خانواده كوچكترین واحد اجتماعی، اما بزرگترین واحد اثربخش تربیتی از نظر نمای ملل و جوامع و حكومت ها محسوب می شود و به همین سبب هم از سوی سازمان ملل، پانزدهم ماه مه (25 اردیبهشت ماه) روز جهانی خانواده نامگذاری شده است.
خانواده می تواند منشأ تحولات عظیم فردی و اجتماعی و رشد ارزش های انسانی باشد. خانواده ها به عنوان یك واحد یا نهاد جهانی، در جوامع مختلف، كم و بیش دارای كاركردها و وظایف مشتركی است. كاركرد مطلوب در خانواده باعث می شود تا روابط مختلف عاطفی، روانی و حتی اقتصادی و اجتماعی به بهترین شكل خود صورت پذیرد.
بالا بردن سطح بهره وری و بهره گیری از توانایی ها و پتانسیل های مختلف افراد جامعه، منوط به توجه ویژه به نهاد خانواده است.
سرمایه گذاری و توجه هرچه بیشتر به خانواده، امروز بیش از هر زمانی مطرح است؛ حتی دولت ها توجه خاص نسبت به رشد و توسعه كیفی خانواده مبذول داشته اند و با در اختیار قرار دادن امتیازات، تسهیلات رفاهی، آموزشی، مشاوره ای و به طور كلی بالا بردن بهداشت و سلامت خانواده، سعی بر این دارند تا خانواده از كیفیت بالاتری برخوردار شود. یقیناً ارتقاء كیفی خانواده، تأثیر مستقیمی بر تربیت نسل های نورس و آتی جامعه خواهد داشت.
بحران در خانواده
خانواده های امروز به دنبال تغییر در الگوهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظایر آن، دچار بحران های مختلفی شده اند.
روابط درون خانواده، روابط بین اولیاء ، میزان رشد جمعیت، نقش های سیاسی و اجتماعی موجود در خانواده و عناصری از این قبیل ، باعث پدید آمدن بحران در خانواده شده است. عامل اقتصادی نیز نقش مؤثری در پیدایش بحران در خانواده ایفا می كند. تغییر الگوها، بالا رفتن میزان مصرف در خانواده ها، ناهماهنگی بین میزان درآمد و هزینه ها و همچنین گسست نسل ها، باعث پیدایش بحران در این نهاد گردیده است (منظور از «گسست نسل ها» تفاوت ارزشی بین دیدگاه های اولیاء و فرزندان است).
دولت ها توجه خاص نسبت به رشد و توسعه كیفی خانواده مبذول داشته اند و با در اختیار قرار دادن امتیازات، تسهیلات رفاهی، آموزشی، مشاوره ای و به طور كلی بالا بردن بهداشت و سلامت خانواده، سعی بر این دارند تا خانواده از كیفیت بالاتری برخوردار شود. یقیناً ارتقاء كیفی خانواده، تأثیر مستقیمی بر تربیت نسل های نورس و آتی جامعه خواهد داشت.
مواردی از قبیل رشد جمعیت، مسئله اقتصادی، اختلاف والدین با یكدیگر، تنش های سیاسی و اجتماعی، در ایجاد بحران نقش دارند كه با مطالعات مستمر و برنامه ریزی عملی بایستی توانست تا حدی بحران در خانواده را مهار و كنترل كرد، در غیر این صورت این بحران به نسل های بعد و ابعاد مختلف خانواده منتقل خواهد شد .
همزیستی، ازدواج ، روابط بین زن و مرد ، روابط بین اولیاء و فرزندان و همچنین میزان وابستگی در خانواده های امروز، دچار مشكل شده است و هر كدام از زمینه های یاد شده، نیاز به اصلاح، مشاوره و برخوردهای مناسب دارد؛ در غیر این صورت بحران هرچه بیشتر تشدید می شود.
یكی از نمودهای بحران، در ازدواج های ناموفق و متلاشی شده منعكس است. این امر موجب می شود تا نظم عاطفی كودك در خانواده دچار مشكل گردد، بزهكاری افزایش یابد، ترك تحصیل و جدا شدن از خانواده افزایش یابد و به طور كلی رفتارهای نابهنجار هر چه بیشتر در خانواده ها گسترش یابد، كه دنیای صنعتی بیش از جهان سوم با این وضعیت روبه روست.
خشونت در خانواده، سوء استفاده های جنسی، افزایش بزهكاری و نابهنجاری های نظیر آن، تا حد زیادی به فقر اقتصادی نسبت داده می شود. لذا برنامه ریزان اجتماعی و دولتمردان، می بایست تدابیری اتخاذ نمایند تا از بروز این بحران ها پیشگیری شود و یا بتوان از این بحران ها رهایی یافت.
نابسامانی های اخلاقی در خانواده
در عصر شتاب تحولات كه هرچه سریع تر از جامعه سنتی فاصله گرفته و در حال گذار و توسعه كشور هستیم و با توجه به تغییر ساختار و الگوهای خانواده امروز در ابعاد مختلف كه خانواده از نوع گسترده، به هسته ای سوق پیدا كرده است، بایستی اذعان نمود بسیاری از نابسامانی های اخلاقی امروز خانواده، ریشه در عدم توجه به موارد ساده ای دارد كه به مرور زمان به معضلی لاینحل تبدیل می شود،از جمله علل و عوامل این نابسامانی ها به موارد زیر می توان اشاره كرد:
یكی از نمودهای بحران، در ازدواج های ناموفق و متلاشی شده منعكس است. این امر موجب می شود تا نظم عاطفی كودك در خانواده دچار مشكل گردد، بزهكاری افزایش یابد، ترك تحصیل و جدا شدن از خانواده افزایش یابد و به طور كلی رفتارهای نابهنجار هر چه بیشتر در خانواده ها گسترش یابد، كه دنیای صنعتی بیش از جهان سوم با این وضعیت روبه روست.
1- نگرش عروس و مادر شوهر نسبت به هم
در پاسخ زوج های جوان كه سؤال می كنند آیا می شود عروس و مادر شوهر در یك جا زندگی كنند، می گوییم اگر می خواهید زندگی خوب و خوشی برای مادر و همسر و خانواده خود داشته باشید، اینمرز جدایی را حفظ كنید، چه با مادر خود، چه با مادر همسر خود. چرا كه عموماً هر كس نسبت به بستگان خود اثر خوشایندتری دارد و در صورت مشاهده عمل خلاف از سوی بستگان خود، چون از گروه خودش است، سعی می كند كارهایش را توجیه كند.
وقتی دو نفر با هم ازدواج می كنند و خویشاوند سببی می شوند، باید دانست كه آنها از دو گروهند و هر كدام به گروه خود علاقه مندتر است، و این موجب می شود در تفسیر اعمالی كه انجام می شود اختلاف حاصل شود.
محبت نیز ایجاد رقابت می كند و چون هم مادر به پسر محبت دارد و هم زن، ... آن می شود كه نتوان گفت!
باید تدبیری اندیشیده شود كه از دخالت بزرگترها به صورت مستقیم در زندگی زوج های جوان كاسته شود، چون زوج های جوان به عنوان ناصح به بزرگترها نمی نگرند و از تذكر ایشان برداشت های غلط می نمایند (همه كس راعقل خود به كمال نماید و فرزند خود به جمال).
2- رابطه تعلیم و تعلم بین زن و شوهر
در ازدواج، عشق می تواند عامل اصلی برای تحكیم خانواده محسوب شود و عاشق بایستی معشوق خود را دارای كمال بداند ولی در رابطه تعلیم و تعلم ، همسر ممكن است احساس كند كه خودش نسبت به او اعلم و بالاتر است و او خیلی ضعیف و كوچك است و همیشه او را در جایگاه شاگرد و خود را استاد ببیند كه یقیناً این نوع تلقی در ارتباط آنها اثر سوء دارد.
3- مرزهای ارتباطی نامناسب بین اعضای خانواده
در بین هر یك از اعضای خانواده، یك مرزبندی وجود دارد. گاهی مشكل روابط بر اثر مرز زیر مجموعه هاست. (مرز عبارت از مجموعه مقرراتی است كه مشخص می كند چه كسی و چگونه جزء یك مجموعه است.)
در پاسخ زوج های جوان كه سؤال می كنند آیا می شود عروس و مادر شوهر در یك جا زندگی كنند، می گوییم اگر می خواهید زندگی خوب و خوشی برای مادر و همسر و خانواده خود داشته باشید، این مرز جدایی را حفظ كنید، چه با مادر خود، چه با مادر همسر خود. چرا كه عموماً هر كس نسبت به بستگان خود اثر خوشایندتری دارد و در صورت مشاهده عمل خلاف از سوی بستگان خود، چون از گروه خودش است، سعی می كند كارهایش را توجیه كند.
بین اعضای خانواده سه نوع مرز ارتباطی متصور است:
الف- بین اعضای خانواده مرز سخت و بتونی وجود دارد
و ارتباط بین اعضاء در حد ضرورت است و هیچ یك از اعضاء نمی تواند به حریم عضو دیگروارد شود و با هم برخورد خشك و رسمی دارند.
ب- بین اعضای خانواده مرزی وجود ندارد
و هركس به راحتی و بدون اجازه عضو دیگر می تواند به حریم او پا بگذارد و قواعد و قانونی وجود ندارد. در اینگونه خانواده ها «مال من» وجود ندارد.
ج- بین اعضای خانواده مرز طیفی وجود دارد
كه برگرفته از طیف نور رنگین كمان است كه در عین آن كه رنگ زرد و نارنجی و قرمز و بنفش از هم جداست، ولی نمی توان بین آنها را خط كشی كرد. چرا كه طیف های نور در هم تنیده شده است و این نوع رابطه، می تواند موجب پیشگیری از نابسامانی های خانوادگی باشد.
محبت، عامل اصلی در تعادل اخلاقی خانواده است، چرا كه: «الانسان عبید الاحسان» انسان ، برده نیكوكاری است.
در رابطه اعضای خانواده خصوصاً زن و شوهر، قید و بندهایی در قانون مدنی داریم كه در جایگاه خویش می تواند نیازمند تجدید نظر باشد، ولی قید و بندهایی هم در عمل داریم كه موجب تشدید نابسامانی های اخلاقی در خانواده می شود. مانند مرد سالاری یا زن سالاری كه امروزه فرزند سالاری نیز به آنها اضافه شده است.
4- عدم محوریت محبت در خانواده
محبت، عامل اصلی در تعادل اخلاقی خانواده است، چرا كه: «الانسان عبید الاحسان» انسان ، برده نیكوكاری است.
حقیقت انسانی در روح است، نه جسم او و نیروهای بالقوه در وجودش است كه با محبت شكوفا می گردد و به ثمر می رسد. البته بدیهی است استفاده از تمام روش های تربیتی از جمله تشویق، محبت ، تكریم، تنبیه و غیره به صورت توأمان در تربیت اثربخش است. مهم آن است كه بدانیم از هر روش تربیتی چه وقت، چگونه و به چه اندازه بایستی استفاده كرد. در خانواده مطلوب، محبت محور تربیت است، ولی از تنبیه هم در حد ضرورت با در نظر گرفتن شرایط تنبیه استفاده می كنند.
5- تجمل گرایی
از دیگر علل نابسامانی اخلاقی در خانواده تجمل گرایی است و این تصور كه ساده زیستن یعنی بدبختانه زیستن، غلط است. البته بایستی اذعان نمود همانطور كه با انقلاب اسلامی در ایران، ارزش های جامعه دچار یك تغییر بنیادی مثبت شد، متأسفانه پس از پذیرش قطعنامه و فروكش كردن جنگ تحمیلی نیز، فرهنگ مصرف بیش از حد گسترش یافت و تجمل گرایی به سرعت در بین آحاد جامعه از جمله نهاد خانواده رو به توسعه گذاشت و هركس در تجمل گرایی و مصرف، سعی دارد گوی سبقت را از دیگران برباید و همین امر موجب شده كه خانواده های ساده زیست با توجه به فرهنگ حاكم بر جامعه با دیده تحقیر نگریسته شوند كه ضروری است مسئولین فرهنگی و دولتمردان جامعه برای گریز از این خوره اخلاقی چاره ای بیاندیشند.
6- انگیزه ازدواج، سودجویی های مادی
در برخی از ازدواج های كنونی به جای آن كه پیوند ازدواج براساس انگیزه های اخلاقی و عشق محقق شود، براساس انگیزه های دنیوی و سودجویی های مادی تحقق می یابد.
در حكایت آورده اند كه روباهی آمد. دید شتری نشسته، روباه دوست داشت با او همنشین باشد، خودش آمد و كنار شتر نشست و دمش را به دم شتر گره زد، وقتی شتر بلند شد روباه میان زمین و هوا ماند. گفتند او را چرا چنین شدی؟ گفت: وصلت با بزرگان این چنینم كرد. این حكایت افرادی است كه به خاطر مقام و مال خانواده دختر، با او وصلت می كنند.
ازدواج با هدف های انحرافی
7- ضعف روحیه مذهبی در خانواده
در فلسفه اخلاق، به اثبات رسیده است كه تنها پشتوانه معقول و مقبول ارزش های متعالی اخلاقی «ایمان مذهبی » است.
بین ضعف روحیه مذهبی و شدت نابسامانی های اخلاقی در خانواده، رابطه معناداری وجود دارد كه هرچه از روحیه مذهبی فاصله گرفته اند، نابسامانی های اخلاقی رو به فزونی گذاشته است.
8- احساس پوچی در زندگی
پوچ گرایی، از انسان موجودی خطرناك می سازد. اگر عامل احساس پوچی علمی باشد، باید به تصحیح بینش او همت گماشت، یعنی در مرحله نخست تفكر منطقی را در وی تقویت كنیم و با نوع تفسیری كه درباره كل جهان و خصوص انسان داریم، موضع گیری او را در برابر امور زندگی اصلاح كنیم.
9- عدم تطبیق با وضعیت جدید
خانواده گاهی به صورت غیرمترقبه دستخوش تغییراتی می شود كه اعضای خانواده باید خود را با آن مطابقت دهند. مثلاً دزدی به خانه می زند و یا فرزندی از خانواده فوت می كند، پدر یا مادر سكته می کنند و ناقص می شوند، فرزند ناقص و عقب افتاده به دنیا می آید، مهاجرت پیش می آید و مواردی از این قبیل، كه اگر خانواده نتواند خود را با شرایط جدید تطبیق دهد دچار نابسامانی می شود.
10- نگهداری از جمعیت سالمند
یکی از مسائل عمده خانواده های امروزی، حفظ و نگهداری از جمعیت سالمند است كه تحت تأثیر صنعت، تكنولوژی، بهداشت و نظیر آن زنان و مردان، شانس طول عمر بیشتری را پیدا كرده اند. جمعیت سالمند در كشورهای صنعتی بین 13 تا 17 درصد كل جمعیت را به خود اختصاص می دهد. این نسبت در كشورهای رو به توسعه، رقمی كمتر از 5 درصد است و این شاخص در ایران، حدود5/3 درصد برآورده شده است. یعنی تنها 5/3 درصد از جمعیت كشور 65 ساله یا بالاتر هستند. امروزه در كشورهای صنعتی، مؤسسات مشابه و معین، بسیاری از وظایف خانواده ها را به عهده گرفته اند، نظیر: شبانه روزی ها، مراكز سالمندان و مؤسسات نگهداری از افراد بی سرپرست. این قبیل مؤسسات در گذشته عموماً وجود خارجی نداشت و وظایف آنها در خانواده مستقر بود، در حالی كه در عصر حاضر با تغییرات درون خانواده، تغییر در روابط و ساختار خانواده، بسیاری از وظایف خانواده به چنین مؤسساتی واگذار گردیده است.
لذا برنامه ریزان اجتماعی با توجه به تغییراتی كه در هنجارها و ارزش های خانواده به وجود می آید می بایست در فكر هماهنگ كردن چنین مؤسساتی نیز باشند.
حسن زارعیان
كارشناس تعلیم و تربیت
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید