ترجمه کتاب تشبه به مسيح در سال 83 و ارائه آن به بازار کتاب در سال 84 بدون ترديد به عنوان يکي از مهم ترين حوادث حوزه کتاب در سال گذشته بوده است، چراکه چاپ نخست آن به سرعت در بازار به اتمام رسيد و قول ارائه چاپ دوم آن توسط انتشارات هرمس در بهمن ماه، مشتاقان اين کتاب را در انتظار گذاشت.
اين کتاب کوچک که درواقع يادداشت ها و دستورالعمل هاي معنوي و عرفاني يک کشيش ديرنشين است، به نيت هدايت و راهنمايي راهبان جوان و آشنايي آنان با عمق تعاليم عيسي مسيح نوشته شد، اما به سرعت تبديل به پديده اي شد که درباره اش گفته اند: پس از کتاب مقدس، مهم ترين کتابي که در جهان مسيحيت مورد توجه بوده و بيشترين تعداد خواننده را داشته است، اين کتاب کوچک بوده؛ کتابي که خوانندگانش چنان تحت تأثير آن قرار مي گرفتند که در بسياري از موارد مسير زندگي شان تغيير مي يافت. در اين ميان مي توان به گفته ها و نوشته هاي بزرگاني اشاره کرد که بارها در مقاطع مختلف از تأثير اين کتاب بر انديشه خود سخن گفته اند بزرگاني نظير توماس مور، ژنرال گوردن، قديس ايگناتيوس لويولايي، جان وزلي، قديس فرانسيس خاوير و دکتر جانسون. دکتر اف.آر.کرويز در اثر خود راجع به توماس آکمپيس، نويسنده کتاب تشبه به مسيح مي نويسد: بي ترديد، تشبه به مسيح انعکاس اکمل نوري است که عيسي مسيح با خود از آسمان به زمين آورد و والاترين فلسفه مسيحي را صادقانه به تصوير مي کشد. آنگاه که منجي الهي ما، بر کوه موعظه مي کرد، نمونه خصايص پيروان خود را چنين پيش نهاد؛ خضوع تمام، مسکنت روح، خلوص دل، تواضع، اندوه از براي گناه، بخشودن مظالم و آرامش و سرور در ميانه رنج و شکنجه. در هيچ جاي ديگر نمي بينيم که به قدر اين مجلد کوچک و بي تکلف، اين تعاليم را با چنين صراحت و قدرت اقناعي آموخته باشند.
توماس آکمپيس (1471-1380) نويسنده اين کتاب ارزشمند در سال 1379 و يا 80 در منطقه اي که اکنون در قلمرو کشور آلمان محسوب مي شود، به دنيا آمد و به همراه برادر ديگر خود جان راهي دير شدند و هر دو از بزرگان دين مسيحيت شدند. توماس در سيزده سالگي خانواده خود را ترک کرد و به ديري رفت که برادرش جان سال ها پيش به آن جا رفته بود و داراي جايگاهي ويژه شده بود. توماس تمام عمر طولاني خود را در صومعه گذراند و به عنوان کشيش دير قديس آگوستيني به کار نسخه برداري از کتاب مقدس اشتغال داشت و اثري مانند کتاب تشبه به مسيح را از خود بر جاي گذاشت. توماس شخصي خاموش و گوشه گير بود و چنان که خود مي گويد: سکوت رفيقش، کار همراهش و عبادت يارش بود و به تلاش در گمنامي کاملا رضايت داشت. آثار ديگري که از او به جاي مانده است عبارتند از: دعاها و تاملاتي در باب حيات مسيح، مواعظي براي نوراهبان، رياضت هاي معنوي، ارتقاي نفس، حديث نفس روح، باغ گل سرخ، در بيان ندامت حقيقي دل، در بيان خلوت و خاموشي، در بيان انضباط صومعه و تعدادي زندگينامه از جمله زندگينامه گرارد گروت و فلورنتيوس رادوين.
بدون شک ترجمه چنين کتابي با اين جايگاه ويژه در جهان الهيات، شجاعت بسياري مي خواهد؛ شجاعتي که خانم سايه ميثمي با اتکا به ويراستاري استاد ملکيان به دست آورده اند و به پشتوانه راهنمايي هاي ايشان، خيال خواننده را نيز تا حد زيادي آسوده کرده اند. چنان که از همين کتاب ترجمه ديگري به قلم آقاي سعيد عدالت نژاد تحت عنوان اقتدا به مسيح روانه بازار شد، اما با اقبال تشبه به مسيح مواجه نشد، چرا که شايد نيازمند به مهر تأييد از سوي کسي چون مصطفي ملکيان بود. به هر حال کتاب the limitaition of Christ که براي نخستين بار در سال 1977 توسط انتشارات پنگوئن به بازار ارائه شد به دليل واقعه انقلاب اسلامي و تغيير فضاي فکري جامعه ايراني براي سال هاي بسيار به دست جامعه ايراني نرسيد. علاوه بر آن که از سال 1367 کتاب هاي انتشارات پنگوئن به دليل برخي مسائل پيش آمده در همان سال در ايران ممنوع اعلام شد و تا زمان آغاز اصلاحات کتاب به فارسي زبانان ارائه نشد.
و اما کتاب از چهار دفتر يا چهار فصل تشکيل شده است که هر فصل متشکل از قسمت ها يا باب هايي است که در آن باتوجه به موضوع کلي فصل به دستورالعملي اخلاقي يا معنوي اختصاص دارد که در حکم آشکار کردن راهي از معنويت براي سالک است. دفتر اول که عنوان کلي اش توصيه هايي در باب حيات معنوي است از بيست و پنج باب تشکيل شده است که باب اول آن تحت عنوان: در بيان تشبه به مسيح و باب آخر آن اصلاح شورمندانه زندگاني مان نام دارد. در اين فصل توماس آکمپيس مي کوشد نشان دهد که چگونه با در دست گرفتن عنان هواهاي نفساني و با غلبه بر کبر و خودپسندي، مي توان همچون قديسان زندگي کرد. در بخشي از باب چهاردهم دفتر اول مي گويد:
اگر به جاي تکيه بر قدرت تحول بخشنده عيسي مسيح، بر استدلال و توانايي خويش متکي باشي، به ندرت و فقط به کندي، حکمت از آن تو خواهد شد، زيرا خواست خداوند آن است که ما سراپا مطيعش باشيم و سوار بر بال هاي عشقي سوزان به او، از عقل سرد و خشک تعالي جوييم.
نويسنده در همان نخستين عبارات موضع خود را به صراحت روشن مي کند و با پيروي از عقل سوزي خاص عارفان مسيحي تکليف سالکان را اين گونه مقدر مي کند که عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي / عشق داند که درين دايره سرگردانند.
عدم اعتماد به عقل و دادن عنان کامل به دل از نخستين آموزه هايي است که يک سالک به ويژه سالک مسيحي بايد بداند و به آن عمل کند، مسيحيان به ويژه آنان که قصد طي کردن زندگي در صومعه را دارند از هر فرقه و گروهي که باشند در يک اصل مشترکند و آن اين که سؤال و چون و چرا، بخشي از وجود شيطان است که مي تواند به درون آدمي نفوذ کند و در همان گام هاي نخست او را از پيمودن راه الهي بازدارد. گام نهادن در راه عشق و هيچ مپرسيدن، قاعده اي کلي براي تمامي آن هايي است که مي خواهند وارد وادي معرفت شوند و اين مسئله در عرفان مسيحي و زندگي در صومعه در شديدترين شکل خود قابل رويت است. راهب بايد بداند و بتواند که نطفه هر پرسشي را در همان ابتدا در ذهن خفه کند و با سکوت و رضايت سر بر آستان راه مسيح بسپارد و راهي شود. در باب دهم دفتر اول آمده است: تا آن جا که مي تواني از مجامع عمومي برحذر باش، زيرا گفت وگو در باب امور دنيوي، حتي اگر بهترين نيات را در پس خود داشته باشد، مانع بزرگي است...
در دفتر دوم که تحت عنوان: در باب حيات باطني به ثبت رسيده است، نويسنده تلاش مي کند تا سالکي را که در مرحله اول به تزکيه خود پرداخته است، پس از قدري ترقي در غلبه بر نفس به تدريج از نور الهي معرفت به خدا، منور گرداند. تماس معيارهاي مسيحي ارزش را، اعم از معنوي و مادي، اين گونه مطرح مي سازد: از رهگذر طهارت باطن و خلوص نيت، آدمي ارتقا مي يابد و طاهر مي گردد‎/ و با معرفت نفس، از وسوسه قضاوت بر ديگران رها مي شود. اين دفتر در ادامه به نقل اعجازهاي عشق عيسي و شکوه دوستي او مي پردازد که تنها محبوبانش با آن آشنايند.
در باب سوم دفتر دوم آمده است: اول خود آرام باش تا بتواني ديگران را آرامش به ارمغان آوري. انسان آرام، بيش از انسان بسيار فاضل، نافع است، انسان بي قرار، حتي نيکي را به بدي بدل مي سازد و به آساني پليدي را گوش مي سپارد، اما انسان نيک و آرام همه چيز را به نيکي مبدل مي کند. آن کس که حقيقتا در آرامش به سر مي برد، به احدي بدگمان نيست، اما کسي که ناراضي و بي قرار باشد، از سوء ظن بي حد و حصر، در عذاب مي افتد. او نه خود در آرامش است و نه ديگران را رخصت آرامش مي دهد... او مراقب است که ديگران به تکاليف خود عمل کنند، اما از تکاليف خويش غفلت مي ورزد...)
عرفان مسيحي در اين بخش به انجام دادن رفتار و کرداري توصيه مي کند که تقريباً در تمام مسلک هاي عرفاني يکسان است و مشابه آن را در همه کتاب هاي اخلاقي مي توان يافت. توصيه به سکوت، به شناخت خود، به حسن نيت، به مراقبه و تزکيه، به سخت گيري بر خود. اما آنچه که در عرفان مسيحي منحصر به فرد مي ماند، توصيه به عشق عيسي مسيح و پيمودن راه صليب است که ويژگي هاي خاص خود را دارد.
در باب هفتم از دفتر دوم آمده است: هم در حيات و هم در مرگ، سخت در عيسي بياويز و خود را به خوش عهدي او بسپار زيرا آن هنگام که همه کس عاجز از ياري توست، تنها او مي تواند دستگيرت شود...
در دفتر سوم کتاب که تحت عنوان در بيان تسلاي باطن ذکر شده، نويسنده در پنجاه و نه باب به ذکر مواردي مي پردازد که مريد خواستار پيمودن راه عيسي مسيح است و او وي را در اين راه دستگيري و هدايت مي کند. آگاهي از خطرها، گوشزد کردن درباره کمين هاي شيطاني مسير و نيز دستيابي به اميد در عين نااميدي از جمله مواردي است که در اين طولاني ترين فصل کتاب مطرح شده است. در اين دفتر نويسنده در اکثر اوقات به ذکر گفت وگوها و مکالمات ميان مريد و مراد که همان عيسي مسيح است، اکتفا کرده و عيسي را در موضع يک پاسخگو به مشکلات و مصائب دروني مريد مطرح کرده است. توصيه هايي به صبر، عشق، اطاعت، خضوع و توکل براي طي کردن مسير کمال.
در دفتر چهارم که با عنوان در بيان نان و شراب مقدس ذکر شده است و با ابواب هجده گانه آن کتاب به پايان مي رسد نويسنده تلاش مي کند تا نشان دهد اين آيين هم شفاعت کارساز قرباني مرگ مسيح بر صليب است هم تحقق آخرين فرمان مهرآميزش در شام آخر و هم واسطه معهود لطف و فعال بي همتاي پرستش در مسيحيت. از اين روي توماس با تأکيد بر دعوت ساده و بي واسطه مسيح از اهل ايمان که مشتاق بهره مندي از اويند، آغاز مي کند. ماهيت پيشگويانه قرباني هاي قديم شريعت را نشان مي دهد و نيز اين را که در قياس با پادشاهان و پيامبران گرانقدري که در قبال صندوق عهد، معبد مقدس و قرباني هاي قديم، ايمان و اخلاصي چنان فراوان ابراز مي داشتند، نسبت به عشاي مسيح ايماني به مراتب عظيم تر حاجت است.
به هر حال اين کتاب بسيار خوانده شده همچنان نيازمند خواندن است، براي آناني که جوياي معرفت و حقيقت اند و مي دانند که به قول شفيعي کدکني:
صدا يکي است
وليکن پرندگان بسيار
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید