بچه ای که "نه" نشنیده
فرزندان ممکن است در برخی مواقع خواستههایی داشته باشند که برآورده کردن آنها به صلاح نباشد. با چنین فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چگونه میتوانیم آنها را قانع کنیم؟
درخواست فرزندان بر اساس میل و نیاز آنها است اما در برخی مواقع برآورده کردن این میل و نیاز، ممکن است به مصلحت نباشد. ارضای خواستهها و نیازها باید به گونهای باشد که راه را برای رشد شخصیت فرد باز کند. به این معنی که اگر همیشه همه خواستههای ما بدون کوچکترین مانعی برآورده شود، آن گاه از وضعیت موجود احساس رضایت کرده و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمیدهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود. اصولا پیدایش نیازها و خواستههای تازه که محرکی برای حرکت رو به جلو است نتیجه این است که به برخی از خواستههای خود نرسیدهایم. بنابراین ما در حالی که نیاز فرزندان خود را برآورده میکنیم، باید آنها را آماده کنیم که از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و روانی به پلههای بالاتری دست پیدا کنند.
برای این کار لازم است اولا خواستههای معقول ارضا شود؛ چرا که محرومیت و ناکامی در دستیابی به خواستهها، شخص را در آینده از لحاظ شخصیتی و زندگی فردی با مشکل مواجه میکند. دوم اینکه ارضا و پاسخگویی به این خواستهها باید نسبی باشد. پاسخ دادن نسبی به خواسته ها روحیه صبر و افزایش تحمل را برای کودک به دنبال دارد و مهارت های تلاش برای بدست آوردن های بیشتر را در او تقویت می نماید.
اگر همیشه همه خواستههای ما بدون کوچکترین مانعی برآورده شود، آن گاه از وضعیت موجود احساس رضایت کرده و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمیدهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود.
این همان چیزی است که روانشناسان به آن «ناکامی بهینه» میگویند. در برخی موارد واقعا صلاح نیست به نیازهای فرزندانمان پاسخ دهیم.
اما چگونه؟
فرزندان ما هنگامی دارای شخصیت سالم هستند که دو خصوصیت در آنها وجود داشته باشد. خصوصیت اول، شناخت واقعیتها و شناسایی محدودیتها و فرصتهایی است که وجود دارد. یعنی آموزش این نکته که در زندگی موانع و ناکامیهایی وجود دارد، خودش میتواند یک هدف تربیتی باشد و به فرزند ما کمک کند که واقعنگر تربیت شود و به قول معروف لوس و دردانه نشود. بچههای لوس بچههایی هستند که «نه» نشنیدهاند.
خصوصیت دوم مربوط به تفکر فرزند است. به این معنی که باید متوجه شود دست دیگری نیز در کار است که ممکن است بر وفق مراد او نباشد و او باید راهحل مناسب را پیدا کند که اوضاع را به نفع خودش تغییر دهد. تقویت این روحیه در کودک مهم است.
بچهها از ما یک تصویر ذهنی به دست میآورند که این تصویر، معلول روش ما است. مثلا اگر از کودکی بپرسید که پدر و مادرت چه رفتاری دارند، ممکن است بگوید تا حرفی به آنها میزنم، داد میزنند یا برعکس، بگوید خیلی حوصله دارد. برخورد ما در مقابل فرزندانمان، هنگامی که نمیخواهیم درخواست آنها را برآورده کنیم، باید همراه با اعتماد و صمیمیت باشد و در عین حال باید این رابطه رنگهایی از جدیت و گفتگوهای دوطرفه داشته باشد. والدین نباید احکام خود را بستهبندی کنند و تحویل فرزندانشان بدهند. ما باید برای هر رفتار خود توضیح قانعکننده داشته باشیم. در این صورت فرزند یاد میگیرد که با محیط اطراف نیز به شیوهای عاقلانه و تحلیلگرانه برخورد کند. احکام بستهبندیشده باعث میشود بچهها دنیا را سیاه و سفید ببینند. در دنیای امروز که بچهها مجراهای ارتباطی زیادی دارند، نمیتوان به صورت تحکمی برخورد کرد بلکه باید با قدرت استدلال و ارتباط عاطفی برخورد کنیم.
برخورد ما در مقابل فرزندانمان، هنگامی که نمیخواهیم درخواست آنها را برآورده کنیم، باید همراه با اعتماد و صمیمیت باشد و در عین حال باید این رابطه رنگهایی از جدیت و گفتگوهای دوطرفه داشته باشد.
اگر خواسته فرزند ما معقول است اما توان پاسخگویی به آن را نداریم چه کنیم؟
اکثرا در چنین مواقعی سعی میکنیم صورت مساله را پاک کنیم و خواسته فرزندمان را نامعقول و غیرموجه جلوه دهیم! این بدترین شیوه برخورد است و فرزند نیز این موضوع را متوجه میشود و همین شیوه برخورد، باعث پیچیده شدن موضوع میشود. در این حالت باید ما به عدم توانایی خود اعتراف کنیم و دلیل آن را نیز برایش توضیح دهیم. در مواقعی که پدر و مادر توانایی برآورده کردن نیاز فرزندان خود را ندارند، همدلی با فرزندان بسیار مهم است. ممکن است وضعیت مالی خانواده مناسب نباشد، فرزند را باید با این شرایط آشنا کرد و با او همراهیکرد. بعد باید از او بخواهیم که با هم برای رسیدن به آن خواسته تلاش کنیم. نباید خودمان را نسبت به خواسته فرزندمان بیتفاوت نشان دهیم. اینکه فرزندمان احساس کند برای خواستههای او ارزش قایل هستیم، در او آرامش و احساس اطمینان ایجاد میکند.
دکتر اسماعیلی -سلامت
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید