از جمله عواملی که سلامت خانواده را تهدید می کنند عبارت اند از :
1: عدم شناخت و آگاهی به اصول زندگی مشترک
« توانایی» در« دانایی » است . برای ازدواج و زندگی مشترک موفق ، کسب دانایی هایی لازم است و مانند هر امر دیگری باید مهارت های مربوط به آن را کسب کرد و در فرآیند زندگی مشترک به کاربرد . در برخی از خانواده ها به علت عدم شناخت زن و شوهر نسبت به یکدیگر، عدم آگاهی نسبت به اهداف و انگیزه های ازدواج ، بی انصافی ها، پیش داوری ها، فریبکاری ها ، عدم احساس مسئولیت و بی توجهی به اصول اخلاقی ، بنیاد خانواده متزلزل می شود.مهمترین عاملی که موجب آسیب پذیری خانواده می شود، عدم شناخت و انحراف از هدف های ازدواج است. زن و شوهری که هدف های ازدواج و تشکیل خانواده را نشناخته اند و یا فراموش کرده اند، در کدام مسیر حرکت می کنند؟ کدام روش و وسیله را برای نیل به کدام هدف انتخاب می کنند؟ هنگامی که راجع به خانواده صحبت می شود، معمولا زن ها و شوهرها به گونه ای برخورد می کنند که گویا همه چیز را درباره خانواده می دانند. هرکس به خود اجازه می دهد راجع به خانواده اظهار نظر کند و چون هرکس در خانواده رشد کرده ، تصور می کند دانش و آگاهی لازم را دارد. در حالی که این طور نیست و برای انجام هر کاری و ایفای هر نقشی به آموزش ، کارآموزی و مهارت آموزی نیاز است. برای ایفای نقش یک همسر موفق و توانا باید مهارت ها و آگاهی های لازم را کسب کرد . از این رو توصیه می شود با شرکت در جلسه های آموزشی و مطالعه کتاب های مربوط به تعلیم و تربیت ، روان شناسی و جامعه شناسی خانواده ، آیین همسرداری و نظایر آن ، به دانش و مهارت خود بیفزایید و از این طریق تعادل و سلامت خانواده را حفظ کنید.
2: سست شدن باورهای مذهبی
شاید مهمترین عاملی که بنیاد خانواده را تهدید می کند، سست شدن باورهای مذهبی و اصول اخلاقی و فقدان معنویت باشد. هرگاه زن و شوهر در روابط خود، خدا را فراموش کنند و در حضور و غیاب یکدیگر به گونه ای برخورد کنند که خدا غایب است، با دست خود کانون خانواده را به سوی تزلزل و نابودی سوق داده اند .
یکی از رسم های پسندیده هنگام عقد ازدواج، گذاشتن قرآن بر سر سفره عقد است. به نظر می رسد این رسم به معنی آن است که زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و آنچه را که قرآن گفته عمل می کنند و قرآن را در زندگی و پیوند مشترک خود حاکم و داور قرار می دهند و خداوند را حاضر و ناظر به اعمال ، رفتار و گفتارشان می دانند . حال چنانچه این وضعیت تغییر کند و این اعتقادات و باورها سست شود و از بین برود ، سلامت و تعادل خانواده به خطر می افتد. زمانی که ارزش ها، نگرش ها و باورهای حاکم بر روابط زن و شوهر براساس لذت طلبی ، مصلحت گرایی، ماده گرایی و سودطلبی استوار باشد، بی شک روابط انسانی از معنویت تهی می شوند. این نوع روابط بسیار سست و شکننده خواهند بود و به محض بروز موقعیتی خاص مانند بی پولی ، تنگدستی ، بیماری ، کهولت و افزایش سن و نظایر آن از درون متلاشی می گردد و با هر بهانه ای از هم می گسلد .
3: عدم صداقت و فریبکاری
جوهر روابط سالم میان زن و شوهر صداقت است . صداقت اعتماد را بنیاد می نهد. زن یا شوهری که با همسر خود صادق نیست و با دادن وعده و وعیدها می خواهد زندگی کند ، با رفتار خود کانون گرم و صمیمی خانواده را دچار تزلزل می کند. زن و شوهری که از واقعیت ها دور هستند و در عالم اوهام و تخیلات زندگی می کنند ، آیا می توان گفت که زندگی زناشویی موفقی خواهند داشت ؟ گاهی اوقات پنهان کردن حقایق ( مخفی کاری ) و فریب دادن ( فریب کاری ) موجب می شود ارکان خانواده متزلزل شود و روابط زن و شوهر آسیب ببیند.
برای مثال شوهر یا زن ، آمد و شد، معاشرت ها، درآمد و هزینه خود و نظایر آن را از یکدیگر پنهان می کنند. غافل از آن که روزی این حقایق آشکار و منجر به تیرگی روابط بین آنان خواهد شد . این گونه رفتارها به صورت عوامل نهفته در زندگی مشترک باقی می مانند و چنانچه زوجین بدان توجه نکنند ، زمینه های از هم گسیخته شدن بنیاد خانواده را فراهم می کنند.
4: عدم توجه به نیازهای همسر
زوج های موفق کسانی هستند که در صدد ارضای نیازهای همسر خود می باشند. بنابراین هر زن یا شوهرش وظیفه دارد نیازهای جسمی و روحی همسرش را بشناسد و در مقام ارضای آنها برآید.ارضای نیازها به طریق درست و مطلوب به رشد همه جانبه و ایجاد امنیت روانی زوجین منجر می شود و در نتیجه سلامت خانواده تأمین می گردد. برای مثال هر انسانی نیاز به « امنیت »، «محبت» ، «توجه و احترام » دارد. لذا هرگاه این گونه نیازها از طرف همسر تأمین نشود ، فرد احساس ناامنی روانی می کند و بهداشت روانی خانواده مختل می شود.
بدیهی است توجه به نیازهای همسر، فقط به نیازهای زناشویی ختم نمی شود. احترام و پذیرش ، نگاه مهربان به یکدیگر، در کنار هم حضور داشتن ، در فعالیت های مشترک شرکت کردن ، و نظایر آن نشانه توجه به نیازهای همسر است .
5- ابهام و افراط در انتظارها
به طورمعمول مشخص کردن انتظارها در روابط ، باعث معین شدن وظایف و حدود روابط افراد می شود. در خانواده هایی که انتظارهای متقابل زن و شوهر مشخص نشده است، روابط آسیب پذیراست و زوجین دقیقاً نمی دانند نسبت به یکدیگرچه و ظایفی به عهده دارند. برای مثال وقتی وارد خانه می شوید ، انتظار دارید با شما چگونه برخورد شود؟ آیا تا به حال به همسرتان گفته اید که چه انتظارهایی از او دارید ؟ آیا از همسرتان انتظار دارید به شما احترام بگذارد؟ در صورتی که پاسخ شما مثبت است ، آیا شما هم وظیفه خودتان می دانید که به همسرتان احترام بگذارید؟ به همین ترتیب آیا انتظار دارید همسرتان شما را دوست داشته باشد؟ در صورتی که پاسخ شما مثبت است ،آیا شما هم همسرتان را به قدر خودتان دوست دارید؟
در هر صورت تفاوت و تعارض در انتظارات موجب می شود فضایی نامساعد و کینه توزانه به وجود آید. گاهی اوقات داشتن توقعات بیش از حد از همسر، مثل این که انتظار داشته باشیم او همچون فرشته باشد ، یا معلومات بسیاری داشته باشد ، یا در نظم و ترتیب سرآمد دیگران به حساب آید، سلامت خانواده را در معرض تهدید قرار می دهد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید