بساطي كه در آن انواع و اقسام خوراكيها و تنقلات تا لوازم آرايشي- بهداشتي و پوشاك زنانه و مردانه ميبينيد. اجناسي كه غالبا با قيمتهايي مناسب و ارزانتر از قيمت مغازهها و پاساژها در سطح شهر به مردم عرضه ميشود.كافي است يك بار مسير خط يك شمال به جنوب متروي تهران يا هر مسير ديگري را براي سفر شهري انتخاب كنيد تا بدانيد دستفروشي در مترو سن و سال نميشناسد.
با پولم جراحي بيني كردم
محبوبه دختر 24 سالهاي است كه فوق ديپلم گرافيك دارد، او چمدان كوچكي به همراه داشته كه درون آن انواع و اقسام لوازم آرايشي وجود دارد. محبوبه از سال 88 وقتي كه هنوز دانشجو بود دستفروشي را به عنوان حرفهاي پارهوقت كه ميتواند روي درآمد آن براي رسيدن به بزرگترين آرزويش حساب كند، انتخاب كرده است. او در اينباره ميگويد: روزي كه براي رفتن به دانشگاه سوار متروي صادقيه بودم، دختر جواني را ديدم كه در كولهاش لاك ميفروخت. از او درباره درآمدش پرسيدم و ديدم كه بهراحتي ميتواند در طول سال از فروش لاك، سوهان ناخن، پد لاكپاككن و طرح ناخن درآمدي حدود 5/2 ميليون تومان داشته باشد. آن روزها خيلي تحت تاثير دوستانم بودم، بيشتر آنها بينيشان را جراحي كرده بودند. شرايط اقتصادي خانواده اجازه نميداد حتي به اين موضوع فكر كنم، بنابراين با مشاهده آن دختر لاكفروش، تصميم گرفتم از اين روش براي تامين پول مورد نيازم براي جراحي بيني استفاده كنم، بنابراين با پرسوجو از دستفروشهايي كه در مترو بودند اطلاعاتي در اين زمينه به دست آوردم و به طور پاره وقت مشغول كار شدم.
روزهاي اول خجالت ميكشيدم
محبوبه ميگويد:«كار كردن در مترو در هفتههاي اول برايم خيلي سخت بود. تصور ميكردم همه مردم به من نگاه ميكنند. براي همين خيلي برايم سخت بود كه وسط جمعيت بايستم و محصولم را با صداي بلند به مردم معرفي كنم. همين مسئله باعث ميشد كه در روز 2 تا 3 ساعت كار كنم. براي همين روزهاي اول از ماسك استفاده ميكردم و اعتماد به نفس چنداني براي ارائه محصولاتم نداشتم. اما كمكم نگاهم نسبت به كار بهتر شد و ساعت كاريام را به 5 تا 6 ساعت در روز تغيير دادم. وقتي تعداد دختران جوان و دانشجو در واگنها بيشتر شد و با آنها آشنا شدم، اعتمادبهنفس بيشتري پيدا كردم و عجيب است كه همين مسئله تاثير زيادي بر درآمد روزانهام داشت. 2 سال تمام با عشق جراحي بيني، در واگنهاي مترو مشغول به كار بودم. يادم ميآيد روزهاي اول خط مترو جنوب به شمال تهران را انتخاب كردم تا در واگنهاي قطار خط صادقيه احيانا همكلاسيهايم را نبينم. با وجود اين سختيهاي زيادي تحمل كردم و توانستم در مدت يك سال آرزويم را برآورده كنم. ابتداي ماجرا خانوادهام بهخصوص مادرم با اين موضوع مخالفت ميكرد اما چون در واگن زنها كار ميكردم كمكم توانستم او را راضي كنم. تا امروز كه همچنان به اين كار مشغولم و فوقديپلم گرافيك را گرفتم. اما چون كار مناسبي پيدا نكردم تصميم گرفتم دستفروشي را ادامه دهم و الان با فروش لوازم آرايشي- بهداشتي در ماه حدود 900 هزار تا يك ميليون تومان در آمد دارم و از كارم راضيام.»
كار هنري ميكنم، مد روز ميپوشم
آيدا 26 ساله يكي ديگر از دختراني است كه براي تامين مخارج شخصي خود و نه كمك به هزينههاي خانواده، دستفروشي در مترو را انتخاب كرده است. او به همراه آرزو خواهرش و ياسمن، دختر خالهاش كه هر دو از او كوچكترند به صورت گروهي تصميم به اين كار گرفتهاند. آنها دستبند، دستكش، جوراب بافتني، تل و گلسر چرمي، پارچهاي و بافت در خانه درست ميكنند و نوبتي در طول هفته براي فروش به مترو ميآيند. آنها كه ظاهري امروزي، شاد و هنري دارند، خيلي ساده و با اعتماد به نفس زياد درباره كالاهايي كه به دست خودشان درست كردند را به مردم معرفي ميكنند. آيدا به خواهرش اشاره ميكند و ميگويد: «ما علاقه زيادي به لباس و كيف و كفش و تنوع رنگي داريم. براي همين هر دو پولهايمان را روي هم ميگذاريم و بخشي از درآمد هر ماه را براي خريد چرم، كاموا، پارچه و گيرههاي فلزي براي كار كنار گذاشته و مابقي آن را صرف خريد مانتو، كفش و زيورآلات ميكنيم. خيلي وقتها از همكاران خودمان خريد ميكنيم. اين كار براي ما جالب است. هم اوقات فراغتمان پر ميشود و هم از كار هنري پول در ميآوريم كه بسيار لذت بخش است.»
براي خريد جهيزيه پسانداز ميكنم
در ميان دستفروشهاي مترو كه در واگنهاي زنانه در تردد هستند و با صداي بلند محصولات خود را معرفي ميكنند دختر جواني هست كه برخلاف زنان و دختران ديگر ساك يا كيف بزرگي را با خود حمل نميكند. او كيف دستي كوچكي با خود همراه دارد كه پر از جلوچتريهاي رنگي و موهاي مصنوعي است كه از آنها به عنوان هايلايت مو استفاده ميكنند. وقتي از او ميپرسم اين موهاي مصنوعي با استقبال روبهرو شده به جلوچتريهاي خودش اشاره ميكند و ميگويد: «دختران نوجوان و جوان زيادي مشتري من هستند و از اين جلوچتريها ميخرند. آنها ميتوانند به راحتي با استفاده از جلوچتريهاي مختلف ظاهري متفاوت پيدا كنند. ميتوانند هر ماه موهايشان را به يك رنگ درآورند بدون آنكه مبلغ زيادي را در آرايشگاهها خرج كنند.» او ادامه ميدهد: «دستفروشي در مترو دومين شغل من است. صبحها تا ساعت 3 در آرايشگاه كار ميكنم و عصرها تا ساعت 8 شب در مترو مشغولم. دستفروشي در مترو در آمد خوبي دارد و كمك خرج خوبي برايم است. با درآمدي كه در طول ماه از مترو به دست ميآورم به مادرم براي تامين كرايه خانه كمك كرده و مابقي آن را براي خريد جهيزيه پسانداز ميكنم.»
درآمد دستفروشي از تدريس زبان بيشتر است
فائزه. س در ميان اين گروه از دختران دستفروش خوشتيپ با انگيزه متفاوتي، دستفروشي را به عنوان كار اصلياش انتخاب كرده است. او كه تمايل زيادي به گفتوگو ندارد و ترجيح ميدهد وقتش را صرف معرفي محصولش كند تا 2 سال گذشته به عنوان مدرس زبان مهدكودكهاي پايتخت مشغول به كار بود و در ماه 600 هزار تومان حقوق ماهانه داشته. اما به تشويق يكي از دوستانش كار كردن در مهدكودك را رها كرده و امروز با همان ساعت كاري به طور متوسط روزي 60 هزار تومان فروش دارد كه 30 هزار تومان آن سود بهدست آمده از فروش شال و روسري است. فائزه. س معتقد است دستفروشي شال، روسري، تاپ و محصولاتي كه مورد توجه زنان و دختران جوان است بهترين انتخاب براي دستفروشي در واگنهاي زنانه متروست. او نه تنها از كارش راضي است بلكه بر اين باور است كه اگر به حرفه قبلياش تدريس زبان در مهدكودكها ادامه ميداد نه تنها راه به جايي نميبرد و پيشرفتي پيش رويش نبود بلكه با احتمال تعديل نيرو از سوي مديران مهدكودك نيز روبهرو بود. اما امروز او براي خودش كار ميكند و از اين بابت به خود ميبالد كه درآمد ماهانهاش از درآمد پدرش كه بازنشسته آموزش و پرورش است بيشتر است.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید