاند در مسیر صحیح رسیدن به هدف نهایی و آرامش حقیقی با كمترین تخطی و انحراف باقیبمانند.
برخلاف اعتقاد برخی روانشناسان و جامعهشناسان غربی از جمله واتسون- روانشناس آمریكایی- كه بهگونهای افراطی و غیرواقعبینانه، انسان را كالایی صرفاً محصول فعل و انفعالات محیط پیرامونش میدانند، تربیت فرآیندی تدریجی است كه بنابر اعتقاد بسیاری از بزرگان دین و عرصه تعلیم و تربیت، پیش از تولد و چه بسا پیش از بارداری آغاز و پس از آن با مدیریت و برحسب تواناییهای والدین و سپس در جامعه ادامه مییابد. والدین بهعنوان اولین مربیان عرصه تربیت، فرزندانشان را با بایدها و نبایدهای مسیر زندگی آشنا میسازند و ذهن او را در جهت پردازش های معنوی و مذهبی هدایت می کنند.
تقویت معنویت در نهاد خانواده به ترمیم و تقویت پیوندهای درون خانواده و بهتبع آن افزایش قدرت تحلیل مسائل پیش روی فرزندان منجر خواهد شد تا بتوانند مشاهدات خود را به نقد كشیده و اصلاح كنند.
برای بشر همواره عدم آگاهی و ندانستن منشأ بسیاری از دشواریها و خلأهای زندگی بوده است، لذا پرورش عقلی و خرد فرزندان بیهیچ تردید بهعنوان بزرگترین مسئولیت والدین بهشمار میرود و این محقق نخواهد شد مگر با تربیت صحیح و آموزش درست مبتنی بر دستورات اسلامی. تربیت دینی كودكان در دوره خردسالی تنها با ایجاد احساسی خوشایند نسبت به مسائل دینی است كه فقط با مشاهده اجرای منظم احكام و آداب دینی توسط اعضای خانواده حاصل میشود، در مراحل بعدی به وسیله ایجاد حس تقلید در كودك، موجب عادت بهانجام فرایض دینی و نهادینه شدن خواهد بود.
تشویق و نوازش توسط والدین در هنگام انجام فرایض دینی كودك باعث افزایش انگیزه و میل او به انجام فرایض خواهد شد. از طرفی خوشایندكردن اجرای احكام برای كودكان، تضمینكننده آیندهروشن تربیتی آنها خواهد بود. البته ذكر این مطلب ضروری است كه شیوه والدین باید منطبق بر روش آزادمنشانه و مبتنی بر محبت دوسویه و احترام متقابل بین والدین و فرزندان باشد. علایق دینی والدین اگر موجب انتخاب شیوههای نادرست تربیتی (مستبدانه) و زیادهخواهی آنان در این زمینه و مانع از انجام داوطلبانه آداب دینی شود بیشك تأثیری مستقیم در بروز ناهنجاریها، بزهكاریها و جرایم در جامعه خواهد داشت.
فطرت انسان كه دربردارنده عمیقترین گرایشهای فطری از جمله احساس مذهبی است، وسیلهای مطمئن در جهت رشد عواطف دینی كودكان است كه اگر زمینه شكوفایی آن فراهم شود بهسرعت رشد میكند. مهارت والدین در ارائه پاسخها و دلایل كوتاه، ساده و قابل فهم و بهدور از استدلالهای پیچیده كه فراتر از سطح درك و ظرفیت ذهنی كودك باشد، تأثیری مهم در پرورش و رشد احساس مذهبی كودك دارد و پایه و اساس جهانبینی و تفكرات دینی او را در آینده شكل خواهد داد. امروزه خانوادهها بهدلیل نداشتن مهارتهای لازم در این راستا با چالشهایی جدی در راه تربیت دینی فرزندان مواجه هستند؛ مشكلاتی كه پیچیدهتر شدن جوامع و ارتباطات بر آن دامن میزند. مواجهه منطقی با این چالشها زمانی صورت میپذیرد كه والدین بتوانند آنها را به خوبی شناسایی كرده و بهآگاهی كامل نسبت به آنها برسند.
عدم تطابق هماهنگی میان آموختههای دینی در جامعه و خانه، فرزندان را دچار سردرگمی و تضاد كرده و موجب ناتوانی او در انتخاب صحیح میشود، لذا برای حل مشكلات و یافتن پاسخ، به همسالان خود مراجعه میكند
در این مورد میتوان به دو چالش مهم اشاره كرد:
اول آنكه عدم تطابق هماهنگی میان آموختههای دینی در جامعه و خانه، فرزندان را دچار سردرگمی و تضاد كرده و موجب ناتوانی او در انتخاب صحیح میشود، لذا برای حل مشكلات و یافتن پاسخ، به همسالان خود مراجعه میكند كه معلوم نیست چه پاسخی دریافت خواهد كرد، چرا كه او در راستای تأیید شدن حركت میكند و این حركت، خود عامل اصلی مواجه شدن فرزندان با مشكلات و چالشهایی در آینده خواهد بود. لذا در انتخاب محیطی که فرزندان ساعات زیادی را در آن می گذرانند باید نهایت دقت به عمل آید.
از دیگر چالشهای مهم كه میتوان به آن اشاره كرد، سلطه تربیت رسانهای (به معنای تحت نفوذ قرار گرفتن فعالیتهای خانه و جامعه بهوسیله رسانهها و رایانهها) است كه موجب تغییرات ناآگاهانه و تحمیلی بهعنوان زیانبارترین تغییر در زندگی میشود.وسایل ارتباط جمعی بهطور عام و تلویزیون بهطور خاص به دلیل ارائه برنامههای متنوع و جذاب، كودكان و نوجوان و حتی بزرگسالان را بهسوی خود میكشاند و به رفتار آنها جهت میدهند و این تأثیرگذاری گاهی بهگونهای است كه تغییرات ناخواستهای بر تربیت كودك و نگرشهای دینی او موجب میشود. شاید بتوان گفت كه اگر خانواده با اقدامات ماهرانه خود زمینه تقویت مهارتهای دینی فرزندان را فراهم آورد، آنها در آینده تنها تحتتأثیر مشاهدات منطبق بر اصول دینی حركت كرده و در صورت لزوم دست به اصلاح تفكرات و اطلاعات دریافتی ناصحیح از رسانهها خواهند زد. بنابراین در مواجهه با چالشهای جدی خانوادهها در عصر حاضر، تقویت معنویت در نهاد خانواده به ترمیم و تقویت پیوندهای درون خانواده و بهتبع آن افزایش قدرت تحلیل مسائل پیش روی فرزندان منجر خواهد شد تا بتوانند مشاهدات خود را به نقد كشیده و اصلاح كنند. البته تقویت معنویت اگر با اصول خشک و غیر قابل انعطاف باشد به دلزدگی منجر می شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید